چارسو پرس: بار دیگر مواجههای تئاتری با «ساموئل بکت» در فضای تئاتر ایران. با عنوان پر طمطراق «ژیمناستیک تکّهپارهها». خوانشی که میثم مظفری از آثار بکت انجام داده، حیرتانگیز و بصیرتافزاست. از یاد نبریم که چگونه بکت از دوربینها و عرصه عمومی گریزان بود و زندگی در حاشیهها را ترجیح میداد تا بتواند سرنوشت مضحک و غمبار شخصیتهایی را روایت کند که گرفتار انبوه دردها و طردها شده بودند. اما اینجا مسیری دیگرگون مشاهده میشود. قرار دادن یک مانکن بر روی یک صندلی و گفتگوی تکرارشونده دختر جوان نمایش با بکت فرضی. اجرا مبتنی است به چند صحنه از وضعیتهای هستیشناسانه بکت.
اما چه به لحاظ روایی و چه به لحاظ اجرایی، نشان چندانی از حالوهوای بکتی وجود ندارد و میشود گفت با اجرایی طبقه متوسطی از زیست ویران روبرو هستیم. چه بدنها و چه ژستها، فرسودگی بکتی را بازتاب نمیدهند و موقعیتها به تمامی یادآور فضاهای جفنگ گودویی نیست. بنابراین میتوان این اجرای 70 دقیقهای در سالن اصلی تئاتر مولوی را تلاش ناکام اما صادقانه یک گروه جوان تئاتری دانست در رابطه با یکی از مهمترین شمایلهای تئاتری قرن بیستم جهان. از یاد نباید برد که «ایده شکست» یکی از درونمایههای همیشگی و بنیادین آثار نمایشی بکت در این سالها بوده است. در نتیجه این اجرا میتواند نوعی شکست مضاعف خود را بداند. یکبار شکست خوردن در راستای خلق فضای بکتی و یکبار در رابطه با مواجهه با او.
در جهان نئولیبرال سرمایهداری بکت این روزها بیش از گذشته مشمول توجه و رمزگشایی از ابهامات خویش است. جهان سرمایهداری با تمام توان میل آن دارد که امور نامفهوم آثار بکت را معنا کند. «ژیمناستیک تکّهپارهها» با توجه به این بازار گسترده بکتشناسی، خاضعانه میبایست بپذیرد که در این مسیر، حتی میلیمتری نتوانسته به جهان بکت نقب بزند و راز و رمزی را آشکار سازد.
نویسنده: محمدحسن خدایی