ظاهراً استودیوها تمام محصولات ناب خود را برای سال ۲۰۲۵ نگه داشتهاند. باید دید اکران فیلمهای تابستان ۲۰۲۴ کمبود این فقدان را جبران خواهد کرد یا خیر.
چارسو پرس: حالا بیش از یک سال از آغاز اعتصاب انجمن نویسندگان آمریکا میگذرد، و نیازی به گفتن نیست که صنعت سینما هنوز راه درازی در پیش دارد. با وجود افزایش مشکل هوش مصنوعی از یک سو و ادامه تسلط فیلمنامههای مبتنی بر هوش مصنوعی از سوی دیگر، همراه با کاهش ارزش تولیدات کوچکتر که مستحق پخش گسترده هستند اما در عوض خیلی زود از ویاودی یا استریمرها پخش میشوند، صنعت سینما در وضعیت بحرانی قرار داده است. با این حال، حتی با وجود یک تابستان دیگر پر از پیشدرآمدها و دنبالهها و اقتباسها، باز هم میتوان چند محصول خوب را هم از استودیوهای فیلمسازی و هم سینمای مستقل در اکران فیلمهای تابستان ۲۰۲۴ ببینیم.
تابستان ۲۰۲۳ همه ما به مهمانی «باربی» رفتند. اکران همزمان دو فیلم از دو طیف کاملاً متفاوت، «باریی» (Barbie) و «اوپنهایمر» (Oppenheimer)، یک ترفند تبلیغاتی کاملاً موفق بود که رکورد فروش جابهجا کرد. البته بیشتر به خاطر «باربی». «اوپنهایمر» از ابتدا قرار بود جایزه اسکار را با خود به خانه ببرد. تبلیغات و سرمایهگذاری گستردهای که روی کمپین تبلیغاتی «باربنهایمر» شد، وضعیت سینما را کمی تکان داد. اما اعتصاب نویسندگان و بازیگران بسیاری از اکرانها را به تعویق انداخت و به سال ۲۰۲۴ موکول کرد. اکران شاخص بهار ۲۰۲۴ قسمت دوم «تلماسه» (Dune: Part Two) بود حالا در تابستان ۲۰۲۴ نوبت «پسران بد»، «مکس دیوانه» و «ددپول و ولورین» است.
بله، مثل همیشه اکران تابستانی پر است از بلاکباستر و افنجار و اکشن و خشونت افسارگسیخته. فرمولی مناسب برای هیجان فصل گرما. البته مثل همیشه کمی به خانوادهها هم توجه شده است. قسمت دوم انیمیشن محبوب «درون بیرون» و همینطور قسمت چهارم انیمیشن «من نفرتانگیز» برای این دسته است. در مهمانی اکران فیلمهای تابستان ۲۰۲۴ از بزرگسالان مثل همیشه با فیلمهای اکشن، ترسناک، علمی-تخیلی، ماجراجویی، اقتباسهای عاشقانه ادبی و حتی یک انیمیشن نامزد اسکار ۲۰۲۳ که بالاخره رنگ اکران گسترده را خواهد دید، پذیرایی خواهد شد. ابرقهرمانان مارول هم هستند. نه خیلی پررنگ، به آن اندازهای که قرار است سال ۲۰۲۵ شاهد آن باشیم. ظاهراً استودیوها تمام محصولات ناب خود را برای سال ۲۰۲۵ نگه داشتهاند. باید دید اکران فیلمهای تابستان ۲۰۲۴ کمبود این فقدان را جبران خواهد کرد یا خیر.
فیلم «عزیرها» از راتن تومیتوز امتیاز قابل قبولی گرفته و نقدها «عمدتاً مطلوب» بودهاند. در توصیف فیلم «عزیزها» در وبسایت راتن تومیتوز چنین نوشته شده است: «پاملا آدلون در «عزیرها» با نگاهی بیپروا به دوستیهای مادران و زنان و کمک بزرگی از سوی ستارگان ایلانا گلیزر و میشل بوتو، توانسته در اولین تجربه کارگردانی بلند سینماییاش فیلم قابل قبولی بسازد.»
هالیوود ریپورتر هم فیلم را مثبت ارزیابی کرد و نوشت که «اولین تجربه کارگردانی فیلم بلند سینمایی آدلون از لحظات آغازینش پرانرژی شروع میشود. بوتو و گلیزر شیمی طبیعی خوبی با هم دارند که به واسطه استعدادهایشان تقویت میشود.» اسکرین رنت درباره «عزیزها» نوشت: «تیم فیلمسازی یک وجه اصیل و اغلب کمتر نشان دادهشده از خواهرانگی و مادرانگی را به تصویر میکشد.» امی نیکلسون از واشنگتن پست نوشت: «این فیلمی به شما همان احساسی را میدهد که در آغوش گرفتن یک بچه نوپای اخمو.»
نشریه وال استریت ژورنال و ددلاین هالیوود چندان نگاه مثبتی به «عزیزها» نداشتند. وال استریت ژورنال درباره فیلم نوشت: «در تمام طول فیلم نه خیلی تأثیرگذار است، نه تو را از خنده میکشد. از آن جنس کمدیهاست که باعث میشود دنبال شوخیها بگردی و آیا اصلاً چیزی که دارم میبینم جوکی تویش هست یا نه.» والری کامپلکس از ددلاین هالیوود نوشت: «فیلم یک سری قصه درباره و دوستی زنانه است که در بعضی لحظات تأثیرگذار و خندهدار میشوند. هستند، اما اغلب از همگسیخته و غیرواقعی به نظر میآیند.»
نقدهای فیلم «هیتمن» عمدتاً مثبت بودهاند. بیشتر بازی پاول را تحسین کردهاند و فیلم را سرگرمکننده خواندهاند. اما عدهای وجه فلسفی فیلم را گلدرشت و غیرقابل باور خواندهاند. در وبسایت راتن تومیتوز درباره «هیتمن» نوشته شده است: «یک تریلر سیاه که ویترین برجستهای برای گلن پاول بازیگر نقش اول است و یکی از سرگرمکنندهترین فیلمهای ریچارد لینکلیتر .» تای بور از واشنگتن پست چهار ستاره به فیلم داده و آن را «لذت خالص و یکی از بهترین فیلمهای سال» نامید. در نقد مثبت دیگری از نیویورک تایمز، آلیسا ویلکینسون، فیلم را «عاشقانه، جذاب، خندهدار، اقناعکننده و یک چرخش واقعی برای گلن پاول» توصیف کرد. ویلکینسون مثل چند منتقد دیگر بر پرسشهای فلسفیای که فیلم مطرح میکند، تأکید کرد.
اوون گلیبرمن از ورایتی از ۱۰۰، هفتاد امتیاز به فیلم داده و نوشته است: «فیلم ریچارد لینکلیتر یک کمدی نوآر هیجانانگیز عاشقانه فلسفی بر اساس داستان واقعی است که یک مأمور مخفی را دنبال میکند؛ قهرمانی منحصربهفرد که از بسیاری لحاظ شبیه آدمهای معمولی است. فیلم هم کشش دارد و هم سرگرمکننده است. داستان اصلی از مقالهای در ماهنامه تگزاس نوشته اسکیپ هالندزورث اقتباس شده است، که داستان فیلم «برنی» (Bernie) لینکلیتر با بازی جک بلک در نقش یک قاتل را هم نوشته بود.» لزلی فلپرین از هالیوود ریپورتر ضمن تحسین بازی آدریا آرجونا و شیمی او با پاول نوشته است که صحنههای گفتوگوهای عاشقانه این دو یادآور بهترین زوجهای عاشق فیلمهای لینکلیتر است. این بار هم لینکلیتر فیلمش را مبتنی بر بازیگران پیش میبرد. از نقشهای اصلی گرفته تا هر جنایتکار خردهپا و بازیگر نقش مکمل، اجراها تحسینبرانگیز است.
پیتر برادشاو از گاردین نوشت: «هویتهای چندگانهای که گری به خود میگیرد به شخصیت و بیننده این امکان را میدهد تا به این سؤال فکر کنند که آیا واقعاً یک «خود» واقعی وجود دارد، یک هسته تقلیلناپذیر از هویت اصیل که وقتی همه تقلیدها یا تأثیرپذیریها کنار میرود، باقی میماند.» برایان تالریکو از وبسایت راجر ایبرت هم فیلم را «مطالعه فلسفی ظرفیت انسان برای تغییر» توصیف کرد. با این حال، زاخاری بارنز از وال استریت ژورنال ضمن اشاره به فقدان ظرافت در فیلم گفت که سخنرانیهای گری در کلاس فلسفه انگار فقط در فیلم تعبیه شده تا مضامینی را که دوست دارد مطرح کند، فریاد بزند. کریس اوانجلیستا از اسلش فیلم هم در نقدی متفاوت و نه چندان مثبت، فیلم «هیتمن» را «فراموششدنی و در بیشتر لحظات کسلکننده» توصیف کرد. هرچند او بازی بازیگران را تحسین کرد.
نظرات منتقدان نسبت به «فیوریوسا: حماسه مکس دیوانه» متفاوت بود. وبسایت راتن تومیتوز امتیاز خوبی به فیلم داد و آن را نسخهای غنیتر و احساسیتر از «جاده خشم» و یک شاهکار تعقیب و گریز نفسگیر دیگر از ذهن خلاق جرج میلر خواند. امتیاز متاکریتیک نشان میدهد که نقدهای فیلم «به طور کلی مطلوب» بوده است. تماشاگران شرکتکننده در نظرسنجی سینمااسکور به فیلم نمره متوسط «B+» را در مقیاس A+ تا F دادهاند، در حالی که شرکتکنندگان نظرسنجی پستترَک از پنج، چهار ستاره به فیلم دادند و هفتاد درصد گفتهاند که قطعاً تماشای آن را به دیگران توصیه خواهند کرد.
رابرت دنیلز از وبسایت راجر ایبرت چهار ستاره را به این فیلم داد و آن را «یکی از بهترین پیشدرآمدهای ساختهشده تا کنون» نامید. او خط داستانی، سکانسهای اکشن و اجراها را تحسین کرد. پیت هاموند از ددلاین هالیوود گفت که «فیوریوسا: حماسه مکس دیوانه» بهترین فیلمنامه فیلمهای «مکس دیوانه» را دارد. پیتر بردشاو از گاردین، تیلور جوی را «یک قهرمان اکشن بسیار متقاعدکننده» خواند. جان نوجنت که برای امپایر می نویسد، از پنج، پنج ستاره به فیلم داد و بازی را تیلور جوی را «فوقالعاده» توصیف کرد و گفت که «به توازن درستی از سختی و انسانیت آسیبپذیری رسید که شارلیز ترون به نقش داده بود.» جادا یوان از واشنگتن پست معتقد است که همسورث «یکی از بهترین شرورهای تمام دوران را خلق کرده است» و جیک ویلسون از سیدنی مورنینگ هرالد گفت که «هرجا همسورث در فیلم بود، صحنه را میدزدید.»
اما اوون گلایبرمن از ورایتی فیلم را پر از «تظاهر» خواند و گفت که ساختنش «اضافهکاری» بود. نیکلاس باربر از بیبیسی هم بعضی جنبههای فیلم را دوست نداشت و به آن از پنج، سه ستاره داد. او طرح داستان را پر پیچ و خم و در عین حال خستهکننده خواند و نوشت: «خیلی زود به نقطهای میرسی که از شن و ماسه، انفجار و خشونت سادیستی بیزار میشوی.». نشریه تایم هم در نظری مشابه نوشت که فیلم «آشکارا سخت کار میکند به ما بقبولاند که داریم از فیلم لذت میبریم.» جان مکدونالد از آسترلین فایننشال ریویو معتقد است که بخشی از شکست فیلم را میتوان به فیلمنامه نسبت داد و همینطور به بازی سرد و بیروح کریس همسورث.
داستان فیلم در نیویورک دهه ۱۹۸۰ درباره رابطه دوستانه عجیب میان سگی به نام داگ و روباتی به نام ربات است. ماجرا از این قرار است که داگ آگهی تبلیغاتی یک روبات را در تلویزیون میبیند، آن را سفارش میدهد و بعد قطعاتش را به هم وصل میکند. دوستی این دو از همینجا آغاز میشود تا اینکه در سفری به کونی آیلند برای حضور در جشن روز کارگر، ربات شروع میکند به زنگ زدن و روزبهروز بیحرکتتر میشود. این قصه تلخ و شیرین نگاهی به دوستی، وفاداری و گذر زمان دارد. داستان تأثیرگذارش هم طنز دارد و هم احساس.
«رویاهای رباتی» با از بین بردن مرزهای بین واقعیت، رویاها،کابوسها و گذر زمان، داستانی خندهدار، فوقالعاده منسجم و البته دلخراشی را درباره رابطه انسان با جانشین کامپیوتری آیندهاش روایت میکند. جلوههای بصری فیلم هم تحسینبرانگیز است. این فیلم در عمق خود به مفاهیمی همچون دوستی، تنهایی، عشق و روحیه جستوجوگر میپردازد. بله، این فیلم هم دست روی موضوعات جدی و سنگینی گذاشته است که شاید برای انیمیشن منابس نباشد. اما از آنجا که بسیاری معتقدند انیمیشن فقط برای بچهها نیست، بلکه فقط یک سبک فیلمسازی است، نمیتوان ایرادی به سازندگان «رویاهای رباتی» گرفت.
نقدهای انیمیشن «رویاهای رباتی» عمدتاً مثبت بود. در وبسایت راتن تومیتوز درباره این فیلم نوشته شده است: «هم دلخراش و هم دلگرمکننده، «رویاهای رباتی» مصداق بارز یک انیمیشن خوب است.» متاکریتیک، بر اساس نظر بیست و دو منتقد از ۱۰۰ به فیلم ۸۶ امتیاز داده است که نشان میدهد فیلم «تحسین جهانی» و برچسب «حتماً دیدنی» را دریافت کرده است.
سینهمانیا از پنج به «رویاهای رباتی» پنج ستاره داده و «رابطه بین سگ و ربات را شگفتانگیزترین و زیباترین دوستی سال» دانسته است. رابی کالین از تلگراف از پنج به فیلم پنج ستاره داد و نوشت که «این داستان دوستی شگفتانگیز کودکان را مسحور و سرگرم میکند و اشک بزرگترها را درمیآورد.» ورایتی «رویاهای رباتی» را در فهرست بیست و دو فیلم نادیده گرفتهشده سال ۲۰۲۳ قرار داد.
جائه-هیون درباره فیلمش گفته است که بر استفاده از مکانهای واقعی و لوکیشنها برای فیلمبرداری تأکید ذاشته است، و نه فقط از جلوههای کامپیوتری بله از ساختن دکورها هم تا حد امکان اجتناب کرده است. «نبش قبر» با توجه موفقیتی که در گیشه کشور خودش داشته می تواند دومین فیلم ترسناک موفق برونمرزی برای مخاطبان آمریکایی باشد. فیلم در مارس اکران محدودی داشت، اما پخش دیجیتالی آن به این معنی است که افراد بیشتری می توانند یکی از بزرگترین فیلمهای ترسناک سال را در فیلمهای تابستان ۲۰۲۴ ببینند.
نقدهای فیلم «نبش قبر» عمدتاً مثبت بودهاند. لی یون-سو که برای هرالد کره مینویسد، فیلمنامه و بازی بازیگران کهنهکار فیلم را تحسین کرد. او نوشت: «جانگ برای ساخت صحنههای فوق واقعگرایانه و با جزئیات برای توصیف شمنیسم کرهای زحمت بسیار کشیده است. صحنههایی که در آن شاهد روند سنتی نبش قبر و تشریفات «روده» که برای آرام کردن ارواح سرگردان برگزار میشود، هستیم. اینها آنقدر واقعگرایانه به تصویر کشیده شدهاند که فیلم به سطح جدیدی از وحشت برسد. اما، با وجود بازی خوب و توجه به جزئیات، «نبش قبر» در پیشبرد پیرنگ خود دچار مشکل میشود.»
منتقدان سینه۲۱ به طور کلی نقدهای مثبتی برای «نبش قبر» نوشتند. لی یونگ چول از پنج، چهار ستاره به فیلم داد و نوشت که «نبش قبر» یک فیلم ژانردار خوشساخت بامعناست. مگان ناوارو از پنج به فیلم چهار ستاره داد و آن را «یک فیلم ترسناک سرگرمکننده با حرفهای زیاد» نامید. ناوارو نوشت: «جانگ جائه-هیون در «نبش قبر» مضامین فرهنگی و تاریخی دروننگر را با ترس و فضای وحشتناک به شکلی هیجانانگیز ترکیب کرده است.»
جیسون بیلی از پلیلیست درباره «من قبلاً خندهدار بودم» نوشته است: «فلاشبکها بهخوبی با هم ادغام شدهاند، هر چند، چند صحنه طول میکشد تا ما به کاری که آنها انجام میدهند و جایی که خودمان هستیم توجه کنیم، و ابزارهایی هم که برای متوجه کردن ما در فیلم استفاده شده، کمی کهنه است. مثلاً انعکاس صداهای زیادی توی فیلم هست که با موسیقی متن فیلم قاطی میشود و چندان جالب نیست. اما فیلم چفت و بست درست و حسابی ندارد. در پایان تبدیل به یک تریلر میشود که دارد با دقت نه یک قاتل که یک راز را پنهان میکند. بنابراین بهخصوص در پایان انگار که دارد ما را فریب میدهد، وقتی جزئیاتی را که پنهان کرده است، خیلی ساده و راحت نشانمان میدهد.»
ریچل هو از اکسکلیم از ده به فیلم هفت امتیاز دارد و نوشت: «استفاده پانکیو از رمز و راز و هیجان برای ایجاد تنش قانعکننده نسان از تسلط او بر لحن فیلمش دارد که برای اولین فیلم بلند واقعاً تحسینبرانگیز است. اعتماد به نفس فیلمساز وقتی داستان تغییر مسیر میدهد و به عقب برمیگردد و بدون از دست دادن تمرکز، از نقطه الف به نقطه ب میرود، کاملاً مشهود است.»
جیک کرینج شرایفلز از فیلم استیج به فیلم نمره B داد و نوشت که «پانکیو به اعتبار فیلمنامهاش موفق میشود از نشان دادن تمام و کمال یک معما دوری کند. نگرانی در این نوع فیلمها این است که تلاش برای مبهم کردن ماجرا و بعد فاش کردن راز معمولاً مثمر ثمر نمیشود. اما اینجا این فرایند با فکر طراحی شده است و تصمیم بروک برای رها کردن خانوادهاش را برای مخاطب روشن و تفهیم میکند. «من قبلاً خندهدار بودم» یک داستان معاصر کمدی درباره آشتی دادن گذشته با کنترل زمان حال و استفاده از موهبتهای درونی برای خروج از تاریکی است.»
نقد پیتر سوبچینسکی از اسپول کمی نسبت به سایرین منفیتر بود. او نوشت: «در نهایت «من قبلاً خندهدار بودم» ثابت میکند که به اندازه قهرمانش بیهدف است، و حتی به جالب بودن نزدیک هم نمیشود. جاهطلبیهایی دارد، اما نمیداند چگونه آنها را اجرا کند. در نتیجه، فیلم تا قبل از پایانبندی همینطور بیهدف پیش میرود و در نهایت اصلاً به آن روانپالشیای که دوست دارد برسد هم نمیرسد. اما خب بازی سنوت خوب است. به همین خاطر باید فیلم را ببینید. باید امیدوار بود کسی آن بیرون کارش را ببیند، تنوع بازیاش را تشخیص دهد و نقشی را در پروژهای به او بدهد که شایسته استعدادها و تواناییهایش باشد.»
فیلم اصلی بر رایلی یازده ساله و احساساتش پس از نقل مکان به یک شهر جدید تمرکز داشت. در پایان فیلم، شادی و غم با هم همکاری میکنند تا به رایلی کمک کنند به خانوادهاش بگوید دلش برای زندگی قبلیاش تنگ شده و همچنین با تغییرات کنار بیاید. آنها یک «خاطرهی اصلی» جدید میسازند و شروع به احیای شخصیت این دختر میکنند. احساسات درون رایلی همچنین یک دکمه جدید با برچسب «بلوغ» روی صفحه کنترل خود پیدا میکنند که نشان از یک تغییر بزرگ دیگر دارد. حالا در قسمت دوم رایلی دیگر نوجوان است و با بلوغ و احساسات جدیدی از جمله اضطراب (مایا هاوک)، حسادت (آیو ادبیری)، ملالت (ادل اگزارکوپولوس) و خجالت (پل والتر هاوسر) مواجه میشود. این یک فرصت عالی برای بهروز رسانی فیلم اصلی برای یک محدوده سنی جدید است.
در مستند «نان و گل سرخ» ما شاهد اثرات حمله ۲۰۲۱ طالبان، بعد از دو دهه جنگ در افغانستان هستیم. با پایان یافتن اشغال آمریکا و کنترل بیشتر طالبان، زنان حق تحصیل در کلاس ششم، کار و راه رفتن بدون همراه در ملاءعام را از دست دادند. فیلم بر اهمیت آموزش و اینکه حذف مدرسه جلو تفکر آزاد را میگیرد، تأکید دارد. خانههای امن برای زنان فراری به پاکستان، اعتراض زنان به تعطیلی مدارس، شعار «کار، نان و تحصیل» و استفاده از ماشینهای آبپاش و گاز اشکآور علیه آنها از جمله تصاویری است که ما در این مستند میبینیم. از آنجا که مبارزه زنان افغان برای حقوق اولیهشان هنوز ادامه دارد، مستند «نان و گل سرخ» هم پایانبندی ندارد؛ چرا که مبارزه هنوز ادامه دارد.
کاترین بری از ورایتی مستند «نان و گل سرخ» آن را به عنوان یک «زوزه ضروری خشم» تحسین کرد و گفت که فیلم «فوری و بهموقعی» است و شیوه روایی «تکه تکه، از نزدیک و شخصی» آن از فقدان راوی سود میبرد. هالیوود ریپورتر این مستند را «نگاهی بینظیر به کابل» و «نقشهای برای نسل بعدی افغانستان در مبارزه در راه تعیین سرنوشت» توصیف کرد. هالیوود ریپورتر همچنین این مستند را «دلخراش» خواند، چرا که «زندگی زنان در افغانستان را به طور دقیق و با صداقت روشن و چشمی دلسوز ثبت میکند.»
اگر اعتراض اصلی شما به قسمت دوم فیلم «تلماسه» این بود که دنی ویلنوو، کارگردان کانادایی از آستین باتلر خواسته بود سرش را برای بازی در نقش فید-روتا هارکونن بتراشد، و شما نتوانستید موهای زیبای او را ببینید (و واقعاً، مردم جز این چه اعتراضی میتوانند به فیلم ویلنوو داشته باشند؟)، حالا در «موتورسواران» میتوانید جبران کنید. به نظر میرسد که فیلم کاملاً حول موهای آستین باتلر و خونسردی ذاتی او میچرخد. جز باتلر، فیلم تام هاردی را هم دارد که به شکلی بیسابقه اینجا نقاب به صورت ندارد. «موتورسواران» یک نامه عاشقانه غمانگیز به روزهای باشکوه باشگاههای موتورسواری است و تماشای آن خیلی شبیه تماشای شیفتگان یک ورزش در دنیای مدرن است، فقط با مکانیک بیشتر و دعواهای اینترنتی کمتر.
در این درام دورهای دهه ۱۹۶۰، جودی کامر نقش زنی را بازی میکند که عاشق یک موتورسوار (باتلر) عضو یک باشگاه موتورسواری در غرب میانه میشود. رهبر این گروه (هاردی) آن را برای افراد غیربومی شکل داده است اما کمکم گروه از باشگاه موتورسواری به یک باند جنایی تبدیل میشود. امتیازهایی که به «موتورسواران» داده شده، نشان میدهد که واکنشها به طور کلی به فیلم مثبت بوده است. وبسایت راتن تومیتوز فیلم را این چنین توصیف کرده است: «به کمک بازیگران کاریزماتیک و اصالت نگاه جف نیکولز نویسنده-کارگردان فیلم، «موتورسواران» نگاهی متعارف و در عین حال تأثیرگذار به فرهنگ موتورسیکلت میاندازد.» متاکریتیک بر اساس نظر شانزده منتقد، از ۱۰۰، ۷۳ امتیاز به «موتورسواران» داده که نشاندهنده نقدهای «عموماً مطلوب» است.
«رقص خیالانگیز» فیلمی به کارگردانی یک بومی امریکایی با بازی بومیان امریکایی و درباره بومیان امریکایی است. اریکا ترمبلی که بیشتر به خاطر مستندسازی شناخته شده است، در اولین تجربه کارگردانی سینمایی بلندش به سراغ لیلی گلداستون رفته است. همان بازیگر بومی نامزد اسکار که نقش شخصیت اصلی زن فیلم اسکورسیزی «قاتلان ماه کامل» را بازی کرد و این روزها دیگر حضور در فیلمی در نقش اصلی دلیل کافی برای تماشای آن فیلم است. گلادستون در «رقص خیالانگیز» نقش ژاکس را بازی میکند که از زمان ناپدید شدن خواهرش، خواهرزاده سیزده سالهاش روکی (ایزابل دیروی-اولسون) را در منطقه حفاظتشده ملت سنکا-کایوگا بزرگ میکند. او زمان زیادی را به یافتن خواهر گمشدهاش اختصاص میدهد، اما به روکی کمک میکند تا برای مراسم رقص مخصوص بومیها در آینده آماده شود. ژاکس خطر از دست دادن حضانت روکی به پدرش، فرانک را به جان میخرد و همراه با روکی به جاده میزند تا خواهرش را تا زمان برگرازی مراسم رقص پیدا کنند که او هم در مراسم شرکت کند.
«رقص خیالانگیز» در جشنواره ساندنس به نمایش درآمد و توانست نظر مثبت منتقدان را به خود جلب کند. در وبسایت راتن تومیتوز آمده است: «درامی ضروری مبتنی بر نگاه نظارهگری که به زندگی تحت حفاظت دارد و نشان میدهد که کارگردان و نویسندهاش اریکا ترمبلی یک استعداد نوظهور در عرصه فیلمسازی است.»
«انواع مهربانی» جدیدترین ساخته یورگوس لانتیموس اولین بار هفدهم مه ۲۰۲۴ در جشنواره کن به نمایش درآمد که با بازخوردهای خوبی مواجه شد و منتقدان، کارگردانی و بازی بازیگران آن را ستودند. پیتر بردشا از گاردین فیلم لانتیموس را یک «سهگانه مالیخولیایی و پوچگرایانه» خوانده و نوشته است که لانتیموس باز هم با همان بازیگران همیشگی جهان وهمآلود، مرموز و البته طناز را پیش روی ما میگذارد. این تکرار بازتاب وهمآلود اتفاقات وحشتناک جهان در بازی بازیگران یکسان نمود پیدا میکند. بردشا به جز استفاده مکرر از بازیگران، فیلم را تماشای تکرار همان تمثیلها، تصاویر و نشانههایی که در بیشتر فیلمهای لانتیموس میبینیم میداند. جهانی که بازتاب سورئال و همراه با طنز تلخ جهانی است که امروز در آن زندگی میکند. بردشاو مینویسد: «با وجود تمام ظرافت و سبک بصری خیرهکننده فیلم، شاید «انواع مهربانی» از فقدان محتوای عمیق رنج میبرد. این فیلم سنگینتر و طولانیتر از چیزی است که انتظار داشتم، گویی به دنبال یک نتیجه معنیدار میگردد که شاید اصلاً وجود نداشته باشد. اما شاید مفهوم از دست دادن کل نکته فیلم باشد.»
پیتر دبروج از ورایتی نوشته است که یورگوس لانتیموس کارگردان پیشگام جنبش موج عجیب یونانی پس از به موفقیت در گیشه و کسب جوایز معتبر برای فیلمهای «سوگلی» (The Favorite) و «بیچارگان» (Poor Things) نوشته تونی مکنامارا) با همکاری مجدد با افتیمیس فیلیپو نویسنده فیلم «دندان نیش» (Dog Tooth)، به سراغ چند پارودی خشک و جدی درباره مفاهیمی همچون کنترل و رضایت میرود، در بستر شرکت، ازدواج و مذهب؛ تمام عرصههایی که در آن مردم داوطلبانه قدرت خود را به دیگران واگذار میکنند. این فیلم آنتولوژی سه قسمتی که نزدیک به سه ساعت است، در دنیای موازی عجیبی روایت میشود؛ جایی که سگها فرمانروایی میکنند و مرگ یک مسئله قابل مذاکره است. لانتیموس با در اختیار داشتن بازیگران فوقالعاده و منابع بسیار غنیتر از یک استودیوی مستقل آمریکایی، در این فیلم به نوعی به قلمرو عجیب خود برمیگردد. «انواع مهربانی» به احتمال زیاد از آن فیلمهایی است که هرچه اطلاعات کمتری دربارهاش داشته باشید، تأثیرگذارتر خواهد بود، البته بدون شک بعد از دیدن فیلم درباره آن بحث و تبادل نظر خواهید کرد. این فیلم ترکیبی عجیب و به یک اندازه گیجکننده و لذتبخش است.
دیوید رونی از هالیوود ریپورتر نوشته ماهیت اسرارآمیز «انواع مهربانی» و حتی عنوانش مشخصاً اتفاقی نیست. در حین تماشای فیلم این حس به شما القا میشود که لانتیموس در یک ساختار سهقسمتی و همینطور زیر پا گذاشتن قواعد جامعه و روایتگری، دوباره جان گرفته است. شاید در اولین نگاه فیلم از نظر مفهومی به اندازهای که بعضی مخاطبان انتظار دارند منسجم نباشد، اما با تفکر بیشتر، قطعات پازل شروع به چیده شدن کنار هم میکنند و مضامین مشترک نمایان میشوند. فرقی نمیکند این سه داستان تا چه اندازه به هم مرتبطند، «انواع مهربانی» اثری با اصالت، جسورانه، بیرحمانه شوخطبع و یک فیلم عجیب تمامعیار است. فیلم باعث میشود مخاطب احساس کند که کارگردان از قدم گذاشتن در هیچ عرصهای واهمه ندارد. این جسارت شامل رفتن به سراغ مضامین تاریکی میشود که برای افراد حساس مناسب نیست، اما «انواع مهربانی» تعادلی در شوخطبعی برقرار میکند که به خوبی در خدمت کل اثر است.
نقدهای فیلم «تلما» عمدتاً مطلوب و مثبت بودهاند. در وبسایت راتن تومیتوز ضمن تحسین بازی جون اسکویب آمده است که فیلم نمیخواهد به هر قیمتی از مخاطب خنده بگیرد اما میخواهد وجه طنز مسائل جدی را هم نشان دهد. نشریه گاردین «تلما» را «جایزه» جشنواره ساندنس امسال میان انبوهای از فیلمهای تلخ و خام و درهم خواند. جون اسکویب نود و چهار ساله از آن دسته بازیگران در سن بالا مشهور شدهای است که نه به خاطر نامش که به خاطر جنس بازیاش بیشتر به عنوان شخصیتهای صحنهدزد در ذهن مخاطبان باقی مانده است. حالا اینکه اولین نقش اولش در این سن به او رسیده، دلیل کافی برای تماشای فیلم است. آدم انتظار ندارد او به سبک «مأموریت غیرممکن» قهرمان یک فیلم اکشن باشد. آدمی با تواناییهای معمولی که با تلفن میتوانند ده هزار دلار از او کلاهبرداری کنند. جاش مارگولین، کهنهکار کمدی بداهه نگاه تیزبینی به ریتم زندگی روزمره به عنوان یک نود و اندی ساله دارد. این فیلم که برای اولین بار در فستیوال ساندنس نمایش داده شد، قصیدهای است برای مادربزرگ واقعی او تلما، و همتای او بر پرده همراه با شوخطبعی، پر از شگفتی، یک جور شیرینی و سرسختیای که به وضوح از عشق عمیق و واقعی نشئت میگیرد.
نشریه ورایتی هم ضمن تحسین بازی جون اسکوئیب در نقشی دور از انتظار برای بازیگری شخصیتمحور، بسیاری از دیالوگهای فیلم را احتمالاً مستقیماً برگرفته از خود تلمای واقعی میداند که در زمان نمایش فیلم در ساندنس در ۱۰۳ سالگی هنوز زنده و قبراق بود. نویسنده ورایتی در اینهمانی با موقعیت شخصیت اصلی مینویسد: «وقتی یک پیر عزیز شما مورد سوء استفاده قرار میگیرد، اعضای دلسوز خانواده همینطور به سادگی از آن نمیگذرند بروند سراغ زندگی خودشان. به احتمال زیاد این موقعیت باعث میشود اعضای خانواده دور هم جمع شوند و مذاکره کنند و اقدامات لازم را برای محافظت بیشتر از آن عزیز انجام دهند. اما خب این قصه یک نسخه دیگر هم دارد. اولاد تصمیم میگیرند مادر یا پدر پیرشان را به خانه سالمندان بفرستند. تلما وقتی این را میشنود، تصمیم میگیرد دست به کاری بزند که نشان دهد خودش میتواند به امور خودش رسیدگی کند که خب تصمیم خطرناکی است، چون اگر با شکست مواجه شود، آزادی تلما را از او خواهد گرفت. آنچه درباره فیلم مارگولین زیر سؤال میرود این است که خیلی راحت از آن بخش خانواده میگذرد تا بستر برای شروع ماجراجویی تلما آغاز شود. مشخصاً تصمیم تلما عواقبی دارد اما مارگولین خیلی راحت از آنها میگذرد. این تا حد زیادی به این خاطر است که فیلم در واقع نامه عاشقانهای به مادربزرگ قوی فیلمساز است. «تلما» شاید خودش را به عنوان شکل نامتعارفی از فیلم اکشن معرفی کند اما بیشتر سیتکام است.»
«افق: حماسه آمریکایی» اولین ساخته کوین کاستنر پس از دو دهه بازنشستگی است؛ کارگردانی که در دهه ۱۹۹۰ میلادی با «رقصنده با گرگها» جایزه اسکار بهترین کارگردانی را به خانه برد و پس از اکران «چراگاه آزاد» (۲۰۰۳) از فیلمسازی کنارهگیری کرد. فیلم «افق: حماسه آمریکایی» که در بخش از خارج از مسابقه جشنواره کن ۲۰۲۴ به نمایش درآمد، نتوانست امتیازات و نقدهای مثبتی دریافت کند.
رابی کالین از تلگراف درباره فیلم نوشت: «چند سال قبل، زمانی که «تاپ گان: ماوریک» در اوج بود، اصطلاح «سینمای پدرانه» برای توصیف معدود فیلمهای هالیوودی که از دوران ماقبل همهگیری جلوههای ویژه رایانهای و ابرقهرمانان الهام گرفته بودند، رایج شد. کوین کاستنر با اولین فیلم بلندش بعد از بیست و یک سال غیبت، شاید «سینمای پدربزرگانه» را اختراع کرده باشد. «افق: حماسه آمریکایی» یک وسترن از نسل فیلمهایی است که جان فورد در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ میساخت: جدی، باوقار، انسانی و امیدوار؛ پر از شخصیتهایی با پرداخت مناسب و چشماندازهای وسیع و بدون ذرهای بدبینی. بخشی از لذت «افق»، وسعت باشکوه آن است؛ با این کوهها، تپهها و دشتها، چه کسی به جلوههای ویژه رایانهای نیاز دارد؟ اما فیلم حرف اصلیاش را در جزئیات میزند: ما اغلب شخصیتها را از طریق رویکرد آنها میشناسیم. با این حال، شاید شکوه کامل فیلم تا زمانی که داستانهایش در قسمت دوم تکمیل نشوند، آشکار نشود.»
پیتر بردشا از گاردین «افق: حماسه آمریکایی» را این چنین توصیف کرده است: «بعد از سه ساعت اسبسواری طاقتفرسا، باید گفت که وسترن خوشساخت اما عجیبوغریب کوین کاستنر در زمینهی روایت یک داستان رضایتبخش چندان موفق نیست. این ظاهرا قرار است تنها قسمت اولِ یک حماسهی چندقسمتی باشد که کاستنر کارگردان، نویسنده مشترک و بازیگر آن است. اما به نوعی برای خطوط داستانی متعدد و حل نشدهاش هیجان خاصی ایجاد نمیکند. در واقع، این حماسه با ریتمی خستهکننده به پایان میرسد و ناگهان به یک مونتاژ بسیار عجیب برای قسمت دوم تبدیل میشود، جایی که کاستنر به شخصیتهایی که تاکنون ندیدهایم، مشت میزند؛ انگار کسی بهطور تصادفی دکمهی جلو زدن را فشار داده باشد و ما کل بخش دوم را در بیست و پنج ثانیه تماشا میکنیم.
عجیبترین بخش [قصه] مربوط به شخصیت کوین کاستنر است: خونسرد، کارآمد و بیاحساس به سبک سنتی. شخصیت او، هیز الیسون، جذاب و آرام صحبت میکند و وقتی به شهر میرسد، بلافاصله وارد عجیبترین و غیرقابل باورترین رابطهی ممکن با مریگولد (با بازی اَبی لی ۳۶ ساله، در مقابل کاستنر ۶۹ ساله) میشود. پس از درگیری خشونتآمیز هیز با کالب (جیمی باور)، این زوج عاشقِ غیرقابلباور با هم و با یک کودک راهی سفر میشوند. با اینکه به نظر میرسد هیزِ خسته علاقهای به روابط ندارد، اما مریگولد او را واقعا جذاب میداند. بنابراین فیلم به طور بیهدف و کسلکنندهای پیش میرود و به جز چند لحظهی نسبتا سرگرمکننده، ۱۸۰ دقیقه شما را در این فکر نگه میدارد که چه زمانی و آیا اصلا قرار است جالب شود یا خیر. از برخی جهات، «افق: حماسه آمریکایی» مرا به یاد وسترن «چراگاه آزاد» (۲۰۰۳) کاستنر انداخت، اما آن فیلم اجرای بسیار جالبتری از کاستنر و بازیهای درجهیکی از رابرت دووال و مایکل گمبون را داشت. بازیگری، اینجا چندان چشمگیر و کنترلشده نیست. اینجا چیز زیادی در افق دیده نمیشود.»
«یک مکان ساکت ۳» قرار است روایتگر ادامه داستان خانوادهای باشد که در دو قسمت پیشین زندگی آنها را دنبال کردهایم. در این قسمت هم مانند قسمتهای پیشین، امیلی بلانت ایفاگر نقش اصلی خواهد بود. باید دید که آیا قسمت سوم این مجموعه هم شخصیتهای انسانی و غیر انسانی جدیدی را به مخاطبهای سینمایی خود معرفی خواهد کرد یا خیر. با این وجود هنوز هیچکس نمیداند که باید چه انتظاری از قسمت سوم این مجموعه فیلمها که در ژانر وحشت ساخته میشوند داشته باشد.
اگر از طرفداران این مجموعه فیلمهای ترسناک باشید به خاطر خواهید داشت که در صحنه افتتاحیه فیلم «یک مکان ساکت ۲» طی یک سکانس بازگشت به گذشته نگاهی کوتاه انداخته شد به روزهای ابتدایی حمله بیگانهها به زمین. در «روز نخست» اما قرار است نگاهی دقیقتر به روزهای نخست مورد حمله قرار گرفتن زمین بیاندازیم و دریابیم که مردم در نخستین روزهای آشنا شدن خود با این موجودات بیگانه عجیب و پیش از پیدا کردن شناختی کامل از آنها چگونه با این موجودات مواجه شدند. طبق گزارش منتشر شده از مجله اینترتینمنت ویکلی، بازیگر برنده اسکار، لوپیتا نیونگ در این فیلم نقش شخصیتی به نام سم هو را ایفا میکند که هنگام حمله مهاجمان در حال سپری کردن سفر یکروزهاش به نیویورک است. وقتی که همهچیز به هم میریزد، او با مردی به نام اریک شنا میشود و این دو نفر با کمک یکدیگر سعی میکنند از دست موجودات مرگباری که به زمین حمله کردهاند، جان سالم به در ببرند.
در حالی که بخش زیادی از خط داستانی این فیلم هنوز نامعلوم است، کوئین در مصاحبهای با مجلهی اینترتینمنت ویکلی، «روز نخست» را فیلمی توصیف کرده است که بیش از این که در ژانر بقا جای بگیرد، فیلمی است متعلق به ژانر فرار. او در این باره گفت: «این فیلم بیش از هر چیز یک درام شخصیتی است. وقایع فیلم همانطور که مشخص است در جهانی رخ میدهند که همه میدانیم چگونه است، اما بیش از هر چیز این فیلم دربارهی این دو شخصیتی است که سردرگم هستند و تلاش میکنند سرنوشت خود را تعیین کنند. شخصیتهای جذاب دیگری هم در این فیلم وجود دارند که سم با آنها روبهرو میشود، اما مهمترین نقطهی عطف این فیلم به هم رسیدن سم و اریک است و این نکته که آنها به پذیرشی دوجانبه میرسند و در واقعیتی جدید با یکدیگر همراه میشوند.»
«ماکسین» سومین قسمت مجموعه «ایکس» و دنباله مستقیم فیلم محصول ۲۰۲۲ «ایکس» است. به نظر میرسد که در این قسمت شاهد قتلهای وحشتناک و پیچشهای داستانی کافی برای همراه کردن تماشاگر تا انتها را دارد. البته کارگردان فیلم ضمن اشاره به اینکه فیلمش ترکیبی از «ترمیناتور» (The Terminator) جیمز کامرون و فیلم «موجود» (The Thing) پل شریدر است. شاید این قسمت حاوی قتل و صحنههای وحشتناک باشد اما به اندازه دو قسمت قبلی آنچنان ترسناک نیست.
۲۵. گردبادها (Twisters)
این بار، رهگیران توفان باید نه فقط با یک گردباد که با دو گرباد مواجه شوند. ظاهراً پاول در «گردبادها» نقش یک شخصیت اینترنتی رهگیر گردباد را بازی میکند که تمام حیلهاش این است که کامیون خود را مستقیماً به مسیر گردبادهای روبهرو میراند، وسیله نقلیه را به زمین ثابت نگه میدارد و بعد از درون یکی از وحشتناکترین پدیدههای آب و هوایی طبیعت فیلم میگیرد. دیزی ادگار جونز هم اینجا نقش یک رهگیر سابق گردباد را بازی میکند که به مرکز اوکلاهاما بازمیگردد تا یک سیستم ردیابی با فناوری پیشرفته را آزمایش کند. اما همکاران او و گروهی جنجالی به رهبری آقای پاول به یکباره در مرکز چندین توفان مرگبار و پدیدههای آب و هوایی گرفتار میشوند.
«ددپول و ولورین» سی و چهارمین فیلم جهان سینمایی مارول و دنباله فیلم محصول ۲۰۱۶ «ددپول» و قسمت دومش محصول ۲۰۱۸ است. این سومین بار است که رینولدز برای بازی در نقش ددپول به پرده نقرهای بازمیگردد و هیو جکمن هم با نقش ولورین میآید تا گیشه را در اکران تابستانی ۲۰۲۴ تضمین کند. در این متا کمدی ماجراجویی، وید ویلسون در حال گذراندن یک زندگی آرام و دوران ددپول بودنش به سر آمده است اما یک سازمان بروکراتیک که بیرون فضا و زمان وجود دارد و همهچیز را تحت نظر، او را به مأموریتی تازه میفرستد. حالا به این به مزدور نقابدار عاقل فرصتی برای تبدیل شدن به یک قهرمان با حسن نیت داده میشود و او باید به یک تیم حماسی با یکی از مردان ایکس، ولورین همراه شود تا جهان را از یک خطر وجودی نجات دهد. ددپول و ولورین هر دو مشتاق به نجات دنیا مأموریتی را در کنار هم آغاز میکنند که تاریخچه جهان سینمایی مارول را تغییر خواهد داد.
نقدهای فیلم «دیدی» عمدتاً مطلوب و مثبت بودهاند. آدریان هورتون در نقدی که برای گاردین نوشته، «دیدی» را «به آسانی یکی از بهترین و روانترین فیلمهایی که درباره تجربه بزرگ شدن بچه در عصر اینترنت ساخته شده است» توصیف کرده است. اسکات فیلیپس در نقدش برای نشریه فوربس بازی بازیگران را تحسین کرده و نوشته است: «اگر بگوییم «دیدی» از این فیلمهای حالخوبکن است، آن را دستکم گرفتهایم. فیلم هرگز مخاطب را بازی نمیدهد، اما مقادیر زیادی کمدی دارد تا بتواند موضوعات سنگینش را تلطیف کند. شبیه زندگی واقعی است، میان تمام چالشها و مشکلات زندگی واقعی به دنبال طنز و شادی است.»
لیلیت، یک قانونشکن بدنام با گذشتهای مرموز، با اکراه به سیاره خانه خود پاندورا باز میگردد تا دختر گمشده شخصی قدرتمند را پیدا کند. لیلیت با یک تیم غیرمنتظره اتحاد تشکیل میدهد، رولاند، یک مزدور نخبه سابق که حالا ناامیدانه به دنبال رستگاری است. تینا کوچولو، یک تخریبگر وحشی پیش از نوجوانی. کریگ، محافظ عضلانی تینا که دچار مشکل بیان است. تانیس، دانشمندی بدون سلامت عقل و کلپترپ، یک ربات همیشه عاقل. این قهرمانان عجیب و غریب باید با هیولاهای بیگانه و راهزنان خطرناک مبارزه کنند تا دختر گمشده را پیدا کنند و از آن محافظت کنند، کسی که ممکن است کلید قدرت غیرقابل تصور را در دست داشته باشد. سرنوشت جهان میتواند در دست آنها باشد، اما آنها برای چیزی بیشتر میجنگند: یکدیگر.
در یادداشت ورایتی درباره «دختران» آمده است: «فیلم پر از لحظات شاعرانه است که بینندگان را با غم، ترس، بینش و امیدهای جوانان آشنا میکند. تمام دستاندرکاران این مستند با توجه و دقتی دلسوزانه، فضایی را برای دختران ایجاد میکنند که دختر باشند.»
اسکرین دیلی هم در یادداشتی مستند «دختران» را این چنین توصیف میکند: «فیلم تمرکز خود را بر این دخترانی قرار میدهد که بعد از زندانی شدن پدرانشان تنها میمانند. در ابتدای فیلمبرداری این دختران پنج تا پانزده ساله بودند و صراحت و صداقت آنها به مستند یک اصالت احساسی میبخشد که باعث میشود فیلم در دام همیشگی مستندهای زندانمحور نیفتد.»
اینطور نیست که فیلمهای اخیر بیگانه به وحشت علاقه نداشته باشند. فیلم محصول ۲۰۱۲ «پرومته» (Prometheus) یکی از ترسناکترین سکانسهای فرنچایز را دارد، و مردمگریزی دنباله آن در سال ۲۰۱۷ «بیگانه: پیمان» (Alien: Covenant) دلسردکننده است. فقط مشکل این است که از زمان فیلم اصلی ریدلی اسکات، فیلمهای بیگانه چندان متعهد به ترساندن تماشاگران نبودهاند. گفته میشود که «بیگانه: رومولوس» قرار است بازگشتی به همان قالب باشد، و اینطور که معلوم است وسوسهانگیز است. جزئیات زیادی درباره فیلم در دسترس نیست. گویا داستانش بین فیلمهای «بیگانه» و «بیگانگان» میگذرد و بر زبالهگردهای جوان متمرکز است که ژنومورفها را در یک ایستگاه فضایی متروکه پیدا میکنند. با این حال، آنچه مسلم است این است که فیلم قرار است بسیار ترسناک باشد؛ چیزی که آلوارز با توجه به فیلم «نفس نکش» و بازسازی بسیار بدش از «مرده شریر» (Evil Dead) ثابت کرده در آن بسیار خوب است.
تابستان ۲۰۲۳ همه ما به مهمانی «باربی» رفتند. اکران همزمان دو فیلم از دو طیف کاملاً متفاوت، «باریی» (Barbie) و «اوپنهایمر» (Oppenheimer)، یک ترفند تبلیغاتی کاملاً موفق بود که رکورد فروش جابهجا کرد. البته بیشتر به خاطر «باربی». «اوپنهایمر» از ابتدا قرار بود جایزه اسکار را با خود به خانه ببرد. تبلیغات و سرمایهگذاری گستردهای که روی کمپین تبلیغاتی «باربنهایمر» شد، وضعیت سینما را کمی تکان داد. اما اعتصاب نویسندگان و بازیگران بسیاری از اکرانها را به تعویق انداخت و به سال ۲۰۲۴ موکول کرد. اکران شاخص بهار ۲۰۲۴ قسمت دوم «تلماسه» (Dune: Part Two) بود حالا در تابستان ۲۰۲۴ نوبت «پسران بد»، «مکس دیوانه» و «ددپول و ولورین» است.
بله، مثل همیشه اکران تابستانی پر است از بلاکباستر و افنجار و اکشن و خشونت افسارگسیخته. فرمولی مناسب برای هیجان فصل گرما. البته مثل همیشه کمی به خانوادهها هم توجه شده است. قسمت دوم انیمیشن محبوب «درون بیرون» و همینطور قسمت چهارم انیمیشن «من نفرتانگیز» برای این دسته است. در مهمانی اکران فیلمهای تابستان ۲۰۲۴ از بزرگسالان مثل همیشه با فیلمهای اکشن، ترسناک، علمی-تخیلی، ماجراجویی، اقتباسهای عاشقانه ادبی و حتی یک انیمیشن نامزد اسکار ۲۰۲۳ که بالاخره رنگ اکران گسترده را خواهد دید، پذیرایی خواهد شد. ابرقهرمانان مارول هم هستند. نه خیلی پررنگ، به آن اندازهای که قرار است سال ۲۰۲۵ شاهد آن باشیم. ظاهراً استودیوها تمام محصولات ناب خود را برای سال ۲۰۲۵ نگه داشتهاند. باید دید اکران فیلمهای تابستان ۲۰۲۴ کمبود این فقدان را جبران خواهد کرد یا خیر.
بیشتر بخوانید: بهترین سریالهای «تخیلی» سال 2024 که نباید از دست بدهید
۱. عزیزها (Babes)
- تاریخ اکران: ۱۷ مه (۲۸ اردیبهشت)
- کارگردان: پاملا آدلون
- بازیگران: میشل بوتو، جان کارول لینچ، الیور پلت، ساندرا برنارد، استفان جیمز، ایلانا گلیزر
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۲ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: ادن تصادفاً باردار میشود. دوستش دان که متأهل است و صاحب دو فرزند، به او در زندگی جدیدش کمک میکند.
فیلم «عزیرها» از راتن تومیتوز امتیاز قابل قبولی گرفته و نقدها «عمدتاً مطلوب» بودهاند. در توصیف فیلم «عزیزها» در وبسایت راتن تومیتوز چنین نوشته شده است: «پاملا آدلون در «عزیرها» با نگاهی بیپروا به دوستیهای مادران و زنان و کمک بزرگی از سوی ستارگان ایلانا گلیزر و میشل بوتو، توانسته در اولین تجربه کارگردانی بلند سینماییاش فیلم قابل قبولی بسازد.»
هالیوود ریپورتر هم فیلم را مثبت ارزیابی کرد و نوشت که «اولین تجربه کارگردانی فیلم بلند سینمایی آدلون از لحظات آغازینش پرانرژی شروع میشود. بوتو و گلیزر شیمی طبیعی خوبی با هم دارند که به واسطه استعدادهایشان تقویت میشود.» اسکرین رنت درباره «عزیزها» نوشت: «تیم فیلمسازی یک وجه اصیل و اغلب کمتر نشان دادهشده از خواهرانگی و مادرانگی را به تصویر میکشد.» امی نیکلسون از واشنگتن پست نوشت: «این فیلمی به شما همان احساسی را میدهد که در آغوش گرفتن یک بچه نوپای اخمو.»
نشریه وال استریت ژورنال و ددلاین هالیوود چندان نگاه مثبتی به «عزیزها» نداشتند. وال استریت ژورنال درباره فیلم نوشت: «در تمام طول فیلم نه خیلی تأثیرگذار است، نه تو را از خنده میکشد. از آن جنس کمدیهاست که باعث میشود دنبال شوخیها بگردی و آیا اصلاً چیزی که دارم میبینم جوکی تویش هست یا نه.» والری کامپلکس از ددلاین هالیوود نوشت: «فیلم یک سری قصه درباره و دوستی زنانه است که در بعضی لحظات تأثیرگذار و خندهدار میشوند. هستند، اما اغلب از همگسیخته و غیرواقعی به نظر میآیند.»
۲. هیتمن (Hit Man)
- تاریخ اکران: ۲۴ مه (۴ خرداد)
- کارگردان: ریچارد لینکلیتر
- بازیگران: گلن پاول، آدریا آرجونا، آستین آملیو، رتا
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: یک پرفسور در نقش مبدل یک آدمکش حرفهای با پلیس همکاری میکند اما وقتی در مسیر همکاری با یک زن آشنا میشود، همهچیز تغییر میکند.
نقدهای فیلم «هیتمن» عمدتاً مثبت بودهاند. بیشتر بازی پاول را تحسین کردهاند و فیلم را سرگرمکننده خواندهاند. اما عدهای وجه فلسفی فیلم را گلدرشت و غیرقابل باور خواندهاند. در وبسایت راتن تومیتوز درباره «هیتمن» نوشته شده است: «یک تریلر سیاه که ویترین برجستهای برای گلن پاول بازیگر نقش اول است و یکی از سرگرمکنندهترین فیلمهای ریچارد لینکلیتر .» تای بور از واشنگتن پست چهار ستاره به فیلم داده و آن را «لذت خالص و یکی از بهترین فیلمهای سال» نامید. در نقد مثبت دیگری از نیویورک تایمز، آلیسا ویلکینسون، فیلم را «عاشقانه، جذاب، خندهدار، اقناعکننده و یک چرخش واقعی برای گلن پاول» توصیف کرد. ویلکینسون مثل چند منتقد دیگر بر پرسشهای فلسفیای که فیلم مطرح میکند، تأکید کرد.
اوون گلیبرمن از ورایتی از ۱۰۰، هفتاد امتیاز به فیلم داده و نوشته است: «فیلم ریچارد لینکلیتر یک کمدی نوآر هیجانانگیز عاشقانه فلسفی بر اساس داستان واقعی است که یک مأمور مخفی را دنبال میکند؛ قهرمانی منحصربهفرد که از بسیاری لحاظ شبیه آدمهای معمولی است. فیلم هم کشش دارد و هم سرگرمکننده است. داستان اصلی از مقالهای در ماهنامه تگزاس نوشته اسکیپ هالندزورث اقتباس شده است، که داستان فیلم «برنی» (Bernie) لینکلیتر با بازی جک بلک در نقش یک قاتل را هم نوشته بود.» لزلی فلپرین از هالیوود ریپورتر ضمن تحسین بازی آدریا آرجونا و شیمی او با پاول نوشته است که صحنههای گفتوگوهای عاشقانه این دو یادآور بهترین زوجهای عاشق فیلمهای لینکلیتر است. این بار هم لینکلیتر فیلمش را مبتنی بر بازیگران پیش میبرد. از نقشهای اصلی گرفته تا هر جنایتکار خردهپا و بازیگر نقش مکمل، اجراها تحسینبرانگیز است.
پیتر برادشاو از گاردین نوشت: «هویتهای چندگانهای که گری به خود میگیرد به شخصیت و بیننده این امکان را میدهد تا به این سؤال فکر کنند که آیا واقعاً یک «خود» واقعی وجود دارد، یک هسته تقلیلناپذیر از هویت اصیل که وقتی همه تقلیدها یا تأثیرپذیریها کنار میرود، باقی میماند.» برایان تالریکو از وبسایت راجر ایبرت هم فیلم را «مطالعه فلسفی ظرفیت انسان برای تغییر» توصیف کرد. با این حال، زاخاری بارنز از وال استریت ژورنال ضمن اشاره به فقدان ظرافت در فیلم گفت که سخنرانیهای گری در کلاس فلسفه انگار فقط در فیلم تعبیه شده تا مضامینی را که دوست دارد مطرح کند، فریاد بزند. کریس اوانجلیستا از اسلش فیلم هم در نقدی متفاوت و نه چندان مثبت، فیلم «هیتمن» را «فراموششدنی و در بیشتر لحظات کسلکننده» توصیف کرد. هرچند او بازی بازیگران را تحسین کرد.
۳. فیوریوسا: حماسه مکس دیوانه (Furiosa: A Mad Max Saga)
- تاریخ اکران: ۲۴ مه (۴ خرداد)
- کارگردان: جرج میلر
- بازیگران: آنیا تیلور جوی، آلیلا براون، کریس همسورث، تام برک، لچی هولم، ناتان جونز، جاش هلمن، جان هوارد، آنگوس سمپسون، چارلی فریزر، کوادن بیلز، دنیل وبر، جیکوب تموری، السا پاتاکی
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۰ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: حدود پانزده تا بیست سال پیش از وقایع «مکس دیوانه: جاده خشم» در پی سقوط جهان و فروپاشی اجتماعی، فیوریوسای جوان از مکان سبز ربوده میشود و به دست یک هورد بزرگ موتورسواران یاغی به رهبری وارلرد دمنتوس میافتد. با راهی شدن در سرزمین بیابانی، آنها با قلعهای روبهرو میشوند که ایمورتان جو آن را اداره میکند. میان جنگ بین دو ستمگر، فیوریوسا باید مصیبتهای زیادی را پشت سر بگذارد تا راهی برای بازگشت به خانه خود بیابد.
نظرات منتقدان نسبت به «فیوریوسا: حماسه مکس دیوانه» متفاوت بود. وبسایت راتن تومیتوز امتیاز خوبی به فیلم داد و آن را نسخهای غنیتر و احساسیتر از «جاده خشم» و یک شاهکار تعقیب و گریز نفسگیر دیگر از ذهن خلاق جرج میلر خواند. امتیاز متاکریتیک نشان میدهد که نقدهای فیلم «به طور کلی مطلوب» بوده است. تماشاگران شرکتکننده در نظرسنجی سینمااسکور به فیلم نمره متوسط «B+» را در مقیاس A+ تا F دادهاند، در حالی که شرکتکنندگان نظرسنجی پستترَک از پنج، چهار ستاره به فیلم دادند و هفتاد درصد گفتهاند که قطعاً تماشای آن را به دیگران توصیه خواهند کرد.
رابرت دنیلز از وبسایت راجر ایبرت چهار ستاره را به این فیلم داد و آن را «یکی از بهترین پیشدرآمدهای ساختهشده تا کنون» نامید. او خط داستانی، سکانسهای اکشن و اجراها را تحسین کرد. پیت هاموند از ددلاین هالیوود گفت که «فیوریوسا: حماسه مکس دیوانه» بهترین فیلمنامه فیلمهای «مکس دیوانه» را دارد. پیتر بردشاو از گاردین، تیلور جوی را «یک قهرمان اکشن بسیار متقاعدکننده» خواند. جان نوجنت که برای امپایر می نویسد، از پنج، پنج ستاره به فیلم داد و بازی را تیلور جوی را «فوقالعاده» توصیف کرد و گفت که «به توازن درستی از سختی و انسانیت آسیبپذیری رسید که شارلیز ترون به نقش داده بود.» جادا یوان از واشنگتن پست معتقد است که همسورث «یکی از بهترین شرورهای تمام دوران را خلق کرده است» و جیک ویلسون از سیدنی مورنینگ هرالد گفت که «هرجا همسورث در فیلم بود، صحنه را میدزدید.»
اما اوون گلایبرمن از ورایتی فیلم را پر از «تظاهر» خواند و گفت که ساختنش «اضافهکاری» بود. نیکلاس باربر از بیبیسی هم بعضی جنبههای فیلم را دوست نداشت و به آن از پنج، سه ستاره داد. او طرح داستان را پر پیچ و خم و در عین حال خستهکننده خواند و نوشت: «خیلی زود به نقطهای میرسی که از شن و ماسه، انفجار و خشونت سادیستی بیزار میشوی.». نشریه تایم هم در نظری مشابه نوشت که فیلم «آشکارا سخت کار میکند به ما بقبولاند که داریم از فیلم لذت میبریم.» جان مکدونالد از آسترلین فایننشال ریویو معتقد است که بخشی از شکست فیلم را میتوان به فیلمنامه نسبت داد و همینطور به بازی سرد و بیروح کریس همسورث.
۴. رویاهای رباتی (Robot Dreams)
- تاریخ اکران: ۳۱ مه (۱۱ خرداد)
- کارگردان: پابلو برگر
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: یک انیمیشن بی دیالوگ در دهه هشتاد میلادی در منهتن نیویورک با یک سگ و یک ربات و رابطهای که بینشان برقرار میشود.
داستان فیلم در نیویورک دهه ۱۹۸۰ درباره رابطه دوستانه عجیب میان سگی به نام داگ و روباتی به نام ربات است. ماجرا از این قرار است که داگ آگهی تبلیغاتی یک روبات را در تلویزیون میبیند، آن را سفارش میدهد و بعد قطعاتش را به هم وصل میکند. دوستی این دو از همینجا آغاز میشود تا اینکه در سفری به کونی آیلند برای حضور در جشن روز کارگر، ربات شروع میکند به زنگ زدن و روزبهروز بیحرکتتر میشود. این قصه تلخ و شیرین نگاهی به دوستی، وفاداری و گذر زمان دارد. داستان تأثیرگذارش هم طنز دارد و هم احساس.
«رویاهای رباتی» با از بین بردن مرزهای بین واقعیت، رویاها،کابوسها و گذر زمان، داستانی خندهدار، فوقالعاده منسجم و البته دلخراشی را درباره رابطه انسان با جانشین کامپیوتری آیندهاش روایت میکند. جلوههای بصری فیلم هم تحسینبرانگیز است. این فیلم در عمق خود به مفاهیمی همچون دوستی، تنهایی، عشق و روحیه جستوجوگر میپردازد. بله، این فیلم هم دست روی موضوعات جدی و سنگینی گذاشته است که شاید برای انیمیشن منابس نباشد. اما از آنجا که بسیاری معتقدند انیمیشن فقط برای بچهها نیست، بلکه فقط یک سبک فیلمسازی است، نمیتوان ایرادی به سازندگان «رویاهای رباتی» گرفت.
نقدهای انیمیشن «رویاهای رباتی» عمدتاً مثبت بود. در وبسایت راتن تومیتوز درباره این فیلم نوشته شده است: «هم دلخراش و هم دلگرمکننده، «رویاهای رباتی» مصداق بارز یک انیمیشن خوب است.» متاکریتیک، بر اساس نظر بیست و دو منتقد از ۱۰۰ به فیلم ۸۶ امتیاز داده است که نشان میدهد فیلم «تحسین جهانی» و برچسب «حتماً دیدنی» را دریافت کرده است.
سینهمانیا از پنج به «رویاهای رباتی» پنج ستاره داده و «رابطه بین سگ و ربات را شگفتانگیزترین و زیباترین دوستی سال» دانسته است. رابی کالین از تلگراف از پنج به فیلم پنج ستاره داد و نوشت که «این داستان دوستی شگفتانگیز کودکان را مسحور و سرگرم میکند و اشک بزرگترها را درمیآورد.» ورایتی «رویاهای رباتی» را در فهرست بیست و دو فیلم نادیده گرفتهشده سال ۲۰۲۳ قرار داد.
۵. نبش قبر (Exhuma)
- تاریخ اکران: ۴ ژوئن (۱۵ خرداد)
- کارگردان: جانگ جائه-هیون
- بازیگران: چوی مین-شیک، کیم گو-اون، یو هه-جین، لی دو-هیون
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۹ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: یک نبش قبر شوم میشود که منجر به وقوع اتفاقات خطرناکی میشود؛ رازهایی مخوف زیر این قبر پنهان بوده است.
جائه-هیون درباره فیلمش گفته است که بر استفاده از مکانهای واقعی و لوکیشنها برای فیلمبرداری تأکید ذاشته است، و نه فقط از جلوههای کامپیوتری بله از ساختن دکورها هم تا حد امکان اجتناب کرده است. «نبش قبر» با توجه موفقیتی که در گیشه کشور خودش داشته می تواند دومین فیلم ترسناک موفق برونمرزی برای مخاطبان آمریکایی باشد. فیلم در مارس اکران محدودی داشت، اما پخش دیجیتالی آن به این معنی است که افراد بیشتری می توانند یکی از بزرگترین فیلمهای ترسناک سال را در فیلمهای تابستان ۲۰۲۴ ببینند.
نقدهای فیلم «نبش قبر» عمدتاً مثبت بودهاند. لی یون-سو که برای هرالد کره مینویسد، فیلمنامه و بازی بازیگران کهنهکار فیلم را تحسین کرد. او نوشت: «جانگ برای ساخت صحنههای فوق واقعگرایانه و با جزئیات برای توصیف شمنیسم کرهای زحمت بسیار کشیده است. صحنههایی که در آن شاهد روند سنتی نبش قبر و تشریفات «روده» که برای آرام کردن ارواح سرگردان برگزار میشود، هستیم. اینها آنقدر واقعگرایانه به تصویر کشیده شدهاند که فیلم به سطح جدیدی از وحشت برسد. اما، با وجود بازی خوب و توجه به جزئیات، «نبش قبر» در پیشبرد پیرنگ خود دچار مشکل میشود.»
منتقدان سینه۲۱ به طور کلی نقدهای مثبتی برای «نبش قبر» نوشتند. لی یونگ چول از پنج، چهار ستاره به فیلم داد و نوشت که «نبش قبر» یک فیلم ژانردار خوشساخت بامعناست. مگان ناوارو از پنج به فیلم چهار ستاره داد و آن را «یک فیلم ترسناک سرگرمکننده با حرفهای زیاد» نامید. ناوارو نوشت: «جانگ جائه-هیون در «نبش قبر» مضامین فرهنگی و تاریخی دروننگر را با ترس و فضای وحشتناک به شکلی هیجانانگیز ترکیب کرده است.»
۶. پسران بد: بران یا بمیر (Bad Boys: Ride or Die)
- تاریخ اکران: ۷ ژوئن (۱۸ خرداد)
- کارگردان: عادل و بلال
- بازیگران: ویل اسمیت، مارتین لارنس، جیکوب اسکیپیو، ونسا هاجنز، الکساندر لودویگ، پاولا نونز، تاشا اسمیت، جان سلی، اریک دین، دیجی خالد، یوان گریفید، ری سیهورن، جوینر لوکاس، کوین همفیل
- خلاصه داستان: مایک لوری و مارکوس برنت یک بار دیگر به مأموریت میروند و این بار خود تبدیل به مجرمانی در حال فرار از دست قانون میشوند.
۷. من قبلاً خندهدار بودم (I Used to Be Funny)
- تاریخ اکران: ۷ ژوئن (۱۸ خرداد)
- کارگردان: الی پانکیو
- بازیگران: ریچل سنوت، الگا پتسا، انیس اسمر، کیلب هیرون، دنی کایند، جیسون جونز
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۳ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: یک دختر جوان استندآپ کمدین ساکن تورنتو به خاطر اتفاقی در گذشتهاش دچار افسردگی و اختلال اضطراب پس از سانحه است که روی کار و زندگیاش تأثیر گذاشته است.
جیسون بیلی از پلیلیست درباره «من قبلاً خندهدار بودم» نوشته است: «فلاشبکها بهخوبی با هم ادغام شدهاند، هر چند، چند صحنه طول میکشد تا ما به کاری که آنها انجام میدهند و جایی که خودمان هستیم توجه کنیم، و ابزارهایی هم که برای متوجه کردن ما در فیلم استفاده شده، کمی کهنه است. مثلاً انعکاس صداهای زیادی توی فیلم هست که با موسیقی متن فیلم قاطی میشود و چندان جالب نیست. اما فیلم چفت و بست درست و حسابی ندارد. در پایان تبدیل به یک تریلر میشود که دارد با دقت نه یک قاتل که یک راز را پنهان میکند. بنابراین بهخصوص در پایان انگار که دارد ما را فریب میدهد، وقتی جزئیاتی را که پنهان کرده است، خیلی ساده و راحت نشانمان میدهد.»
ریچل هو از اکسکلیم از ده به فیلم هفت امتیاز دارد و نوشت: «استفاده پانکیو از رمز و راز و هیجان برای ایجاد تنش قانعکننده نسان از تسلط او بر لحن فیلمش دارد که برای اولین فیلم بلند واقعاً تحسینبرانگیز است. اعتماد به نفس فیلمساز وقتی داستان تغییر مسیر میدهد و به عقب برمیگردد و بدون از دست دادن تمرکز، از نقطه الف به نقطه ب میرود، کاملاً مشهود است.»
جیک کرینج شرایفلز از فیلم استیج به فیلم نمره B داد و نوشت که «پانکیو به اعتبار فیلمنامهاش موفق میشود از نشان دادن تمام و کمال یک معما دوری کند. نگرانی در این نوع فیلمها این است که تلاش برای مبهم کردن ماجرا و بعد فاش کردن راز معمولاً مثمر ثمر نمیشود. اما اینجا این فرایند با فکر طراحی شده است و تصمیم بروک برای رها کردن خانوادهاش را برای مخاطب روشن و تفهیم میکند. «من قبلاً خندهدار بودم» یک داستان معاصر کمدی درباره آشتی دادن گذشته با کنترل زمان حال و استفاده از موهبتهای درونی برای خروج از تاریکی است.»
نقد پیتر سوبچینسکی از اسپول کمی نسبت به سایرین منفیتر بود. او نوشت: «در نهایت «من قبلاً خندهدار بودم» ثابت میکند که به اندازه قهرمانش بیهدف است، و حتی به جالب بودن نزدیک هم نمیشود. جاهطلبیهایی دارد، اما نمیداند چگونه آنها را اجرا کند. در نتیجه، فیلم تا قبل از پایانبندی همینطور بیهدف پیش میرود و در نهایت اصلاً به آن روانپالشیای که دوست دارد برسد هم نمیرسد. اما خب بازی سنوت خوب است. به همین خاطر باید فیلم را ببینید. باید امیدوار بود کسی آن بیرون کارش را ببیند، تنوع بازیاش را تشخیص دهد و نقشی را در پروژهای به او بدهد که شایسته استعدادها و تواناییهایش باشد.»
۸. ناظران (The Watchers)
- تاریخ اکران: ۷ ژوئن (۱۸ خرداد)
- کارگردان: ایشانا نایت شامالان
- بازیگران: داکوتا فانینگ، جرجینا کمبل، آلون فوئره
- خلاصه داستان: مینا هنرمند بیست و هشت ساله در جنگلی وسیع و دستنخورده در ایرلند غربی گیر میافتد. پس از یافتن پناهگاه، او ناخودآگاه در کنار سه غریبه که هر شب توسط موجودات مرموز تحت نظر و تعقیب قرار میگیرند، گرفتار میشود.
۹. درون بیرون ۲ (Inside Out 2)
- تاریخ اکران: ۱۴ ژوئن (۲۵ خرداد)
- کارگردان: کلسی مان
- صداپیشگان: ایمی پولر، فیلیس اسمیت، لوئیس بلک، تونی هیل، لایزا لاپیرا، مایا هاک، ایو ادبری، ادل اگزارکوپولوس، پال والتر هاوزر، کنزینگتون تالمن، داین لین، کایل مکلاکلن
- خلاصه داستان: رایلی در سالهای نوجوانی حالا با احساسات جدید خاص دوران بلوغ و چالشهای جدید مواجه شده است.
فیلم اصلی بر رایلی یازده ساله و احساساتش پس از نقل مکان به یک شهر جدید تمرکز داشت. در پایان فیلم، شادی و غم با هم همکاری میکنند تا به رایلی کمک کنند به خانوادهاش بگوید دلش برای زندگی قبلیاش تنگ شده و همچنین با تغییرات کنار بیاید. آنها یک «خاطرهی اصلی» جدید میسازند و شروع به احیای شخصیت این دختر میکنند. احساسات درون رایلی همچنین یک دکمه جدید با برچسب «بلوغ» روی صفحه کنترل خود پیدا میکنند که نشان از یک تغییر بزرگ دیگر دارد. حالا در قسمت دوم رایلی دیگر نوجوان است و با بلوغ و احساسات جدیدی از جمله اضطراب (مایا هاوک)، حسادت (آیو ادبیری)، ملالت (ادل اگزارکوپولوس) و خجالت (پل والتر هاوسر) مواجه میشود. این یک فرصت عالی برای بهروز رسانی فیلم اصلی برای یک محدوده سنی جدید است.
بیشتر بخوانید: اولین واکنشها به انیمیشن Inside Out 2 / تازه و جذاب
۱۰. نان و گل سرخ (Bread & Roses)
- تاریخ اکران: ۲۱ ژوئن (۱ تیر)
- کارگردان: صحرا مانی
- خلاصه داستان: مستندی درباره زنان در افغانستان بعد از حمله سال ۲۰۲۱ به این کشور است و تأثیری که قوانین مستبدانه طالبان بر زندگی زنان افغان و مردم این کشور میگذارد.
در مستند «نان و گل سرخ» ما شاهد اثرات حمله ۲۰۲۱ طالبان، بعد از دو دهه جنگ در افغانستان هستیم. با پایان یافتن اشغال آمریکا و کنترل بیشتر طالبان، زنان حق تحصیل در کلاس ششم، کار و راه رفتن بدون همراه در ملاءعام را از دست دادند. فیلم بر اهمیت آموزش و اینکه حذف مدرسه جلو تفکر آزاد را میگیرد، تأکید دارد. خانههای امن برای زنان فراری به پاکستان، اعتراض زنان به تعطیلی مدارس، شعار «کار، نان و تحصیل» و استفاده از ماشینهای آبپاش و گاز اشکآور علیه آنها از جمله تصاویری است که ما در این مستند میبینیم. از آنجا که مبارزه زنان افغان برای حقوق اولیهشان هنوز ادامه دارد، مستند «نان و گل سرخ» هم پایانبندی ندارد؛ چرا که مبارزه هنوز ادامه دارد.
کاترین بری از ورایتی مستند «نان و گل سرخ» آن را به عنوان یک «زوزه ضروری خشم» تحسین کرد و گفت که فیلم «فوری و بهموقعی» است و شیوه روایی «تکه تکه، از نزدیک و شخصی» آن از فقدان راوی سود میبرد. هالیوود ریپورتر این مستند را «نگاهی بینظیر به کابل» و «نقشهای برای نسل بعدی افغانستان در مبارزه در راه تعیین سرنوشت» توصیف کرد. هالیوود ریپورتر همچنین این مستند را «دلخراش» خواند، چرا که «زندگی زنان در افغانستان را به طور دقیق و با صداقت روشن و چشمی دلسوز ثبت میکند.»
۱۱. موتورسواران (The Bikeriders)
- تاریخ اکران: ۲۱ ژوئن (۱ تیر)
- کارگردان: جف نیکولز
- بازیگران: جودی کومر، آستین باتلر، تام هاردی، مایکل شنون، بوید هالبروک، دیمون هریمن، توبی والاس، اموری کوئن، بو نپ، کارل گلاسمن، هپی اندرسن، نورمن ریدس، مایک فیست
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۴ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: فیلم در دهه ۱۹۶۰ یک باشگاه موتورسواران خیالی در غرب میانه را دنبال میکند. این باشگاه که از طریق زندگی اعضای آن به تصویر کشیده میشود، در طول یک دهه از محل تجمع افراد محلی به یک باند شیطانی تبدیل میشود که شیوه زندگی منحصر به فرد گروه اصلی را تهدید میکند.
اگر اعتراض اصلی شما به قسمت دوم فیلم «تلماسه» این بود که دنی ویلنوو، کارگردان کانادایی از آستین باتلر خواسته بود سرش را برای بازی در نقش فید-روتا هارکونن بتراشد، و شما نتوانستید موهای زیبای او را ببینید (و واقعاً، مردم جز این چه اعتراضی میتوانند به فیلم ویلنوو داشته باشند؟)، حالا در «موتورسواران» میتوانید جبران کنید. به نظر میرسد که فیلم کاملاً حول موهای آستین باتلر و خونسردی ذاتی او میچرخد. جز باتلر، فیلم تام هاردی را هم دارد که به شکلی بیسابقه اینجا نقاب به صورت ندارد. «موتورسواران» یک نامه عاشقانه غمانگیز به روزهای باشکوه باشگاههای موتورسواری است و تماشای آن خیلی شبیه تماشای شیفتگان یک ورزش در دنیای مدرن است، فقط با مکانیک بیشتر و دعواهای اینترنتی کمتر.
در این درام دورهای دهه ۱۹۶۰، جودی کامر نقش زنی را بازی میکند که عاشق یک موتورسوار (باتلر) عضو یک باشگاه موتورسواری در غرب میانه میشود. رهبر این گروه (هاردی) آن را برای افراد غیربومی شکل داده است اما کمکم گروه از باشگاه موتورسواری به یک باند جنایی تبدیل میشود. امتیازهایی که به «موتورسواران» داده شده، نشان میدهد که واکنشها به طور کلی به فیلم مثبت بوده است. وبسایت راتن تومیتوز فیلم را این چنین توصیف کرده است: «به کمک بازیگران کاریزماتیک و اصالت نگاه جف نیکولز نویسنده-کارگردان فیلم، «موتورسواران» نگاهی متعارف و در عین حال تأثیرگذار به فرهنگ موتورسیکلت میاندازد.» متاکریتیک بر اساس نظر شانزده منتقد، از ۱۰۰، ۷۳ امتیاز به «موتورسواران» داده که نشاندهنده نقدهای «عموماً مطلوب» است.
۱۲. رقص خیالانگیز (Fancy Dance)
- تاریخ اکران: ۲۱ ژوئن (۱ تیر)
- کارگردان: اریکا ترمبلی
- بازیگران: لیلی گلداستون، آدری واسیلوسکی، شیا ویگهام، کریستل لایتنینگ
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: ژاکس بعد از ناپدید شدن خواهرش، روکی دختر سیزده ساله او را در منطقه محافظتشده بومیها بزرگ میکند. او به همراه روکی سفر جادهای را برای پیدا کردن خواهرش آغاز میکند و در عین حال، روکی را برای حضور در یک مراسم رقص مخصوص بومیها آماده کند. او امید دارد خواهرش را هم تا زمان برگزاری مراسم پیدا کند تا همه با هم در آن حضور پیدا کنند.
«رقص خیالانگیز» فیلمی به کارگردانی یک بومی امریکایی با بازی بومیان امریکایی و درباره بومیان امریکایی است. اریکا ترمبلی که بیشتر به خاطر مستندسازی شناخته شده است، در اولین تجربه کارگردانی سینمایی بلندش به سراغ لیلی گلداستون رفته است. همان بازیگر بومی نامزد اسکار که نقش شخصیت اصلی زن فیلم اسکورسیزی «قاتلان ماه کامل» را بازی کرد و این روزها دیگر حضور در فیلمی در نقش اصلی دلیل کافی برای تماشای آن فیلم است. گلادستون در «رقص خیالانگیز» نقش ژاکس را بازی میکند که از زمان ناپدید شدن خواهرش، خواهرزاده سیزده سالهاش روکی (ایزابل دیروی-اولسون) را در منطقه حفاظتشده ملت سنکا-کایوگا بزرگ میکند. او زمان زیادی را به یافتن خواهر گمشدهاش اختصاص میدهد، اما به روکی کمک میکند تا برای مراسم رقص مخصوص بومیها در آینده آماده شود. ژاکس خطر از دست دادن حضانت روکی به پدرش، فرانک را به جان میخرد و همراه با روکی به جاده میزند تا خواهرش را تا زمان برگرازی مراسم رقص پیدا کنند که او هم در مراسم شرکت کند.
«رقص خیالانگیز» در جشنواره ساندنس به نمایش درآمد و توانست نظر مثبت منتقدان را به خود جلب کند. در وبسایت راتن تومیتوز آمده است: «درامی ضروری مبتنی بر نگاه نظارهگری که به زندگی تحت حفاظت دارد و نشان میدهد که کارگردان و نویسندهاش اریکا ترمبلی یک استعداد نوظهور در عرصه فیلمسازی است.»
بیشتر بخوانید: ۱۲ فیلم جشنواره کن ۲۰۲۴ که انتظار دیدنشان را میکشیم
۱۳. سیاره ژانت (Janet Planet)
- تاریخ اکران: ۲۱ ژوئن (۱ تیر)
- کارگردان: انی بیکر
- بازیگران: جولیان نیکلسون، الیاس کوتیاس، ویل پاتون، سوفی اوکوندو
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۰ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: یک مادر هیپی متخصص طب سوزنی با دختر یازده سالهاش تنها در حومه ماساچوست زندگی میکنند. ورود سه غریبه به زندگی آنها مشکلاتی را برایشان ایجاد میکند.
۱۴. انواع مهربانی (Kinds of Kindness)
- تاریخ اکران: ۲۱ ژوئن (۱ تیر)
- کارگردان: یورگوس لانتیموس
- بازیگران: اما استون، جسی پلمونس، ویلم دفو، مارگارت کوالی، هانگ چائو، جو آلوین، مامودو آتی، هانتر شیفر
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۰ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: این فیلم آنتولوژی سه داستان مجزا و در عین حال به هم مرتبط را با بازیگران یکسان اما نقشهای متفاوت روایت میکند.
«انواع مهربانی» جدیدترین ساخته یورگوس لانتیموس اولین بار هفدهم مه ۲۰۲۴ در جشنواره کن به نمایش درآمد که با بازخوردهای خوبی مواجه شد و منتقدان، کارگردانی و بازی بازیگران آن را ستودند. پیتر بردشا از گاردین فیلم لانتیموس را یک «سهگانه مالیخولیایی و پوچگرایانه» خوانده و نوشته است که لانتیموس باز هم با همان بازیگران همیشگی جهان وهمآلود، مرموز و البته طناز را پیش روی ما میگذارد. این تکرار بازتاب وهمآلود اتفاقات وحشتناک جهان در بازی بازیگران یکسان نمود پیدا میکند. بردشا به جز استفاده مکرر از بازیگران، فیلم را تماشای تکرار همان تمثیلها، تصاویر و نشانههایی که در بیشتر فیلمهای لانتیموس میبینیم میداند. جهانی که بازتاب سورئال و همراه با طنز تلخ جهانی است که امروز در آن زندگی میکند. بردشاو مینویسد: «با وجود تمام ظرافت و سبک بصری خیرهکننده فیلم، شاید «انواع مهربانی» از فقدان محتوای عمیق رنج میبرد. این فیلم سنگینتر و طولانیتر از چیزی است که انتظار داشتم، گویی به دنبال یک نتیجه معنیدار میگردد که شاید اصلاً وجود نداشته باشد. اما شاید مفهوم از دست دادن کل نکته فیلم باشد.»
پیتر دبروج از ورایتی نوشته است که یورگوس لانتیموس کارگردان پیشگام جنبش موج عجیب یونانی پس از به موفقیت در گیشه و کسب جوایز معتبر برای فیلمهای «سوگلی» (The Favorite) و «بیچارگان» (Poor Things) نوشته تونی مکنامارا) با همکاری مجدد با افتیمیس فیلیپو نویسنده فیلم «دندان نیش» (Dog Tooth)، به سراغ چند پارودی خشک و جدی درباره مفاهیمی همچون کنترل و رضایت میرود، در بستر شرکت، ازدواج و مذهب؛ تمام عرصههایی که در آن مردم داوطلبانه قدرت خود را به دیگران واگذار میکنند. این فیلم آنتولوژی سه قسمتی که نزدیک به سه ساعت است، در دنیای موازی عجیبی روایت میشود؛ جایی که سگها فرمانروایی میکنند و مرگ یک مسئله قابل مذاکره است. لانتیموس با در اختیار داشتن بازیگران فوقالعاده و منابع بسیار غنیتر از یک استودیوی مستقل آمریکایی، در این فیلم به نوعی به قلمرو عجیب خود برمیگردد. «انواع مهربانی» به احتمال زیاد از آن فیلمهایی است که هرچه اطلاعات کمتری دربارهاش داشته باشید، تأثیرگذارتر خواهد بود، البته بدون شک بعد از دیدن فیلم درباره آن بحث و تبادل نظر خواهید کرد. این فیلم ترکیبی عجیب و به یک اندازه گیجکننده و لذتبخش است.
دیوید رونی از هالیوود ریپورتر نوشته ماهیت اسرارآمیز «انواع مهربانی» و حتی عنوانش مشخصاً اتفاقی نیست. در حین تماشای فیلم این حس به شما القا میشود که لانتیموس در یک ساختار سهقسمتی و همینطور زیر پا گذاشتن قواعد جامعه و روایتگری، دوباره جان گرفته است. شاید در اولین نگاه فیلم از نظر مفهومی به اندازهای که بعضی مخاطبان انتظار دارند منسجم نباشد، اما با تفکر بیشتر، قطعات پازل شروع به چیده شدن کنار هم میکنند و مضامین مشترک نمایان میشوند. فرقی نمیکند این سه داستان تا چه اندازه به هم مرتبطند، «انواع مهربانی» اثری با اصالت، جسورانه، بیرحمانه شوخطبع و یک فیلم عجیب تمامعیار است. فیلم باعث میشود مخاطب احساس کند که کارگردان از قدم گذاشتن در هیچ عرصهای واهمه ندارد. این جسارت شامل رفتن به سراغ مضامین تاریکی میشود که برای افراد حساس مناسب نیست، اما «انواع مهربانی» تعادلی در شوخطبعی برقرار میکند که به خوبی در خدمت کل اثر است.
۱۵. تلما (Thelma)
- تاریخ اکران: ۲۱ ژوئن (۱ تیر)
- کارگردان: جاش مارگولین
- بازیگران: جون اسکویب، فرد هچینگر، ریچارد راندتری، پارکر پوزی، کلارک گرگ، مالکوم مکداول
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۸ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: یک سری شیاد از تلما پیرزنی نود و اندی ساله کلاهبرداری مالی میکنند و تلما تصمیم میگیرد از آنها انتقام بگیرد.
نقدهای فیلم «تلما» عمدتاً مطلوب و مثبت بودهاند. در وبسایت راتن تومیتوز ضمن تحسین بازی جون اسکویب آمده است که فیلم نمیخواهد به هر قیمتی از مخاطب خنده بگیرد اما میخواهد وجه طنز مسائل جدی را هم نشان دهد. نشریه گاردین «تلما» را «جایزه» جشنواره ساندنس امسال میان انبوهای از فیلمهای تلخ و خام و درهم خواند. جون اسکویب نود و چهار ساله از آن دسته بازیگران در سن بالا مشهور شدهای است که نه به خاطر نامش که به خاطر جنس بازیاش بیشتر به عنوان شخصیتهای صحنهدزد در ذهن مخاطبان باقی مانده است. حالا اینکه اولین نقش اولش در این سن به او رسیده، دلیل کافی برای تماشای فیلم است. آدم انتظار ندارد او به سبک «مأموریت غیرممکن» قهرمان یک فیلم اکشن باشد. آدمی با تواناییهای معمولی که با تلفن میتوانند ده هزار دلار از او کلاهبرداری کنند. جاش مارگولین، کهنهکار کمدی بداهه نگاه تیزبینی به ریتم زندگی روزمره به عنوان یک نود و اندی ساله دارد. این فیلم که برای اولین بار در فستیوال ساندنس نمایش داده شد، قصیدهای است برای مادربزرگ واقعی او تلما، و همتای او بر پرده همراه با شوخطبعی، پر از شگفتی، یک جور شیرینی و سرسختیای که به وضوح از عشق عمیق و واقعی نشئت میگیرد.
نشریه ورایتی هم ضمن تحسین بازی جون اسکوئیب در نقشی دور از انتظار برای بازیگری شخصیتمحور، بسیاری از دیالوگهای فیلم را احتمالاً مستقیماً برگرفته از خود تلمای واقعی میداند که در زمان نمایش فیلم در ساندنس در ۱۰۳ سالگی هنوز زنده و قبراق بود. نویسنده ورایتی در اینهمانی با موقعیت شخصیت اصلی مینویسد: «وقتی یک پیر عزیز شما مورد سوء استفاده قرار میگیرد، اعضای دلسوز خانواده همینطور به سادگی از آن نمیگذرند بروند سراغ زندگی خودشان. به احتمال زیاد این موقعیت باعث میشود اعضای خانواده دور هم جمع شوند و مذاکره کنند و اقدامات لازم را برای محافظت بیشتر از آن عزیز انجام دهند. اما خب این قصه یک نسخه دیگر هم دارد. اولاد تصمیم میگیرند مادر یا پدر پیرشان را به خانه سالمندان بفرستند. تلما وقتی این را میشنود، تصمیم میگیرد دست به کاری بزند که نشان دهد خودش میتواند به امور خودش رسیدگی کند که خب تصمیم خطرناکی است، چون اگر با شکست مواجه شود، آزادی تلما را از او خواهد گرفت. آنچه درباره فیلم مارگولین زیر سؤال میرود این است که خیلی راحت از آن بخش خانواده میگذرد تا بستر برای شروع ماجراجویی تلما آغاز شود. مشخصاً تصمیم تلما عواقبی دارد اما مارگولین خیلی راحت از آنها میگذرد. این تا حد زیادی به این خاطر است که فیلم در واقع نامه عاشقانهای به مادربزرگ قوی فیلمساز است. «تلما» شاید خودش را به عنوان شکل نامتعارفی از فیلم اکشن معرفی کند اما بیشتر سیتکام است.»
۱۶. من هستم: سلین دیون (I Am: Celine Dion)
- تاریخ اکران: ۲۵ ژوئن (۵ تیر)
- کارگردان: ایرنه تیلور
- خلاصه داستان: مستندی درباره زندگی سلین دیون، خواننده موسیقی پاپ و ابعاد شخصیتر زندگی حرفهای او.
۱۷. یک موضوع خانوادگی (A Family Affair)
- تاریخ اکران: ۲۸ ژوئن (۸ تیر)
- کارگردان: ریچارد لاگراونیس
- بازیگران: نیکول کیدمن، زک افرون، جویی کینگ، لیزا کوشی، کتی بیتس، شرلی مکلین
- خلاصه داستان: دستیار یک ستاره خودشیفته سینما متوجه میشود که مادرش با رئیسش رابطه پنهانی دارد.
۱۸. افق: حماسه آمریکایی، قسمت اول و دوم (Horizon: An American Saga: Chapters 1 and 2)
- تاریخ اکران: ۲۸ ژوئن و ۱۶ اوت (۸ تیر و ۲۶ مرداد)
- کارگردان: کوین کاستنر
- بازیگران: کوین کاستنر، سیهنا میلر، سم ورثینگتون، جووانی ریبیسی، جنا مالون، ابی لی کرشا، مایکل روکر، دنی هوستون، لوک ویلسون، ایزابل فورمن، جفریدیوید فاهی، ویل پاتون، تاتانکا مینز، اوون کرو شو، الا هانت، جیمی باور، توماس هیدن چرچ
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۳۸ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: آمریکاییها در طول جنگ داخلی در حالی که جنگ رو به گسترش است، به سمت غرب میروند و با قبایل بومی درگیر میشوند.
«افق: حماسه آمریکایی» اولین ساخته کوین کاستنر پس از دو دهه بازنشستگی است؛ کارگردانی که در دهه ۱۹۹۰ میلادی با «رقصنده با گرگها» جایزه اسکار بهترین کارگردانی را به خانه برد و پس از اکران «چراگاه آزاد» (۲۰۰۳) از فیلمسازی کنارهگیری کرد. فیلم «افق: حماسه آمریکایی» که در بخش از خارج از مسابقه جشنواره کن ۲۰۲۴ به نمایش درآمد، نتوانست امتیازات و نقدهای مثبتی دریافت کند.
رابی کالین از تلگراف درباره فیلم نوشت: «چند سال قبل، زمانی که «تاپ گان: ماوریک» در اوج بود، اصطلاح «سینمای پدرانه» برای توصیف معدود فیلمهای هالیوودی که از دوران ماقبل همهگیری جلوههای ویژه رایانهای و ابرقهرمانان الهام گرفته بودند، رایج شد. کوین کاستنر با اولین فیلم بلندش بعد از بیست و یک سال غیبت، شاید «سینمای پدربزرگانه» را اختراع کرده باشد. «افق: حماسه آمریکایی» یک وسترن از نسل فیلمهایی است که جان فورد در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ میساخت: جدی، باوقار، انسانی و امیدوار؛ پر از شخصیتهایی با پرداخت مناسب و چشماندازهای وسیع و بدون ذرهای بدبینی. بخشی از لذت «افق»، وسعت باشکوه آن است؛ با این کوهها، تپهها و دشتها، چه کسی به جلوههای ویژه رایانهای نیاز دارد؟ اما فیلم حرف اصلیاش را در جزئیات میزند: ما اغلب شخصیتها را از طریق رویکرد آنها میشناسیم. با این حال، شاید شکوه کامل فیلم تا زمانی که داستانهایش در قسمت دوم تکمیل نشوند، آشکار نشود.»
پیتر بردشا از گاردین «افق: حماسه آمریکایی» را این چنین توصیف کرده است: «بعد از سه ساعت اسبسواری طاقتفرسا، باید گفت که وسترن خوشساخت اما عجیبوغریب کوین کاستنر در زمینهی روایت یک داستان رضایتبخش چندان موفق نیست. این ظاهرا قرار است تنها قسمت اولِ یک حماسهی چندقسمتی باشد که کاستنر کارگردان، نویسنده مشترک و بازیگر آن است. اما به نوعی برای خطوط داستانی متعدد و حل نشدهاش هیجان خاصی ایجاد نمیکند. در واقع، این حماسه با ریتمی خستهکننده به پایان میرسد و ناگهان به یک مونتاژ بسیار عجیب برای قسمت دوم تبدیل میشود، جایی که کاستنر به شخصیتهایی که تاکنون ندیدهایم، مشت میزند؛ انگار کسی بهطور تصادفی دکمهی جلو زدن را فشار داده باشد و ما کل بخش دوم را در بیست و پنج ثانیه تماشا میکنیم.
عجیبترین بخش [قصه] مربوط به شخصیت کوین کاستنر است: خونسرد، کارآمد و بیاحساس به سبک سنتی. شخصیت او، هیز الیسون، جذاب و آرام صحبت میکند و وقتی به شهر میرسد، بلافاصله وارد عجیبترین و غیرقابل باورترین رابطهی ممکن با مریگولد (با بازی اَبی لی ۳۶ ساله، در مقابل کاستنر ۶۹ ساله) میشود. پس از درگیری خشونتآمیز هیز با کالب (جیمی باور)، این زوج عاشقِ غیرقابلباور با هم و با یک کودک راهی سفر میشوند. با اینکه به نظر میرسد هیزِ خسته علاقهای به روابط ندارد، اما مریگولد او را واقعا جذاب میداند. بنابراین فیلم به طور بیهدف و کسلکنندهای پیش میرود و به جز چند لحظهی نسبتا سرگرمکننده، ۱۸۰ دقیقه شما را در این فکر نگه میدارد که چه زمانی و آیا اصلا قرار است جالب شود یا خیر. از برخی جهات، «افق: حماسه آمریکایی» مرا به یاد وسترن «چراگاه آزاد» (۲۰۰۳) کاستنر انداخت، اما آن فیلم اجرای بسیار جالبتری از کاستنر و بازیهای درجهیکی از رابرت دووال و مایکل گمبون را داشت. بازیگری، اینجا چندان چشمگیر و کنترلشده نیست. اینجا چیز زیادی در افق دیده نمیشود.»
۱۹. یک مکان ساکت: روز نخست (A Quiet Place: Day One)
- تاریخ اکران: ۲۸ ژوئن (۸ تیر)
- کارگردان: مایکل سارنوسکی
- بازیگران: لوپیتا نیونگو، جوزف کوئین، الکس وولف، جایمن هانسو، دنی اوهر
- خلاصه داستان: سم هو که هنگام حمله مهاجمان در حال سپری کردن سفر یکروزهاش به نیویورک است، با مردی به نام اریک شنا میشود و این دو نفر با کمک یکدیگر سعی میکنند از دست موجودات مرگباری که به زمین حمله کردهاند، جان سالم به در ببرند.
«یک مکان ساکت ۳» قرار است روایتگر ادامه داستان خانوادهای باشد که در دو قسمت پیشین زندگی آنها را دنبال کردهایم. در این قسمت هم مانند قسمتهای پیشین، امیلی بلانت ایفاگر نقش اصلی خواهد بود. باید دید که آیا قسمت سوم این مجموعه هم شخصیتهای انسانی و غیر انسانی جدیدی را به مخاطبهای سینمایی خود معرفی خواهد کرد یا خیر. با این وجود هنوز هیچکس نمیداند که باید چه انتظاری از قسمت سوم این مجموعه فیلمها که در ژانر وحشت ساخته میشوند داشته باشد.
اگر از طرفداران این مجموعه فیلمهای ترسناک باشید به خاطر خواهید داشت که در صحنه افتتاحیه فیلم «یک مکان ساکت ۲» طی یک سکانس بازگشت به گذشته نگاهی کوتاه انداخته شد به روزهای ابتدایی حمله بیگانهها به زمین. در «روز نخست» اما قرار است نگاهی دقیقتر به روزهای نخست مورد حمله قرار گرفتن زمین بیاندازیم و دریابیم که مردم در نخستین روزهای آشنا شدن خود با این موجودات بیگانه عجیب و پیش از پیدا کردن شناختی کامل از آنها چگونه با این موجودات مواجه شدند. طبق گزارش منتشر شده از مجله اینترتینمنت ویکلی، بازیگر برنده اسکار، لوپیتا نیونگ در این فیلم نقش شخصیتی به نام سم هو را ایفا میکند که هنگام حمله مهاجمان در حال سپری کردن سفر یکروزهاش به نیویورک است. وقتی که همهچیز به هم میریزد، او با مردی به نام اریک شنا میشود و این دو نفر با کمک یکدیگر سعی میکنند از دست موجودات مرگباری که به زمین حمله کردهاند، جان سالم به در ببرند.
در حالی که بخش زیادی از خط داستانی این فیلم هنوز نامعلوم است، کوئین در مصاحبهای با مجلهی اینترتینمنت ویکلی، «روز نخست» را فیلمی توصیف کرده است که بیش از این که در ژانر بقا جای بگیرد، فیلمی است متعلق به ژانر فرار. او در این باره گفت: «این فیلم بیش از هر چیز یک درام شخصیتی است. وقایع فیلم همانطور که مشخص است در جهانی رخ میدهند که همه میدانیم چگونه است، اما بیش از هر چیز این فیلم دربارهی این دو شخصیتی است که سردرگم هستند و تلاش میکنند سرنوشت خود را تعیین کنند. شخصیتهای جذاب دیگری هم در این فیلم وجود دارند که سم با آنها روبهرو میشود، اما مهمترین نقطهی عطف این فیلم به هم رسیدن سم و اریک است و این نکته که آنها به پذیرشی دوجانبه میرسند و در واقعیتی جدید با یکدیگر همراه میشوند.»
۲۰. من نفرتانگیز ۴ (Despicable Me 4)
- تاریخ اکران: ۳ ژوئیه (۱۳ تیر)
- کارگردان: کریس رناد
- صداپیشگان: استیو کرل، کریستن ویگ، ویل فرل، جوئی کینگ، سوفیا ورگارا، میرندا کازگرو، کلوئه فاینمن، استیون کلبر، استیو کوگان
- خلاصه داستان: گرو محبوبترین ابرشرور تبدیلشده به مأمور لیگ ضد شرورهای دنیا در کنار همسرش و همکارش، لوسی یک مأمور لیگ ضد شرور دیگر و سه دختر فرزندخواندهشان و ششمین و جدیدترین عضو خانواده گرو، گرو جونیور که پدرش را عذاب میدهدر، هدف حمله یک شرور تازه ماکسیم لو مال، جنایتکار فراری و دوست دخترش والنتینا قرار میگیرند و مجبور به فرار میشوند.
۲۱. پلیس بورلی هیلز: اکسل اف (Beverly Hills Cop: Axel F)
- تاریخ اکران: ۳ ژوئیه (۱۳ تیر)
- کارگردان: مارک مولوی
- بازیگران: ادی مورفی، جوزف گوردون لویت، تیلور پیج، جاج رینهولد، جان اشتون، پل رایزر، برانسون پینچوت، کوین بیکن
- خلاصه داستان: اکسل فولی بعد از آنکه جان دخترش جین در معرض خطر قرار میگیرد، به بورلی هیلز باز میگردد تا به همراه دخترش و دوستپسر سابقش، سرمنشاء فساد را در نیروهای اداره پلیس بورلی هیلز را پس از مرگ یک دوست قدیمی پیدا کند.
۲۲. ماکسین (MaXXXine)
- تاریخ اکران: ۵ ژوئیه (۱۵ تیر)
- کارگردان: تی وست
- بازیگران: میا گاث، الیزابت دبیکی، موزس سامنی، میشل موناهن، بابی کاناوله، لیلی کالینز، هالزی، جانکارلو اسپوزیتو، کوین بیکن
- خلاصه داستان: ماکسین تنها بازمانده حوادث یک قتل عام، در اوایل دهه ۱۹۸۰ به لس آنجلس نقل مکان میکند تا رویای ستاره شدنش را به حقیقت تبدیل کند، اما از سوی یک قاتل زنجیرهای ملقب به شکارچی شب مورد تعقیب قرار میگیرد.
«ماکسین» سومین قسمت مجموعه «ایکس» و دنباله مستقیم فیلم محصول ۲۰۲۲ «ایکس» است. به نظر میرسد که در این قسمت شاهد قتلهای وحشتناک و پیچشهای داستانی کافی برای همراه کردن تماشاگر تا انتها را دارد. البته کارگردان فیلم ضمن اشاره به اینکه فیلمش ترکیبی از «ترمیناتور» (The Terminator) جیمز کامرون و فیلم «موجود» (The Thing) پل شریدر است. شاید این قسمت حاوی قتل و صحنههای وحشتناک باشد اما به اندازه دو قسمت قبلی آنچنان ترسناک نیست.
۲۳. سینگ سینگ (Sing Sing)
- تاریخ اکران: ۱۲ ژوئیه (۲۲ تیر)
- کارگردان: گرگ کودار
- بازیگران: کلمن دومینگو، شان سن حوزه، پال ریسی
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۶ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: مستند درامی درباره زندانیان ندامتگاه سینگ سینگ در نیویورک که به عنوان بخشی از برنامه واقعی توانبخشی از طریق هنر، تئاتر روی صحنه میبرند.
۲۴. مرا به ماه پرواز ده (Fly Me to the Moon)
- تاریخ اکران: ۱۲ ژوئیه (۲۲ تیر)
- کارگردان: گرگ برلانتی
- بازیگران: اسکارلت جوهانسون، چنینگ تاتوم، جیم رش، ری رومانو، وودی هرلسون، آنا گارسیا، کولین وودل، دونالد الیز واتکینز، نوحا رابینز، نیک دیلنبرگ، آرت نیوکرک، اشلی کینگز، جاناتان اوریا لوپز، اوا پیلار، کریستین زوبر، چاد کرو، ویل جیکوبز، ملیسا لیتو، لورن روارد
- خلاصه داستان: در جریان یک مسابقه فضایی در دهه ۱۹۶۰ بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی، رابطهای عاطفی بین یک مدیر ناسا مسئول پرتاب آپولو ۱۱ و یک متخصص بازاریابی که مأمور ترمیم تصویر عمومی ناسا شدهاند، ایجاد میشود.
بیشتر بخوانید: معرفی ۲۰ فیلم بهار ۲۰۲۴ که انتظار دیدنشان را میکشیم
۲۵. گردبادها (Twisters)
- تاریخ اکران: ۱۹ ژوئیه (۲۹ تیر)
- کارگردان: لی ایزاک چانگ
- بازیگران: دیزی ادگار جونز، گلن پاول، آنتونی راموس
- خلاصه داستان: گروهی متخصص در رهگیری گردباد تلاش میکنند با یک سیستم ردیابی با فناوری پیشرفته با تغییرات جوی مهلک مبارزه کنند.
این بار، رهگیران توفان باید نه فقط با یک گردباد که با دو گرباد مواجه شوند. ظاهراً پاول در «گردبادها» نقش یک شخصیت اینترنتی رهگیر گردباد را بازی میکند که تمام حیلهاش این است که کامیون خود را مستقیماً به مسیر گردبادهای روبهرو میراند، وسیله نقلیه را به زمین ثابت نگه میدارد و بعد از درون یکی از وحشتناکترین پدیدههای آب و هوایی طبیعت فیلم میگیرد. دیزی ادگار جونز هم اینجا نقش یک رهگیر سابق گردباد را بازی میکند که به مرکز اوکلاهاما بازمیگردد تا یک سیستم ردیابی با فناوری پیشرفته را آزمایش کند. اما همکاران او و گروهی جنجالی به رهبری آقای پاول به یکباره در مرکز چندین توفان مرگبار و پدیدههای آب و هوایی گرفتار میشوند.
۲۶. ددپول و ولورین (Deadpool and Wolverine)
- تاریخ اکران: ۲۶ ژوئیه (۵ مرداد)
- کارگردان: شاون لوی
- بازیگران: رایان رینولدز، هیو جکمن، اما کورین، مورنا باکارین، راب دلینی، لزلی اوگامس، کاران سونی، متیو مکفادین
- خلاصه داستان: ددپول و ولورین دو ابرقهرمان مارول برای اولین بار بر پرده نقرهای کنار هم قرار میگیرند تا جهان را از یک خطر بزرگ نجات دهند.
«ددپول و ولورین» سی و چهارمین فیلم جهان سینمایی مارول و دنباله فیلم محصول ۲۰۱۶ «ددپول» و قسمت دومش محصول ۲۰۱۸ است. این سومین بار است که رینولدز برای بازی در نقش ددپول به پرده نقرهای بازمیگردد و هیو جکمن هم با نقش ولورین میآید تا گیشه را در اکران تابستانی ۲۰۲۴ تضمین کند. در این متا کمدی ماجراجویی، وید ویلسون در حال گذراندن یک زندگی آرام و دوران ددپول بودنش به سر آمده است اما یک سازمان بروکراتیک که بیرون فضا و زمان وجود دارد و همهچیز را تحت نظر، او را به مأموریتی تازه میفرستد. حالا به این به مزدور نقابدار عاقل فرصتی برای تبدیل شدن به یک قهرمان با حسن نیت داده میشود و او باید به یک تیم حماسی با یکی از مردان ایکس، ولورین همراه شود تا جهان را از یک خطر وجودی نجات دهد. ددپول و ولورین هر دو مشتاق به نجات دنیا مأموریتی را در کنار هم آغاز میکنند که تاریخچه جهان سینمایی مارول را تغییر خواهد داد.
۲۷. دیدی (Dìdi)
- تاریخ اکران: ۲۶ ژوئیه (۵ مرداد)
- کارگردان: شان ونگ
- بازیگران: آیزاک ونگ، شرلی چن، جوان چن، رائول دیال، آرون چانگ، جورجی آگوست
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: فیلم داستان یک پسربچه سیزده ساله تایوانی امریکایی در سال ۲۰۰۸ را روایت میکند که زندگیاش حول یاد گرفتن اسکیت و شیطنت با همسالان و عشق به مادرش میچرخد.
نقدهای فیلم «دیدی» عمدتاً مطلوب و مثبت بودهاند. آدریان هورتون در نقدی که برای گاردین نوشته، «دیدی» را «به آسانی یکی از بهترین و روانترین فیلمهایی که درباره تجربه بزرگ شدن بچه در عصر اینترنت ساخته شده است» توصیف کرده است. اسکات فیلیپس در نقدش برای نشریه فوربس بازی بازیگران را تحسین کرده و نوشته است: «اگر بگوییم «دیدی» از این فیلمهای حالخوبکن است، آن را دستکم گرفتهایم. فیلم هرگز مخاطب را بازی نمیدهد، اما مقادیر زیادی کمدی دارد تا بتواند موضوعات سنگینش را تلطیف کند. شبیه زندگی واقعی است، میان تمام چالشها و مشکلات زندگی واقعی به دنبال طنز و شادی است.»
۲۸. سرزمینهای مرزی (Borderlands)
- تاریخ اکران: ۹ اوت (۱۹ مرداد)
- کارگردان: الی راث
- بازیگران: کیت بلانشت، کوین هارت، جک بلک، بابی لی، ادگار رامیرس، آریانا گرینبلات، فلوریان مونتئانو، جینا گرشان، جیمی لی کرتیس
- خلاصه داستان: گروهی از افراد ناسازگار کیهانی از جمله یک شکارچی بدنام، یک مزدور کهنه کار، یک متخصص مواد منفجره و یک دانشمند عجیب و غریب، وظیفه پیدا کردن یک دختر گمشده را بر عهده دارند.
لیلیت، یک قانونشکن بدنام با گذشتهای مرموز، با اکراه به سیاره خانه خود پاندورا باز میگردد تا دختر گمشده شخصی قدرتمند را پیدا کند. لیلیت با یک تیم غیرمنتظره اتحاد تشکیل میدهد، رولاند، یک مزدور نخبه سابق که حالا ناامیدانه به دنبال رستگاری است. تینا کوچولو، یک تخریبگر وحشی پیش از نوجوانی. کریگ، محافظ عضلانی تینا که دچار مشکل بیان است. تانیس، دانشمندی بدون سلامت عقل و کلپترپ، یک ربات همیشه عاقل. این قهرمانان عجیب و غریب باید با هیولاهای بیگانه و راهزنان خطرناک مبارزه کنند تا دختر گمشده را پیدا کنند و از آن محافظت کنند، کسی که ممکن است کلید قدرت غیرقابل تصور را در دست داشته باشد. سرنوشت جهان میتواند در دست آنها باشد، اما آنها برای چیزی بیشتر میجنگند: یکدیگر.
۲۹. دختر خوب (Good One)
- تاریخ اکران: ۹ اوت (۱۹ مرداد)
- کارگردان: ایندیا دونالدسون
- بازیگران: لیلی کولیاس، جیمز لی گراس، دنی مککارتی
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: سام در جریان یک سفر با کولهپشتی و پای پیاده در کتسکیلز تلاش میکند چالش و درگیری میان پدرش و دوستش را حل کند.
۳۰. ما تمامش میکنیم (It Ends With Us)
- تاریخ اکران: ۹ اوت (۱۹ مرداد)
- کارگردان: جاستین بالدونی
- بازیگران: بلیک لایولی، جاستین بالدونی
- خلاصه داستان: رابطه عاشقانه میان رایل و لیلی با شور و حرارت شروع میشود اما وقتی لیلی سویه تاریک رایل را میبیند، همه چیز پیچیده میشود.
۳۱. تله (Trap)
- تاریخ اکران: ۹ اوت (۱۹ مرداد)
- کارگردان: ام. نایت شامالان
- بازیگران: جاش هارتنت، سالکا شامالان، هیلی میلز، آلیسون پیل، مارنی مکفیل
- خلاصه داستان: یک پدر دخترش را به کنسرت پاپ آرتیستی معروف میبرد اما متوجه میشود که کل برنامه تلهای برای دستگیری خود اوست.
۳۲. دختران (Daughters)
- تاریخ اکران: ۱۴ اوت (۲۴ مرداد)
- کارگردان: آنجلا پاتون، ناتالی رای
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: مستندی درباره مراسم رقص سالانهای که یک سازمان غیرانتفاعی برای دختران و پدران زندانیشان برگزار میکند.
در یادداشت ورایتی درباره «دختران» آمده است: «فیلم پر از لحظات شاعرانه است که بینندگان را با غم، ترس، بینش و امیدهای جوانان آشنا میکند. تمام دستاندرکاران این مستند با توجه و دقتی دلسوزانه، فضایی را برای دختران ایجاد میکنند که دختر باشند.»
اسکرین دیلی هم در یادداشتی مستند «دختران» را این چنین توصیف میکند: «فیلم تمرکز خود را بر این دخترانی قرار میدهد که بعد از زندانی شدن پدرانشان تنها میمانند. در ابتدای فیلمبرداری این دختران پنج تا پانزده ساله بودند و صراحت و صداقت آنها به مستند یک اصالت احساسی میبخشد که باعث میشود فیلم در دام همیشگی مستندهای زندانمحور نیفتد.»
- تاریخ اکران: ۱۶ اوت (۲۶ مرداد)
- کارگردان: فده آلوارز
- بازیگران: کیلی اسپینی، ایزابلا مونر، دیوید جانسون، آرچی رنو، اسپایک فیرن، آیلین وو
- خلاصه داستان: گروهی از زبالهگردان فضایی در حال پاکسازی ایستگاهی متروکه در فضا هستند که با ترسناکترین گونه زندگی در جهان خود روبهرو میشوند.
اینطور نیست که فیلمهای اخیر بیگانه به وحشت علاقه نداشته باشند. فیلم محصول ۲۰۱۲ «پرومته» (Prometheus) یکی از ترسناکترین سکانسهای فرنچایز را دارد، و مردمگریزی دنباله آن در سال ۲۰۱۷ «بیگانه: پیمان» (Alien: Covenant) دلسردکننده است. فقط مشکل این است که از زمان فیلم اصلی ریدلی اسکات، فیلمهای بیگانه چندان متعهد به ترساندن تماشاگران نبودهاند. گفته میشود که «بیگانه: رومولوس» قرار است بازگشتی به همان قالب باشد، و اینطور که معلوم است وسوسهانگیز است. جزئیات زیادی درباره فیلم در دسترس نیست. گویا داستانش بین فیلمهای «بیگانه» و «بیگانگان» میگذرد و بر زبالهگردهای جوان متمرکز است که ژنومورفها را در یک ایستگاه فضایی متروکه پیدا میکنند. با این حال، آنچه مسلم است این است که فیلم قرار است بسیار ترسناک باشد؛ چیزی که آلوارز با توجه به فیلم «نفس نکش» و بازسازی بسیار بدش از «مرده شریر» (Evil Dead) ثابت کرده در آن بسیار خوب است.
۳۴. کلاغ (The Crow)
- تاریخ اکران: ۲۳ اوت (۲ شهریور)
- کارگردان: روپرت سندرز
- بازیگران: بیل اسکاشگورد، افکیای توئیگز، دنی هوستون
- خلاصه داستان: یک موزیسین از مرگ برگشته آماده است که انتقام مرگ خودش و نامزدش را از دشمنانشان بگیرد.
۳۵. دوبار چشمک بزن (Blink Twice)
- تاریخ اکران: ۲۳ اوت (۲ شهریور)
- کارگردان: زوئی کراویتز
- بازیگران: نائومی آکی، چنینگ تیتوم، کریستین اسلیتر، سایمون رکس، آدریا آرجونا، هالی جوئل آزمنت، کایل مکلاکلن، جینا دیویس، عالیه شوکت
خلاصه داستان: پیشخدمتی به نام فریدا با یک غول فناوری به جزیره شخصی او سفر میکند.زوئی کراویتزِ بازیگر در اولین تجربه کارگردانی سینمایی بلندش به سراغ ژانر ماجراجویی رفته است که البته مایههای طنز هم دارد. در «دوبار چشمک بزن» نائومی آکی نقش فریدا پیشخدمتی را بازی میکند که با یک غول فناوری به نام اسلیتر کینگ (چنینگ تاتوم) به جزیره شخصیاش سفر می کند. فیلم کراویتز بر اساس آنچه از تریلر آن استنباط میشود و با مجموعهای از شخصیتهای عجیب و غریب که کریستین اسلیتر، سیمون رکس، کایل مکلاکلان، هیلی جوئل اوسمنت و آلیا شوکت نقششان را بازی میکنند، یادآور فیلمهای «چاقوکشی» (Knives Out) است. «دوبار چشمک بزن» تا به حال در هیچ جشنوارهای به نمایش درنیامده، بنابراین، نقدی روی فیلم هم در دسترس نیست.
https://teater.ir/news/62033