پایگاه خبری تئاتر:نمایش "برزیلیا" که به تازگی در جشنواره تئاتر شهر در مهرماه حضور داشت. این روزها در تماشاخانه مشایخی به صحنه رفته است. نمایشی که باید در اشل و مقایس خودش آن را سنجید.
تلاش ستودنی جوانها برای بودن
این روزها که کارهای حرفهای و پرخرج فقط به یمن اسپانسرهای مادی و یا پولدار بودن کارگردان روی صحنه میروند. در گوشه و کنار شهر و درسالنهای کوچک و خصوصی تئاتر، این جوانها هستند که بدون توقع مالی و حتی از جیب خرج کردن تلاش میکنند پیکره فرتوت تئاتر را زنده نگه دارند. البته این ضعف مالی گروههای جوان تاثیر مستقیمی بر کیفیت نمایش میگذارد. در همین نمایش "برزیلیا" تقریبا نشانی از دکور صحنه وجود ندارد و مخاطب در صحنهای لخت و سیاه فقط بازی بازیگران و نورپردازی را میبیند. وضعیت لباس هم به همین منوال است و برای نشان دادن درجهدار ارتشی فقط از یک پیراهن ساده سربازی استفاده شده است. وجود تمام شرایط است که دیدن نمایش را برای مخاطب قابل باور میکند.
ساختار نمایش
پوریا عبدی کارگردان نمایش برای روایت این نمایش به سراغ ساختاری متفاوت اما بارها مورد استفاده قرار گرفته شده میرود. قتلی رخ میدهد و این قتل و چگونگیاش از طرف آدمهای مختلف به اشکال متفاوتی روایت میشود. شیوهای که اکیرکورسووا در فیلم "راشمون" مورد استفاده قرارداد و باعث موفقیت فیلمش شد. در این شیوه روایی حرفها و استباط شخصیتها در قاب نمایش گفته میشود و برداشت و نتیجهگیری برعهده مخاطب گذاشته میشود و کارگردان تلاش نمیکند که طرف کسی را بگیرد و همه چیز به استنتاج تماشاگر بستگی دارد که میتواند با استنتاج تماشاگر دیگر متفاوت باشد. هوشنگ نامی درجریان خصومت و رقابت دو دسته عزاداری (هیاتگردان و هیات حاج ناصر) کشته میشود. عبد نامی به عنوان متهم اصلی قتل در معرض اتهام قرار میگیرد و روایت با واگویه ماجرا از جانب عبد آغاز میشود. نقطه وصل، مونوگهای درونی بازیگران روبه تماشاگران با هیکلی (کمربندی که با آن علامت میکشند) است که بر بدن آنها بسته میشود و شخصیتها در پس این هیکلی تلاش میکنند با حرکت فیزیکال ماجرا را از ظن خویش بگویند که به هیچ وجه سندی بر راستی و یا کژی آن وجود ندارد و میتواند همه این واگویهها خیلی کینهورزانه و یا مبتنی بر حقیقت باشد. البته قصد نمایش معرفی کردن قاتل و یا بیگناه نیست. بلکه کارگردان تلاش میکند در پس روایت داستانش نمایشی فرمی را با اتکا بر بازی بازیگران ارائه کند.
شخصیتها
نمایش پنج شخصیت اصلی دارد و بقیه بازیگران به نوعی در حکم آکساسور صحنه جلوه میکند و حضورشان صحنه را از لختی و خالی بودن خارج میکند و به هیچ وجه نمیتواند منطبق بر ادعای کارگردان نمایش که درجایی عنوان کرده فضایسازی کارناوالی و دست جمعی را مد نظر داشته تا این موضوع را به مخاطب منتقل کند و اصلا این فضای کارناوالی که مدنظر کارگردان است و عموما فضای شاد و جشنی دارد؛ با فضای نمایش که درباره ایام محرم و عزاداری است مغایرت دارد. استفاده از رنگ مشکی که بر کلیت صحنه احاطه دارد تاکید به همین فضای عزاداری است.
پایانی ناگهانی
اگرچه خصلت این نوع نمایشهای فرمی این است که در پایان نمایش با جمعبندی و پایان مشخص روبهرو نیستیم اما دقیقه چهل موقعی که نور روی صحنه میآید و متوجه خاتمه نمایش میشویم مخاطب به هیچ عنوان انتظار پایان نمایش را ندارد و فکر میکند برای رسیدن به استنتاجش نیاز به اطلاعات و دیدن کنشهای دیگری در صحنه است.
انتظار دیگر از نام نمایش
نام نمایش "برزیلیا" است و داستان نمایش در آبادان مهد فوتبال ایران است که از دیر باز به برزیل ایران معروف است و اصلا سرشت بچههای آبادان با فوتبال عجین است. اما در نمایش دیدن این لحظات و ارائه مسائل فوتبالی اصلا مورد نظر کارگردان نیست و فقط قتل و مقدمات راهاندازی مراسم عزاداری را میبینیم که درام را شکل میدهند و به نظر میرسد به تعبیری کارگردان با استفاده از این نام برزیلیها تا حد زیادی فقط به زیبایش فکر کرده است و بر خلاف پیش زمینه ذهنی مخاطب عمل میکند.
موسیقی
مدتی بود که اجرای موسیقی زنده در اجراهای نمایشی بدون وجود و دلیل خاصی رسم شده بود. در این نمایش هم حضور موسیقی فقط در حد ایجاد جذابیت برای مخاطب مورد استفاده قرار گرفته و کارکرد معنایی ندارد.
بازیها
فضای نمایش جنوبی است و استفاده از لهجه و خصلت آدمهای جنوب در بازی بازیگران طبیعی و منطقی به نظر میرسد و بازیگران این نمایش کما و بیش در این حوزه موفق عمل میکنند. اما چالش بزرگ در اغلب بازیها شیوه آن است که بسیار خودنمایانه به نظر میرسد و انگاری بازیگران طوری بازی میکنند که به مخاطب میگویند بازی من را ببینید. نکته دیگر نمایش تقلد بیمورد و بیحاصل یکی از بازیگران ( بازیگر نقش حاج ناصر) است که میکوشد بازی با اصطلاح حامد بهدادی ارائه کند. در حال که باید بازیگران جوان بدانند تقلید صرف از حرکات یک بازیگر آنها را به جایی نمیرساند. کما اینکه چند بازیگری که به این شیوه روی آورند مدتی بعد به جایی نرسیدند و در نقشهای تکراری و حضور در تله فیلمها در جا زدند.
حرف آخر
نمایش "برزیلیا" تلاش ستودنی از چند جوان عاشق تئاتر است که باید منتظر کارهای بهتر و پختهتری از آنها بود.
منبع: هنرآنلاین
نویسنده: حمد محمد اسماعیلی