در ادامه میخواهیم به معرفی ۱۰ فیلم برتر در این ژانر بپردازیم که دیدنشان حسابی تکاندهنده خواهد بود.
چارسو پرس: ژانر کمدی در سینما جایگاه ویژهای دارد؛ از دوران طلایی سینمای صامت و کمدیهای اسلپاستیک (بزنبکوب) با کمدینهایی نظیر باستر کیتون و چارلی چاپلین گرفته تا آثار دیالوگمحور و شگفتانگیز فیلمسازانی مانند بیلی وایلدر و هزاران گونه و سبک دیگر که نیازی به معرفی ندارند. هدف اصلی اکثر این عناوین، خنداندن مخاطب بهشکلی انسانی و عمیق است. اما در پی گسترش سینما و ظهور فیلمسازان مختلف، کارگردانان بهسمت سابژانری (زیرمجموعهای از ژانر) مهم و تاثیرگذار بهنام کمدی سیاه گرایش پیدا کردند.
گونهای از کمدی که لزوما قرار نیست خندهدار باشد و خیلی از اوقات، در بستر روایتی تلخ و هولناک بهتصویر کشیده میشود. کمدی سیاهها عموما با تابوها شوخی میکنند و سعی دارند از دل مضامین تاریکی مانند مرگ، خودکشی، تجاوز و خشونت، موقعیتهای هجوآمیز بیرون بکشند. در اواخر دههی ۱۹۸۰ میلادی، تولید فیلمهای کمدی سیاه به اوج رسید و پروسهی ساختشان همچنان ادامه دارد.
قطعا تماشای انسان شکست خورده و به انتها رسیدهای که با تفنگی پر قصد خودکشی دارد و دوست صمیمیاش برای جلوگیری از این کار هولناک بهسمت او اسلحه میکشد، جذابتر از مرگ عادی حین سانحهی رانندگی است. شاید با توجه به جهانبینی و نوع نگاه فیلمساز، مقداری از ریزهکاریهای داستانی متفاوت باشند اما تنهایی، بحرانهای وجودی انسان مدرن و خشونت، جزو مشخصههای اصلی کمدی سیاه محسوب میشوند. در ادامه میخواهیم به معرفی ۱۰ فیلم برتر در این ژانر بپردازیم که دیدنشان حسابی تکاندهنده خواهد بود.
این فیلم خوشساخت و جذاب در بستر شش اپیزود مستقل، قصهی آدمهایی را روایت میکند که با گرفتار شدن در دام اشتباهات کوچک و تصمیمات لحظهای، فجایعی بزرگ را بهبار میآورند. تمام ویژگیهای یک کمدی سیاه سرحال و جدی در فیلم قصههای وحشی وجود دارد. قتلهای ناگهانی، عشقهای نافرجام، مرگ، لحظات خندهدار و هولناک که همگیشان با توجه به فضاسازی شهر بوینس آیرس و کارگردانی حرفهای دامیان زیفرون، به بهترین شکل ممکن تصویرسازی شدهاند تا سیاهیهای ژانر کمدی را، اینبار با جهانبینی ساکنین آمریکای لاتین لمس کنید.
استنلی کوبریک در فیلم دکتر استرنجلاو، وارد اتاقهای تصمیمگیری و سیاستگذاری جنگ میشود و با طنز نیشدارش، جنگهای سرد آمریکا را بهزیر تیغ انتقاد میکشاند. داستان فیلم به اقدام خودسرانه و فاجعهبار جک ریپر میپردازد. ژنرال روانپریش ارتش که به ریاست یکی از پایگاههای هوایی آمریکا اشتغال دارد اما در اثر اتفاقی عجیب، باعث انجام حملات هستهای به شوروی میشود. رئیس جمهور ایالات متحده و تعداد زیادی از سیاستمداران، تصمیم میگیرند تا با ایجاد گردهمایی و اجلاسی فوری در اتاق فرماندهی جنگ، از وقوع این فاجعه جلوگیری کنند. کوبریک با استفاده از قدرت متن و تبحر پیتر سلرز، جوری دیالوگها را با اتمسفر هولناک و سیاه و سفید فیلم ترکیب میکند که نمیدانید به بمباران شوروی فکر کنید یا به شوخیهای تاریک و رگههای کمدی سیاه فیلمنامه لبخند بزنید.
دنی بویل با استفاده از کمدی سیاه خاص و بهشدت نیشدار بریتانیایی، به نقاط تاریک وجودی انسان میپردازد و در ابعاد وسیعتر، رگههایی از نابهسامانیهای اجتماعی و تابوها را دستمایهی نقد قرار میدهد. فیلم رگیابی بدون شک یکی از تاثیرگذارترین و عجیبترین کمدی سیاههای دههی ۱۹۹۰ میلادی است؛ اثری تند و تیز دربارهی زندگی کسالتبار نسل جوان و پوچیهای جوامع مدرن.
این فیلم جذاب داستان عجیب و چند روزه از زندگی یک مرد بیکار را روایت میکند که در پی اتفاقی عجیب، ناگهان با سرمایهداری میلیونر که همنام خودش است اشتباه گرفته میشود. شاید ایدهی اصلی پیرنگ لبوفسکی بزرگ تکراری بهنظر برسد اما برادران کوئن با خلق شخصیتهای بهیادماندنی و موقعیتهای خندهدار که در بستر موضوعات جدی اتفاق میافتند، یک کمدی سیاه سرحال و سرگرمکننده را بهوجود آوردهاند که تا این لحظه زنده و دیدنیست و روزبهروز به طرفدارانش اضافه میشود.
ریگان تصمیم میگیرد تا در برادوی روی صحنه برود و با اجرای نمایشنامهای اقتباسی از معروفترین داستان کوتاه ریموند کارور که «وقتی از عشق حرف میزنیم از چه حرف میزنیم» نام دارد، جواب تمام انتقادها را بدهد و شهرت از دست رفتهاش را بازگرداند. بردمن مانند یک معجون بینظیر از تمام المانهای کمدی سیاه است. از تنهاییهای همیشگی ریگان و ارتباط سرد با دخترش تا گیر افتادن در دام تاریک درونیات و خیالات گذشتهاش با مرد پرندهای، همگی جزو ویژگیهایی هستند که گاهی بیش از حد تراژیک میشوند و برخی اوقات، باید به طنز سیاهشان نیشخند زد.
مجردها میتوانند با شکار افرادی که از هتل فرار کردهاند، مدت اقامتشان را افزایش دهند و کمی دیرتر از کالبد انسانی خود خارج شوند. فیلم خرچنگ بیانیهای تند و تیز و نمادین بر علیه روابط انسانها با یکدیگر، تنهاییهایشان و وضعیت خندهدار تجرد و تأهل در جوامع مدرن بشریست. لانتیموس با استفاده از تیم بازیگری فوقالعاده و ایدهی داستانی بکرش، پا را از دغدغههای انسانها فراتر گذاشته و به گونهای هجوآمیز مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را بهتصویر میکشد. راستی اگر مهلت ۴۵ روزه شما تمام شود، حیوان انتخابیتان چه خواهد بود؟
داستان فیلم بهشکلی عادی آغاز میشود؛ خانوادهی کیم در زیرزمین یکی از محلههای فقیرنشین زندگی میکنند و با مشاغل موقت و کمدرآمد مانند درست کردن جعبههای پیتزا، اموراتشان را میگذرانند. در پی اتفاقی ناگهانی، رفته رفته تمام اعضای این خانواده به بهانههای مختلف و با پوششهای شغلی گوناگون، مانند انگل وارد زندگی اعیانی خانوادهای دیگر بهنام پارک میشوند. فیلم تحسینشدهی بونگ جون هو با موقعیتهای هولناک و کمدی سیاه شرقی عجیباش، بهطرز بیرحمانهای از مباحث اختلاف طبقاتی و سرمایهداری حاکم بر جوامع مدرن انتقاد میکند. تقابلی بهظاهر خندهدار میان انگلهای زیرزمینی و برجنشینان مقیم ابرها که بهشکلی وحشتناک و جدی ادامهدار میشود و در نهایت، با تاریکترین حالت ممکن بهپایان میرسد.
این ماجراهای تکاندهنده با مشتی خون و گلوله همراه میشوند و بههمین دلیل، مارج گاندرسون که بهعنوان افسر پلیس محلی مشغول بهکار است، ردپای این قتلها و اتفاقات مرموز را دنبال میکند تا به سرنخهای جدیدی برسد. کافیست تقابل گروگانگیرها، جری لاندگارد و مارج گاندرسون را با یکدیگر ببینید تا به سیاهی کمدیهای برادران کوئن ایمان بیاورید. یک داستان جنایی داخل اتمسفری سرد و برفی که در سراسرش، شوخی با موضوعات جدی و طنز تلخ جریان دارد و با گذشت این همه سال، همچنان دیدنی و جذاب است.
داستان فیلم پالپ فیکشن در سه خط روایی بهظاهر جداگانه اما مرتبط با یکدیگر روایت میشود. رفت و برگشتهای زمانی، شخصیتهای ماندگار، دیالوگهای تکرارنشدنی ساموئل ال. جکسون، قصهی غیرقابل پیشبینی و موقعیتهای تکاندهنده، همگی باعث میشوند تا هنگام تماشای این فیلم، به زمان و مکان تعلق نداشته باشید و وارد بازیهای ذهنی تارانتینو شوید. اگر میخواهید بدانید کمدی سیاه تمامعیار چیست، پالپ فیکشن یکی از بهترین گزینههای موجود است.
مکدونا در عالم سینما هم علاقهی شدیدی به کمدی سیاه و طنز نیشدار دارد. او در سال ۲۰۰۸ با فیلم در بروژ، دست به خلق یکی از خاصترین آثار تاریخ این سابژانر زد. این فیلم داستان دو آدمکش را به اسم ری و کن روایت میکند که به دستور رئیسشان هری، وارد شهر بروژ در کشور بلژیک میشوند تا در طی روزهای آینده، سوژهای جدید را به قتل برسانند. رفته رفته همهچیز تغییر میکند و مکدونا با توجه به قصهای درخشان و کمدی سیاه مختص به خودش، شخصیتها را بین دوراهیهای اخلاقی قرار میدهد تا در میان پیچیدهترین مشخصههای انسانی و تلفیقی از احساس و اسلحه، ناگهان مخاطب را بهطرز وحشتناکی غافلگیر کند. در بروژ یکی از بهترین کمدی سیاههای تاریخ سینما و بینقصترین اثر مکدوناست که در لحظه لحظهاش میتواند شما را بخنداند، بهفکر فرو ببرد و بگریاند.
منبع: دیجیمگ
گونهای از کمدی که لزوما قرار نیست خندهدار باشد و خیلی از اوقات، در بستر روایتی تلخ و هولناک بهتصویر کشیده میشود. کمدی سیاهها عموما با تابوها شوخی میکنند و سعی دارند از دل مضامین تاریکی مانند مرگ، خودکشی، تجاوز و خشونت، موقعیتهای هجوآمیز بیرون بکشند. در اواخر دههی ۱۹۸۰ میلادی، تولید فیلمهای کمدی سیاه به اوج رسید و پروسهی ساختشان همچنان ادامه دارد.
قطعا تماشای انسان شکست خورده و به انتها رسیدهای که با تفنگی پر قصد خودکشی دارد و دوست صمیمیاش برای جلوگیری از این کار هولناک بهسمت او اسلحه میکشد، جذابتر از مرگ عادی حین سانحهی رانندگی است. شاید با توجه به جهانبینی و نوع نگاه فیلمساز، مقداری از ریزهکاریهای داستانی متفاوت باشند اما تنهایی، بحرانهای وجودی انسان مدرن و خشونت، جزو مشخصههای اصلی کمدی سیاه محسوب میشوند. در ادامه میخواهیم به معرفی ۱۰ فیلم برتر در این ژانر بپردازیم که دیدنشان حسابی تکاندهنده خواهد بود.
۱. قصههای وحشی (Wild Tales)
- کارگردان: دامیان زیفرون
- بازیگران: اریکا ریواس، داریو گراندینتی، ریکاردو دارین
- محصول: ۲۰۱۴
- امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰
این فیلم خوشساخت و جذاب در بستر شش اپیزود مستقل، قصهی آدمهایی را روایت میکند که با گرفتار شدن در دام اشتباهات کوچک و تصمیمات لحظهای، فجایعی بزرگ را بهبار میآورند. تمام ویژگیهای یک کمدی سیاه سرحال و جدی در فیلم قصههای وحشی وجود دارد. قتلهای ناگهانی، عشقهای نافرجام، مرگ، لحظات خندهدار و هولناک که همگیشان با توجه به فضاسازی شهر بوینس آیرس و کارگردانی حرفهای دامیان زیفرون، به بهترین شکل ممکن تصویرسازی شدهاند تا سیاهیهای ژانر کمدی را، اینبار با جهانبینی ساکنین آمریکای لاتین لمس کنید.
۲. دکتر استرنجلاو (Dr. Srangelove)
- کارگردان: استنلی کوبریک
- بازیگران: پیتر سلرز، جرج سی. اسکات، استرلینگ هایدن و…
- محصول: ۱۹۶۴
- امتیاز متاکریتیک: ۹۷ از ۱۰۰
استنلی کوبریک در فیلم دکتر استرنجلاو، وارد اتاقهای تصمیمگیری و سیاستگذاری جنگ میشود و با طنز نیشدارش، جنگهای سرد آمریکا را بهزیر تیغ انتقاد میکشاند. داستان فیلم به اقدام خودسرانه و فاجعهبار جک ریپر میپردازد. ژنرال روانپریش ارتش که به ریاست یکی از پایگاههای هوایی آمریکا اشتغال دارد اما در اثر اتفاقی عجیب، باعث انجام حملات هستهای به شوروی میشود. رئیس جمهور ایالات متحده و تعداد زیادی از سیاستمداران، تصمیم میگیرند تا با ایجاد گردهمایی و اجلاسی فوری در اتاق فرماندهی جنگ، از وقوع این فاجعه جلوگیری کنند. کوبریک با استفاده از قدرت متن و تبحر پیتر سلرز، جوری دیالوگها را با اتمسفر هولناک و سیاه و سفید فیلم ترکیب میکند که نمیدانید به بمباران شوروی فکر کنید یا به شوخیهای تاریک و رگههای کمدی سیاه فیلمنامه لبخند بزنید.
۳. رگیابی (Trainspotting)
- کارگردان: دنی بویل
- بازیگران: ایوان مکگرگور، جانی لی میلر، کلی مکدونالد و…
- محصول: ۱۹۹۶
- امتیاز متاکریتیک: ۸۳ از ۱۰۰
دنی بویل با استفاده از کمدی سیاه خاص و بهشدت نیشدار بریتانیایی، به نقاط تاریک وجودی انسان میپردازد و در ابعاد وسیعتر، رگههایی از نابهسامانیهای اجتماعی و تابوها را دستمایهی نقد قرار میدهد. فیلم رگیابی بدون شک یکی از تاثیرگذارترین و عجیبترین کمدی سیاههای دههی ۱۹۹۰ میلادی است؛ اثری تند و تیز دربارهی زندگی کسالتبار نسل جوان و پوچیهای جوامع مدرن.
۴. لبوفسکی بزرگ (The Big Lebowski)
- کارگردان: برادران کوئن
- بازیگران: جف بریجز، جولیان مور، جان گودمن، استیو بوشمی
- محصول: ۱۹۹۸
- امتیاز متاکریتیک: ۷۱ از ۱۰۰
این فیلم جذاب داستان عجیب و چند روزه از زندگی یک مرد بیکار را روایت میکند که در پی اتفاقی عجیب، ناگهان با سرمایهداری میلیونر که همنام خودش است اشتباه گرفته میشود. شاید ایدهی اصلی پیرنگ لبوفسکی بزرگ تکراری بهنظر برسد اما برادران کوئن با خلق شخصیتهای بهیادماندنی و موقعیتهای خندهدار که در بستر موضوعات جدی اتفاق میافتند، یک کمدی سیاه سرحال و سرگرمکننده را بهوجود آوردهاند که تا این لحظه زنده و دیدنیست و روزبهروز به طرفدارانش اضافه میشود.
۵. بردمن (Birdman)
- کارگردان: آلخاندرو گونزالس ایناریتو
- بازیگران: مایکل کیتون، ادوارد نورتون، اما استون، نائومی واتس و…
- محصول: ۲۰۱۴
- امتیاز متاکریتیک: ۸۷ از ۱۰۰
ریگان تصمیم میگیرد تا در برادوی روی صحنه برود و با اجرای نمایشنامهای اقتباسی از معروفترین داستان کوتاه ریموند کارور که «وقتی از عشق حرف میزنیم از چه حرف میزنیم» نام دارد، جواب تمام انتقادها را بدهد و شهرت از دست رفتهاش را بازگرداند. بردمن مانند یک معجون بینظیر از تمام المانهای کمدی سیاه است. از تنهاییهای همیشگی ریگان و ارتباط سرد با دخترش تا گیر افتادن در دام تاریک درونیات و خیالات گذشتهاش با مرد پرندهای، همگی جزو ویژگیهایی هستند که گاهی بیش از حد تراژیک میشوند و برخی اوقات، باید به طنز سیاهشان نیشخند زد.
۶. خرچنگ (The Lobster)
- کارگردان: یورگوس لانتیموس
- بازیگران: کالین فرل، ریچل وایس، لئا سیدو، آنگلیکی پاپولیا و…
- محصول: ۲۰۱۵
- امتیاز متاکریتیک: ۸۲ از ۱۰۰
مجردها میتوانند با شکار افرادی که از هتل فرار کردهاند، مدت اقامتشان را افزایش دهند و کمی دیرتر از کالبد انسانی خود خارج شوند. فیلم خرچنگ بیانیهای تند و تیز و نمادین بر علیه روابط انسانها با یکدیگر، تنهاییهایشان و وضعیت خندهدار تجرد و تأهل در جوامع مدرن بشریست. لانتیموس با استفاده از تیم بازیگری فوقالعاده و ایدهی داستانی بکرش، پا را از دغدغههای انسانها فراتر گذاشته و به گونهای هجوآمیز مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را بهتصویر میکشد. راستی اگر مهلت ۴۵ روزه شما تمام شود، حیوان انتخابیتان چه خواهد بود؟
۷. انگل (Parasite)
- کارگردان: بونگ جون هو
- بازیگران: سونگ کانگ هو، لی سون کیون، چو یئو جئونگ، چوی وو شیک و…
- محصول: ۲۰۱۹
- امتیاز متاکریتیک: ۹۶ از ۱۰۰
داستان فیلم بهشکلی عادی آغاز میشود؛ خانوادهی کیم در زیرزمین یکی از محلههای فقیرنشین زندگی میکنند و با مشاغل موقت و کمدرآمد مانند درست کردن جعبههای پیتزا، اموراتشان را میگذرانند. در پی اتفاقی ناگهانی، رفته رفته تمام اعضای این خانواده به بهانههای مختلف و با پوششهای شغلی گوناگون، مانند انگل وارد زندگی اعیانی خانوادهای دیگر بهنام پارک میشوند. فیلم تحسینشدهی بونگ جون هو با موقعیتهای هولناک و کمدی سیاه شرقی عجیباش، بهطرز بیرحمانهای از مباحث اختلاف طبقاتی و سرمایهداری حاکم بر جوامع مدرن انتقاد میکند. تقابلی بهظاهر خندهدار میان انگلهای زیرزمینی و برجنشینان مقیم ابرها که بهشکلی وحشتناک و جدی ادامهدار میشود و در نهایت، با تاریکترین حالت ممکن بهپایان میرسد.
۸. فارگو (Fargo)
- کارگردان: برادران کوئن
- بازیگران: فرانسیس مکدورمند، ویلیام اچ میسی، استیو بوشمی، پیتر استورماره
- محصول: ۱۹۹۶
- امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
این ماجراهای تکاندهنده با مشتی خون و گلوله همراه میشوند و بههمین دلیل، مارج گاندرسون که بهعنوان افسر پلیس محلی مشغول بهکار است، ردپای این قتلها و اتفاقات مرموز را دنبال میکند تا به سرنخهای جدیدی برسد. کافیست تقابل گروگانگیرها، جری لاندگارد و مارج گاندرسون را با یکدیگر ببینید تا به سیاهی کمدیهای برادران کوئن ایمان بیاورید. یک داستان جنایی داخل اتمسفری سرد و برفی که در سراسرش، شوخی با موضوعات جدی و طنز تلخ جریان دارد و با گذشت این همه سال، همچنان دیدنی و جذاب است.
۹. پالپ فیکشن (Pulp Fiction)
- کارگردان: کوئنتین تارانتینو
- بازیگران: جان تراولتا، ساموئل ال. جکسون، اوما تورمن، بروس ویلیس
- محصول: ۱۹۹۴
- امتیاز متاکریتیک: ۹۴ از ۱۰۰
داستان فیلم پالپ فیکشن در سه خط روایی بهظاهر جداگانه اما مرتبط با یکدیگر روایت میشود. رفت و برگشتهای زمانی، شخصیتهای ماندگار، دیالوگهای تکرارنشدنی ساموئل ال. جکسون، قصهی غیرقابل پیشبینی و موقعیتهای تکاندهنده، همگی باعث میشوند تا هنگام تماشای این فیلم، به زمان و مکان تعلق نداشته باشید و وارد بازیهای ذهنی تارانتینو شوید. اگر میخواهید بدانید کمدی سیاه تمامعیار چیست، پالپ فیکشن یکی از بهترین گزینههای موجود است.
۱۰. در بروژ (In Bruges)
- کارگردان: مارتین مکدونا
- بازیگران: کالین فرل، برندن گلیسون، رالف فاینز، کلمانس پوئزی
- محصول: ۲۰۰۸
- امتیاز متاکریتیک: ۶۷ از ۱۰۰
مکدونا در عالم سینما هم علاقهی شدیدی به کمدی سیاه و طنز نیشدار دارد. او در سال ۲۰۰۸ با فیلم در بروژ، دست به خلق یکی از خاصترین آثار تاریخ این سابژانر زد. این فیلم داستان دو آدمکش را به اسم ری و کن روایت میکند که به دستور رئیسشان هری، وارد شهر بروژ در کشور بلژیک میشوند تا در طی روزهای آینده، سوژهای جدید را به قتل برسانند. رفته رفته همهچیز تغییر میکند و مکدونا با توجه به قصهای درخشان و کمدی سیاه مختص به خودش، شخصیتها را بین دوراهیهای اخلاقی قرار میدهد تا در میان پیچیدهترین مشخصههای انسانی و تلفیقی از احساس و اسلحه، ناگهان مخاطب را بهطرز وحشتناکی غافلگیر کند. در بروژ یکی از بهترین کمدی سیاههای تاریخ سینما و بینقصترین اثر مکدوناست که در لحظه لحظهاش میتواند شما را بخنداند، بهفکر فرو ببرد و بگریاند.
منبع: دیجیمگ
https://teater.ir/news/58940