نخستین ساخته بابک خواجه‌پاشا، فیلم خلاقانه‌ای نیست. سوژه کهنه‌ای دارد و در برابر این سوژه، پرداخت مبتکرانه‌ای صورت‌ نگرفته است.

چارسو پرس: داستان در ابتدا، به‌ظاهر گره‌افکنی می‌کند درحالی‌که پشتوانه دراماتیک ندارد. پس از این به‌اصطلاح گره‌افکنی، روایت، واداده می‌شود. صحنه‌های اضافه زیادی به فیلم‌ سنجاق می‌شود که ضرورت ندارند.، سرگرم‌کننده هم نیستند.

چالش اصلی با گم شدن کودکان شروع می‌شود. این چالش، چندان از سوی مخاطب جدی گرفته‌ نمی‌شود چون پیش‌نیازهای دراماتیک آن طراحی نشده‌اند و به‌یک‌باره چنین مشکلی بر فیلم‌ مترتب می‌شود.

این چالش بدون‌پشتوانه از آن‌جایی چندان‌ جدی گرفته‌ نمی‌شود که به‌روشنی مشخص بود که یک بازی، در پشت‌پرده چنین اتفاقی نهفته است. روایت که مستاصل از خلق فضاسازی داستانی بود تلاش کرد تا به‌واسطه ایجاد نگرانی‌های بازیگران و دویدن‌ها و پیگیری بی‌هدف آنها، تعلیقی ایجاد کند تا گل اصلی را بزند.

اما چفت‌وبست‌های درام، از ابتدا به‌اندازه‌ای ولنگارانه و سست بسته شده بود که نه موضوع جدایی، برای مخاطب ایجاد کنجکاوی می‌کند و نه موضوع گم شدن‌بچه‌ها، نگرانی‌ چندانی را به آنها حواله می‌دهد.

این رویکرد، از اثر، یک تله‌فیلم حوصله‌سربر ساخته که دست‌وپای زیادی می‌زند تا جدی گرفته شود اما مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

این نقض‌غرض زمانی بر فیلم‌ مستولی شد که داستان، فرآیندی تک‌بعدی داشته و منشعب نشد. در همین خط صاف روایت نیز تلاش نشد تا خلاقیت‌های روایی به کار گرفته شود. در همین خط صاف فاقد خلاقیت، نبود منطق روایی، حکم تیر خلاصی را داشت که اجازه نداد تا این اثر، به اندازه کوچک‌ترین واحه نیز بتواند ادعایی داشته باشد.

«در آغوش درخت» به اثری تجربی می‌ماند که گویی از روی چرک‌نویس‌های یک فیلمنام‌نویس تازه‌کار، جلوی دوربین رفته و در تقلا برای قصه‌گویی است.

هر آنچه از ۲۴ فیلم «سودای سیمرغ» می‌دانیم

بیشتر بخوانید: صفحه ویژه جشنواره فیلم فجر


منبع: خبرگزاری ایرنا
نویسنده: مجتبی اردشیری