در فیلم قبلی شاهد پختهتر شدن کاراکترها و درگیری آنها با مسائل جدیتر بودیم. این قضیه در «پسران بد ۴» نیز تکرار شده است؛ برای نمونه، روابط خانوادگی اهمیت بیشتری دارند، به ویژه سر و سامان گرفتن مایک و ارتباط او با پسرش آرماندو یکی از نقاط عطف داستان این فیلم است.
چارسو پرس: «پسران بد ۴: بران یا بمیر» (Bad Boys: Ride or Die) تازهترین قسمت از فرنچایز باسابقهی «پسران بد» است که با احتساب این فیلم آخری، اکنون چهار دهه است که دوتایی ویل اسمیت و مارتین لارنس را در یک پکیج کمدی و اکشن کنار یکدیگر قرار میدهد. عادل العربی و بلال فلاح، کارگردانهای «پسران بد ۴» بازگشتهاند که روی قسمت سوم سری، یعنی «پسران بد تا ابد» (Bad Boys for Life) نیز کار کرده و برای عملکرد خود روی این فیلم نقد و نمرات مثبتی دریافت کردند؛ آنها این بار پختهتر، آمادهتر از گذشته و با دست پرتری آمدهاند.
فیلمهای بادی کاپ (Buddy Cop) خیلی وقت بود که از سکه افتاده بودند. آخرین تلاش برای احیای این ژانر در سال ۲۰۱۶ میلادی با فیلم «مردان خوب» (The Nice Guys) رایان گاسلینگ و راسل کرو اتفاق افتاد که با وجود داشتن هواداران پرسروصدا، نتوانست دنبالهای برای آن تضمین کند. البته این تا پیش از آن بود که عادل و بلال، کارگردانان بلژیکی بخواهند سراغ یک فرنچایز قدیمی باسابقه رفته و شانس خود را در این ژانر سختگیر امتحان کنند؛ امتحانی که با انتشار «پسران بد تا ابد» در سال ۲۰۲۲ میلادی سربلند از آن بیرون آمدند.
اما ساخت فیلم بعدی در این فرنچایز با دشواریهای خاص خودش مواجه بود. پس از چک استثنایی که ویل اسمیت به کریس راک زد، کسی فکرش را هم نمیکرد اسمیت بتواند از زیر بار شرم این واقعه قسر در برود و تازه بخواهد بازگشتی شکوهمندانه به سینماها هم داشته باشد. اما «پسران بد ۴» قدرت این فرنچایز را در کشاندن طرفداران به سینماها ثابت کرد و گیشهی تابستانی ۲۰۲۴ هالیوود را از رخوت نجات داد. تازه فیلم به جای ندید گرفتن این واقعهی تاریخی، اشارههایی هم به آن میکند، به ویژه برای کسانی که چشم دیدنش را داشته باشند.
داستان فیلم «پسران بد: بران یا بمیر» کار خود را دقیقا از فیلم قبلی آغاز کرده و بر دوش المانهایی که در «پسران بد: تا ابد» معرفی کرد میراند. در اولین صحنه مایک و مارکوس را در پورشهی مایک میبینیم، در حالی که مایک پشت فرمان است و مارکوس چند لحظهای بیشتر تا با بالا آوردن فاصله ندارد؛ صحنهای که برای طرفداران همیشگی «پسران بد» به شدت آشناست.
مارکوس مایک را مجبور میکند تا برای خرید یک نوشیدنی زنجبیلی لحظهای کنار بزنند و در همین چند دقیقه یک مجرم اسلحه به دست وارد مغازه شده و میکوشد صاحب و خریداران مغازه را بترساند؛ اما مایک و مارکوس به سبک فیلمهای قدیمی «پسران بد» بدون آنکه ذرهای ترس به دلشان راه دهند دمار از روزگار مردک درمیآورند؛ بالاخره روز عروسی مایک نمیتواند به خاطر چنین اتفاق بیاهمیتی خراب شود! بله، درست شنیدید، مایک هم دیگر سر و سامان گرفته است.
اما از آنجا که هیچ چیز قرار نیست طبق برنامهها پیش برود، مارکوس موقع نطق برای داماد و عروس (کریستین با بازی ملانی لیبرد) سکته میکند و مایک او را به بیمارستان میرساند. در این میان، مارکوس از هفت آسمان عبور کرده و یک تجربهی معنوی را از سر میگذراند. او در آن دنیا هاوارد را هم میبیند که به مارکوس اطمینان میدهد وقت مردناش هنوز نیامده است. مارکوس پس از بیدار شدن دیگر آدم تازهای شده و معتقد است هیچ چیز نمیتواند او را به دیار باقی ببرد؛ چون زماناش هنوز نیامده است! مشخصا مایک خیلی حرفهای مارکوس را جدی نمیگیرد و تضاد عقاید آنها تا پایان فیلم محتوای اغلب شوخیها و لحظات کمدی را میسازد.
از این زمان است که داستان اصلی مربوط به اتهام کاپیتان هاوارد آغاز میشود. ویدیویی از هاوارد درگذشته به گوشی مایک میآید و این سرنخی به مایک و مارکوس میدهد و آنها را نیازمند کمک دیگرانی چون ریتا (پائولا نونز)، کلی (ونسا هاجنز) و دورن (الکساندر لودویگ) میکند که اولین بار در فیلم «پسران بد تا ابد» معرفی شدند. فلچر نیز هنوز در صحنه است و دو رفیق پلیس برای حل پروندهی هاوارد به کمک او نیاز خواهند داشت.
اما داستان به مایک و مارکوس اکتفا نمیکند. پسر مایک هم که به خاطر قتل کاپیتان هاوارد در زندان است به مهرهی کلیدی فیلم تبدیل میشود که مایک و مارکوس با کمک او سراغ آدمها بد میروند. آرماندو (جیکوب سیپیو) در فیلم سوم «پسران بد» پسر مایک بود که از ناگهان از ناکجاآباد سروکلهاش پیدا شده به عنوان یکی از آدمبدهای عضو کارتل میخواست از مایک انتقام بگیرد. آرماندو میداند چه پلیس فاسدی او و مادرش را استخدام کرده بود تا هاوارد را بکشند و به مایک و مارکوس میگوید که میتواند مسئول قتل هاوارد را شناسایی کند.
اهمیت آرماندو در این پرونده موجب میشود در چندین نوبت نیروهای شرور داستان قصد جان او را داشته باشند؛ اما یک سوءتفاهم بزرگ به این میانجامد که پلیس مایک، مارکوس و آرماندو را به خاطر فرار از دست قانون تحت تعقیب قرار دهد و شرور داستان نیز یک جایزهی پنج میلیون دلاری برای مرده یا زندهی این سه نفر تعیین کند.
خوشبختانه، این سه نفر میتوانند از تمام خلافکارهایی که به طمع جایزه، اسلحههایشان را به سمت آنها نشانه گرفتهاند قسر در رفته و خودشان را به تنها دوستان مورد اعتمادشان در نیروی پلیس برسانند. آرماندو با کمک دورن و کلی، از اعضای امو (AMMO) موفق میشود مسئول قتل هاوارد را شناسایی کند؛ جیمز مکگراث (اریک دین)، پلیس سابقی که حالا برای کارتل کار میکند.
مکگراث برای تحت فشار قرار دادن مایک و مارکوس برای تحویل آرماندو به او، سراغ خانوادهی این دو پلیس میرود و با اینکه رجی، داماد مارکوس تواناییهای خود به عنوان سرباز ارتش را حسابی به رخ میکشد، کریستین، همسر مایک و کلی (دختر جودی و نوهی هاوارد با بازی کویین همفیل) دزدیده و گروگان گرفته میشوند.
مایک و مارکوس اما با زیرکی مکگراث را به محلی میکشاند تا دست بالاتر را داشته و بتوانند گروگانها را نجات دهند و پس از یک مبارزهی طولانی بین نیروهای خودی و آدمهای مکگراث، او به دست مایک کشته شده و گروگانها نجات پیدا میکنند و مدارکی که به دست مایک و مارکوس رو میشود، نام کاپیتان هاوارد را از تمام اتهامات مطرح شده پاک میکند.
اگر با فیلمهای «پسران بد» آشنا باشید، میدانید که داستان و جریان آن هیچ وقت در اولویت قرار نداشته است، یا حداقل در برابر اکشن آن رنگ میبازد. دو فیلم اول کاراکترهای خودش را جدی نمیگیرد و به آنها پسزمینهی معناداری نمیدهد، اما عادل و بلال از فیلم «پسران بد تا ابد» تغییر لحنی ویژهای به این فرنچایز اضافه کردند که نقش مهمی در پیشرفت آن داشته است.
در فیلم قبلی شاهد پختهتر شدن کاراکترها و درگیری آنها با مسائل جدیتر بودیم. این قضیه در «پسران بد ۴» نیز تکرار شده است؛ برای نمونه، روابط خانوادگی اهمیت بیشتری دارند، به ویژه سر و سامان گرفتن مایک و ارتباط او با پسرش آرماندو یکی از نقاط عطف داستان این فیلم است.
حتی سن کاراکترها نیز به بخش مهمی از شخصیتهای آنها بدل شده که برای مخاطبانی که این پلیسهای دوست داشتنی را از دههی نود دنبال میکنند، ملموستر است؛ مثلا فیلم با عروسی مایک آغاز میشود، اما وسط ماجرا مارکوس سکته میکند. بازگشت او از مرگ، نگاه مارکوس را هم به زندگی تغییر داده و مثل پیرمردهایی میکند که یک تجربهی عرفانی داشتهاند و حالا هیچ چیز نمیتواند آب توی دلشان تکان دهد.
با این حال، داستان فیلم «پسران بد: بران یا بمیر» را باید با فیلمهای قبلی همین فرنچایز مقایسه کنید؛ وگرنه نمیتوانید توقع ویژهای از آن داشته باشید. مدت زیادی طول میکشد تا فیلم از مقدمات عبور کرده و به خط داستانی اصلی برسد. ماجراهای مربوط به عروسی و سکتهی مارکوس برای مدت زیادی کش پیدا میکند و معرفی چالش اصلی، یعنی اتهام کاپیتان هاوارد، بدون پسزمینهی کافی است. داستان فیلم به سادهترین شکل ممکن جلو میرود و گاهی حتی چگونگی جریان یافتن اتفاقات معنی نمیدهد؛ حداقل شانسی که آوردیم این است که داستان به فلشبکهای متعدد و طولانی اتکا نمیکند و ارجاعاتش به فیلمهای سابق اندک اما به جا هستند.
شرور اصلی فیلم، یعنی جیمز مکگراث اما یک کاراکتر به شدت کلیشهای است و حتی تلاش داستان «پسران بد: بران یا بمیر» برای دادن پسزمینهای ملموس به او بیشتر اجباری و سرسری به نظر میرسد. مایک و مارکوس با کمک دورن میفهمند که مکگراث عضو سابق ارتش و مأمور مبارزه با مواد مخدر بوده است. اما در یکی از عملیاتهای خود به عنوان مأمور مخفی توسط کارتل دستگیر و به شدت شکنجه شده است؛ اتفاقی که او را مجبور کرده تمام همتیمیهای خود را به کارتل لو بدهد. از آن موقع تا حالا نیز مکگراث دیگر برای کارتل کار کرده است.
با توجه به مدت کوتاهی که فیلم به مکگراث اختصاص میدهد و به ویژه به خاطر اجرای ضعیف و تکراری اریک دین، کاراکتر شرور فیلم هیچ ترحمی در بیننده برنمیانگیزاند و رفتارهای او را توجیه نمیکند. نباید فراموش کرد که تمام آدمبدها به یک گذشتهی غمانگیز و خشن نیاز ندارند تا اقدامات شرورانهی آنها توجیه شود. برای فیلم اکشن کمدی مثل «پسران بد»، یک اجرای خوب هم کفایت میکند.
تا صحبت از اجرای خوب است باید به بازیگران فیلم «پسران بد ۴» هم اشاره کنیم، مشخصا ویل اسمیت و مارتین لارنس که کل فرنچایز روی شیمی آنها بنا شده است. «پسران بد: بران یا بمیر» از نظر کمدی هر چه دارد مدیون اجرای بازیگرانش است، چه این اسمیت و لارنس باشند، چه جان سلی در نقش فلچر، چه حضور چندثانیهای دی جی خالد و مایکل بی، کارگردان دو فیلم اول «پسران بد». حتی تیفانی هدیش را هم در نقش کوتاهی به عنوان کاراکتر تبیتا داریم که احتمالا اولین باری است که با سفیدها نمیپرد و با همرنگ جماعت خود همبازی شده است و حتی با همین حضور کوتاهش در یاد میماند.
کمدی «پسران بد» فقط با لحن و اجرای بازیگرانش، به طور خاص اسمیت و لارنس جواب میدهد و دیالوگهای هوشمندانه نقش اندکی در آنها دارند. با قضیه سکتهی مارکوس، مارتین لارنس فرصت بیشتری از فیلم قبلی پیدا کرده تا در «پسران بد ۴» آن ادا و اطوار خاص خود را چندین برابر به میدان بیاورد که در برابر پوشش به ظاهر منطقی مایک قرار میگیرد.
اما در مقایسه با دو فیلم اول «پسران بد» میتوانید ببینید که جوکها بسیار ملایمتر شدهاند، خیلی جمع و جورتر هستند و ریسک نمیکنند، تا مگر صدای یکی از گروههای اقلیتی دربیاید. برای تضمین سود فیلم، جوکهای آن باید به مذاق همه خوش بیاید و جذب مخاطبان انبوه، به این معنی است که باید به عدهی کمتری بر بخورد. اما نباید سن اسمیت و لارنس را نیز نادیده گرفت که به قول کاراکترهای خودشان در «پسران بد»، دیگر برای خیلی از این کارها پیر شدهاند و دستبهعصا دیالوگ میگویند؛ مخصوصا که کارنامهی ویل اسمیت طاقت یک اتفاق جنجالی دیگر را ندارد.
برای همین وجه کمدی «پسران بد ۴» به شیرینی بازیگران آن و اجرای ویژهی آنها باز میگردد، وگرنه نویسندگی فیلم بار زیادی بر دوش نمیکشد؛ برای مثال، جوک مربوط به سکتهی مارکوس، که از همان ابتدا و در صحنهی عروسی مایک معرفی میشود، تا آخرین لحظهی فیلم شما را رها نمیکند و حتی پس از تیتراژ پایانی نیز ادامه مییابد. با اینکه بازگشت به نقاط عطف فیلم و ایجاد المانهای آشنا کار خارج از عرفی نیست، ولی در کل موجب شده نویسندگی فیلم «پسران بد: بران یا بمیر» آن خلاقیت لازم را نداشته باشد.
نمیتوان به سادگی از این موضوع گذشت که یکی از صحنههایی که در «پسران بد: بران یا بمیر» حیف شد مرگ فلچر بود. به عنوان یکی از کاراکترهای قدیمیتر سری که از فیلم دوم «پسران بد» دوباره به رفقای پلیس ملحق شده است، صحنهی مرگ او به سرعت برق و باد میآید و میگذرد و کسی یادش نمیماند که فلچری هم وجود داشت، چون صحنهی جرم تبدیل به یک میدان تیر تمام عیار شده و از طرف دیگر، چشم مارکوس دنبال اسمارتیزها میگردد. بهتر بود داستان به جای حذف ناگهانی و بیخاصیت فلچر، این کارت را در دست خود نگه میداشت تا شاید در قسمتهای بعدی فرنچایز بتواند پایانبندی بهتری به کاراکتر او بدهد.
شباهتهای زیادی بین «پسران بد: بران یا بمیر» و فیلم قبلی، یعنی «پسران بد تا ابد» وجود دارد و میتوان گفت نویسندگان «پسران بد ۴» هر نکتهای را که در قسمت قبلی جواب داده است، برای این فیلم نیز بازگرداندهاند و آنها را به نحوی بسط دادهاند که یک فیلم سرگرمکنندهتر و هیجانانگیزتر از قسمت قبلی تحویل مخاطب دهند؛ مثل صحنهی رانندگی در خیابانهای میامی که حال مارکوس را خراب میکند و تقریبا در همهی فیلمهای «پسران بد» تکرار میشود. همچنین در فیلم سوم مایک تیر خورده و با مرگ دست و پنجه نرم میکند و در «بران یا بمیر» این بار نوبت مارکوس است که تا دم مرگ برود و برگردد؛ البته «پسران بد تا ابد» از تجربهی مایک برای پیشرفت رابطهی او و مارکوس استفاده کرد؛ فیلم «پسران بد ۴» این موضوع را از یک جنبهی بامزهتر نشان میدهد.
نکات مثبت دیگری نیز در داستان «پسران بد ۴» پیدا میشود. اگر از طرفداران قدیمی فرنچایز باشید، صحنههایی وجود دارند که حس نوستالژی شما را قلقلک میدهند؛ مثل صحنهای که در آن مارکوس و مایک موقع اسمارتیز خریدن جلوی یک دزدی را میگیرند، یا اینکه مارکوس هنوز آهنگ پسران بد را یاد نگرفته است. با این حال، «پسران بد: بران یا بمیر» تنها بر نوستالژی تکیه نمیکند و عناصر مدرن فرنچایز به سرعت بر آن پیشی میگیرد.
با اینکه «پسران بد» فرنچایزی نیست که به خاطر داستانسرایی ویژه یا کاراکترهای غنی آن شناخته شود، اما اینکه بلال و عادل تصمیم گرفتهاند داستان فیلم سوم را ادامه داده و به شخصیتهایی مثل ریتا و آرماندو پر و بال بدهند، غنای احساسی «پسران بد ۴» را بالاتر برده است و بعد از این فیلم احساس میکنید آنها را بیشتر میشناسید. مخصوصا صحنههای صمیمیتر پدر و پسری نیز بین مایک و آرماندو وجود دارد که پیش از «پسران بد تا ابد» به دیدن آنها در فیلمهای این فرنچایز عادت نداشتیم. حتی در فاصلهی همین فیلم آرماندو پیشرفت شخصیتی بزرگی دارد که کاراکتر او را از فیلم سوم پختهتر کرده است، به ویژه وقتی داوطلب میشود برای نجات خانوادهی مایک خودش را تسلیم مکگراث کند.
به جز رابطهی پدر و فرزندی، رابطهی بین مایک و مارکوس هم، پس از تجربهی مارکوس در ابتدای فیلم که او را تا سر حد مرگ میبرد، دستخوش تغییر میشود و آنها را به هم نزدیکتر میکند؛ یا وقتی مایک در میانهی تیراندازی دچار حملهی عصبی میشود و به این فکر میافتد که هر کس که برایش اهمیت دارد به خاطر اقدامات او در معرض خطر قرار میگیرند. اینها تمهای سنگینتری هستند که «پسران بد» مایکل بی هیچ وقت سراغشان نرفت؛ اما فیلم «پسران بد ۴: بران یا بمیر» با مطرح کردن این موضوعات کاراکترهای مایک و مارکوس را واقعیتر جلوه میدهد.
همچنین، داستان «پسران بد: بران یا بمیر» اتفاقات فیلمهای قبل را نادیده نمیگیرد که نشان میدهد بلال و عادل طرحهای بزرگتری برای این فرنچایز در ذهن دارند. این کارگردانان میتوانند از پتانسیل کاراکترهای تازه استفاده کنند. با اینکه کاراکترهای زیادی در فیلم حضور دارند و خیلیها هم از فیلمهای قبلی بازگشتهاند.
در میان کاراکترهای زن، لیبرد در نقش کریستین، تراپیست سابق و همسر کنونی مایک و تاشا اسمیت در نقش همسر مارکوس حضور کمرنگی دارند، اما جودی، دختر کاپیتان هاوارد با بازی ری سیهورن که احتمالا به خاطر سریال «بهتره با ساول تماس بگیری» (Better Call Saul) او را میشناسید، تأثیرگذارتر از سایرین ظاهر شده و بیصبرانه میخواهد انتقام خون پدرش را از آرماندو بگیرد.
به جز او، دو نفر به طور ویژه خوش درخشیدند: یکی رجی (دنیس گرین)، داماد مارکوس که به تازگی از مأموریت در ارتش امریکا در یمن بازگشته و حالا تمام وقت خود را جلوی تلویزیون و به بازی ویدیویی میگذراند و دیگری آرماندو، پسر مایک که در آغاز فیلم در زندان است.
رجی، که اولین بار در فیلم ۲۰۰۳ «پسران بد» معرفی شد، بالاخره در «پسران بد ۴» فرصت پیدا کرده تا خودی نشان دهد. او در یکی از باحالترین سکانسهای فیلم دستتنها از پس یک ارتش کامل برآمده و پانزده نفر را که به خانهی مارکوس حمله کرده بودند از پای درمیآورد. فیلم یک سکانس جذاب را هم به آرماندو اختصاص داده که تکنفره در زندان با وزنهها و دمبلها از خودش دفاع میکند و از دست کسانی که قصد جانش را کرده بودند، جان سالم به در میبرد.
با توجه به اینکه دو تا از بهترین سکانسهای اکشن به این دو کاراکتر جوان تعلق دارند، میتوان نتیجه گرفت که بلال و عادل میخواهند در فیلمهای بعدی «پسران بد» روی آنها مانور بدهند. ترکیب رجی و آرماندو میتواند این فرنچایز باسابقه را تا پس از بازنشستگی ویل اسمیت و لارنس نیز ادامه دهد و با توجه به پتانسیلی که این دو بازیگر از خود نشان دادهاند، میتوان برای آیندهی «پسران بد» امیدوار بود.
اگر فیلم قبلی این فرنچایز را دیده باشید، کارگردانان «پسران بد: بران یا بمیر» را هم میشناسید. این دو زوج کارگردان بلژیکی به خاطر فیلم ساختهنشدهی «بتگرل» (Batgirl) شناخته میشوند؛ اما مهمتر از آن، «پسران بد تا ابد» را کارگردانی کردند که بازگشت طلایی مایک و مارکوس به صحنهها را پس از قریب به بیست سال رقم زد. آنها جنبهی تازهای از احساسات عمیق را به فیلمهای «پسران بد» آوردند و در عین حال، اصالت فرنچایز را نیز فراموش نکردند، یعنی اکشنهای پرسروصدا با داستان بامزه و سرگرمکننده.
بگذارید با این نکته شروع کنیم که اگر طرفدار فیلمهای مایکل بی با سبک اکشن و دیوانهوار او در دو فیلم اول «پسران بد» هستید نگران نباشید که عادل و بلال هم آدمهای کاربلدی هستند و با تأکید بر دو ویژگی اصلی فرنچایز، یعنی سرگرمی و اکشن، شما را به یاد روزهای خوش این رفقای پلیس میاندازند؛ انگار که مایکل بی برگشته تا «پسران بد» را در سال ۲۰۲۴ بسازد.
یکی از سکانسهای ماندگار مربوط به سکتهی مارکوس است؛ تجربهای که او را به یک سفر دیوانهوار به ابتدا تا انتهای دنیا میبرد و به صحنههای عجیبتری مثل بیگبنگ و تقسیم سلولی مزین شده است؛ یا لحظهای که مارکوس برای خوردن اسمارتیز خودش را به هر طریق ممکن کج و معوج میکند و آخرش هم چیزی جز جلیبین بدمزهای نصیبش نمیشود. اما جدای از این صحنههای بامزهتر، میتوان گفت مهمترین نقطهی قوت «پسران بد: بران یا بمیر» در صحنههای اکشن آن است.
عادل و بلال سکانسهای اکشنی در «پسران بد ۴» گنجاندهاند که تا مدتها از یادتان نمیروند. در یکی از پرهیجانترین سکانسها در داخل زندان نسبت به جان آرماندو سوءقصدی اتفاق میافتد. اما او که در باشگاه زندان است وزنهای را قلاب کرده و با آن سر وقت دشمنانش میرود. طراحی اکشن این سکانس بینظیر است و کار آرماندو با دمبلها، هر چند غیرواقعی، اما جذاب و چشمگیر مینماید و باورتان میشود که ممکن است کسی بتواند واقعا یکتنه از پس این همه آدم بربیاید.
اما سکانسهای اکشن دیوانهوار «پسران بد ۴» به همین جا ختم نمیشوند. سکانس داخل هواپیما قدرت ابرقهرمانی مارکوس را به نمایش میگذارد. آدمهای جیمز مکگراث تلاش میکنند در یک حرکت از شر مایک، مارکوس و آرماندو خلاص شده و همهی اتهامات را گردن آنها بیندازند. با توطئهی آدمبدها هواپیما از کنترل خارج میشود و مایک و مارکوس در میان زمین و آسمان مبارزه میکنند. اما آرماندو که به عنوان زندانی هنوز در قفس گرفتار شده توسط مارکوس نجات پیدا میکند؛ مارکوسی که با قدرتی استثنایی و یکتنه قفسش را نگه میدارد تا از هواپیما بیرون نیفتد.
در این سکانس، حرکت دوربین به یک عنصر کلیدی در انتقال احساس صحنه تبدیل میشود. در اینجا که مایک و مارکوس میکوشند دونفری مهاجمان مسلح را کنار بزنند و همزمان از سقوط آرماندو جلوگیری کنند، حرکت دوربین بیوزنی و معلق بودن کاراکترها در آسمان را تداعی میکند.
صحنهی مبارزهی آخر در یک پارک تفریحی رهاشده در فلوریدا (رهاشده از سوی همه به جز کروکودیلها)، اوج تواناییهای عادل و بلال در سکانسهای اکشن را نشان میدهد. مبارزهها دیوانهوارتر و خطرات از همیشه بیشتر است، روی زمین مایک، مارکوس، آرماندو و دیگر اعضای تیم باید با دهها نفر از سربازهای مکگراث روبهرو شوند، اما ناگهان از بالای سر هواپیمایی به داخل سوله سقوط میکند و حتی وقتی در آب میافتند، از دست کروکودیلها در امان نیستند.
بلال و عادل به سبک فیلمهای مایکل بی در دو قسمت اول «پسران بد»، عجیبترین و خیرهکنندهترین صحنههای اکشن را به «پسران بد: بران یا بمیر» آوردهاند، اما سبک مدرن کارگردانی آنها چیزی است که اثر نهایی را با فیلمهای مایکل بی متفاوت میکند. استفادهی عادل و بلال از پهپاد یک ایدهی تازه و نوآورانه برای سکانسهای اکشن بوده و سبک فیلمبرداری متأثر از انیمیشن و به ویژه ویدیوگیم در چندین صحنهی بهخصوص در فیلم به چشم میآید که با توجه به تصاویری که از پشت صحنه دیدهایم، گرفتن آنها کار راحتی نبوده است.
در یکی از این سکانسها دوربین به حالت اول شخص تغییر میکند، به سبک بازیهای ویدویی اکشن شوتر مثل «کال آو دیوتی» (Call of Duty) و «کانتر استرایک» (Counter-Strike). در این سکانس احساس میکنید که خودتان به جای مایک یا مارکوس اسلحه را به دست گرفتهاید. اما دوربین یک لحظه ثابت نمیماند و مدام از زاویه دید اول شخص، به صورت ویل اسمیت یا مارتین لارنس برمیگردد و حتی اسلحه بین آنها جابهجا میشود. عادل و بلال هوشمندانه در استفاده از این تکنیک زیادهروی نکردهاند، برای همین این سکانس به طور خاص در ذهن ماندگار میشود.
طبق تصاویر پشت صحنه از فیلمبرداری این سکانس، ویل اسمیت مجبور بوده خودش دوربین سنگینی را به کمر ببنند و همزمان که در ست حرکت میکند، حواسش به بازیگری خودش هم باشد؛ کاری که باری دیگر ثابت میکند این بازیگر ۵۵ ساله هنوز چیزهای زیادی در چنته دارد و لازم نیست نگران پیر شدن و فرسودگی او یا این فرنچایز باشید؛ چیزی که البته دربارهی تواناییهای فیزیکی مارتین لارنس مصداق ندارد.
تنها یک نکتهی آزاردهنده در فیلم وجود دارد که به اصلاح رنگ آن بازمیگردد. با اینکه نورپردازی و اصلاح رنگ فیلم اکثر اوقات خوب جواب داده است (مثل سکانس کلوب یا آخرین صحنه در ساحل که انگار تمام گفرهای هالیوود روی آن کار کردهاند) و صحنههای شب با نورهای نئون مزین شدهاند، اما مشخص نیست چرا برای صحنههای روز زردی تصویر به حدی بالا برده شده که حتی رنگ پوست بازیگران خراب میشود. رنگ تصویر به ویژه از یکسوم پایانی «پسران بد: بران یا بمیر» به یک مسیر کاملا اشتباه میرود و حتی چشم بیننده را میزند؛ موضوعی که بر صحنههای اکشن نیز اثر منفی داشته است.
با تمام این اوصاف، فیلم «پسران بد: بران یا بمیر» به رسالت خود جامهی عمل میپوشاند. این فیلم پر است از صحنههای اکشن جذاب و دیالوگهای بامزه و مهمتر از آن، دوباره ویل اسمیت و مارتین لارنس را کنار هم میگذارد. آنها شاید برای صحنههای اکشن پیر شده باشند، اما برای به تصویر کشیدن شیرینی و جذابیتهای خاص خود هرگز پیر نشدهاند.
نکات مثبت ویل اسمیت و مارتین لارنس یکی از بهترین زوجهای کمدی هستند که هیچ یک از دوتاییهای دیگر فیلمهای اکشن و کمدی به عمر و سابقهی آنها نمیرسد. آنها از سال ۹۵ میلادی با کاراکترهای متضاد خود به دل بینندگان نشستند و حتی حالا در پنجاه سالگیاشان هم میتوانند شما را به همان حال و هوایی ببرند که دههی نود. برای فیلمی که هیچ ریسکی نمیکند، «پسران بد: بران یا بمیر» یک کمدی تر و تمیز به بینندگان ارائه میدهد و با کارگردانی و اکشن پرهیجان آن، امکان ندارد کسی از دست فیلم دلخور شود. در نهایت هم برد را بینندگانی میکنند که حتی اگر به هوای نوستالژی پای «پسران بد ۴» مینشینند، بسیار بیشتر از آن را تحویل میگیرند.
منبع: دیجیمگ
فیلمهای بادی کاپ (Buddy Cop) خیلی وقت بود که از سکه افتاده بودند. آخرین تلاش برای احیای این ژانر در سال ۲۰۱۶ میلادی با فیلم «مردان خوب» (The Nice Guys) رایان گاسلینگ و راسل کرو اتفاق افتاد که با وجود داشتن هواداران پرسروصدا، نتوانست دنبالهای برای آن تضمین کند. البته این تا پیش از آن بود که عادل و بلال، کارگردانان بلژیکی بخواهند سراغ یک فرنچایز قدیمی باسابقه رفته و شانس خود را در این ژانر سختگیر امتحان کنند؛ امتحانی که با انتشار «پسران بد تا ابد» در سال ۲۰۲۲ میلادی سربلند از آن بیرون آمدند.
اما ساخت فیلم بعدی در این فرنچایز با دشواریهای خاص خودش مواجه بود. پس از چک استثنایی که ویل اسمیت به کریس راک زد، کسی فکرش را هم نمیکرد اسمیت بتواند از زیر بار شرم این واقعه قسر در برود و تازه بخواهد بازگشتی شکوهمندانه به سینماها هم داشته باشد. اما «پسران بد ۴» قدرت این فرنچایز را در کشاندن طرفداران به سینماها ثابت کرد و گیشهی تابستانی ۲۰۲۴ هالیوود را از رخوت نجات داد. تازه فیلم به جای ندید گرفتن این واقعهی تاریخی، اشارههایی هم به آن میکند، به ویژه برای کسانی که چشم دیدنش را داشته باشند.
هشدار؛ در نقد فیلم «پسران بد ۴: بران یا بمیر» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
داستان فیلم «پسران بد ۴» با توطئهی فساد داخلی در نیروی پلیس میامی آغاز میشود. کاپیتان کانراد هاوارد (جو پانتولیانو) متهم به همکاری به کارتلهای مواد مخدر و نام او لکهدار شده است. مایک لوری (ویل اسمیت) و مارکوس برنت (مارتین لارنس)، رفقای پلیس که زیر بار این اتهام به بهترین دوست خود نمیروند، خودشان دست به کار شده و میکوشند نام کاپیتان و دوست قدیمی خود را از این اتهامات پاک کنند؛ اما برای این کار، مجبورند چندتایی قانون را زیر پا بگذارند. داستان فیلم با این پیشفرض ساده آغاز میشود و نکتهی خوب دربارهی فیلم «پسران بد ۴: بران یا بمیر» این است که نیازی ندارید که سه فیلم قبلی این فرنچایز را دیده باشید تا بتوانید از داستان این یکی سر در بیاورید.نقد فیلم «پسران بد ۴: بران یا بمیر»؛ دنبالهای مستقیم بر فیلم قبلی
داستان فیلم «پسران بد: بران یا بمیر» کار خود را دقیقا از فیلم قبلی آغاز کرده و بر دوش المانهایی که در «پسران بد: تا ابد» معرفی کرد میراند. در اولین صحنه مایک و مارکوس را در پورشهی مایک میبینیم، در حالی که مایک پشت فرمان است و مارکوس چند لحظهای بیشتر تا با بالا آوردن فاصله ندارد؛ صحنهای که برای طرفداران همیشگی «پسران بد» به شدت آشناست.
مارکوس مایک را مجبور میکند تا برای خرید یک نوشیدنی زنجبیلی لحظهای کنار بزنند و در همین چند دقیقه یک مجرم اسلحه به دست وارد مغازه شده و میکوشد صاحب و خریداران مغازه را بترساند؛ اما مایک و مارکوس به سبک فیلمهای قدیمی «پسران بد» بدون آنکه ذرهای ترس به دلشان راه دهند دمار از روزگار مردک درمیآورند؛ بالاخره روز عروسی مایک نمیتواند به خاطر چنین اتفاق بیاهمیتی خراب شود! بله، درست شنیدید، مایک هم دیگر سر و سامان گرفته است.
اما از آنجا که هیچ چیز قرار نیست طبق برنامهها پیش برود، مارکوس موقع نطق برای داماد و عروس (کریستین با بازی ملانی لیبرد) سکته میکند و مایک او را به بیمارستان میرساند. در این میان، مارکوس از هفت آسمان عبور کرده و یک تجربهی معنوی را از سر میگذراند. او در آن دنیا هاوارد را هم میبیند که به مارکوس اطمینان میدهد وقت مردناش هنوز نیامده است. مارکوس پس از بیدار شدن دیگر آدم تازهای شده و معتقد است هیچ چیز نمیتواند او را به دیار باقی ببرد؛ چون زماناش هنوز نیامده است! مشخصا مایک خیلی حرفهای مارکوس را جدی نمیگیرد و تضاد عقاید آنها تا پایان فیلم محتوای اغلب شوخیها و لحظات کمدی را میسازد.
از این زمان است که داستان اصلی مربوط به اتهام کاپیتان هاوارد آغاز میشود. ویدیویی از هاوارد درگذشته به گوشی مایک میآید و این سرنخی به مایک و مارکوس میدهد و آنها را نیازمند کمک دیگرانی چون ریتا (پائولا نونز)، کلی (ونسا هاجنز) و دورن (الکساندر لودویگ) میکند که اولین بار در فیلم «پسران بد تا ابد» معرفی شدند. فلچر نیز هنوز در صحنه است و دو رفیق پلیس برای حل پروندهی هاوارد به کمک او نیاز خواهند داشت.
اما داستان به مایک و مارکوس اکتفا نمیکند. پسر مایک هم که به خاطر قتل کاپیتان هاوارد در زندان است به مهرهی کلیدی فیلم تبدیل میشود که مایک و مارکوس با کمک او سراغ آدمها بد میروند. آرماندو (جیکوب سیپیو) در فیلم سوم «پسران بد» پسر مایک بود که از ناگهان از ناکجاآباد سروکلهاش پیدا شده به عنوان یکی از آدمبدهای عضو کارتل میخواست از مایک انتقام بگیرد. آرماندو میداند چه پلیس فاسدی او و مادرش را استخدام کرده بود تا هاوارد را بکشند و به مایک و مارکوس میگوید که میتواند مسئول قتل هاوارد را شناسایی کند.
اهمیت آرماندو در این پرونده موجب میشود در چندین نوبت نیروهای شرور داستان قصد جان او را داشته باشند؛ اما یک سوءتفاهم بزرگ به این میانجامد که پلیس مایک، مارکوس و آرماندو را به خاطر فرار از دست قانون تحت تعقیب قرار دهد و شرور داستان نیز یک جایزهی پنج میلیون دلاری برای مرده یا زندهی این سه نفر تعیین کند.
خوشبختانه، این سه نفر میتوانند از تمام خلافکارهایی که به طمع جایزه، اسلحههایشان را به سمت آنها نشانه گرفتهاند قسر در رفته و خودشان را به تنها دوستان مورد اعتمادشان در نیروی پلیس برسانند. آرماندو با کمک دورن و کلی، از اعضای امو (AMMO) موفق میشود مسئول قتل هاوارد را شناسایی کند؛ جیمز مکگراث (اریک دین)، پلیس سابقی که حالا برای کارتل کار میکند.
مکگراث برای تحت فشار قرار دادن مایک و مارکوس برای تحویل آرماندو به او، سراغ خانوادهی این دو پلیس میرود و با اینکه رجی، داماد مارکوس تواناییهای خود به عنوان سرباز ارتش را حسابی به رخ میکشد، کریستین، همسر مایک و کلی (دختر جودی و نوهی هاوارد با بازی کویین همفیل) دزدیده و گروگان گرفته میشوند.
مایک و مارکوس اما با زیرکی مکگراث را به محلی میکشاند تا دست بالاتر را داشته و بتوانند گروگانها را نجات دهند و پس از یک مبارزهی طولانی بین نیروهای خودی و آدمهای مکگراث، او به دست مایک کشته شده و گروگانها نجات پیدا میکنند و مدارکی که به دست مایک و مارکوس رو میشود، نام کاپیتان هاوارد را از تمام اتهامات مطرح شده پاک میکند.
ویل اسمیت و مارتین لارنس و دیگر هیچ
اگر با فیلمهای «پسران بد» آشنا باشید، میدانید که داستان و جریان آن هیچ وقت در اولویت قرار نداشته است، یا حداقل در برابر اکشن آن رنگ میبازد. دو فیلم اول کاراکترهای خودش را جدی نمیگیرد و به آنها پسزمینهی معناداری نمیدهد، اما عادل و بلال از فیلم «پسران بد تا ابد» تغییر لحنی ویژهای به این فرنچایز اضافه کردند که نقش مهمی در پیشرفت آن داشته است.
در فیلم قبلی شاهد پختهتر شدن کاراکترها و درگیری آنها با مسائل جدیتر بودیم. این قضیه در «پسران بد ۴» نیز تکرار شده است؛ برای نمونه، روابط خانوادگی اهمیت بیشتری دارند، به ویژه سر و سامان گرفتن مایک و ارتباط او با پسرش آرماندو یکی از نقاط عطف داستان این فیلم است.
حتی سن کاراکترها نیز به بخش مهمی از شخصیتهای آنها بدل شده که برای مخاطبانی که این پلیسهای دوست داشتنی را از دههی نود دنبال میکنند، ملموستر است؛ مثلا فیلم با عروسی مایک آغاز میشود، اما وسط ماجرا مارکوس سکته میکند. بازگشت او از مرگ، نگاه مارکوس را هم به زندگی تغییر داده و مثل پیرمردهایی میکند که یک تجربهی عرفانی داشتهاند و حالا هیچ چیز نمیتواند آب توی دلشان تکان دهد.
با این حال، داستان فیلم «پسران بد: بران یا بمیر» را باید با فیلمهای قبلی همین فرنچایز مقایسه کنید؛ وگرنه نمیتوانید توقع ویژهای از آن داشته باشید. مدت زیادی طول میکشد تا فیلم از مقدمات عبور کرده و به خط داستانی اصلی برسد. ماجراهای مربوط به عروسی و سکتهی مارکوس برای مدت زیادی کش پیدا میکند و معرفی چالش اصلی، یعنی اتهام کاپیتان هاوارد، بدون پسزمینهی کافی است. داستان فیلم به سادهترین شکل ممکن جلو میرود و گاهی حتی چگونگی جریان یافتن اتفاقات معنی نمیدهد؛ حداقل شانسی که آوردیم این است که داستان به فلشبکهای متعدد و طولانی اتکا نمیکند و ارجاعاتش به فیلمهای سابق اندک اما به جا هستند.
شرور اصلی فیلم، یعنی جیمز مکگراث اما یک کاراکتر به شدت کلیشهای است و حتی تلاش داستان «پسران بد: بران یا بمیر» برای دادن پسزمینهای ملموس به او بیشتر اجباری و سرسری به نظر میرسد. مایک و مارکوس با کمک دورن میفهمند که مکگراث عضو سابق ارتش و مأمور مبارزه با مواد مخدر بوده است. اما در یکی از عملیاتهای خود به عنوان مأمور مخفی توسط کارتل دستگیر و به شدت شکنجه شده است؛ اتفاقی که او را مجبور کرده تمام همتیمیهای خود را به کارتل لو بدهد. از آن موقع تا حالا نیز مکگراث دیگر برای کارتل کار کرده است.
با توجه به مدت کوتاهی که فیلم به مکگراث اختصاص میدهد و به ویژه به خاطر اجرای ضعیف و تکراری اریک دین، کاراکتر شرور فیلم هیچ ترحمی در بیننده برنمیانگیزاند و رفتارهای او را توجیه نمیکند. نباید فراموش کرد که تمام آدمبدها به یک گذشتهی غمانگیز و خشن نیاز ندارند تا اقدامات شرورانهی آنها توجیه شود. برای فیلم اکشن کمدی مثل «پسران بد»، یک اجرای خوب هم کفایت میکند.
تا صحبت از اجرای خوب است باید به بازیگران فیلم «پسران بد ۴» هم اشاره کنیم، مشخصا ویل اسمیت و مارتین لارنس که کل فرنچایز روی شیمی آنها بنا شده است. «پسران بد: بران یا بمیر» از نظر کمدی هر چه دارد مدیون اجرای بازیگرانش است، چه این اسمیت و لارنس باشند، چه جان سلی در نقش فلچر، چه حضور چندثانیهای دی جی خالد و مایکل بی، کارگردان دو فیلم اول «پسران بد». حتی تیفانی هدیش را هم در نقش کوتاهی به عنوان کاراکتر تبیتا داریم که احتمالا اولین باری است که با سفیدها نمیپرد و با همرنگ جماعت خود همبازی شده است و حتی با همین حضور کوتاهش در یاد میماند.
بیشتر بخوانبد: بهترین فیلمهای تابستان ۲۰۲۴ که نباید از دست بدهید
کمدی «پسران بد» فقط با لحن و اجرای بازیگرانش، به طور خاص اسمیت و لارنس جواب میدهد و دیالوگهای هوشمندانه نقش اندکی در آنها دارند. با قضیه سکتهی مارکوس، مارتین لارنس فرصت بیشتری از فیلم قبلی پیدا کرده تا در «پسران بد ۴» آن ادا و اطوار خاص خود را چندین برابر به میدان بیاورد که در برابر پوشش به ظاهر منطقی مایک قرار میگیرد.
اما در مقایسه با دو فیلم اول «پسران بد» میتوانید ببینید که جوکها بسیار ملایمتر شدهاند، خیلی جمع و جورتر هستند و ریسک نمیکنند، تا مگر صدای یکی از گروههای اقلیتی دربیاید. برای تضمین سود فیلم، جوکهای آن باید به مذاق همه خوش بیاید و جذب مخاطبان انبوه، به این معنی است که باید به عدهی کمتری بر بخورد. اما نباید سن اسمیت و لارنس را نیز نادیده گرفت که به قول کاراکترهای خودشان در «پسران بد»، دیگر برای خیلی از این کارها پیر شدهاند و دستبهعصا دیالوگ میگویند؛ مخصوصا که کارنامهی ویل اسمیت طاقت یک اتفاق جنجالی دیگر را ندارد.
برای همین وجه کمدی «پسران بد ۴» به شیرینی بازیگران آن و اجرای ویژهی آنها باز میگردد، وگرنه نویسندگی فیلم بار زیادی بر دوش نمیکشد؛ برای مثال، جوک مربوط به سکتهی مارکوس، که از همان ابتدا و در صحنهی عروسی مایک معرفی میشود، تا آخرین لحظهی فیلم شما را رها نمیکند و حتی پس از تیتراژ پایانی نیز ادامه مییابد. با اینکه بازگشت به نقاط عطف فیلم و ایجاد المانهای آشنا کار خارج از عرفی نیست، ولی در کل موجب شده نویسندگی فیلم «پسران بد: بران یا بمیر» آن خلاقیت لازم را نداشته باشد.
نمیتوان به سادگی از این موضوع گذشت که یکی از صحنههایی که در «پسران بد: بران یا بمیر» حیف شد مرگ فلچر بود. به عنوان یکی از کاراکترهای قدیمیتر سری که از فیلم دوم «پسران بد» دوباره به رفقای پلیس ملحق شده است، صحنهی مرگ او به سرعت برق و باد میآید و میگذرد و کسی یادش نمیماند که فلچری هم وجود داشت، چون صحنهی جرم تبدیل به یک میدان تیر تمام عیار شده و از طرف دیگر، چشم مارکوس دنبال اسمارتیزها میگردد. بهتر بود داستان به جای حذف ناگهانی و بیخاصیت فلچر، این کارت را در دست خود نگه میداشت تا شاید در قسمتهای بعدی فرنچایز بتواند پایانبندی بهتری به کاراکتر او بدهد.
شباهتهای زیادی بین «پسران بد: بران یا بمیر» و فیلم قبلی، یعنی «پسران بد تا ابد» وجود دارد و میتوان گفت نویسندگان «پسران بد ۴» هر نکتهای را که در قسمت قبلی جواب داده است، برای این فیلم نیز بازگرداندهاند و آنها را به نحوی بسط دادهاند که یک فیلم سرگرمکنندهتر و هیجانانگیزتر از قسمت قبلی تحویل مخاطب دهند؛ مثل صحنهی رانندگی در خیابانهای میامی که حال مارکوس را خراب میکند و تقریبا در همهی فیلمهای «پسران بد» تکرار میشود. همچنین در فیلم سوم مایک تیر خورده و با مرگ دست و پنجه نرم میکند و در «بران یا بمیر» این بار نوبت مارکوس است که تا دم مرگ برود و برگردد؛ البته «پسران بد تا ابد» از تجربهی مایک برای پیشرفت رابطهی او و مارکوس استفاده کرد؛ فیلم «پسران بد ۴» این موضوع را از یک جنبهی بامزهتر نشان میدهد.
نکات مثبت دیگری نیز در داستان «پسران بد ۴» پیدا میشود. اگر از طرفداران قدیمی فرنچایز باشید، صحنههایی وجود دارند که حس نوستالژی شما را قلقلک میدهند؛ مثل صحنهای که در آن مارکوس و مایک موقع اسمارتیز خریدن جلوی یک دزدی را میگیرند، یا اینکه مارکوس هنوز آهنگ پسران بد را یاد نگرفته است. با این حال، «پسران بد: بران یا بمیر» تنها بر نوستالژی تکیه نمیکند و عناصر مدرن فرنچایز به سرعت بر آن پیشی میگیرد.
با اینکه «پسران بد» فرنچایزی نیست که به خاطر داستانسرایی ویژه یا کاراکترهای غنی آن شناخته شود، اما اینکه بلال و عادل تصمیم گرفتهاند داستان فیلم سوم را ادامه داده و به شخصیتهایی مثل ریتا و آرماندو پر و بال بدهند، غنای احساسی «پسران بد ۴» را بالاتر برده است و بعد از این فیلم احساس میکنید آنها را بیشتر میشناسید. مخصوصا صحنههای صمیمیتر پدر و پسری نیز بین مایک و آرماندو وجود دارد که پیش از «پسران بد تا ابد» به دیدن آنها در فیلمهای این فرنچایز عادت نداشتیم. حتی در فاصلهی همین فیلم آرماندو پیشرفت شخصیتی بزرگی دارد که کاراکتر او را از فیلم سوم پختهتر کرده است، به ویژه وقتی داوطلب میشود برای نجات خانوادهی مایک خودش را تسلیم مکگراث کند.
به جز رابطهی پدر و فرزندی، رابطهی بین مایک و مارکوس هم، پس از تجربهی مارکوس در ابتدای فیلم که او را تا سر حد مرگ میبرد، دستخوش تغییر میشود و آنها را به هم نزدیکتر میکند؛ یا وقتی مایک در میانهی تیراندازی دچار حملهی عصبی میشود و به این فکر میافتد که هر کس که برایش اهمیت دارد به خاطر اقدامات او در معرض خطر قرار میگیرند. اینها تمهای سنگینتری هستند که «پسران بد» مایکل بی هیچ وقت سراغشان نرفت؛ اما فیلم «پسران بد ۴: بران یا بمیر» با مطرح کردن این موضوعات کاراکترهای مایک و مارکوس را واقعیتر جلوه میدهد.
همچنین، داستان «پسران بد: بران یا بمیر» اتفاقات فیلمهای قبل را نادیده نمیگیرد که نشان میدهد بلال و عادل طرحهای بزرگتری برای این فرنچایز در ذهن دارند. این کارگردانان میتوانند از پتانسیل کاراکترهای تازه استفاده کنند. با اینکه کاراکترهای زیادی در فیلم حضور دارند و خیلیها هم از فیلمهای قبلی بازگشتهاند.
در میان کاراکترهای زن، لیبرد در نقش کریستین، تراپیست سابق و همسر کنونی مایک و تاشا اسمیت در نقش همسر مارکوس حضور کمرنگی دارند، اما جودی، دختر کاپیتان هاوارد با بازی ری سیهورن که احتمالا به خاطر سریال «بهتره با ساول تماس بگیری» (Better Call Saul) او را میشناسید، تأثیرگذارتر از سایرین ظاهر شده و بیصبرانه میخواهد انتقام خون پدرش را از آرماندو بگیرد.
به جز او، دو نفر به طور ویژه خوش درخشیدند: یکی رجی (دنیس گرین)، داماد مارکوس که به تازگی از مأموریت در ارتش امریکا در یمن بازگشته و حالا تمام وقت خود را جلوی تلویزیون و به بازی ویدیویی میگذراند و دیگری آرماندو، پسر مایک که در آغاز فیلم در زندان است.
رجی، که اولین بار در فیلم ۲۰۰۳ «پسران بد» معرفی شد، بالاخره در «پسران بد ۴» فرصت پیدا کرده تا خودی نشان دهد. او در یکی از باحالترین سکانسهای فیلم دستتنها از پس یک ارتش کامل برآمده و پانزده نفر را که به خانهی مارکوس حمله کرده بودند از پای درمیآورد. فیلم یک سکانس جذاب را هم به آرماندو اختصاص داده که تکنفره در زندان با وزنهها و دمبلها از خودش دفاع میکند و از دست کسانی که قصد جانش را کرده بودند، جان سالم به در میبرد.
با توجه به اینکه دو تا از بهترین سکانسهای اکشن به این دو کاراکتر جوان تعلق دارند، میتوان نتیجه گرفت که بلال و عادل میخواهند در فیلمهای بعدی «پسران بد» روی آنها مانور بدهند. ترکیب رجی و آرماندو میتواند این فرنچایز باسابقه را تا پس از بازنشستگی ویل اسمیت و لارنس نیز ادامه دهد و با توجه به پتانسیلی که این دو بازیگر از خود نشان دادهاند، میتوان برای آیندهی «پسران بد» امیدوار بود.
«پسران بد ۴» توانایی کارگردانان آن را به رخ میکشد
اگر فیلم قبلی این فرنچایز را دیده باشید، کارگردانان «پسران بد: بران یا بمیر» را هم میشناسید. این دو زوج کارگردان بلژیکی به خاطر فیلم ساختهنشدهی «بتگرل» (Batgirl) شناخته میشوند؛ اما مهمتر از آن، «پسران بد تا ابد» را کارگردانی کردند که بازگشت طلایی مایک و مارکوس به صحنهها را پس از قریب به بیست سال رقم زد. آنها جنبهی تازهای از احساسات عمیق را به فیلمهای «پسران بد» آوردند و در عین حال، اصالت فرنچایز را نیز فراموش نکردند، یعنی اکشنهای پرسروصدا با داستان بامزه و سرگرمکننده.
بگذارید با این نکته شروع کنیم که اگر طرفدار فیلمهای مایکل بی با سبک اکشن و دیوانهوار او در دو فیلم اول «پسران بد» هستید نگران نباشید که عادل و بلال هم آدمهای کاربلدی هستند و با تأکید بر دو ویژگی اصلی فرنچایز، یعنی سرگرمی و اکشن، شما را به یاد روزهای خوش این رفقای پلیس میاندازند؛ انگار که مایکل بی برگشته تا «پسران بد» را در سال ۲۰۲۴ بسازد.
یکی از سکانسهای ماندگار مربوط به سکتهی مارکوس است؛ تجربهای که او را به یک سفر دیوانهوار به ابتدا تا انتهای دنیا میبرد و به صحنههای عجیبتری مثل بیگبنگ و تقسیم سلولی مزین شده است؛ یا لحظهای که مارکوس برای خوردن اسمارتیز خودش را به هر طریق ممکن کج و معوج میکند و آخرش هم چیزی جز جلیبین بدمزهای نصیبش نمیشود. اما جدای از این صحنههای بامزهتر، میتوان گفت مهمترین نقطهی قوت «پسران بد: بران یا بمیر» در صحنههای اکشن آن است.
بیشتر بخوانید: ۱۵ فیلم اکشن ۲۰۲۴ که منتظرشان هستیم
عادل و بلال سکانسهای اکشنی در «پسران بد ۴» گنجاندهاند که تا مدتها از یادتان نمیروند. در یکی از پرهیجانترین سکانسها در داخل زندان نسبت به جان آرماندو سوءقصدی اتفاق میافتد. اما او که در باشگاه زندان است وزنهای را قلاب کرده و با آن سر وقت دشمنانش میرود. طراحی اکشن این سکانس بینظیر است و کار آرماندو با دمبلها، هر چند غیرواقعی، اما جذاب و چشمگیر مینماید و باورتان میشود که ممکن است کسی بتواند واقعا یکتنه از پس این همه آدم بربیاید.
اما سکانسهای اکشن دیوانهوار «پسران بد ۴» به همین جا ختم نمیشوند. سکانس داخل هواپیما قدرت ابرقهرمانی مارکوس را به نمایش میگذارد. آدمهای جیمز مکگراث تلاش میکنند در یک حرکت از شر مایک، مارکوس و آرماندو خلاص شده و همهی اتهامات را گردن آنها بیندازند. با توطئهی آدمبدها هواپیما از کنترل خارج میشود و مایک و مارکوس در میان زمین و آسمان مبارزه میکنند. اما آرماندو که به عنوان زندانی هنوز در قفس گرفتار شده توسط مارکوس نجات پیدا میکند؛ مارکوسی که با قدرتی استثنایی و یکتنه قفسش را نگه میدارد تا از هواپیما بیرون نیفتد.
در این سکانس، حرکت دوربین به یک عنصر کلیدی در انتقال احساس صحنه تبدیل میشود. در اینجا که مایک و مارکوس میکوشند دونفری مهاجمان مسلح را کنار بزنند و همزمان از سقوط آرماندو جلوگیری کنند، حرکت دوربین بیوزنی و معلق بودن کاراکترها در آسمان را تداعی میکند.
صحنهی مبارزهی آخر در یک پارک تفریحی رهاشده در فلوریدا (رهاشده از سوی همه به جز کروکودیلها)، اوج تواناییهای عادل و بلال در سکانسهای اکشن را نشان میدهد. مبارزهها دیوانهوارتر و خطرات از همیشه بیشتر است، روی زمین مایک، مارکوس، آرماندو و دیگر اعضای تیم باید با دهها نفر از سربازهای مکگراث روبهرو شوند، اما ناگهان از بالای سر هواپیمایی به داخل سوله سقوط میکند و حتی وقتی در آب میافتند، از دست کروکودیلها در امان نیستند.
بلال و عادل به سبک فیلمهای مایکل بی در دو قسمت اول «پسران بد»، عجیبترین و خیرهکنندهترین صحنههای اکشن را به «پسران بد: بران یا بمیر» آوردهاند، اما سبک مدرن کارگردانی آنها چیزی است که اثر نهایی را با فیلمهای مایکل بی متفاوت میکند. استفادهی عادل و بلال از پهپاد یک ایدهی تازه و نوآورانه برای سکانسهای اکشن بوده و سبک فیلمبرداری متأثر از انیمیشن و به ویژه ویدیوگیم در چندین صحنهی بهخصوص در فیلم به چشم میآید که با توجه به تصاویری که از پشت صحنه دیدهایم، گرفتن آنها کار راحتی نبوده است.
در یکی از این سکانسها دوربین به حالت اول شخص تغییر میکند، به سبک بازیهای ویدویی اکشن شوتر مثل «کال آو دیوتی» (Call of Duty) و «کانتر استرایک» (Counter-Strike). در این سکانس احساس میکنید که خودتان به جای مایک یا مارکوس اسلحه را به دست گرفتهاید. اما دوربین یک لحظه ثابت نمیماند و مدام از زاویه دید اول شخص، به صورت ویل اسمیت یا مارتین لارنس برمیگردد و حتی اسلحه بین آنها جابهجا میشود. عادل و بلال هوشمندانه در استفاده از این تکنیک زیادهروی نکردهاند، برای همین این سکانس به طور خاص در ذهن ماندگار میشود.
طبق تصاویر پشت صحنه از فیلمبرداری این سکانس، ویل اسمیت مجبور بوده خودش دوربین سنگینی را به کمر ببنند و همزمان که در ست حرکت میکند، حواسش به بازیگری خودش هم باشد؛ کاری که باری دیگر ثابت میکند این بازیگر ۵۵ ساله هنوز چیزهای زیادی در چنته دارد و لازم نیست نگران پیر شدن و فرسودگی او یا این فرنچایز باشید؛ چیزی که البته دربارهی تواناییهای فیزیکی مارتین لارنس مصداق ندارد.
تنها یک نکتهی آزاردهنده در فیلم وجود دارد که به اصلاح رنگ آن بازمیگردد. با اینکه نورپردازی و اصلاح رنگ فیلم اکثر اوقات خوب جواب داده است (مثل سکانس کلوب یا آخرین صحنه در ساحل که انگار تمام گفرهای هالیوود روی آن کار کردهاند) و صحنههای شب با نورهای نئون مزین شدهاند، اما مشخص نیست چرا برای صحنههای روز زردی تصویر به حدی بالا برده شده که حتی رنگ پوست بازیگران خراب میشود. رنگ تصویر به ویژه از یکسوم پایانی «پسران بد: بران یا بمیر» به یک مسیر کاملا اشتباه میرود و حتی چشم بیننده را میزند؛ موضوعی که بر صحنههای اکشن نیز اثر منفی داشته است.
با تمام این اوصاف، فیلم «پسران بد: بران یا بمیر» به رسالت خود جامهی عمل میپوشاند. این فیلم پر است از صحنههای اکشن جذاب و دیالوگهای بامزه و مهمتر از آن، دوباره ویل اسمیت و مارتین لارنس را کنار هم میگذارد. آنها شاید برای صحنههای اکشن پیر شده باشند، اما برای به تصویر کشیدن شیرینی و جذابیتهای خاص خود هرگز پیر نشدهاند.
- کارگردانی خلاقانهی صحنههای اکشن
- رابطهی بامزه و نوستالژیک ویل اسمیت و مارتین لارنس
- پیشرفت شخصیتی آرماندو و عمق دادن به رابطهی او با مایک
- پیوند داستان فیلم به قسمتهای قبلی و بازگرداندن کاراکترهای قدیمی
- ایجاد بستر مناسب برای بازگرداندن فرنچایز با کاراکترهای تازه آرماندو و رجی
- اصلاح رنگ اشتباه به ویژه در یک سوم پایانی فیلم
- اتکا به جوکهای همهپسند و ریسک نکردن با خط قرمزها
- کلیشهای و تکراری بودن شرور داستان و اجرای ضعیف اریک دین
شناسنامه فیلم «پسران بد ۴: بران یا بمیر» (Bad Boys: Ride or Die)
کارگردانان: عادل العربی، بلال فلاح
نویسنده: کریس برمنر، ویل بیل
بازیگران: ویل اسمیت، مارتین لارنس، ونسا هاجنز، الکساندر لودویگ، تیفانی هدیش، پاولا نونز، دنیس گرین
محصول: ۲۰۲۴، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ٪۶۵
خلاصه داستان: مایک لوری و مارکوس برنت، دو پلیس میامی هستند که میخواهند نام دوست فقید خود، کاپیتان هاوارد را از اتهامی که به او زده شده پاک کنند. پلیس مبارزه با مواد مخدر با کشف مدارک تازه یک فقره ناپدید شدن محمولهی بزرگی از مواد را به هاوارد مرتبط میداند و شواهد دیگری مبنی بر ارتباط مداوم او با کارتل رو میشود. کانراد هاوارد که پیشبینی میکرده روزی چنین اتفاقی بیفتد، از آن دنیا با مایک و مارکوس ارتباط میگیرد و آنها را به سمت کشف دستهای پشت پردهی این توطئه هدایت میکند. اما نیروهایی که میخواهند مانع آشکارسازی حقیقت شوند بسیار قدرتمندتر از آن چیزی هستند که مایک و مارکوس توقعش را داشتند…
منبع: دیجیمگ
https://teater.ir/news/63949