فیلم جیسون رایتمن در مجموع اثری ساده بود که تنها توانست خاطرات نیمه فراموش شده دوران کودکی برخی را زنده کند. در واقع آن فیلم داستانی را روایت میکرد که کاملاً مبتنی بر نوستالژی بود؛ بنابراین اگر میتوانستید معایب آن را نادیده بگیرید، چارچوب پایه فیلم حاوی یک سفر سرگرمکننده میشد که مخاطب را با خود همراه میکرد.
چارسو پرس: نه بهترین و نه بدترین، «شکارچیان ارواح: امپراتوری یخزده» فقط یک فیلم معمولی در این مجموعه همیشه محبوب است؛ دنبالهای نسبتاً خندهدار، کمی آشفته، اما بسیار نوستالژیک. در ادامه با نقد فیلم Ghostbusters: Frozen Empire همراه ویجیاتو باشید تا به این پرسش پاسخ دهیم که آیا این فیلم ارزش تماشا دارد یا خیر؟!
خلاصه داستان: در Ghostbusters: Frozen Empire، خانواده اسپنگلر به جایی که همه چیز شروع شد (آتشنشانی نمادین شهر نیویورک) بازمیگردند تا با شکارچیان روح اصلی که یک آزمایشگاه تحقیقاتی فوق سری پیرامون ارواح ایجاد کردهاند، همکاری کنند. اما هنگامی که کشف یک مصنوع باستانی نیروی شیطانی را آزاد میکند، شکارچیان ارواح جدید و قدیمی باید برای محافظت از خانه خود و نجات جهان از عصر یخبندان دوم به هم دیگر بپیوندند.
دو سال پیش کمدی علمیتخیلی «Ghostbusters: Afterlife» به کارگردانی جیسون رایتمن در سراسر جهان اکران شد. آن فیلم اثری نوستالژیک برای همه طرفداران پدرش، یعنی دوگانه «شکارچیان ارواح» جاودانه ایوان رایتمن بود که به یاد هارولد رامیس، یکی از خالقان و بازیگران اصلی دو قسمت اول آن فیلمبرداری شد. و علیرغم روحیه بدبینانه تماشاگران به دلیل تولید فیلم افتضاح شکارچیان ارواح از پل فیگ، اما «Ghostbusters: Afterlife» موفق شد حداقل با استقبال گرمی روبرو شود و حتی بودجه تولید خود را نیز در گیشه جبران کند.
فیلم جیسون رایتمن در مجموع اثری ساده بود که تنها توانست خاطرات نیمه فراموش شده دوران کودکی برخی را زنده کند. در واقع آن فیلم داستانی را روایت میکرد که کاملاً مبتنی بر نوستالژی بود؛ بنابراین اگر میتوانستید معایب آن را نادیده بگیرید، چارچوب پایه فیلم حاوی یک سفر سرگرمکننده میشد که مخاطب را با خود همراه میکرد. اما معمولی بودن آن فیلم باعث شد تا تصمیم سونی پیکچرز برای فیلمبرداری بخشی دیگر از این فرنچایز کاملاً غیرمنطقی به نظر برسد، و از آن مهمتر این بود که اعلام شد جیسون رایتمن نیز دیگر کارگردان فیلم نیست. خب پس خبر تولید چنین دنبالهای به خصوص در پس زمینه بحران در گیشه بین المللی و داخلی آمریکا امیدبخش نبود.
اما دنباله «Ghostbusters: Afterlife»، چه عمدا یا سهوا، تکرار Ghostbusters II محصول 1989 است. این یعنی داستان فیلم دوباره در شهر نیویورک روایت میشود، شکارچیان ارواح دوباره با مقامات شهر نزاع میکنند و شری که قرنها در زیر نیویورک خوابیده است دوباره خود را از دل یک اثر باستانی رها میکند. خب از نظر مقیاس، فیلم «امپراتوری یخزده» نیز سعی میکند از Afterlife پیشی بگیرد، همانطور که Ghostbusters 2 سعی کرد از نسخه اصلی خود پیشی بگیرد.
تنها مشکل این است که دنباله ایوان رایتمن در دهه هشتاد میلادی انتظارات تماشاگران را پیش بینی کرد و به طور قابل توجهی خطرات را بالا برد و اکنون فیلم گیل کنان، کارگردان جدید فرنچایز، حتی این کار را هم نمیکند. در واقع این فیلم نیز بر پاشنه امن نوستالژی میچرخد و البته در کنار آن اندکی نیز با شخصیتهای جدیدی که از فیلم قبل معرفی شدند سر و کله میزند.
البته به نظر من این فیلم از قسمت قبلی جلوتر است؛ شاید بگویید چرا؟ خب علت این است که «شکارچیان ارواح: امپراتوری یخزده» نسبت به فیلم پیش از خود به تعادل مناسب بین کمدی و علمیتخیلی نزدیکتر است. این فیلم شاید در نگاه اول مخاطب اثری ساده و معمولی باشد، اما حداقل به یاد میآورد که این فیلمها قرار است سرگرمکننده باشند. این یعنی روح سرگرمی نیز در این دنباله نسبت به قسمت قبلی آن بیشتر است. هرچند این فیلم هم مشکلات بزرگی در شخصیتپردازی و قصهگویی به معنی خاص دارد، اما این یک بلاکباستر مضحک و سرگرمکننده است که بسیار بیشتر از آنچه انتظار داشتم از آن لذت بردم.
باید گفت که یک کیفیت پراکنده در داستان سرایی این فیلم وجود دارد، اما چنین مشکلی عمدتاً به این دلیل است که فیلم باید بین شخصیتهای جدید و قدیمی تعادل برقرار کند و اینجاست که کارگردان نیز سعی میکند پهنای برخی از شخصیتها و البته کل فرنچایز را کمی گسترش دهد. به عبارت دیگر، فیلم شعبده بازیهای زیادی دارد و به نظر میرسد که تیم تولید میتوانستند با یک فیلمنامه بهتر کمی آن را شیکتر کنند.
با همه این تفاسیر برخی از عناصر داستانی کمی پیچیده به نظر میرسند، ولی به طور کلی، داستان سرایی در قامت یک فیلم پاپکورنی نسبتاً خوب با هم ترکیب شده است. گیل کنان و جیسون رایتمن، به عنوان نویسندگان همکار، این بار قطعاً کمدی و علمی تخیلی را بهتر با هم ترکیب کردهاند، حتی اگر برخی از شوخیهای کلامی خیلی جالب به نظر نرسند. پس بازهم تکرار میکنم که لزوماً فیلمنامه این فیلم خوب نیست، اما نسبت به فیلم گذشته پیشرفت کرده است و بهتر از آنچه باید در فیلم قبلی رخ میداد، جمع میشود.
در ابتدا گفتم که یکی از نگرانیهای خود من نبود جیسون رایتمن در صندلی کارگردانی است، اما اکنون باید گفت بخشی از بهتر بودن این فیلم نسبت به «Ghostbusters: Afterlife» به دلیل حضور گیل کنان به جای جیسون رایتمن بر صندلی کارگردانی است. رایتمن کارگردانی شایسته است و من میتوانم درک کنم که او میخواهد زمام فرنچایز را در دست بگیرد، آن هم با توجه به اینکه پدرش، ایوان رایتمن فقید، کارگردانی دو فیلم اول Ghostbusters را بر عهده داشت. با این حال، به نظر میرسد گیل کنان برای این چنین متریالی مناسبتر است، حداقل در مورد عناصر ژانری آن باید این را قبول کرد.
فراموش نکنید جیسون رایتمن در تولید کمدی و درامهای بزرگسالانه با مفاهیم احساسی یک فیلمساز تواناست؛ اما وقتی حرف از ژانر فانتزی و ترکیب آن با کمدی و البته علمیتخیلی میشود، دیگر نمیتوان جیسون رایتمن را یک کارگردان عالی خطاب کرد. اما گیل کنان با تجربه نامزدی اسکار برای یک فیلم محبوب چون «Monster House» و البته دیگر آثار فانتزی و ترسناک موجود در کارنامه کاریاش گزینه بهتری برای هدایت «شکارچیان ارواح: امپراتوری یخزده» بوده است.
پس با وجود گیل کنان کمدی فیلم از نظر فضاسازی کمی با چاشنی آثار ترسناک همراه شده، و این جنبههای ماوراء طبیعی است که به خوبی در فیلم کار میکنند. کنان تجربه تولید فیلمهای ترسناک و ارواح را دارد و به نظر من این یک مزیت بزرگ برای او و به طور کلی فیلم است. این کمک میکند او به یاد بیاورد که فیلم را سرگرمکننده کند، زیرا فیلم موفق میشود با وجود ایراداتش تا پایان اثری لذت بخش بماند.
بنابراین اگر سازندگان و تصمیمگیران استودیویی بخواهند فیلمهای Ghostbusters بیشتری بسازند، امیدوارم کنان به کارگردانی بازگردد، زیرا لحظاتی که او در مقام کارگردان فیلم Frozen Empire قرار میگیرد نشان میدهد که او ایدههای خوبی در مورد اینکه فرنچایز را کجا ببرد، دارد و میتواند به خوبی از پس آن برآید. اما باید این نکته را نیز بیان کرد که در حالی که Ghostbusters: Frozen Empire به طرز ماهرانهای از نوستالژی برای بهبود تجربه مخاطب استفاده میکند، ولی هرگز به عنوان یک عصا به آن تکیه نمیکند.
در عوض، از عناصر آشنا از فیلمهای اصلی استفاده میکند تا آنچه را که این فرنچایز را بسیار محبوب میکند و در عین حال با ماجراهای جدید و هیجانانگیز پیش میبرد، برجسته کند. نتیجه فیلمی است که هم تازه و هم آشناست و به ریشههایش ادای احترام میکند و در عین حال روایت شخصیتهای جدیدش را نیز دنبال میکند.
اما در بخش تیم بازیگری نیز باید گفت که شخصیتهای قدیمی شکارچیان ارواح حکم نوستالژیبازی را دارند و بیشتر ابزاری برای زنده کردن خاطرات هستند. اما شخصیتهای جدید نیز با تیمی از بازیگران جوان و البته با تجربه روایت را به جلو سوق میدهند. در این میان پل راد همیشه جذاب کسی است که دوست داشتنی بودن خود را در نقش آقای گروبرسون ادامه میدهد.
شیمی او با بقیه گروه، به ویژه مک کنا گریس تازه وارد، لذت بخش است. زمانبندی کمدی و کاریزمای بیدردسر راد، هر صحنهای را که او در آن حضور مییابد ارتقا میدهد و او را به یک فرد برجسته در دنیای شکارچیان ارواح تبدیل میکند. مککنا گریس نیز در نقش فیبی، قهرمان جوان و مصمم دنیای شکار ارواح، نقش مهمی را ارائه میدهد. گریس علیرغم سن کمش، عمق و بلوغی را به نقشی میبخشد که کم سن بودن او را نادیده میگیرد، و به فیبی قدرت و ارادهای آرام میبخشد که لنگر فیلم است.
در پایان باید گفت: «شکارچیان ارواح: امپراتوری یخزده» ایمان من را به آینده فرنچایز به طور کامل احیا نمیکند، اما حداقل باعث میشود که محتاطانه نسبت به آن خوش بین باشم. فیلم از کمی پراکندگی رنج میبرد و شاید کمی بیش از حد در آن حوداث گوناگون زیادی اتفاق افتاده است (هم از لحاظ روایی و هم از نظر تعداد شخصیتهایی که دارد). اما نمیتوانم انکار کنم که از تماشای آن لذت بردم و مطمئناً فراتر از انتظارات من بود (که البته کم است).
در نتیجه تماشای این فیلم به عنوان یک اثر بلاکباستر بهاری بد نیست، و قطعاً یک پیشرفت نسبت به Ghostbusters: Afterlife است. هرچند شکارچیان ارواح: امپراتوری یخزده ممکن است به طور کامل کد ساخت دنباله موفق برای Ghostbusters را شکست ندهد، اما حداقل سرگرمکننده است و به عنوان گامی در مسیر درست برای فرنچایز عمل میکند.
منبع: ویجیاتو
خلاصه داستان: در Ghostbusters: Frozen Empire، خانواده اسپنگلر به جایی که همه چیز شروع شد (آتشنشانی نمادین شهر نیویورک) بازمیگردند تا با شکارچیان روح اصلی که یک آزمایشگاه تحقیقاتی فوق سری پیرامون ارواح ایجاد کردهاند، همکاری کنند. اما هنگامی که کشف یک مصنوع باستانی نیروی شیطانی را آزاد میکند، شکارچیان ارواح جدید و قدیمی باید برای محافظت از خانه خود و نجات جهان از عصر یخبندان دوم به هم دیگر بپیوندند.
دو سال پیش کمدی علمیتخیلی «Ghostbusters: Afterlife» به کارگردانی جیسون رایتمن در سراسر جهان اکران شد. آن فیلم اثری نوستالژیک برای همه طرفداران پدرش، یعنی دوگانه «شکارچیان ارواح» جاودانه ایوان رایتمن بود که به یاد هارولد رامیس، یکی از خالقان و بازیگران اصلی دو قسمت اول آن فیلمبرداری شد. و علیرغم روحیه بدبینانه تماشاگران به دلیل تولید فیلم افتضاح شکارچیان ارواح از پل فیگ، اما «Ghostbusters: Afterlife» موفق شد حداقل با استقبال گرمی روبرو شود و حتی بودجه تولید خود را نیز در گیشه جبران کند.
فیلم جیسون رایتمن در مجموع اثری ساده بود که تنها توانست خاطرات نیمه فراموش شده دوران کودکی برخی را زنده کند. در واقع آن فیلم داستانی را روایت میکرد که کاملاً مبتنی بر نوستالژی بود؛ بنابراین اگر میتوانستید معایب آن را نادیده بگیرید، چارچوب پایه فیلم حاوی یک سفر سرگرمکننده میشد که مخاطب را با خود همراه میکرد. اما معمولی بودن آن فیلم باعث شد تا تصمیم سونی پیکچرز برای فیلمبرداری بخشی دیگر از این فرنچایز کاملاً غیرمنطقی به نظر برسد، و از آن مهمتر این بود که اعلام شد جیسون رایتمن نیز دیگر کارگردان فیلم نیست. خب پس خبر تولید چنین دنبالهای به خصوص در پس زمینه بحران در گیشه بین المللی و داخلی آمریکا امیدبخش نبود.
اما دنباله «Ghostbusters: Afterlife»، چه عمدا یا سهوا، تکرار Ghostbusters II محصول 1989 است. این یعنی داستان فیلم دوباره در شهر نیویورک روایت میشود، شکارچیان ارواح دوباره با مقامات شهر نزاع میکنند و شری که قرنها در زیر نیویورک خوابیده است دوباره خود را از دل یک اثر باستانی رها میکند. خب از نظر مقیاس، فیلم «امپراتوری یخزده» نیز سعی میکند از Afterlife پیشی بگیرد، همانطور که Ghostbusters 2 سعی کرد از نسخه اصلی خود پیشی بگیرد.
تنها مشکل این است که دنباله ایوان رایتمن در دهه هشتاد میلادی انتظارات تماشاگران را پیش بینی کرد و به طور قابل توجهی خطرات را بالا برد و اکنون فیلم گیل کنان، کارگردان جدید فرنچایز، حتی این کار را هم نمیکند. در واقع این فیلم نیز بر پاشنه امن نوستالژی میچرخد و البته در کنار آن اندکی نیز با شخصیتهای جدیدی که از فیلم قبل معرفی شدند سر و کله میزند.
البته به نظر من این فیلم از قسمت قبلی جلوتر است؛ شاید بگویید چرا؟ خب علت این است که «شکارچیان ارواح: امپراتوری یخزده» نسبت به فیلم پیش از خود به تعادل مناسب بین کمدی و علمیتخیلی نزدیکتر است. این فیلم شاید در نگاه اول مخاطب اثری ساده و معمولی باشد، اما حداقل به یاد میآورد که این فیلمها قرار است سرگرمکننده باشند. این یعنی روح سرگرمی نیز در این دنباله نسبت به قسمت قبلی آن بیشتر است. هرچند این فیلم هم مشکلات بزرگی در شخصیتپردازی و قصهگویی به معنی خاص دارد، اما این یک بلاکباستر مضحک و سرگرمکننده است که بسیار بیشتر از آنچه انتظار داشتم از آن لذت بردم.
باید گفت که یک کیفیت پراکنده در داستان سرایی این فیلم وجود دارد، اما چنین مشکلی عمدتاً به این دلیل است که فیلم باید بین شخصیتهای جدید و قدیمی تعادل برقرار کند و اینجاست که کارگردان نیز سعی میکند پهنای برخی از شخصیتها و البته کل فرنچایز را کمی گسترش دهد. به عبارت دیگر، فیلم شعبده بازیهای زیادی دارد و به نظر میرسد که تیم تولید میتوانستند با یک فیلمنامه بهتر کمی آن را شیکتر کنند.
با همه این تفاسیر برخی از عناصر داستانی کمی پیچیده به نظر میرسند، ولی به طور کلی، داستان سرایی در قامت یک فیلم پاپکورنی نسبتاً خوب با هم ترکیب شده است. گیل کنان و جیسون رایتمن، به عنوان نویسندگان همکار، این بار قطعاً کمدی و علمی تخیلی را بهتر با هم ترکیب کردهاند، حتی اگر برخی از شوخیهای کلامی خیلی جالب به نظر نرسند. پس بازهم تکرار میکنم که لزوماً فیلمنامه این فیلم خوب نیست، اما نسبت به فیلم گذشته پیشرفت کرده است و بهتر از آنچه باید در فیلم قبلی رخ میداد، جمع میشود.
در ابتدا گفتم که یکی از نگرانیهای خود من نبود جیسون رایتمن در صندلی کارگردانی است، اما اکنون باید گفت بخشی از بهتر بودن این فیلم نسبت به «Ghostbusters: Afterlife» به دلیل حضور گیل کنان به جای جیسون رایتمن بر صندلی کارگردانی است. رایتمن کارگردانی شایسته است و من میتوانم درک کنم که او میخواهد زمام فرنچایز را در دست بگیرد، آن هم با توجه به اینکه پدرش، ایوان رایتمن فقید، کارگردانی دو فیلم اول Ghostbusters را بر عهده داشت. با این حال، به نظر میرسد گیل کنان برای این چنین متریالی مناسبتر است، حداقل در مورد عناصر ژانری آن باید این را قبول کرد.
فراموش نکنید جیسون رایتمن در تولید کمدی و درامهای بزرگسالانه با مفاهیم احساسی یک فیلمساز تواناست؛ اما وقتی حرف از ژانر فانتزی و ترکیب آن با کمدی و البته علمیتخیلی میشود، دیگر نمیتوان جیسون رایتمن را یک کارگردان عالی خطاب کرد. اما گیل کنان با تجربه نامزدی اسکار برای یک فیلم محبوب چون «Monster House» و البته دیگر آثار فانتزی و ترسناک موجود در کارنامه کاریاش گزینه بهتری برای هدایت «شکارچیان ارواح: امپراتوری یخزده» بوده است.
پس با وجود گیل کنان کمدی فیلم از نظر فضاسازی کمی با چاشنی آثار ترسناک همراه شده، و این جنبههای ماوراء طبیعی است که به خوبی در فیلم کار میکنند. کنان تجربه تولید فیلمهای ترسناک و ارواح را دارد و به نظر من این یک مزیت بزرگ برای او و به طور کلی فیلم است. این کمک میکند او به یاد بیاورد که فیلم را سرگرمکننده کند، زیرا فیلم موفق میشود با وجود ایراداتش تا پایان اثری لذت بخش بماند.
بنابراین اگر سازندگان و تصمیمگیران استودیویی بخواهند فیلمهای Ghostbusters بیشتری بسازند، امیدوارم کنان به کارگردانی بازگردد، زیرا لحظاتی که او در مقام کارگردان فیلم Frozen Empire قرار میگیرد نشان میدهد که او ایدههای خوبی در مورد اینکه فرنچایز را کجا ببرد، دارد و میتواند به خوبی از پس آن برآید. اما باید این نکته را نیز بیان کرد که در حالی که Ghostbusters: Frozen Empire به طرز ماهرانهای از نوستالژی برای بهبود تجربه مخاطب استفاده میکند، ولی هرگز به عنوان یک عصا به آن تکیه نمیکند.
در عوض، از عناصر آشنا از فیلمهای اصلی استفاده میکند تا آنچه را که این فرنچایز را بسیار محبوب میکند و در عین حال با ماجراهای جدید و هیجانانگیز پیش میبرد، برجسته کند. نتیجه فیلمی است که هم تازه و هم آشناست و به ریشههایش ادای احترام میکند و در عین حال روایت شخصیتهای جدیدش را نیز دنبال میکند.
اما در بخش تیم بازیگری نیز باید گفت که شخصیتهای قدیمی شکارچیان ارواح حکم نوستالژیبازی را دارند و بیشتر ابزاری برای زنده کردن خاطرات هستند. اما شخصیتهای جدید نیز با تیمی از بازیگران جوان و البته با تجربه روایت را به جلو سوق میدهند. در این میان پل راد همیشه جذاب کسی است که دوست داشتنی بودن خود را در نقش آقای گروبرسون ادامه میدهد.
شیمی او با بقیه گروه، به ویژه مک کنا گریس تازه وارد، لذت بخش است. زمانبندی کمدی و کاریزمای بیدردسر راد، هر صحنهای را که او در آن حضور مییابد ارتقا میدهد و او را به یک فرد برجسته در دنیای شکارچیان ارواح تبدیل میکند. مککنا گریس نیز در نقش فیبی، قهرمان جوان و مصمم دنیای شکار ارواح، نقش مهمی را ارائه میدهد. گریس علیرغم سن کمش، عمق و بلوغی را به نقشی میبخشد که کم سن بودن او را نادیده میگیرد، و به فیبی قدرت و ارادهای آرام میبخشد که لنگر فیلم است.
در پایان باید گفت: «شکارچیان ارواح: امپراتوری یخزده» ایمان من را به آینده فرنچایز به طور کامل احیا نمیکند، اما حداقل باعث میشود که محتاطانه نسبت به آن خوش بین باشم. فیلم از کمی پراکندگی رنج میبرد و شاید کمی بیش از حد در آن حوداث گوناگون زیادی اتفاق افتاده است (هم از لحاظ روایی و هم از نظر تعداد شخصیتهایی که دارد). اما نمیتوانم انکار کنم که از تماشای آن لذت بردم و مطمئناً فراتر از انتظارات من بود (که البته کم است).
در نتیجه تماشای این فیلم به عنوان یک اثر بلاکباستر بهاری بد نیست، و قطعاً یک پیشرفت نسبت به Ghostbusters: Afterlife است. هرچند شکارچیان ارواح: امپراتوری یخزده ممکن است به طور کامل کد ساخت دنباله موفق برای Ghostbusters را شکست ندهد، اما حداقل سرگرمکننده است و به عنوان گامی در مسیر درست برای فرنچایز عمل میکند.
منبع: ویجیاتو
https://teater.ir/news/60215