«بچه» نمایشی پرانرژی و تماشایی است اما نظریهای برای رهایی و ترسیم یک جهان اتوپیایی ندارد.
مرتضی فرهادنیا در مقام کارگردان تلاش دارد فضایی فانتزی و هراسناک خلق کند. زن و مرد نمایش کلماتی نامفهوم را زیر لب زمزمه کرده و بیوقفه در حال حرکت با بدنهایی گروتسک هستند. نورپردازی کمینهگرایانه اجرا به خوبی توانسته در خدمت سیاستهای اجرایی کارگردان باشد و همهچیز را از وضوح بیندازد و پرسپکتیوی دلهرهآور از یک زندگی زناشویی را ترسیم کند. یک پنجره در انتهای صحنه است که گاهی نوری بر آن تابانده شده و فضای بیرونی خانه رویتپذیر میشود. محیط بیرونی چنان مینماید که گویی مملو از نیروهای خطرناک همچون گرگ و موجودات شرور است. گو اینکه فضای خانه هم چندان که باید امن و ایمن نیست و میتواند مستعد انواع و اقسام جنایت و خشونت باشد. شوربختانه خبری از نیروهای پلیس نیست و کارآگاه خصوصی هم به وقت حضور در خانه گرفتار اسهال است و تمرکزی بر روند امور ندارد.
صحنه با آنکه مملو از اشیای زندگی روزمره است و چنان طراحی شده که رئالیستی و باورپذیر باشد اما فضاسازی اجرا در مسیر دیگری است و از طریق نورپردازی، شیوه بازی و موسیقی، کمابیش اکسپرسیونیستی و توهمزا است. به هر حال حضور نابهنگام بچه، دکتر و پرستار و فردی که مدعی است برای تعمیر زنگ خانه آمده و بعدتر جایگزین بچه گمشده میشود، فضای اکسپرسیونیستی نمایش را شدت میبخشد و قابهایی به یاد ماندنی از تلاقی بدنها برای مخاطبان میسازد. از این باب نمایش بچه را میتوان از نمونههای قابل اعتنای این قبیل فضاهای ترسناک و ذهنیگرا دانست که محافظهکاری را کنار گذاشته و تلاش دارند مسیر پیشِ رو را تا نهایت منطقیاش ادامه بدهند. بازی بازیگران نمایش بچه، از نکات قابل اعتنای اجراست. تلفیقی از ماشینیسم، جنون و سویههای گروتسک، در بازی بازیگران نقش زن و مرد دیده میشود. اما شیوه بازی شخصیت بچه با طمأنینه و ایستایی همراه است. گو اینکه بازیگر نقش کارآگاه، یادآور سینمای نووار در اروپای دهه پنجاه بوده و در تضاد با اتمسفر کلی اجرا.
در این اجرا نسبت انسان با غذایی که میخورد بار دیگر به مساله بدل میشود. با آنکه خوردن گوشت حیوانات امری غیراخلاقی معرفی شده که باید از آن حذر کرد اما فرجام کار به کانیبالیسم یا همان سنت تاریخی آدمخواری ختم شده است. اجرا کمابیش میگوید که گریزی از خوردن گوشت برای انسان امروزی نیست و ژستهای مبتنی بر عدم مصرف گوشت کاذب و دروغین است. اینکه زن و مرد نمایش با آن بدنهای گروتسک، مدعی هستند که گوشت نمیخورند و به همین دلیل توانایی یادآوری گذشته را از دست دادهاند بیشک امری است مناقشهبرانگیز که گمشدن ناگهانی بچه خلاف آن را اثبات میکند. چراکه غذایی که این دو نفر تهیه و مصرف میکنند نشان از اقبال دوباره به گوشت دارد مساله فقط نوع گوشت است: انسان یا حیوان؟ به دیگر سخن بچهای که از طرف کائنات به این خانواده هدیه شده به مثابه منبع تهیه غذا در نظر گرفته شده و میتوان به وقت ضرورت به سراغش رفت و طعامی آماده کرد. بیجهت نیست که کارآگاه خصوصی بعد از چشیدن غذای روی میز، دچار اسهال شده و مجبور است مدام به توالت مراجعه کند چراکه او طمع کرده و غذایی را مصرف کرده که معلوم نیست از چه گوشتی تهیه شده است.
نمایش بچه در این وانفسای اجراهای کمرمق، پر انرژی و تماشایی است. اما به لحاظ جهانبینی، ایدئولوژی به نسبت خطرناکی دارد و به واقع فاقد نظریه رهایی و ترسیم یک جهان اتوپیایی است. شباهت این اجرا به آثاری که فیالمثل محمد مساوات در این سالها تولید کرده تا حدودی مشهود است و ساختن فضاهای غریبآشنا در دستور کار کارگردان. جهانی که این قبیل آثار پیشنهاد میدهند مبتنی است بر یک خودبسندگی حداکثری و فقدان چشماندازی امیدبخش بر آینده. به دیگر سخن عاملیت انسانی اینجا به محاق میرود و تفوق با تقدیرگرایی است. از منظر این اجراها خروج از این چرخه تکرارشونده تقریبا ناممکن بوده و تنها با خشونت، خونریزی و تکهپارهکردن بدن دیگری است که میتوان تا حدودی امید داشت که این سیکل از کار بیفتد و وضعیتی تازه آغاز شود. به لحاظ جامعهشناختی، اجراهایی چون «بچه» محصول فروبستگی سیاسی و برآمدن زمانهای بیامید است. وقتی در افق آینده راهی به رهایی و امکان رستگاری نمایان نیست لاجرم عزیمت به وادی حرمان و حسرت، ناگزیر میشود.
اینجاست که باور به امکان خروج، اعتراض و تخطی میتواند همچون یک آلترناتیو سیاسی و اجرایی عمل کند و مسیر تغییر و تحول را بگشاید. به شرط داشتن یک نظریه مترقی و رادیکال رهایی و مقهور بازتولید وضعیت صلب کنونی نشدن. تئاتر این روزهای ما به صداهای تازهای نیاز دارد که علاوه بر فرم زیباشناسی، امر سیاسی را هم احیا کند و بدیلی باشد نسبت به اجراهایی که بازتولید مناسبات محافظهکارانه گذشتهاند. امکان یا امتناع این مساله به زمانهای برمیگردد که هنرمندش تمنای ناممکن «امر نو» را در سر بپروراند و مقهور هجوم نیروهای واپسگرا نشود. آینده نشان خواهد داد که نهاد اجتماعی تئاتر و فعالانش، در این زمینه چه در چنته دارند و قرار است چگونه بر سر قرارشان با تاریخ حاضر شوند.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: محمدحسن خدایی
https://teater.ir/news/64965