نمایش شبی در طهران، داستان یک شب در یک کلانتری در تهران ۱۳۲۰ است، تهرانی که جنگ جهانی را با وجود اعلام بی‌طرفی، با آسیب بسیار پشت سر گذاشته، نان در نانوایی‌هایش یافت نمی‌شود و شاهش به زودی تغییر می‌کند.

چارسو پرس: شبی در طهران با فضایی سیاسی و کمدی، از نمایشنامه‌های محمد چرمشیر است که فضای آشفته تهران را در زمانی که دولت‌های انگلیس، آمریکا و روسیه برای آینده‌اش تصمیم می‌گیرند، تصویر می‌کند. شخصیت‌های نمایش هم به اندازه اتفاقات عجیب هستند، رئیس کلانتری که عملا هیچ کاری از دستش ساخته نیست، معاونش که اوضاع از دستش خارج شده، همسر معاون که رسما امور را اداره می‌کند و کنت دراکولا و سیندرلایی که این بار هم بعد از ساعت ۱۲ شب با لباسی مندرس و پاره مهمانی را ترک می‌کند.

با «شایان مستوفی» کارگردان جوان این نمایش که برای بار دوم در تماشاخانه شهرزاد تمدید شده، در باره آن و اجرا رفتن در این شرایط صحبت کردیم. او که یکی از بازیگران کار هم هست، در پایان اجرا از تماشاگرانی که با هر حرکت یا جمله خنده دار بازیگران درست مثل تئاترهای کمدی آزاد دست زدند و بلند خندیدند انتقاد کرد. گفت‌وگویمان از همین واکنش شروع می‌شود:

در پایان اجرا به رفتار تماشاگران در حین اجرا که بلند می‌خندیدند و دست می‌زدند اعتراض داشتید. هرشب این مدل تماشاگر را دارید که دست بزنند و به هر حرکتی بلند بخندند؟

در طول این ۲۰ شبی که اجرا رفته‌ایم، دو سه بار اتفاق افتاده است. بالاخره هر کاری تماشاگر خودش را دارد. ولی دیشب احساسم این بود که می‌خواستند حرکت‌هایی کنند که نمایش خراب شود. بازیگران ما اصلا پشت صحنه حین اجرا با هم بحثشان شد. حالت روحی و روانی بازیگران به هم ریخته بود و چند جا تپق زدند و جاهایی صحنه خراب شد. حتی حین اجرا آرام از صحنه بیرون آمدم و سراغ یکی از تماشاگران رفتم و خواهش کردم این رفتار را نکند.

البته بخشی از تماشاگران هم واکنش طبیعی‌شان بود و حتی دست زدنشان برای خراب کردن اجرا نبود.

بله. ولی یکی دو نفر هم در انتهای سالن بودند که بلند می‌خندیدند و حین خندیدن دست می‌زدند. این موضوع ما را به هم ریخته بود. هر چند باز هم احترام می‌گذاریم.

فکر می‌کنید اگر در تئاتر شهر اجرا می‌رفتید این اتفاقات نمی‌افتاد؟ چون به هرحال تماشاگر حرفه‌ای تری نسبت به تماشاخانه شهرزاد دارد.

الان جوی راه افتاده که به هر اجرایی اعتراض می‌شود. خانم گلاب آدینه هم که اجرا می‌رود، با اعتراض‌های زیادی روبه‌رو شده است. کار من کمدی نیست که از اول تا آخر تماشاگر بخواهد بخندد. کمدی موقعیت است و به نظرم این خنده‌ها یک جور اعتراض است و ارتباطی به شهرزاد و تئاتر ندارد.  

از انتخاب متن بگویید. چطور سراغ این متن رفتید؟

من علاقه زیادی به کارهای آقای چرمشیر دارم. به نوشته‌های تاریخی هم علاقه‌مندم. این نمایشنامه را که می‌خواندم احساس کردم حرف‌هایی دارد که می‌پسندم. حالا تماشاگر هم می‌بیند و ارتباط برقرار می‌کند.

متن در زمانی می‌گذرد که شرایط ایران بسیار بحرانی است. جنگ تازه تمام شده و شاه در حال عوض شدن است. از کشورهایی هم که در اوضاع ایران دخالت دارند، نماینده‌ای حضور دارد. دراکولا نماینده انگلیس است، روسیه را با پخش موسیقی روسی داریم و سیندرلا هم خودش از رویای آمریکایی صحبت می‌کند. در آخر هم دراکولا موفق می‌شود، خون شاه را بمکد.

بله. هر کشوری که در اوضاع سیاسی ایران دخالت داشته، در این نمایش نماینده‌ای دارد. دراکولا هم مدام از رگ‌های پرخون صحبت می‌کند و دنبال خونی است که بمکد. می‌گوید چه خونی در این رگ‌ها جاری است. این به معنای جریان نفت در ایران است. تماشاگر هم متوجه این تعبیرها می‌شود.

کمی‌در باره شرایط اجرا گفتید، اما حتما مشکلات دیگری هم هست. از جمله این که امکان تبلیغات در فضای مجازی وجود ندارد.

این دومین بار است که کار تمدید می‌شود. بار اول در شرایط بدتر و در اوج ناآرامی‌ها اجرا رفتیم که فکر می‌کردم حتی یک بلیت نمی‌فروشیم. ولی استقبال خوبی شد. بار دوم هم تمدید شد و این نشان می‌داد که کار مخاطب دارد. الان با وجود این که شرایط اینترنت کمی ‌بهتر است، اما ما باز هم نمی‌توانیم در فضای مجازی تبلیغ کنیم چون حتی همکاران خودمان به این کار شدیدا اعتراض می‌کنند. من اعتقاد دارم هنر برای هنر است. عشق است که تئاتر را نگه می‌دارد. تئاتر، فرهنگ و هنر به جامعه آسیب نمی‌زند، در حالی که اگر تعطیل شود، ضررهای زیادی متوجه جامعه می‌شود. هنر است که فرهنگ را می‌سازد. اما الان شرایط طوری شده که نه دولت از فرهنگ و هنر حمایت می‌کند و نه خود اهالی هنر.

خودتان هم از بازیگران کارتان هستید. این کار مشکلی ایجاد نمی‌کند؟

روز بازبینی بازیگری که این نقش را بازی می‌کرد نیامد و مجبور شدم خودم آن را بازی کنم. بعد هم به تدریج خودم شخصیت را ساختم. ولی به هر حال از این که در کار خودم بازی می‌کنم راضی نیستم. کارگردان باید از بیرون کار را ببیند، هم در تمرین و هم در اجرا. الان من نیمی ‌از نمایش را در پشت لته هستم و بازی بازیگران را نمی‌بینم که بتوانم برای روز بعد   نکته‌ای را گوشزد کنم. به همین علت دیگر هیچوقت این تجربه را تکرار نمی‌کنم.

صحنه خیلی استیلیزه و خلاصه‌شده است. ولی کارش را می‌کند و فضاسازی که باید را انجام می‌دهد. از رسیدن به این طرح بگویید.

به نظرم در تئاتر زیبایی در سادگی است، اگر بتوانید با چند المان چیزی را بسازید و منتقلش کنید، بسیار جذاب است. در کار ما هم تفنگ‌هایی که روی دیوار عکس شاه را نشانه رفته، فلشی که روی لته‌ها به سمت تماشاگر است و لته‌های مشکی هرکدام پیغامی ‌را به تماشاگر می‌رساند. تلفن هم نشانه مهمی ‌است. همه دوست دارند تا تلفن زنگ می‌زند، جواب بدهند. از سکینه گرفته تا نباتی و علافبند و صنوبر همه دوست دارند با این تلفن ارتباط برقرار کنند.

همیشه هعم از منبع قدرت تماس گرفته می‌شود.

بله. دقیقا. همه هم تمایل دارند صحبت کنند.

و اتفاقا تنها کسی که خیلی رک و راحت و بدون لکنت با همین تلفن با دربار و شاه صحبت می‌کند، همین شخصیتی است که شما آن را بازی می‌کنید. یعنی نماینده‌ای از مردم عادی که هیچ وابستگی هم به قدرت ندارد.

بله این شخصیت نمادی از مردم ایران است. غیرت دارد و می‌بینیم به خاطر یک خانم ایرانی با شخص خارجی درگیر می‌شود. سکینه هم البته با دربار راحت صحبت می‌کند. اما رئیس شهربانی با ترس و با لکنت حرف می‌زند.

حرف دیگری هست؟

دوست دارم به مردم دوست داشتنی بگویم تئاتر را تنها نگذارید. حرف از فروش نمی‌زنم. در شرایطی که حتی پولی که برای اجرا خرج کرده‌ایم، بر نمی‌گردد، صحبت از فروش بی معناست. منظورم حمایت معنوی است. وقتی صندلی‌های سالن خالی است، حال بدی به گروه دست می‌دهد. خواهش می‌کنم هنرمندان تئاتر را تنها نگذارید. در این شرایط تئاتر می‌تواند حال تماشاگر را برای چند ساعت عوض کند یا به فکر وادارش کند.


منبع: همشهری آنلاین