ضعفی که در ساختار فیلمنامه‌ی اجرایی «آناتومی یک سقوط» به چشم می‌خورد، مطرح شدن شخصیت‌های فرعی متعددی است که کاری جز پیش بردن روایت از آن‌ها سر نمی‌زند و هرگز به آن‌ها در مقام یک انسان پرداخته نمی‌شود و از انگیزه‌ها یا فکر یا احساسات آن‌ها هرگز سخنی به میان نمی‌آید.

چارسو پرس: فیلم «آناتومی یک سقوط» اگر قرار بود فقط یک نکته‌ی درخور توجه برای ما داشته باشد، همان است که چکیده‌اش را در این جمله‌ها می‌شنویم که مددکار مأمور از طرف وزارت دادگستری (ژنی بت) به پسربچه‌ی نابینا (میلو ماکادو گارنر) می‌گوید: «من اینجا هستم تا مراقب نحوه‌ی شهادت دادن تو باشم. قانون من رو فرستاده و قانون نمی‌تونه دوست کسی باشه. قانون به‌طور کلی نمی‌تونه دوست آدم دیگری هم باشه. و قانون باید برای همه یکسان باشه. پس حق با توئه، من نمی‌تونم دوست تو باشم.»

این نکته که «قانون قرار نیست دوست کسی باشد» و در واقع قانون قرار نیست جانب کسی را بگیرد -حتی قانونگذار یا مجری قانون- شاید برای ما مسئله‌ای مهم و حیاتی به نظر برسد؛ اما در کشورهایی که مردم‌شان به حاکمیت قانون و مبانی قانون و قانونگذاری در یک فرایند قانونی و دموکراتیک عادت کرده‌اند چه بسا امری روزمره و حتی مبتذل باشد. همچنین این واقعیت که قانون برای همه یکسان است و هیچکس نمی‌تواند خود را برتر از قانون بداند هم طبیعتاً در چنان فضا و جامعه‌ای امری بدیهی محسوب می‌شود. سایر درونمایه‌های مطرح شده در فیلم هم چندان پررنگ و قابل توجه نیستند و در محافظه‌کارانه‌ترین شکل ممکن عرضه شده‌اند. به همین دلیل است که درخشش فیلمی مانند «آناتومی یک سقوط» محصول فرانسه ۲۰۲۳ در حد برنده‌ی نخل طلای جشنواره کن، بهترین فیلم جوایز سینمایی اروپا، بهترین فیلم غیر انگلیسی‌زبان گلدن‌گلوب و بهترین فیلمنامه‌ی این جوایز و همچنین برنده جوایز جشنواره‌های متعدد در سراسر دنیا تا حدی غیر عادی به نظر می‌رسد و چنانچه ضعف‌های ساختاری فیلم را هم در نظر بگیریم، شاید مجبور شویم مسئله را به حساب افول نسبی سینما در چند ماهه‌ی اخیر و در همبستگی معنادار با افول سطح زندگی و مناسبات در سطح ملی و بین‌المللی اتحادیه اروپا بگذاریم و نتیجه بگیریم که سینمای اروپا در یکی‌دو سال اخیر نتوانسته چندان با دست پر ظاهر شود. با همه‌ی این احوال، ششمین فیلم بلندی که ژوستین تریه کارگردانی کرده و چهارمین فیلمنامه‌ی بلندی که نوشته (نگارش «آناتومی یک سقوط» را با همکاری آرتور هراری انجام داده که در فیلم قبلی، «سیبل» (۲۰۱۹) نیز همکار فیلمنامه‌نویس او بوده و در این فیلم نقش کوتاه منتقد ادبی را نیز بازی کرده است) از چند سکانس و لحظه‌ی درخشان، به‌ویژه در حوزه‌ی بازی‌گری و بازی‌گردانی، حس دراماتیک و شخصیت‌پردازی برخوردار است که تا این اندازه اقبال اروپا و جهان از فیلم را کمابیش توجیه می‌کند.

نگاهی به فیلم «آناتومی یک سقوط»؛ قانون، دوست تو نیست

ساندرا وویتر (ساندرا هولر) نویسنده و مترجم آلمانی که در گرنوبل فرانسه زندگی می‌کند متهم شده که شوهرش، ساموئل مالسکی (ساموئل تئیس) نویسنده و هنرمند را کشته است. زن میان‌سال در عین اینکه ناچار می‌شود با کمک وکیل خود (سوان آرلو) در دادگاه ثابت کند که سقوط شوهرش از اتاق زیرشیروانی خانه قتل عمد نبوده، باید احساسات پسرش را که در اثر قصور شوهرش نابینا شده است، مدام در نظر داشته باشد.

درون‌مایه‌های دیگری در فیلم مطرج می‌شوند که در شرایط سیاسی و اجتماعی یک دهه‌ی اخیر در نیمکره‌ی غربی به مسائل روز بدل شده‌اند؛ مسائلی مانند فمینیسم، کشمکش دو جنس و گرایش به همجنس اما فیلم خوشبختانه بدون هیچگونه تأکید یا جهت‌گیری از کنار آن‌ها می‌گذرد؛ مسائل نژادی در «آناتومی یک سقوط» به کلی کنار گذاشته شده، مشکلات چند دهه پیش کشورهای اتحادیه‌ی اروپا مانند درگیری‌های ملی اساساً حل شده و بی‌معنا به نظر می‌رسند و در مورد نقش زبان در زندگی مردم این کشورها و تفاوت‌های زبانی هم به چند اشاره‌ی کوتاه اکتفا شده است. به این ترتیب ژوستین تریه نویسنده و کارگردان از طرح هرگونه مسئله‌ی حاشیه‌ساز یا جنجال‌برنگیزی طفره می‌رود. کارگردان «آناتومی یک سقوط» از جنبه‌ی فرم نیز هیچ تأکیدی بر نمایش یک سبک شخصی ندارد و اجازه می‌دهد فیلم او به‌ویژه در نیمه‌ی دوم مانند یک درام دادگاهی معمولی به نظر برسد، گرچه خوشبختانه این درام دادگاهی مانند فیلم دیگر (معلوم نیست چرا) مطرح سال پیش از آن کشور فرانسه، درام دادگاهی «سَن عمِر» (۲۰۲۲، آلیس دیوپ) کش‌دار و خسته‌کننده به نظر نمی‌آید اما چندان هم فراتر از انتظار ظاهر نمی‌شود و پایان‌بندی غیرمنتظره‌ای را هم برای تماشاگر رقم نمی‌زند.

ضعفی که در ساختار فیلمنامه‌ی اجرایی «آناتومی یک سقوط» به چشم می‌خورد، مطرح شدن شخصیت‌های فرعی متعددی است که کاری جز پیش بردن روایت از آن‌ها سر نمی‌زند و هرگز به آن‌ها در مقام یک انسان پرداخته نمی‌شود و از انگیزه‌ها یا فکر یا احساسات آن‌ها هرگز سخنی به میان نمی‌آید. اکثر این شخصیت‌ها در انتهای فیلم پادرهوا رها می‌شوند و معلوم نیست سیر رویدادها چه تأثیری در نگرش یا احساس یا زندگی آن‌ها داشته. انسجام بصری فیلم نیز در چند مورد با زوم‌های بی‌قاعده –که واضح است برای پوشاندن ضعف میزانسن یا خطای زمانبندی در دکوپاژ و فیلمبرداری و در مرحله پساتولید به کار آمده‌اند- و در یکی دو مورد هم با حرکات عجیب و بدون پیش‌زمینه دوربین که با سبک بصری فیلم در بقیه قسمت‌ها همخوانی ندارد (و هرگز نمی‌توان با تئوری‌هایی مثل فاصله‌گذاری یا «طرح لنز اِلمانی» سیدنی لومت آن‌ها را توجیه کرد؛ چون از قرار معلوم با شخصیت پسربچه ارتباطی دارند ولی کاملاً دلبخواهی اعمال می‌شوند) آسیب می‌بیند.

نگاهی به فیلم «آناتومی یک سقوط»؛ قانون، دوست تو نیست

با این حال «آناتومی یک سقوط» از منظر انتخاب بازیگر، بازی‌گردانی و کنش و واکنش دراماتیک میان بازیگران نقش‌های اصلی با یکدیگر و با بازیگران فرعی بسیار قدرتمند ظاهر می‌شود و این نقطه قوت بر ضعف‌ها غلبه پیدا می‌کند. یک سکانس درخشان از این جنبه، بالا گرفتن تنش میان زن و شوهر در یک جر و بحث معمولی است که کارگردان و نویسنده هوشمندانه نقطه‌ی اوج آن را به حوزه‌ی شنیداری محدود می‌کند تا در عین ایجاد ابهام دراماتیک، توازن احساسی اثر را نیز بر هم نزند. میلو ماکادو گارنر بازیگر نوجوان فرانسوی نیز چند سکانس عالی در این فیلم رقم زده که از آینده‌ی درخشان او خبر می‌دهد.

«آناتومی یک سقوط» با تمام نقاط قوت و ضعفی که از لحاظ فرم و تکنیک سینمایی دارد، بر درونمایه‌ای تأکید می‌کند که گرچه در اغلب درام‌های دادگاهی یا حقوقی مستتر است، برای ما همچنان تازگی خود را حفظ کرده؛ اینکه قانون با هیچکس عقد اخوت نبسته است، طبق تعاریف اولیه‌ی قانون همه را به یکسان شامل می‌شود -که اگر چنین نباشد اصلاً قانون نیست- و هیچکس حق ندارد خود را فراتر از قانون بپندارد چون اگر چنین کند، در موفق‌ترین حالت فقط می‌تواند شاکله‌ی جامعه را بر هم بزند و از هم بپاشد.

///.


منبع: نماوا
نویسنده: ساسان گلفر