چارسو پرس: نوجوان ۱۶سالهای بودم که توسط زندهیاد داریوش طلایی- قهرمان زیبایی اندام کشور در دهه چهل- که با خواهر بزرگ من همکار وکارمند دولت بود، بنا به درخواست خواهرم که به ایشان گفته بود برادرش به بازیگری علاقه فراوان دارد، توسط او به داریوش مهرجویی که مشغول ساخت اولین فیلم سینمایی خود، به نام الماس۳۳ بود، معرفی شدم تا نقش کوچکی به من داده شود.
بعد به توصیه طلایی به همراه او سرصحنه فیلمبرداری که در فضای یک استخر شنا بود، رفتم. نقشی که به من داده شد، نشستن در لبه استخر بود تا هنگام فرار و تعقیب قهرمان فیلم که رضا فاضلی نقشش را بازی میکرد و در آن صحنه توسط بازیگران نقش منفی، مثل داریوش طلایی و نرسی گرگیا تعقیب میشد، بر اثر اصابت پای یکی از آنها، موقع شیرجه زدن درون استخر، من هم توی آب سقوط کنم، صحنه گرفته شد و من ماندم تا باقی گرفتن صحنهها را نظاره کنم. آنروز به چند مورد پی بردم، اول اینکه فهمیدم نقش من در حد یک سیاهیلشکر بود و در حین تماشای فیلمبرداری صحنههای بعد، متوجه شدم شخصی به نام کارگردان وجود دارد که از بازیگران معروف مثل داریوش طلایی- قهرمان پرورش اندام و نقش اول فیلم شمسی پهلوان، همینطور زندهیاد رضافاضلی که بعد فردین از بازیگران مطرح آن سالها بود، مهمتر است، به حرکات و نحوه گفتار داریوش مهرجویی دقت میکردم و میدیدم رفتار و حرکاتش خیلی ایرانی هم نیست و بیشتر مثل فرنگیها رفتار میکند، با زن هنرپیشه امریکایی -نانسی کواک- به انگلیسی صحبت میکند و به همه دستور کار میدهد، جوانی حدود ۲8-۲7 سال با موی فرفری پر پشت و اندامی لاغر و عینک آفتابی به چشم با وسیلهای آویزان از سینه- ویو فایندر- همه کاره صحنه است و همه گوش به فرمان او هستند، کشف اهمیت نقش کارگردان فیلم، اولین دریافت من و بعدتر، تاثیری بود که در زندگی هنری من گذاشت، دیگر مهرجویی را ندیدم تا شنیدم فیلم گاو را ساخته و مورد توجه محافل خارجی قرار گرفته است، وقتی برای تماشای فیلم به سینما کاپری میدان ۲۴ اسفند- انقلاب فعلی- رفتم متوجه تفاوت بسیار زیاد و عجیب فیلم با الماس ۳۳ شدم، اولش فکر کردم مثل الماس ۳۳ فیلمی جیمز باندی و تقلیدی از فیلمهای هالیوودی است، اما در کمال حیرت با جهان دیگری از فیلمسازی مواجه شدم که خیلی ایرانی واینجایی بود.
بازیگرانی هم داشت که مثل قبلیها نبودند و از عالم تئاتر آمده بودند، اشخاصی مثل علی نصیریان، محمود دولتآبادی، فیروز بهجت محمدی و عزتالله رمضانیفر و...که همهشان رادر تئاتر میشناختم و با آنها همبازی هم بودهام. درس دیگری که یاد گرفتم، این بود که میشود با بازیگران غیر معروف وتئاتری هم کار کرد و الزامی برای استفاده از ستارههای سینمایی نیست و نتیجهاش هم آنچنان خوب میشود که مورد توجه محافل سینمایی جهانی قرار میگیرد. از طرفی فهمیدم که میشود از نمایشنامههای تئاتر هم برداشت کرد و افرادی مثل زنده یاد غلامحسین ساعدی اهمیت بالایی دارند که آثار آنان را میشود اقتباس کرد و موفق هم شد. این درسها در جان و ذهن من باقی ماند تا بعد از انقلاب در سال ۱۳۶۳ توانستم اولین فیلم خودم به اسم مادیان را بسازم.
چند سال بعد نمایش فیلم، بهطور اتفاقی با داریوش مهرجویی برخورد کردم و به جهت ساخت فیلم مادیان، از سوی او مورد تشویق قرار گرفتم. از او تشکر کردم وگفتم من همان کسی هستم که در فیلم الماس۳۳ شما، سیاهیلشکر بودم، باتعجب پرسید در کجا؟ و من صحنه استخر را تعریف کردم که سر تکان داد، اما خیلی خوشحال بود که تا حد ساخت فیلم مادیان پیشرفت کردهام، گفتم وقتی فیلم گاو شما را دیدم تاثیر زیاد بر من گذاشت تا حدی که من هم مادیان را ساختم، خندید و سرتکان داد وگفت هردو درباره حیوان ساختیم، فکر کنم معنای خندهاش این بود که هردو در جهان حیوانی به سر میبریم.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: علی ژکان