چارسو پرس: توقع مخاطب جدی سینما، شامل منتقدان، نویسندگان رسانهها و فیلمبینهای جدی، از جشنواره فیلم، چه جشنواره فیلم کن باشد و چه جشنواره فیلم فجر، دیدن آثاری با وجه هنری استاندارد است. درواقع این توقع وجود دارد که فیلم حضوریافته در جشنواره که از صافی هیات انتخابی با حضور هنرمندان گذشته است، از سطح سلیقه مخاطب عام بالاتر باشد. اما گاهی اینگونه نیست و آثاری در جشنواره حضور مییابند که بعضا تعجب منتقدان را موجب میشوند. از جمله این آثار، فیلمهایی هستند که اصطلاحا به آنها تلهفیلم (فیلم تلویزیونی) میگویند. اینگونه از فیلمها، چه از نظر محتوا و چه از منظر فرم، در دسته آثار هنری جدی سینما قرار نمیگیرند و بیشتر مطلوب خانوادههای مخاطب تلویزیون هستند، تا فیلمبینهای حرفهای و جدی.
یکی از دلیلهای اطلاق اینگونه عنوانها، به شکل بصری کار برمیگردد و بخشی هم به موضوعها و پرداختهای تکراری در قصه و درامهای تقریبا با قالب کلیشهای و قابل پیشبینی مربوط است. در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر نیز مانند دورههای گذشته، چند اثر اینچنین در بخش مسابقه سودای سیمرغ حضور دارند. فیلم سینمایی «کاپیتان» را قطعا و طبعا بسیاری از منتقدان، اینچنین میبینند. اما آیا واقعا چنین است؟
«کاپیتان» هر چند این شاخصها را تا حدودی در خود دارد اما واقعیت این است که با یک نگاه حساب شده، به پرداخت و سرانجامدهی متفاوت از قصهای پرداخته که فضایش در تعدادی از فیلمهایی پیشتر تجربهشده، به نمایش درآمده است. در ضمن نباید فراموش کرد که «کاپیتان» یک فیلم کودک و نوجوان با استاندارهای مشخص و رعایتشده است. یک فیلم کودک و نوجوان قابل قبول که در جشنواره فیلم کودک و نوجوان بیشتر مورد توجه میتواند قرار گیرد.
میگوییم یک فیلم استاندارد کودک و نوجوان، چراکه اولا حتا اگر در تیتراژ فیلم چندان مشخص نشده باشد، اما انگار از یک مشاوره تخصصی در قصهنویسی تا ساخت استفاده شده است. رؤیای کودکان سرطانی که در این سالها باب شده است با درشتنماییهایی تحقق مییابد، مثلا تحقق رؤیای دیدار با یک سوپراستار فوتبالی، در فیلم «کاپیتان» نه نسخه توصیه شده و اغراقآمیز است، نه در نقطه مقابل، به آن کاملا بیمحلی شده است. در واقع با این کار، برای کودکانی با موقعیت مشابه که ببینده کار هستند، این اغراق ها توصیه نشده، تا در ادامه به سرخوردگی احتمالی آنان منجر نشود. «کریم باقری» هم در این فیلم، حضور متعادلی دارد؛ نه حضوری جدی دارد و نه حضوری اضافی. بلکه برخلاف تجربههای پیشین در زمینه حضور فوتبالیستها، تنها با چند صوت از صدایش، کاملا در خدمت فیلمنامه قرار گرفته و حضوری منطقی دارد. کلا همه آدمهای قصه از چنین پرداخت متعادلی برخوردارند. «کاپیتان» درامی نیست که بر مبنای افراط و تفریط در شخصیتهای داستان شکل گرفته باشد. شخصیتهای قصه کلا از افراط و تفریط، از جهل و دانایی کل، و از احساساتی و بیعاطفه بودن به دورند. حتا دلقک موجود در قصه هم چنین هویتی دارد.
دقت کارگردان در کنترل تعادل بخشهای مختلف فیلم به گونهای بوده که حتا پژمان بازغی آن نیز در ایفای نقش، کاملا بهاندازه بوده است؛ نه کم و نه زیاد. حضور کودک آبادانی هم به همین شکل؛ درحالیکه یک کارگردان فاقد دقت یا تجربه لازم، میتوانست در مهلکه اغراق در استفاده از این شخصیت گرفتار شود.
این فیلم در زمینههایی چون فیلمبرداری نیز از مقبولیتی کیفی برخوردار است که در این زمینهها هم در جشنواره به توفیق نسبی میتواند دست یابد.
فیلمی با احساساتی آرام به رنگ طلایی، تنها یک حفره ذهنی و منطقی در پایان دارد، با حضور بچهها در ساحل دریای جنوب، که بهعنوان نکتهای حاشیهای، ذهن مخاطب را درگیر انحراف میکند و از این طریق به یکدستی اثر لطمه میزند. شاید این ضعف با یک توجیه باورپذیر انتزاعی یا یک تغییر در تدوین، حل شود.
«کاپیتان» فیلمی است برای همه بچههای ایران، در قومیتها و موقعیتهای گوناگون.
هر آنچه از ۲۴ فیلم «سودای سیمرغ» میدانیم
بیشتر بخوانید: صفحه ویژه جشنواره فیلم فجر