چارسو پرس: محمد حمزهای فعالیت خود در سینما را با برنامهریزی و دستیاری شروع کرده است و در کارنامه کاری خود فعالیت در دهها فیلم و سریال را دارد. او با کارگردانی دومین فیلم بلند خود، به سراغ موضوعی رنجآور و غمگین اما امیدبخش رفته است. کاپیتان، بیش از آنکه روایتگر داستان زندگی پدری رنجور و زندگی غمبار مردی که کودکش درگیر بیماری سرطان است (با بازی پژمان بازغی) باشد، قصه ترسها، شادمانیها، رنجها، کودکانگیها و بیم و امیدهای کودکان و نوجوانان بیماری است که زندگی و زیست کوتاه و بلند آنها در بیمارستان باعث شده زندگی آنها به هم گره بخورد و به شکلی دیگر روزگار و سالهای زندگی خود را بگذرانند.
عیسی رضایی پسر یازده ساله فیلم (با بازی امیرحسین بیات) که عاشق فوتبال است، با دعوت و لطف کریم باقری قرار است به تماشای بازی تیم محبوبش برود اما ورود دخترکی به نام پروانه (با بازی ارغوان شعبانی) و فهمیدن علاقهای که او برای تماشای دریا دارد سعی میکند راهی برای خوشحال کردن دخترک پیدا کند. در این بین، رضایی پدر، برای اینکه بتواند بیشتر در کنار فرزندش باشد و از آنجایی که میداند روحیه پسرش با حضور همیشگی او سازگار نیست، تصمیم میگیرد با پوشیدن لباس دلقک به بیمارستان برود و بدین شکل بیشتر با عیسی وقت بگذراند.
کاپیتان در یکسوم ابتدایی با شخصیتپردازی درست و ایجاد اتمسفر مناسب در جهت همراهی مخاطب با فیلم و با پرهیز از ایجاد احساسات غلوشده و برانگیختن حس ترحم مخاطب قصد دارد فضایی متفاوت و البته حقیقی از محل بستری کودکان در بیمارستان و بخش ویژه کودکان به بیننده نشان دهد. در واقع نویسنده و کارگردان در زمان سپری اشارهشده، مقدمات ورود تماشاگر را برای ورود به نقطه عطف و حضور کودکی به نام پروانه آماده میکنند. حضور پدر عیسی با گریم دلقک در فیلم علاوه بر اینکه فتح بابی برای شروع فیلم و روشن شدن موتور درام میشود باعث میشود بینندگان با جهان دلربای کودکان بیمار آشنا شوند و در ذهن آنها بهعنوان حرکتی داوطلبانه مفید فایده و مؤثر جلوه کند.
حمزهای در سکانس تمرین ورزشی عیسی در زیر زمین بیمارستان با همراهی والس دلنشینی که شنیده میشود با کمک تصاویر اسلاموشن، به ترکیب ساده اما دلنشینی از تصویر و موسیقی میرسد. در ادامه، بخش زیادی از تلاش او در ترسیم تصویر رنج و امید با فیلمنامه کمجان و بدون برنامه از دست میرود و فیلم در نیمه دوم و بهویژه در یکسوم پایانی دچار مشکلات جدی روایی و محتوایی میشود. در واقع تا زمان اشارهشده، مخاطب پیگیر ادامه ماجرای بیماران بخش میماند ولی ورود به ملودرام کممایه و درگیر شدن نویسنده با داستانی که شناختی بوتیکی و ویترینی از آن دارد و همچنین با تزریق شعار به محتوا، این مهم از دست میرود.
با این وجود و هرچند که انتظار میرود مخاطب بزرگسال در نمایش عمومی فیلم، کمتر بتواند با کاپیتان تا دقایق پایانی ارتباط برقرار کند اما لازم است در اینجا نگارنده توجه تیم تولید این فیلم در پرهیز از نمایش سکانسهایی که مستقیماً قصد برانگیختن احساس ترحم بیننده را با نمایش رنج و درد کشیدن بیماران دارند ستایش کند. هرچند که این فرصت بارها برای تیم تولید (از نویسندگی و کارگردانی تا آهنگسازی و بازیگری) رخ میدهد ولی با هدف دوری از این موارد، فیلم درگیر این آفت (که بارها در فیلمهای ایرانی با نمایش مرگ و آزار کودکان، بی دلیل و بدون نیاز محتوایی رخ میدهد) نمیشود و تا انتها به بیننده متذکر میشود که بیماری فقط بخشی از زندگی کودکان است و در این بین با تکریم جایگاه پرستاران در کمک به رفع این آلام، ادای احترامی به آنها میکند. علاوه بر این، پوستر خلاقانه این فیلم که ترکیبی از دو پلان از سکانسهای فیلم است در لیست یکی از پوسترهای فکر شده و قابلقبول این جشنواره قرار گرفته است.
کاپیتان، در کارنامه حمزهای، جهش و پیشرفت قابلتوجهی بهحساب نمیآید و هرچند که در مفهوم و رویکرد اجتماعی و اخلاقی در جایگاهی بالاتر از فیلم اول او یعنی آذر قرار میگیرد اما در کارگردانی به چالشی برای او بدل نمیشود.
هر آنچه از ۲۴ فیلم «سودای سیمرغ» میدانیم
بیشتر بخوانید: صفحه ویژه جشنواره فیلم فجر
منبع: خبرگزاری تسنیم
نویسنده: ارسا آتش پر