اینکه گاهی میشود خطر را از دور تشخیص داد و به هر چیزی شک کرد و فیلم این را به ما گوشزد میکند که باید به غریزههایمان توجه کنیم و از هر چیز کوچک شکبرانگیزی به سادگی نگذریم.
چارسو پرس: فیلم «غریزه مادران» یا «غریزه مادرانه» ۲۰۲۴، ساخته اول بنوا دلوم در ژانر درام، روانشناختی و هیجانانگیز است. این اثر، نسخه بازسازی فیلمی فرانسویزبان به همین نام محصول سال ۲۰۱۸ است که در بروکسل ساخته شده و البته هر دو اثر، اقتباسی از رمانی به همین نام است که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. در این فیلم هالیوودی، بازیگرانی همچون جسیکا چستین، آن هاتاوی، جاش چارلز و آندرس دانیلسن نقشآفرینی کردهاند. داستان درباره دوستی و همسایگی دو زن با نامهای سلین (آن هاتاوی) و آلیس (جسیکا چستین) در اوایل دهه ۶۰ و در حومه یکی از شهرهای آمریکاست که هر دو یک سبک زندگی مشخصی دارند؛ هر دو خانهدار و دارای پسرانی همسن هستند که با مرگ ناگهانی پسر سلین، زندگی هر دو خانواده دستخوش تغییرات زیادی میشود.
فیلم «غریزه مادران» یا «غریزه مادرانه» ۲۰۲۴، ساخته اول بنوا دلوم در ژانر درام، روانشناختی و هیجانانگیز است. این اثر، نسخه بازسازی فیلمی فرانسویزبان به همین نام محصول سال ۲۰۱۸ است که در بروکسل ساخته شده و البته هر دو اثر، اقتباسی از رمانی به همین نام است که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. در این فیلم هالیوودی، بازیگرانی همچون جسیکا چستین، آن هاتاوی، جاش چارلز و آندرس دانیلسن نقشآفرینی کردهاند. داستان درباره دوستی و همسایگی دو زن با نامهای سلین (آن هاتاوی) و آلیس (جسیکا چستین) در اوایل دهه ۶۰ و در حومه یکی از شهرهای آمریکاست که هر دو یک سبک زندگی مشخصی دارند؛ هر دو خانهدار و دارای پسرانی همسن هستند که با مرگ ناگهانی پسر سلین، زندگی هر دو خانواده دستخوش تغییرات زیادی میشود.
برای درک بهتر فیلم، پیشنهاد میشود ابتدا اثر فرانسوی آن دیده شود و سپس به سراغ نسخه هالیوودی آن بروید. البته ناگفته نماند که اثر هالیوودی، جذابتر و گیراتر است که دلیل برتری خود را مدیون بازی برجسته ستارگان هالیوود، آن هاتاوی و جسیکا چستین است. صحنههای ابتدایی فیلم به ما نشان میدهد که با اثری دلهرهآور از جنس آثار هیچکاک روبهرو هستیم. مخاطب به تدریج در فیلم با احساساتی همچون سوگ، فقدان، غم، خشم و سوءظن روبهرو میشود؛ تا جایی که فیلم ترکیبی از ژانر معماگونه و جنونآمیز میشود. با مرگ ناگهانی فرزند سلین، وی دچار فقدان میشود و از سویی دیگر آلیس به دلیل عذاب وجدانی که دارد، تماشاگر را از لحاظ روانی درگیر میکند و دوستی آرام و لذتبخش این دو تبدیل به دوستی همراه با تنش و سوءظن میشود و سلین از آلیس دور و در ازای آن به پسر آلیس نزدیک میشود. نقش حمایتگر همسران این دو زن در ابتدا قوی بود، اما همسر سلین به دلیل آنکه زنش را در مرگ فرزندش مقصر میداند، دست از پشتیبانی او برمیدارد. زمانی که مادر داغدیده، مرحله سوگواریاش را طی نمیکند و در این مسیر حمایت و پشتیبانی نزدیکترین همراهش را از دست میدهد، افسار پاره میکند؛ تا حدی که همانطور که در فیلم نشان داده شد، از یک زن آرام تبدیل به یک هیولا و قاتل میشود. اگر این دو زن به جای دورشدن از یکدیگر، همدلی و همدردی میکردند، با پایانی وحشتناک روبهرو نمیشدیم. از اینرو بیشتر از آنکه به فیلم به دیده اثری درام و هیجانانگیز بنگریم، آن را باید تریلری روانشناختی ببینیم.
اینکه گاهی میشود خطر را از دور تشخیص داد و به هر چیزی شک کرد و فیلم این را به ما گوشزد میکند که باید به غریزههایمان توجه کنیم و از هر چیز کوچک شکبرانگیزی به سادگی نگذریم. از اینرو فیلم مخصوصا با موسیقی التهابآور آن تا حدی هیچکاکگونه است. از نکات قوی فیلم، شیمی بین دو بازیگر زن است و نکته مثبت دیگر آن بازیهای تکنفرهشان است. قاببندیها در فیلم بینظیر است. دیالوگها به خوبی جاگذاری شده و به طراحی صحنه و لباس دقت کافی شده است. اما غریزه مادران بدون ایراد نیست. ابتدای فیلم بسیار کند پیش میرود و در سکانسهایی که باید آرام پیش رود، به حدی سریع و آشفته جلو میرود که مخاطب را گیج میکند؛ مخصوصا در سکانسهای دلهرهآور پایانی که تماشاگر بیش از آنکه غافلگیر شود و در شوک فرو رود، با تیتراژ فیلم روبهرو و اجازه تفکر و تأمل از او گرفته میشود. در واقع در انتها ما با پایانی ضعیف روبهرو هستیم. در هر صورت این اثر را از منظر روانشناسی باید جدی گرفت و مهمترین پیام آن، این بود که از کنار افراد داغدیده به راحتی نگذریم.
فیلم «غریزه مادران» یا «غریزه مادرانه» ۲۰۲۴، ساخته اول بنوا دلوم در ژانر درام، روانشناختی و هیجانانگیز است. این اثر، نسخه بازسازی فیلمی فرانسویزبان به همین نام محصول سال ۲۰۱۸ است که در بروکسل ساخته شده و البته هر دو اثر، اقتباسی از رمانی به همین نام است که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. در این فیلم هالیوودی، بازیگرانی همچون جسیکا چستین، آن هاتاوی، جاش چارلز و آندرس دانیلسن نقشآفرینی کردهاند. داستان درباره دوستی و همسایگی دو زن با نامهای سلین (آن هاتاوی) و آلیس (جسیکا چستین) در اوایل دهه ۶۰ و در حومه یکی از شهرهای آمریکاست که هر دو یک سبک زندگی مشخصی دارند؛ هر دو خانهدار و دارای پسرانی همسن هستند که با مرگ ناگهانی پسر سلین، زندگی هر دو خانواده دستخوش تغییرات زیادی میشود.
برای درک بهتر فیلم، پیشنهاد میشود ابتدا اثر فرانسوی آن دیده شود و سپس به سراغ نسخه هالیوودی آن بروید. البته ناگفته نماند که اثر هالیوودی، جذابتر و گیراتر است که دلیل برتری خود را مدیون بازی برجسته ستارگان هالیوود، آن هاتاوی و جسیکا چستین است. صحنههای ابتدایی فیلم به ما نشان میدهد که با اثری دلهرهآور از جنس آثار هیچکاک روبهرو هستیم. مخاطب به تدریج در فیلم با احساساتی همچون سوگ، فقدان، غم، خشم و سوءظن روبهرو میشود؛ تا جایی که فیلم ترکیبی از ژانر معماگونه و جنونآمیز میشود. با مرگ ناگهانی فرزند سلین، وی دچار فقدان میشود و از سویی دیگر آلیس به دلیل عذاب وجدانی که دارد، تماشاگر را از لحاظ روانی درگیر میکند و دوستی آرام و لذتبخش این دو تبدیل به دوستی همراه با تنش و سوءظن میشود و سلین از آلیس دور و در ازای آن به پسر آلیس نزدیک میشود. نقش حمایتگر همسران این دو زن در ابتدا قوی بود، اما همسر سلین به دلیل آنکه زنش را در مرگ فرزندش مقصر میداند، دست از پشتیبانی او برمیدارد. زمانی که مادر داغدیده، مرحله سوگواریاش را طی نمیکند و در این مسیر حمایت و پشتیبانی نزدیکترین همراهش را از دست میدهد، افسار پاره میکند؛ تا حدی که همانطور که در فیلم نشان داده شد، از یک زن آرام تبدیل به یک هیولا و قاتل میشود. اگر این دو زن به جای دورشدن از یکدیگر، همدلی و همدردی میکردند، با پایانی وحشتناک روبهرو نمیشدیم. از اینرو بیشتر از آنکه به فیلم به دیده اثری درام و هیجانانگیز بنگریم، آن را باید تریلری روانشناختی ببینیم.
اینکه گاهی میشود خطر را از دور تشخیص داد و به هر چیزی شک کرد و فیلم این را به ما گوشزد میکند که باید به غریزههایمان توجه کنیم و از هر چیز کوچک شکبرانگیزی به سادگی نگذریم. از اینرو فیلم مخصوصا با موسیقی التهابآور آن تا حدی هیچکاکگونه است. از نکات قوی فیلم، شیمی بین دو بازیگر زن است و نکته مثبت دیگر آن بازیهای تکنفرهشان است. قاببندیها در فیلم بینظیر است. دیالوگها به خوبی جاگذاری شده و به طراحی صحنه و لباس دقت کافی شده است. اما غریزه مادران بدون ایراد نیست. ابتدای فیلم بسیار کند پیش میرود و در سکانسهایی که باید آرام پیش رود، به حدی سریع و آشفته جلو میرود که مخاطب را گیج میکند؛ مخصوصا در سکانسهای دلهرهآور پایانی که تماشاگر بیش از آنکه غافلگیر شود و در شوک فرو رود، با تیتراژ فیلم روبهرو و اجازه تفکر و تأمل از او گرفته میشود. در واقع در انتها ما با پایانی ضعیف روبهرو هستیم. در هر صورت این اثر را از منظر روانشناسی باید جدی گرفت و مهمترین پیام آن، این بود که از کنار افراد داغدیده به راحتی نگذریم.
https://teater.ir/news/61479