سعید عقیقی گفت: بزرگترین مشکل فرهنگ و هنر ایران این است که بسیاری از افراد هیچ حساسیتی نسبت به آنچه تولید می‌کنند، ندارند و از آنجایی که تولید با دولت شکل می‌گیرد گاهی ایدئولوژی آدم‌ها هم به واسطه اینکه دولتی‌ها پول می‌دهند تا فیلم بسازند شکل می‌گیرد.

چارسو پرس: به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، سومین نشست از سلسله نشست‌های بازیابی با عنوان «مداخله‌ هنرمند سینما در صورت‌بندی امروز و فردا» چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱ با حضور امیر اثباتی، سعید عقیقی و آسیه مزینانی در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

درباره نسبت «مردم سینما» با قدرت

در ابتدای این نشست، آسیه مزینانی معاون فرهنگی خانه هنرمندان ایران که مجری این برنامه نیز بود، گفت: مجموعه نشست‌های بازیابی تلاشی است برای اینکه در میدان هنر، مردمِ هنر در کنار هم جمع شوند، با هم گفتگو کنند و به ایده‌های جدیدی برسند تا ببینیم پس از تجربه‌ای که این روزها داشتیم، چه باید کرد. در واقع بازیابی تلاشی است برای اینکه به همان لحظه‌هایی برسیم که قدرت رهایی‌بخش هنر و هنرمند متولد می‌شود.

وی افزود: این سومین جلسه است و امروز درباره سینما و مردم سینما سخن می‌گوییم. ما در هر جلسه از اهالی هر رشته هنری می‌خواهیم برخلاف سنت گذشته، حرکت کنیم و هنر را در معنای کلی دنبال کنیم چون فکر می‌کنم هر کدام از رشته‌های مختلف هنری، فرهنگ مختلفی دارند و رسیدن این فرهنگ‌ها به هم می‌تواند به نوعی آلترناتیو باشد. ابتدا مروری تاریخی خواهیم داشت بر لحظاتی که مردم سینما نسبتی پر فراز و نشیب با قدرت داشتند و همه می‌دانیم که چقدر این نسبت پیچیده بوده است، مسئله سینما به واسطه مراوده‌ پرشماری که با مردم دارد باعث پیچیدگی قضیه نیز می‌شود. تمام تلاش این جلسه هم تقدیم می‌شود به همه دوستان سینمایی که در زندان هستند.

* تاریخ به ما می‌آموزد چگونه با بحران برخورد کنیم

سپس امیر اثباتی طراح صحنه و فعال صنفی در سینما بیان کرد: تعدادی از همکاران ما در روزها و ماه‌های اخیر به دلیل اعتراضات، ابراز عقاید و سوءتعبیری که در بیان این نظرات شد، دچار گرفتاری شدند، امیدوارم این مشکلات حل شود و بتوانیم در کنار هم به کار اصلی که همان تولید اثر هنری است بپردازیم؛ جای آن‌ها اینجا خالی است.

وی با بیان اینکه ما در شرایطی قرار داریم که به‌گونه‌ای یک برزخ است، مطرح کرد: این شرایط نه به قدری متلاطم است که گفتگو کردن را منتفی بدانیم و نه آنقدر عادی است که هر کسی مشغول کار خودش باشد. داریم دوره‌ای را می‌گذرانیم که باید درباره جایگاه و نقش تک تک ما به عنوان اهالی هنر و وظیفه‌مان در این موقعیت فکر کنیم، چون بخشی از این موقعیت ایجاب می‌کند که نباید انتظار داشته باشیم حتما نقش مورد نظر ما توسط دیگری ایفا شود؛ این مهمترین مسئله است. به همین دلیل می‌خواهم مرور تاریخی بر مسیری که طی شده و تاریخی که بارها تکرار شده است داشته باشم، چون این موقعیت تازه‌ای نیست. تاریخ می‌تواند به ما بیاموزد که چگونه با موقعیت بحرانی برخورد کنیم.

اثباتی اظهار کرد: اولین اعتراضاتی که سینماگران داشتند به اوایل دهه سی برمی‌گردد. در آن دوران سینماداران در اعتراض به عوارضی که وضع شده بود اعتصاب کردند، سال ۳۸ اتحادیه تهیه‌کنندگان توانستند کنار هم جمع شوند و در وزارت کشور انجمنی را ایجاد کنند. آن‌ها رفته‌رفته اتحادیه صنایع ایران را ایجاد کردند و انتظار داشتند فعالیت آن‌ها به عنوان صنعت شناخته شود. به همین ترتیب به وزارت صنعت هم رفتند.

وی ادامه داد: سال ۵۲ انشعابی اتفاق افتاد. یعنی از بین هنرمندانی که عمدتاً کارگران، فیلمنامه‌نویس و … بودند برخی از سینماگران موج نو انشعاب کردند. در واقع درباره درک هر کدام از آن‌ها نسبت به معنی و کارکرد سینما افتراقی پیش آمد و باعث اختلاف شد. با این حال باز هم معتقد بودند باید تشکلی داشته باشند. در سال ۵۳  وزیر فرهنگ و هنر این ایده را طرح می‌کند که تشکل‌های هنری باید در وزارت فرهنگ و هنر تجمیع شوند، اینجا وابستگی به دولت، ایده‌ای است که از طرف دولت طرح و این باعث اعتراضاتی می‌شود که در همان سال تعدادی آن اعتراض را مکتوب می‌کنند.

اثباتی ادامه داد: در نهایت اما تبدیل اتحادیه به انجمن باعث دخالت وزارت فرهنگ و هنر و دولت در امور مربوط به هنرمندان می‌شود، سپس دخالت دولت در ساخت فیلم باعث رقابت نابرابر می‌شود که این همان چیزی است که در سال‌های اخیر تکرار شده است. در آن دوران اعتراض دیگر ناشی از نبود ضابطه در ارائه پروانه‌های ساخت و نمایش بود. این موضوع در واقع چیزی است که همیشه سینماگران با آن رو به رو بوده‌اند.

* قانونی که نظم و سانسور را به همراه داشت

این سینماگر با بیان اینکه در سال ۵۶ اتفاق دیگری رخ داده است، گفت: در آن سال لایحه تشکیل مرکز ملی سینمای ایران به نخست‌وزیر داده می‌شود و در پی آن قانون سینما نوشته می‌شود، در واقع مدیریت سینما را مشخص می‌کنند و این مسئله غیر از این که باعث نظم می‌شود، باعث اعمال نظارت هم می‌شود که معنی آن سانسور است. به هر حال برای اینکه این کار را در سطوح کلان سامان بدهند شورای عالی سینما تشکیل می‌شود. ترکیبی که الان شورای عالی سینما دارد، عین همان دوران است. این شورا که حالا فعالیت دارد، به صورت شکلی، تفاوتی با شورای عالی سینمای آن دوران ندارد، یعنی بانیان هر دو شورا به زعم خود آن را برای سامان دادن به امور شکل دادند اما در اصل می‌تواند برای سینماگران آزاردهنده باشد.

وی توضیح داد: در اواخر رژیم گذشته سینمای ایران به دلیل واردات بی رویه فیلم‌های نازل دچار بحران می‌شود. پس از چندی اما کم‌کم سر و صدای انقلاب بلند می‌شود. در این گیر و دار سینماگران بلاتکلیف می‌شوند. به همین دلیل حضور موثری در انقلاب نداشتند. غیر از کامران شیردل که سه ساعت از انقلاب راش دارد و یا حسین ترابی که یکی از مهمترین اسناد تصویری تاریخی را ساخته است، چند هنرمند دیگر هم همینگونه بودند. سینما از طریق مستندسازی حضور جدی‌ای در آن حوادث داشته اما نکته مهم این است که آن زمان تلویزیونی‌ها موثر بودند نه سینمایی‌ها. مثلا در مهر و آبان ۵۷ حدود ۸۰ درصد از کارکنان تلویزیون ملی اعتصاب می‌کنند و حضور موثری در روند اوضاع داشتند، سپس آنها اسناد تاریخی تهیه می‌کنند، پوشش تصویری و خبری روز ۱۲ بهمن، ایجاد یک فرستنده در مدرسه علوی و… از جمله کارهای آنها بود.

اثباتی عنوان کرد: این شرایط را با وضعیت الان مقایسه کنید، در شرایطی که در حال حاضر همه یک جور گیرنده و فرستنده هستند آن زمان اما چنین امکانی وجود نداشت. در همان زمان تلویزیونی‌ها گزارشی از حمله ۱۳ آبان و جریانات جلوی دانشگاه تهیه‌ کردند که به تیراندازی نظامیان به دانشجویان می‌پرداخت، این گزارش در هفت دقیقه از تلویزیون پخش شد که بسیار تأثیرگذار بود به نحوی که شهردار نامه نوشت و وزیر علوم همان روز استعفا داد. نمونه دیگر از یک فیلم موثر به بیست بهمن برمی‌گردد به این صورت که در پادگان نیرو هوایی فیلمی را پخش کردند که آن فیلم درباره وقایع روز بود اما در آن گروهی از هواداران سلطنت شروع به فحاشی نسبت به انقلابیون کردند این فیلم باعث واکنش همافران شد، جرقه انقلاب را زد و ۲۲ بهمن انقلاب به صورت رسمی به پیروزی رسید و این پیروزی در رادیو اعلام شد.

زمانی که «سینما» به معنای «هنر» نبود

دیگر سخنران این جلسه سعید عقیقی منتقد و فیلمنامه‌نویس بود که در پاسخ به اظهارات ابتدایی امیر اثباتی گفت: در آن زمان اصولاً سینما برای گروهی که داشتند کار می‌کردند، به معنای «هنر» مطرح نبود، برای جریان اصلی سینما اصلا اهمیت نداشت که آنچه دارد می‌سازد چه کیفیتی دارد، عمده‌ترین مشکل آنها با کسانی بود که ممکن بود نسبت به آثارشان اعتراض کنند. این فیلمسازان، مخلص هر کسی بودند که به آنها پول و مجوز بدهد، توجه کنید که این موجودیت فیلمفارسی است که البته الان مقدس شده است! همه فکر می‌کنند هرچه مربوط به قبل بوده خیلی خوب است.

وی با اشاره به مناسبات سینماگران با دولت مطرح کرد: مثلا در مصاحبه‌ای از فردین می‌بینیم که می‌گوید از دولت خواهش می‌کنم پول بدهد تا ما فیلم بسازیم پس باید بگویم من هم اگر جای دولت بودم و این مسائل را می‌دیدم هر کاری که دلم می‌خواست انجام می‌دادم. در آن زمان اغلب سینماگران معتقد بودند نباید انتقاد از فیلم وجود داشته باشد به همین دلیل به مجلاتی که نقد چاپ می‌کردند آگهی نمی‌دادند به همین ترتیب مدیران، منتقدان را اخراج می‌کردند مشابه این اتفاق در سال ۶۵ برای مجله فیلم هم رخ داد.

این فیلمنامه‌نویس گفت: نکته بعدی این است که هنوز برخی فکر می‌کنند روشنفکران انقلاب کردند اما در آن ساختار تعداد کمی فیلمساز داشتیم که اساسا فیلم ساختن برایشان مسئله بود و سعی می‌کردند یک سری ویژگی در فیلم‌های خود داشته باشند که در فیلم‌های رایج نبود. همین‌جا لازم است اشاره کنم که در آن دوره بچه‌های چراغ برق که برای سینما پول می‌گذاشتند اغلب تبدیل به تهیه‌کننده شدند که اتفاقا بعد از انقلاب همان مسیر ادامه پیدا کرد. در آن دوره تلاش‌هایی که برای ایجاد کیفیت صورت می‌گرفت خارج از سینما بود.

* فیلمفارسی‌سازان حالا هم با همان فرمان فیلم می‌سازند

عقیقی گفت: قانون فیلمفارسی مثل قانون ماده و انرژی است به همین دلیل فیلمفارسی‌سازان حالا در مسیر جدید فیلم می‌سازند اما با همان مدل و با هم فرمان. آنچه در این بحث اهمیت دارد شناخت وضعیت کلی این ساختار است وقتی از بالا به مسئله نگاه می‌کنید تغییراتی می‌بینید که این تغییر برای کسانی که فیلم ساختن برای آنها مسئله است، مهم است. آنچه در این بحث مهم است این است که چه چیزهایی ثابت و چه چیزهایی تغییر می‌کنند، در روند تاریخی می‌بینیم که در دوره‌ای نسل‌های مختلف فیلم‌سازی با میانسالان برخورد می‌کنند و این همان زمانی است که کیفیت آثار را بالا می‌برند.

این پژوهشگر با بیان اینکه حکومت قبلی و بعدی به داشتن پایان شیرین در فیلم‌ها معتقد بودند، توضیح داد: بیشترین فیلم‌هایی که پایان تلخ دارند بعد از «قیصر» ساخته شدند بعد از انقلاب هم عمدتا فیلم‌هایی پایان تلخ دارند که سازندگانشان از جنگ بیرون آمدند؛ در واقع بازتاب شکست ایدئولوژیک در جنگ در فیلم‌ها دیده می‌شود مثل «کیمیا» و «سفر به چزابه» که محصول تجربه در میدان جنگ است.

عقیقی با بیان اینکه دو نسل هستند که در سال ۷۶ کارشان با فرهنگ عمومی جامعه تمام شده است، گفت: در آن دوره دو فیلم مهم از سوی دو جناح متفاوت ساخته شد یکی «آژانس شیشه‌ای» ابراهیم حاتمی‌کیا و دومی «درخت گلابی» داریوش مهرجویی بود. نمایندگان آن دو نسل در دوره بعدی اما هیچ‌ چیز تازه‌ای به عنوان فیلم برای نسل بعد خود نداشتند یعنی قادر به اضافه کردن هیچ چیزی به آنچه از قبل داشتند، نبودند یکی از دلایل این موضوع به وجود آمدن مطالبات اجتماعی و فرهنگی جدید بود.

این فیلمنامه‌نویس با اشاره به شکل‌گیری فیلم‌های فرهنگی گفت: در آن دوره درگیری بزرگ‌تری شکل می‌گیرد و سینما ذیل آن قرار می‌گیرد؛ در واقع در درگیری‌های اجتماعی بخشی از جامعه می‌گویند هنرمندان چرا به اندازه کافی در سیاست دخالت نمی‌کنند در حالی که در دوره بعدی می‌گویند چرا آن زمان مداخله کردند؟

وی درباره کنش‌گری هنرمندان پیش از رسیدن به سال ۵۷ گفت: در آن مقطع نشانه‌های عصیان سینماگران را در ۱۵ فیلم می‌شد دید، در واقع اگر به آن فیلم‌ها توجه می‌شد بقیه می‌فهمیدند که در شرایط عادی نیستیم. با این حال اصل فقدان فیلمنامه مسئله مهمی بود؛ یعنی اتفاقا اگر شما متنی داشتید که می‌شد برایش فیلم ساخت دچار مشکل می‌شدید چون وقتی اساس آن ساختار نادرست بود این موضوع در کل سطوح آن سیستم معیوب دیده می‌شد.

* تقوایی می‌گفت با فیلم نساختن دارم کاری می‌کنم

عقیقی با اشاره به تحولات اخیر مطرح کرد: یکی از راهکارهایی که برای مقاومت مدنی پیش پای ماست کار نکردن است که اتفاقا افرادی که به آن معتقدند در اقلیت هستند، مثلا یادم است یکبار ناصر تقوایی گفت من با فیلم نساختن دارم کاری می‌کنم که این موضوع تاثیری روی کلیت سینما داشته باشد.

وی در بخش دیگر از صحبت‌های خود گفت: ما در مقطعی گروهی از مذهبیون را داشتیم که اتفاقا دانشگاهی بودند اما آن‌ها با سینما مخالف بودند در این باره شما را به بولتن سال ۶۲ ارجاع می‌دهم که دوستی در مصاحبه‌ای گفته بود ما به سینما نیاز نداریم اما به دلیل فرموده‌های آقای خمینی حالا سینما داریم و ما هم به سمتش آمدیم.

اثباتی هم مطرح کرد: ایرج کریمی یک‌بار می‌گفت در دانشگاه شاگرد مصطفی میرسلیم بوده و او به ایرج کریمی گفته است دنبال سینما نرو اما همین آدم (مصطفی میرسلیم) بعدا وزیر ارشاد شد!

این طراح صحنه سینما بار دیگر به مرور تاریخی مسائل سینماگران پرداخت و گفت: در اسفند ۵۷ شورای موقتی برای سینما تشکیل شد، مدیران در آن ساختار آشفته در جلسه‌ای از اعضای سندیکای هنرمندان و آن انشعابیون دعوت و سعی کردند به وضعیت سر و سامان بدهند اما این موضوع سرانجامی نداشت، سپس در سال ۶۲ بنیاد سینمایی فارابی ایجاد شد، کم‌کم عده‌ای به این فکر افتادند که باید نظمی به سینمای ایران بدهند و نهاد مدنی و صنفی سینماگران را تشکیل دهند تا بدانند با چه کسی طرف هستند، پس به فکر ایجاد آن نهاد افتادند.

اثباتی ادامه داد: اساسنامه این نهاد در سال ۶۸ نوشته شد و به نام خانه سینما شکل گرفت، از سال ۷۲ هم این تشکیلات به اهالی سینما سپرده شد. به همین ترتیب بچه‌ها احساس می‌کردند فضایی دارند تا به مسائل خود فکر کنند و با دولت و حاکمیت وارد گفتگو و چانه‌زنی شوند. این هویت‌یابی گرچه چند سالی طول کشید اما سینماگران در خانه سینما یک هویت اجتماعی پیدا کردند و یک مرجع شدند به همین دلیل در سال ۷۶ به رغم حضور میرسلیم و ضرغامی، سینماگران در انتخابات ریاست‌جمهوری حضور فعال داشتند؛ انتخاباتی که یک نقطه عطف بود چون مفهوم جدیدی با نام جامعه مدنی وارد مناسبات شد از آن زمان این نهاد (خانه سینما) با استفاده از این گفتمان فعالیت خود را گسترش داد به نحوی که حتی عدم حضور سینماگران در انتخابات هم می‌تواند تاثیرگذار باشد مثل انتخابات اخیر.

این طراح صحنه اظهار کرد: در کنار این‌ها نهاد خانه سینما در آن دوره با ارشاد در یک تعامل قرار می‌گیرد تا سیاست‌گذاری‌ها را پیش ببرد به نحوی که منافع سینماگران را در نظر بگیرد. در کنارش جشن خانه سینما هم شکل می‌گیرد که نوعی رویارویی با جشنواره حاکمیتی با نام جشنواره فجر است. البته خانه سینما درباره مسائل اجتماعی هم موضع‌گیری می‌کند. مثلا درباره وقایع کوی دانشگاه، ترور حجاریان، تحریم آمریکا و حتی کشتار در فلسطین بیانیه صادر می‌کند. در واقع یک حضور فعال اجتماعی داشتند. به هر حال ماهیت کار سینما به عنوان نوعی از تولید اثر هنری، وابسته به مسائل اجتماعی است حتی فیلمفارسی هم برآمده از زمینه‌های تاریخی خود است، این است که سینماگر نمی‌تواند بی‌تفاوت باشد.

در این بخش مزینانی در واکنش به صحبت‌های اثباتی گفت: این روایت به گونه‌ای است که انگار با کسانی مواجه هستیم که هیچ مشکلی برای آنها پیش نیامده است، بعد خانه سینما شکل می‌گیرد و به سینماگرانی تقدیم می‌شود که انگار میل چندانی ندارند خانه سینمایی داشته باشند، انگار هیچ اراده‌ای نیست.

اثباتی هم گفت: نه اینگونه نیست، آنها اتفاقا دنبال منافع بودند.

* نهاد مدنی تا زمانی که بخش خصوصی برایش پول خرج نکند موفق نمی‌شود

سپس عقیقی بیان کرد: شاید مشکل همین است، وقتی می‌گوییم آنها برای منافع خودشان تلاش می‌کردند این موضوع با منافع عمومی مشکل ایجاد می‌کند، بحث بر سر این است که اگر معیار ما یک نهاد مدنی است تا زمانی که بخش خصوصی برای آن پول خرج نکند، موفق نمی‌شود چون نهاد دولتی می‌تواند پول به آن تزریق و برای آن مسیر تعیین کند.

اثباتی مطرح کرد: در جامعه مدرن باید نهاد خود را داشته باشید. برخی حکومت‌ها از فعالیت سندیکایی خوششان نمی‌آید چون این سندیکاها قدرتی ایجاد می‌کنند. مثالی می‌زنم؛ در سال ۹۰ چند مستندساز بازداشت شدند. خانه سینما نسبت به این رفتاری که با اعضایش شده بود، اعتراض کرد. البته حالا هم همین کار را می‌کند. اساسا حمایت از حقوق اعضا کاری است که این خانه می‌کند پس از آن بود که گرفتاری اصلی، کم کم روشن شد. به این ترتیب که با انتخاب مدیرعامل جدید خانه سینما، مدیریت وقت سینما کلا موجودیت این خانه را غیرقانونی دانست به‌طوری که می‌گفت باید در ساختار آن تجدید نظر شود، این امر در واقع برای اعمال دخالت در مدیریت این نهاد بود.

وی افزود: آن زمان اعضای سینما کنار هم جمع شدند و یک مقاومت مدنی از خود نشان دادند. پس از آن اولین قدم مدیریت وقت سینما این بود که کاری کند تا بودجه خانه سینما قطع شود. یادم است خانه سینما اوراق قرضه درست کرد که عده‌ای از هواداران آن را خریدند و توانستیم آن دوره را بگذرانیم. در آن زمان خبرهای خانه سینما در صدر اخبار قرار گرفته بود به‌طوری که بازگشایی آن تبدیل به یکی از وعده‌های انتخاباتی شده بود.

مزینانی در این بخش بیان کرد: آن دوره یک ویژگی عجیبی دارد، لحظاتی دارد که خلاقانه است چون هیچ کس انتظار نداشت چنین انسجامی شکل بگیرد. خانه سینما تجلی شکاف بود و به نظرم مورد قابل بررسی است و امکانات درآمدن از یک موقعیت، مسئله را برای ما روشن می‌کند.

سپس اثباتی گفت: واقعیت این است که آن انسجام به صورت درخشان نبود چون گروهی از همکاران ما می‌خواستند خانه سینمای دو را شکل بدهند و در کنار ارشاد قرار گرفتند آنها همچنان هم این اصرار را دارند، سینماگران همه یک دغدغه و یک درک از حضور اجتماعی و فرهنگی ندارند با این حال معتقدم خانه سینما هم‌چنان نتوانسته از تمام ظرفیت خود استفاده کند.

وی با اشاره به شرایط فعلی سینما مطرح کرد: در شرایط بحرانی همبستگی تشدید می‌شود و در شرایط عادی اختلافات شکل می‌گیرد. سینماگران هم مثل باقی هنرمندان در حوزه‌های دیگر در این برزخ قرار گرفته‌اند و سوالاتی که برایشان مطرح است این است که چه باید کنند؟ آیا نباید کار کنند؟ آیا باید پروانه ساخت بگیرند؟ و… همه این‌ها سوالات جدی است که پاسخ روشن و ساده‌ای هم ندارد.

* دوستانی علیه دیگران بیانیه می‌دهند اما بلافاصله پروژه می‌گیرند!

عقیقی در این بخش گفت: پاسخ به این سوال چندان هم سخت نیست‌. اینکه همچنان خودمان را سر دو راهی قرار بدهیم مشکل را حل نمی‌کند، افراد هر تصمیمی برای کار کردن یا نکردن می‌گیرند باید تبعات آن را هم بپذیرند. یادم است در سال ۸۸ هم شرایط مشابهی وجود داشت، اما آن زمان هم جشنواره فیلم فجر برگزار شد. باید بگویم گاهی اما اتفاقات عجیبی رخ می‌دهد مثلا اغلب دوستان بیانیه‌ای را علیه گروهی امضا می‌کنند اما بلافاصله یک پروژه بزرگ می‌گیرند مثلا در اتفاقات اخیر دو کارگردان عزیز ما دو بیانیه متفاوت از دو گروه متضاد را امضا کرده و در هر دو گروه بودند. این البته غم‌انگیز است. این تصویر، تصویر جامعی نیست اما مانع است.‌ آدم‌ها به هرحال انتخاب می‌کنند انتخاب این دوراهی چندان پیچیده نیست.

وی تأکید کرد: همین جا باید بگویم تعهد فردی یک موضوع مهم است چون به هر حال آدم عقیده‌ای به انجام فعالیتی دارد، آن عقیده بیش از آنکه راهش را باز کند راهش را برای دیگر فعالیت‌ها می‌بندد. باید بگویم وقتی ما در مسیر تولید فیلمی هستیم به یکی از مهره‌های آنچه که رخ می‌دهد، تبدیل می‌شویم مثلث این موضوع هم تهیه‌کننده، کارگردان و فیلمنامه‌نویس هستند و بقیه چندان در پیش‌برد این ایدئولوژی دخیل نیستند.

اثباتی در واکنش به این صحبت‌ها گفت: من معتقد نیستم این سه، فعل اصلی را انجام می‌دهند و بقیه مثل یک دلاک‌ هستند. یادم است یک‌بار گفتم من مادامی که حجاب اجباری در فیلم‌ها وجود دارد دیگر کار نمی‌کنم اما نمی‌توانم این را به دیگران توصیه کنم.

عقیقی هم مطرح کرد: من هم این موضوع را توصیه نکردم. مسئولیت نظام مندی ایدئولوژیک یک فیلم همان چارتی است که گفتم، باز تکرار می‌کنم، به هر حال باید از یک دوراهی یکی را انتخاب کرد.‌ وقتی خودمان را نخبه ندانیم و تکنسین بدانیم متوجه می‌شویم که خانه سینما می‌تواند همان کار انجمن معلمان را انجام دهد اما چون سینما یک ویترین است ممکن است تاثیر بیشتری بگذارد آن دوراهی که درباره آن سخن گفتم دوراهی مسئولیت فردی است اینکه ما قائل به این هستیم که انتخابی می‌کنیم و تبعاتش را می‌پذیریم یا ادامه می‌دهیم.

مزینانی هم گفت: در حال حاضر در فضای هنر ما کار کردن خودمان را ملغی کرده‌ایم ولی باید به این فکر کنیم که آیا این کار نکردن منجر به رفع انسداد می‌شود؟

* باید به چیزی کلان‌تر از خانه سینما فکر کنیم

عقیقی توضیح داد: افتادن در چاله یک موضع صنفی، کمکی به کل یک ماجرا نمی‌کند، بخش قابل توجهی از این ماجراها مربوط به نیازهای کلی است. به نظرم باید به چیزی کلان‌تر از خانه سینما و نهادهای مدنی موجود فکر کرد. اینکه با این شکل از صورت‌بندی، مسئله انتخاب چگونه اتفاق می‌افتد. چون یکی از بحث‌های اصلی انتخاب کردن است، ما مسئول انتخابات و تصمیمات خودمان هستیم. برخلاف آنچه که تصور می‌شود انتخاب فردی خیلی مهم است اینکه چه چیزی انتخاب می‌کنید و به چه نتیجه‌ای می‌خواهید برسید. بزرگترین مشکل فرهنگ و هنر ایران این است که بسیاری از افراد هیچ حساسیتی نسبت به آنچه تولید می‌کنند، ندارند و از آنجایی که تولید با دولت شکل می‌گیرد گاهی ایدئولوژی آدم‌ها هم به واسطه اینکه دولتی‌ها پول می‌دهند تا فیلم بسازند شکل می‌گیرد.

اثباتی هم توضیح داد: به شدت معتقدم به‌عنوان یک شهروند نه یک طراح صحنه مسئولیتی دارم که مانع از سکوتم می‌شود. همین جاست که ماجرا از صفر و صد خارج می‌شود. پیچیدگی نهادهای مدنی همین است که این مسئولیت فردی را تبدیل به کارهای اجتماعی کنند. وقتی شرایط به‌گونه‌ای نیست که ما می‌خواهیم همه چیز سخت‌تر می‌شود اصلا چالش و درگیری با موقعیت است که کار را سخت می‌کند.

وی با بیان اینکه بارها گفته‌ام که خانه سینما از ظرفیت‌های خود استفاده نکرده است، عنوان کرد: من روی نهاد تاکید دارم چون گرفتار مشکل بزرگتری هستیم، چرا باید این همه ظرفیت در خیابان‌ها بدون هیچ هدفمندی حضور داشته باشند؟ چون ما تحت یک شرایط دیکتاتوری حزب نداریم. ما که نباید کار حزبی کنیم باید احزاب سیاسی داشته باشیم که حق برگزاری اجتماعات را داشته باشند البته در یک سطحی خانه سینما هم در محدوده خود می‌تواند این کار را کند. مثلا بحث سانسور اصلا سیاسی نیست و باید به آن بپردازد.

مزینانی هم توضیح داد: بله باید احزاب مختلف وجود داشته باشد، این حقی طبیعی است اما ما درباره شرایطی صحبت می‌کنیم که نه تنها احزاب وجود ندارند بلکه وجودشان ناممکن است.

اثباتی هم گفت: بله باید روی این فقدان تاکید کنیم نه اینکه آن را به یک ارزش تبدیل کنیم.

سپس عقیقی اظهار کرد: اغلب متفکران ما ساختارهای چهار عمل اصلی کشورهای توسعه‌یافته را در ایران پیاده می‌کنند و نتیجه این می‌شود که بخشی از جامعه آن قدرت محدودی را هم که دارند، از دست می‌دهند. وقتی شما شکل توسعه‌یافته‌ای ندارید ناگزیر هستید روی توانایی‌های افراد حساب باز کنید. توقع بیش از اندازه داشتن از هر نهاد مدنی گذاشتن باری بر دوش آن است وقتی آدم‌ها مسئولیت فردی خود را بشناسند، می‌توانند دست به انتخاب بزنند.

عقیقی در پاسخ به این پرسش که چه راهکاری را در شرایط فعلی توصیه می‌کند؟ توضیح داد: من می‌گویم شکلی از هنر را که افکار و عقاید شما در آن خدشه‌دار نمی‌شود، دنبال کنید و از شکل مرسوم جلوگیری کنید.

* هیچ معجزه‌ای رخ نمی‌دهد!

اثباتی هم گفت: من هم می‌گویم کار کنید و آنچه بدان معتقد هستید، خلق کنید. اینکه چه چیزی خلق کنید، در چه شرایطی سراغ چه کاری بروید و چه زمانی مناسب است؟ چیزی است که نسخه‌ای ندارد. هر کسی با توانایی خود می‌تواند راهش را پیدا کند البته اگر امید به معجزه نبندد. بدانید که هیچ‌ معجزه‌ای رخ نمی‌دهد.

این سینماگر توضیح داد: معمولا صاحبان قدرت دوست ندارند با آن‌ها چون و چرا کنید دوست دارند به فرموده کاری انجام دهیم و در انجامش تردید نکنیم در چنین زمانی باید امکانات خواستن و مطالبه‌گری را به یاد بیاوریم اما متاسفانه ما متعلق به فرهنگ دیرینه‌ای هستیم که بر اساس آن می‌نشینیم و منتظر معجزه هستیم در حالی که به نظرم در برزخ به سر می‌بریم.

اثباتی گفت: برخی از همکاران ما مدت‌هاست که دوست دارند فیلم بسازند اما به آن‌ها پروانه ساخت داده نمی‌شود در حالی که آنها به آثار خود معتقد هستند. توصیه من این است که همین مواجه را نپذیرند، اما این سینماگران می‌پذیرند که پروانه ساخت نگرفته‌اند در حالی که می‌توانند اعتراض کنند. باید بپذیریم که یا سکوت کنیم و بپذیریم یا اعتراض کنیم. خیلی‌ها هستند که به رویه موجود اعتراض دارند اما سکوت می‌کنند اما ممکن است در جای دیگری سکوت نکنند. این البته نافی هیچ حرکت دیگری نیست آن کسی که دچار مشکلات معیشتی است چه باید کند؟ او حقش است که فریاد بزند غیر از داد زدن چه کاری می‌تواند کند؟

وی با اشاره به جشنواره فیلم فجر اظهار کرد: جشنواره فیلم فجر حالا با هر کیفیتی برگزار می‌شود اصراری که مسئولان جشنواره بر پرشوری جشنواره می‌کنند عبث است. زندگی جمعی هر روزش پیچیدگی‌های خاص خود را دارد. مسئله اما انتخابی است که ما داریم اگر همراه با آگاهی باشد می‌تواند ما را امیدوار کند که به جامعه مطلوب برسیم.

عقیقی هم گفت: من مخالفتی با کار افراد ندارم هر کسی بر سر دوراهی سراغ کاری می‌رود که فکر می‌کند درست است. اگر صادقانه بر مبنای الگویی که دارید رفتار کنید راه درست را رفته‌اید.

وی در پایان با اشاره به فیلم‌های اعتراضی گفت: شما نشانه‌هایی از اعتراض را در فیلم‌های گذشته می‌دیدید اما آنچه باعث شده این موضوع حالا دیده نشود، باتلاق پول است.

طبق اعلام قبلی، قرار بود وحید جلیلوند در این جلسه حضور پیدا می‌کند اما این کارگردان به دلیل کسالت نتوانست در این برنامه حضور پیدا کند.

///.