ضدقهرمان‌ها معمولا در حاشیه هستند، سرگذشت آن‌ها کمتر مورد بررسی قرار می‌گیرد و حتی اگر درک شوند، منطقِ نهفته در اعمال و انگیزه‌هایشان نادیده گرفته می‌شود اما چرا؟ چون کم‌اهمیت هستند؟ اگر این‌گونه نیست، آن‌ها تا چه اندازه برای سینما ضرورت دارند؟ و سوال مهم‌تر: آیا می‌توان برای ضدقهرمان‌ در عصر مدرن جایگاهی متصور بود؟

چارسو پرس: در فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی، این قهرمان قصه است که همیشه در کانون توجه قرار دارد؛ شوالیه‌ی سفید‌پوش ما که سوار بر اسب از راه می‌رسد و همه را نجات می‌دهد، یک شخصیت مثبت تمام‌عیار که در جهانی آغشته به جرم‌ و جنایت و فساد زندگی می‌کند. قهرمانان حامیان بی‌چون‌وچرای ما هستند که در همه‌ی لحظات امیدواریم به موفقیت برسند، دنیا را به جای بهتری تبدیل و در مقابل آدم‌های بد قصه ایستادگی کنند. اینکه فیلم‌ها به یک قهرمان ‌بی‌عیب‌ونقص بپردازند منطقی است اما در مقابل آن‌ها، گاهی یک شخصیت متفاوت قرار می‌گیرد که ضرورتا منفی نیست و اغلب تاثیرگذاری احساسی بیشتری دارد: ضدقهرمان‌.

ضدقهرمان‌ها معمولا در حاشیه هستند، سرگذشت آن‌ها کمتر مورد بررسی قرار می‌گیرد و حتی اگر درک شوند، منطقِ نهفته در اعمال و انگیزه‌هایشان نادیده گرفته می‌شود اما چرا؟ چون کم‌اهمیت هستند؟ اگر این‌گونه نیست، آن‌ها تا چه اندازه برای سینما ضرورت دارند؟ و سوال مهم‌تر: آیا می‌توان برای ضدقهرمان‌ در عصر مدرن جایگاهی متصور بود؟

ضدقهرمان‌ کیست؟

چرا ضدقهرمان‌های سینمایی عصر مدرن را دوست داریم؟

مرز میان یک شخصیت منفی و ضد قهرمان کم‌رنگ است و تصمیم با شما است که چه نامی بر روی چنین شخصیتی بگذارید اما تعریف کلی یک ناقهرمان این است: «یک شخصیت اغلب خودمحور که از ویژگی‌های مرسوم قهرمان همانند پایبندی به اخلاقیات بهره نمی‌برد. ضد قهرمان این احساس را دارد که از سوی جامعه طرد شده است و وارد مسیر متفاوتی می‌شود که نتیجه‌اش انزوا یا مرگ است».

برخلاف قهرمانان پاک و اخلاق‌گرای ما که می‌خواهند از راه درست به اهداف مثبت خود برسند، ضدقهرمان‌ها شخصیت‌هایی هستند که از جنبه‌ی اخلاقی، خاکستری به حساب می‌آیند و برای رسیدن به اهداف خود، اهمیتی به راه درست یا غلط نمی‌دهند. یک ویژگی رایج ضدقهرمان‌، بدبینی او نسبت به جهان است و در عین حال، نیت مثبتی که در بطن اهدافِ در ظاهر منفی وی پنهان شده است. ضدقهرمان‌ یک شخصیت پیچیده است که علیه قوانین پذیرفته‌شده‌ از سوی جامعه و اخلاقیات قیام می‌کند. این شخصیت به کشمکش‌های درونی دچار است و برای کارهای بدی که انجام می‌دهد، غالبا احساس گناه یا حسرت ندارد. اما چیزی که ضدقهرمان‌ را از یک شخصیت شرور متمایز می‌کند این است که همه‌ی اعمالش در یک چهارچوب خاص انجام می‌شود و گاهی خط قرمز هم دارد. در سوی مقابل، شخصیت منفی برای رسیدن به اهداف شوم خود حاضر است هر کسی را قربانی کند و چیزی نمی‌تواند جلوی او را بگیرد.

انواع ضدقهرمان‌ در سینما

چرا ضدقهرمان‌های سینمایی عصر مدرن را دوست داریم؟

ضدقهرمان از دوران ادبیات کلاسیک وجود داشته است اما نسخه‌ی مدرن‌تر آن‌ با فیلم‌های کاراگاهی نوآر دهه‌ی ۴۰ میلادی همچون «شاهین مالت» (۱۹۴۱) و وسترن‌هایی مثل «سه‌‌گانه‌ی دلار» (اثر سرجو لئونه) در مرکز توجه قرار گرفت. شخصیت‌های اصلی این فیلم‌ها برای ضدقهرمان‌های کمیک آتی همچون ددپول و مجازاتگر به یک الگوی برجسته تبدیل شدند.

در عصر فعلی، شخصیت‌هایی همچون تامی شلبی (پیکی بلایندرز)، تراویس بیکل (راننده تاکسی)، والتر وایت (برکینگ بد)، اِمی دان (دختر گمشده)، مارلا گریسون (من خیلی مراقبم)، فرانک و کِلر آندروود (خانه پوشالی) و ده‌ها شخصیت‌ دیگر، پرتره‌ی دقیقی از آنچه که با نام ضدقهرمان در ذهن داریم، ارائه می‌دهند. با اینکه این نام‌ها در زیر یک پرچم قرار می‌گیرند اما بسیار متفاوت از یکدیگر هستند و از زویای مختلفی به مقوله‌ی ضدقهرمان نزدیک می‌شوند.

چرا ضدقهرمان‌های سینمایی عصر مدرن را دوست داریم؟

ضدقهرمانی که شخصیت اصلی است

بعضی از ضدقهرمان‌ها به جز جامعه، هیچ‌کس را دشمن خود نمی‌دانند. یک مثال خوب، «جوکر» (۲۰۱۹) ساخته‌ی تاد فیلیپس است. برخلاف نسخه‌های دیگر که دغدغه‌ی اصلی این دلقک روان‌پریش، شوالیه‌ی تاریکی (بتمن) است و به‌مثابه‌ی یک شخصیت منفی خالص عرضه می‌شود، برداشت واکین فینیکس از این شخصیت کمیکی به ضدقهرمان‌ها نزدیک‌تر است. انسانی که دیگر از سیاهی‌ها و فساد موجود در جامعه خسته شده است و تصمیم می‌گیرد عدالت را به سبک خودش اجرا کند. این نوع ضدقهرمان‌ به‌تدریج از قیدوبندهای اخلاقی رها می‌شود و در پایان، در یکی از دو جبهه‌‌ی خیر و شر قرار می‌گیرد: به رستگاری می‌رسد و به انسان بهتری تبدیل می‌شود یا سیاهی وجودش را تسخیر می‌کند تا او را در قامت یک شخصیت منفی ببینیم.

قهرمانی که در حقیقت ضدقهرمان است

بتمن یک قهرمان آتش به اختیار است که می‌خواهد عدالت را اجرا و نظم را در شهر گاتهام برقرار کند اما هم‌زمان قوانین متعددی را زیرپا می‌گذارد. اگر به تاریخچه و گذشته‌ی او نگاهی بیندازید، سابقه‌ی او به‌عنوان یک ضدقهرمان پررنگ‌تر می‌شود و بیشتر یادآور قصه‌ی تولد یک شخصیت منفی است تا یک قهرمانِ نجات‌بخش. با اینکه خطوط داستانی بتمن در گذر زمان گسترش و تغییر یافته است اما او در گذشته یک اسلحه حمل می‌کرد و انسان‌هایی که فکر می‌کرد گناهکار هستند را به قتل می رساند (او حداقل ۱۵ نفر را به دلایل مختلف کشته است). این باعث می‌شود تا بتمن را فی‌نفسه یک ضدقهرمان بدانیم.

ضدقهرمان فاسد

تامی شلبی، شخصیت محبوب مجموعه‌ی پیکی بلایندرز، یک سرباز سابق جنگ جهانی اول و یک مثال خوب از ضدقهرمان فاسد است. اعمال او ناشی از جاه‌طلبی‌های بی‌رحمانه‌اش هستند تا رشد کند و به جایگاه موردنظر برسد. هنگامی که توماس از خطوط اخلاقی عبور می‌کند، انتظار دارد که از اعمالش قدردانی هم شود زیرا در یک جامعه‌ی کاپیتالیست زندگی می‌کند که آدم‌هایش به‌شکلی عمل می‌کنند که از نظر مالی و سیاسی به نفعشان باشد. یک نمونه‌ی خوب دیگر از ضدقهرمان فاسد را باید زوج مشهور خانه‌ی پوشالی یعنی فرانک و کِلر آندروود بدانیم.

چرا ضدقهرمان‌های سینمایی عصر مدرن را دوست داریم؟

ضدقهرمان بی‌میل و ناراضی

این ضدقهرمان، شرافتمندتر و به اخلاقیات تا حد زیادی پایبند است؛ او همچنین درک درستی از درست و غلط، خیر و شر دارد. با این حال، نسبت به همه‌چیز بدبین است و فکر می‌کند اهمیتی در این جهان ندارد. وقتی چیزی نظرش را جلب کند، وارد عمل می‌شود و اغلب منتظر می‌ماند تا در صورت نیاز به شخصیت منفی ملحق شود، به این دلیل که باور دارد اهداف شخصیت منفی، به سود او نیز خواهد بود یا اگر [شخصیت منفی] شکست خورد، او چندان تحت‌تاثیر قرار نخواهد گرفت.

‌یک نمونه‌ی نامتعارف، دکتر هو از فصل هفتم «دکتر هو» (۱۹۷۰) است؛ یک شخصیت ایرادگیر، عیب‌جو و کم‌حوصله. او خود را یک قهرمان نمی‌داند اما هنگامی که احساس می‌کند بعضی از شخصیت‌ها به کمک نیاز دارند، خود را به خطر میندازد. مبهم بودن این ضد‌قهرمان از این حقیقت ریشه می‌گیرد که اگر بداند زیرپا گذاشتن قوانین و اصول اخلاقی می‌تواند به سودش باشد، آماده‌ است تا این کار را انجام دهد.

ضد قهرمان شرور

از این نوع ضدقهرمان‌ می‌توانید نمونه‌های متعددی پیدا کنید و هر کدام برای کارهایی که انجام می‌دهد، دلایل قابل‌قبولی دارند و وجه اشتراک آن‌ها این است که ایدئولوژی‌هایشان با منطق پیوند خورده است. یک نمونه‌ی آشنا از ضدقهرمان شرور، تانوس است که برای جلوگیری از افزایش جمعیت و حفظ منابع طبیعی، نصف جهان را از بین می‌برد. پس از تماشای فاز سوم دنیای سینمایی مارول، بسیاری از تماشاگران این سوال را مطرح کردند: «آیا حق با تانوس بود؟» و گفتگوها پیرامون این مسئله هنوز ادامه دارد. مثال دیگر، جوکر از فیلم «شوالیه تاریکی» (۲۰۰۸) است که از اخلاق‌مداری بتمن خسته شده است و می‌خواهد به جامعه ثابت کند که هرج‌ومرج حرف اول و آخر را می‌زند. سوال‌هایی که جوکر مطرح می‌کند، باعث می‌شود تا پس از تماشای فیلم، به تاثیر ضدقهرمان بر جامعه، به شکل جدی‌تر و خارج از چارچوب‌ یک اثر سینمایی فکر کنید.

چرا ضدقهرمان‌ها در عصر فعلی اهمیت دارند؟

چرا ضدقهرمان‌های سینمایی عصر مدرن را دوست داریم؟

ضدقهرمان برای شخصیت‌های اصلی یک مانع و چالش است که باید از آن عبور کنند. در فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی، ضدقهرمان‌ها معمولا مشابه شخصیت شرور عرضه می‌شوند، با این تفاوت‌ که عناصر مثبتی هم در آن‌ها به چشم می‌خورد و از کشمکش‌های درونی رنج می‌برند. با این حال، ضدقهرمان چیزی فراتر از یک عنصر داستانی است و باید به شکل جدی‌تری به آن پرداخته شود.

ضدقهرمان‌ این فرصت را به بازیگران می‌دهد تا نقش‌آفرینی‌های درخشانی داشته باشند

این سطحی‌ترین دلیل اهمیت ضدقهرمان است اما نباید آن را نادیده گرفت. تعدادی از برترین و فراموش‌نشدنی‌ترین بازی‌های تاریخ سینما متعلق به ضدقهرمان‌ها است، بیشتر به این دلیل که چنین شخصیتی از آزادی اخلاقی و احساسی بهره می‌برد، چیزی که در یک قهرمان معمولی پیدا نمی‌شود. ضدقهرمان به بازیگر اجازه می‌دهد تا ابعاد مثبت و همچنین شیطانی یک شخصیت را با عمق بیشتری به نمایش بگذارد.

آن‌ها آغازگر مباحث تفکربرانگیز هستند

برای مثال می‌توانیم به فیلم «تار» (۲۰۲۲) ساخته‌ی تاد فیلد اشاره کنیم که در آن کیت بلانشت نقش لیدیا تار را بازی می‌کند، یک شخصیت پیچیده با اِلمان‌های ضدقهرمانانه. پس از ظهور و سقوط این رهبر ارکستر مشهور به دلیل رفتارهای ناهنجار و سوء‌استفاده‌گرایانه، تار پیرامون ایدئولوژی‌های ووک، فرهنگ اخراج (کنسل کالچر)، بهره‌وری نابجا از قدرت و این مسئله که آیا باید هنر را از هنرمند مستقل بدانیم، سوال‌های مهمی را مطرح می‌کند.

چرا ضدقهرمان‌های سینمایی عصر مدرن را دوست داریم؟

بازنمایی، آشناپنداری و خودکاوی

ما به ابرقهرمانان نیاز داریم تا از آن‌ها درس بگیریم اما به همان اندازه، به ضدقهرمان‌ها هم نیازمند هستیم تا گاهی به آن‌ها تکیه کنیم، به این دلیل که ضدقهرمان‌ها به واقعیت نزدیک‌تر هستند و آرمانی جلوه نمی‌کنند. آن‌ها مانند یک انسان عادی نقاط ضعف دارند و تصمیمات سیاه‌وسفید نمی‌گیرند. علاوه‌بر این، آن‌ها صادق‌تر هستند، ابعاد ناعادلانه‌ی جامعه را می‌بینند و به جای اینکه به اسارت ساختارهای منسوخ و ستمگرانه‌ی نظام‌های مدرن درآیند، سعی می‌کنند با آن مبارزه کنند. یک نمونه‌ اخیر، «امیلی جنایتکار» (۲۰۲۲) به کارگردانی جان پتن فورد است. در این فیلم تریلر-جنایی با امیلی (آبری پلازا) آشنا می‌شویم، دخترکی که باید وام دانشجویی‌اش را پرداخت نماید اما نمی‌تواند شغل مناسبی پیدا کند و پس از چند تلاش ناموفق تصمیم می‌گیرد وارد حوزه‌ی خلافکاری شود. حتی اگر با تصمیمات او مخالف باشید، نمی‌توانید با دخترک هم‌ذات‌پنداری نکنید و خود را در موقعیت او قرار ندهید، به‌ویژه اگر در زندگی شخصی بارها با مشکلات مشابهی روبه‌رو شده باشید.

آن‌ها قطب‌های مختلف را متحد می‌کنند

در جامعه‌ی مدرنی که هرکس دیدگاه و باور متفاوتی دارد، ضدقهرمان یک رسانه‌ی تاثیرگذار است تا حتی افرادی با ایدئولوژی‌های سیاسی-اجتماعی مختلف بتوانند در چیزی به توافق‌نظر برسند. ضدقهرمان به‌دلیل ماهیت خاکستری‌اش، می‌تواند برای هر نوع انسانی با هر نوع سلیقه‌ای، تأمل‌برانگیز باشد زیرا مضامینی که با این شخصیت پیوند خورده است، همان مضامینی است که روزمره با آن‌ها سروکار داریم.

منبع: MovieWeb

///.


منبع: دیجی‌مگ