با شهرام مکری از فیلمسازان خلاق و خوشفکر و همچنین جوان سینمای ایران گفتوگویی انجام دادیم و از او خواستیم ضمن بررسی مشکلات سینمای ایران، پیشنهادات خود را برای رفع مشکلات موجود ارایه دهد. این گفتوگو پیش روی شماست.
بعداز فیلم «جنایت بیدقت»، نزدیک به 5 سالی میشود که فیلم نساختید... چرا؟ این سوال را از این جهت پرسیدم که فیلمهای شما بیشتر در رده هنری، تجربی قرار میگیرد. کم کاری شما برایم سوال بود.
فکرمیکنممهمترین دلیل کمکاری درباره فیلمسازانی مثل من - که به صورت معمول تنبل و کمکار هستند - و گاهی فاصله بین فیلمهایشان بیشتر میشود، برمیگردد به تحولات اجتماعی که روی سینما هم تاثیر میگذارد.
در چند سال گذشته و بعد از فیلم «جنایت بیدقت» با تراژدی کرونا روبهرو بودیم، خاطرم هست برای توزیع فیلم «جنایت بیدقت» در جشنواره ونیز با ماسک و جواب آزمایشهای کرونا رفتم. کرونا باعث شد دوسالی برنامه توزیع فیلم دچار مشکل شود.
برای نمایش در ایران هم طبق معمول، اداره نظارت و ارزشیابی با فیلم مسائلی داشت، در پایان دولت آقای روحانی مجوز فیلم صادر نشد و با شروع فعالیت دولت آقای رییسی هم، مدت زمانی طول کشید تا مجوز نمایش را بگیرم.
مشکلات فیلم چه بود؟
مربوط به صحنههای فینال و برداشتی که از آن میشد و همچنین خوانش متفاوت ارشاد با رویکرد من از سینما رکس بود و به همین دلیل نمایش فیلم مدتی دچار توقف شد.
بعد از اینکه مجوز نمایش فیلم را گرفتم، فیلم در بحبوحه کرونا درایران به نمایش درآمد، همه این عوامل باعث شد مدتی طول بکشد تا من خودم را برای فیلم بعدی آماده کنم، بعد اعتراضات « زن، زندگی، آزادی» همهچیز را تغییر داد و به نظرم تاثیر بزرگی روی هنر و سینما گذاشت . یکی از ابعاد آن یک بلاتکلیفی در مدل مواجهه ما با چیزی که قبل از آن روی پرده ، نمایش میدادیم، بود.
همان تاثیری که کماکان تا امروز وجود دارد .
بله، میخواهم بگویم همه این نکات، تصمیمگیری برای اینکه چه فیلمی باید ساخت و چطور فیلم را نمایش داد، برای آدمی مثل من که به خودی خود در فیلمسازی و تصمیمگیری درباره فیلمسازی تنبل است، مشکلتر میکند، مجموعه عوامل بیرونی باعث میشود که تصمیمگیری برای من سختتر و سختتر شود.
این شرایط تا امروز ادامه دارد، هر چند امیدوارم درآینده فیلمی داشته باشم که بتوانم ارایه دهم.
البته این کمکاری شامل حال عده زیادی از فیلمسازان میشود، اساسا در دولت قبل سینماگران با تجربه زیادی کم کار بودند... در این باره نظری دارید؟
به نظرم در دوران ریاستجمهوری آقای رییسی و تیمی که در وزارت ارشاد و معاونت سینمایی بودند و همزمانی با تحولات اجتماعی که اتفاق افتاد یعنی از یکسو کرونا و از سوی دیگر اعتراضات اجتماعی که شاهدش بودیم، شکاف و دودستگی عمیقی که بعضیها آن را به دره عمیق تشبیه کردند، بین سینماگران و کسانی که قرار بود امور سینمایی را برنامهریزی کنند به وجود آمد.
به نظرم هنوز این شکاف پر نشده، فاصله بین میزهایی که یک سرش مسوولان مینشستند و قرار بود ارباب رجوعها سر دیگرش بنشینند مدام بیشتر و بیشتر شد، قرار بود یک جورهمراهی و چارهاندیشی در مورد مشکلات سینما چه در حوزه کرونا و چه درباره تحولات اجتماعی به وجود بیاید، اما به جای همفکری و جستوجوی راهحلها و چه باید کردها، عدهای با خود اینطور فکر کردند که جز انجام دادن احکامی به صورت قهری و جبری، راه دیگری وجود ندارد و کار دیگری نمیشود کرد، مهمترین دلیل فاصله همین طرز تفکر بود.
برای فیلمسازان حوزه اجتماعی کار دشوار شد.
بله، شرایط به خصوص برای آن دسته از همکاران شما که در حوزه سینمای معروف به اجتماعی کار میکردند روز به روز سختتر و سختتر شد . در واقع تصور مسوولان سینما این بود که با تولید کمدیها، به هر قیمتی میتوانند تماشاچی را به سینما بیاورند و همین برایشان کافی است، عددسازی و فروش بلیت و تعداد تماشاگرانی که به سینما میآمدند قرار بود رزومه مسوولان را پر کند، اما آنها غافل بودند از اینکه سینما نیاز به تولیداتی دارد که تاریخساز و جریانساز باشند و بتوانند ایدههایی را چه در حوزه گرامر سینما و چه در حوزه مسائل مبتلابه جامعه مطرح کنند، همین غفلت باعث شد که این فاصله خیلی زیاد شود . حتی در دورانی که بخش خصوصی این امکان و تمایل را داشت که با پول خودش فیلم اجتماعی یا تجربهگرا بسازد عملا شرایط بسته سیاسی حاکم باعث شد این اتفاق نیفتد . من فکر میکنم دلیل عمده اینکه فاصله فیلمهای فیلمسازها خیلی طولانی شد و هنوز مشکل بخش عمده حل نشده این موضوع باشد.
با روی کار آمدن دولت آقای پزشکیان و انتخاب آقای سید عباس صالحی، سینماگران امید به تغییر در امور سینما دارند... شماچطور؟
خب باید بگویم که متاسفانه من امیدی به تغییر ندارم، تجربه اندک من در طول یکی، دودهه که در سینما فعالیت نزدیک دارم، به من آموخته که امید به تغییر، تنها کارش این است که بعدها ما را ناامیدتر میکند. به قول حافظ: «ما آزمودهایم دراین شهر بخت خویش». فکر میکنم نباید امیدی به تغییر داشت، اما به جای امیدواری باید مطالبهگر بود. آرزو میکنم که بتوانم به جای امیدوار بودن مطالبهگر باشم، یعنی حقوق خودم را طلب کنم و مسوولان را در مقابل چیزی که در آن قبول مسوولیت میکنند، در اندازه خودم پاسخگو کنم. امید داشتن یک جور از موضع پایین نگاه کردن به دست بالای مسوولان برای بهبود و خوشرفتاری است. چشم نیاز به آنها را در خود دارد که من امروز دیگر باآن موافق نیستم، فکر میکنم ما به جای آنکه امید داشته باشیم که مسوولان ما مسوولان بهتری باشند باید مطالبه کنیم تا وظایفشان را به درستی انجام دهند.
آنها اگر قبول کردند که پشت میزی بنشینند و امضا و ریلگذاری کنند، باید دانش کافی و بینش کافی و تجربه کافی را برای آن داشته باشند، پس باید در قبال آن پاسخگو باشند. این اسمش مطالبهگری است، معتقدم اگر دولت فعلی، معاونت سینمایی فعلی، وزارت فعلی، پاسخگوتر باشد، میشود به این فکر کنیم سینما مسیر بهتری را پیش رو دارد. اگر مسوولان ما در مقابل کارهایی که میکنند و تصمیماتی که میگیرند پاسخگو باشند یعنی بدانند عدهای هستند از آنها طلب میکنند و آنها ناچارند پاسخ دهند، سینما مسیر درستتری را پیش رو دارد.
جناب مکری به نظر شما مهمترین مشکل دولت گذشته در مقوله فرهنگ خاصه سینما چه بود؟
من مشکلات فرهنگی، خاصه در سینما را مربوط به یک دولت نمیدانم، یعنی در دولتهای قبل هم مشکلات را به همین اشکال داشتهایم .
شما میگویید در همه دولتها سینما مشکلات داشته ، اما در دولت سیزدهم نوع مشکلاتی که سینماگران با آن دست و پنجه نرم میکردند حادتر و برجستهتر بود. از ادبیات تهدیدآمیز و نامهربانی با هنرمندان گرفته و موج سینمای زیرزمینی و ...
مشکلی که متولیان امور با فرهنگ دارند، این است که نمیتوانند فرهنگ را خارج و مستقل از نگاه سیاسی بدانند. آنها بیشتر پاسدار نگاه سیاسی هستند که به واسطهاش، پشت میزهای مسوولیتشان نشستند، درواقع نمیتوانند بپذیرند فرهنگ از جای دیگری لبریز میشود و سرمشق وسرچشمه میگیرد نه از جایی که مسوولان آنجا نشستند و نه از جایی که جناحهای سیاسی آنها را ساپورت میکنند.
فرهنگ از جایی اعتبارش را میگیرد که شاید حتی در تضاد یا حتی در مقابل آنها باشد، مسوولان باید بپذیرند که سینما و سایر امور هنری آبشخورش جامعه است. جایی که جامعه حضور دارد و آنچه مردم میسازندش، در کوچه، خیابان، در کتابخانهها و فضای اینترنت و در مواجهه با دنیا.
اگر این سوء برداشت درباره فرهنگ برطرف شود، تفاوتی در دولتها نمیکند، آن زمان میتوانیم فکر کنیم مشکلات خاص سینما مسیر جدیدی طی میکنند، اما اگر این مشکل حل نشود، با تغییر دولتها اتفاقی نمیافتد، احتمالا هر دولتی فکر میکند اندکی از ملاحظات سیاسی همسوی خودش را در تولیدات سینمایی و در برنامه اکران در نظر بگیرد. جامعه به سرعت در حال تغییر کردن است، به سرعت از فرهنگ جدیدی استفاده میکند، به سرعت نسل تازه پرورش میدهد و خواستههای جدیدی دارد، اما فکر میکنم دولتمردان ما محافظانهکارتر و عقبتر از این جامعه فعالیت میکنند.
مادامی که اتفاقی که در کوچه و خیابان و جامعه میافتد بزرگتر و تاثیرگذار و مهمتر باشد از آنچیزی که ما بر پرده سینما میتوانیم نمایش دهیم، سینما از جامعه عقب میافتد، به محض اینکه سینمابتواند پیشرو و جلوتر و بزرگتر از آنچیزی باشد که در جامعه اتفاق میافتد، اقبال مردم به پرده سینما بر میگردد. اما تصور مسوولان این است که خودشان پیشروتر و بزرگتر و مهمتر از مردم فکر میکنند.به نظرم این مربوط به گروه ودولت خاص نیست.
بیشتر بخوانید: مطالب و اخبار سینمای ایران
چقدر موافق این هستید که سینمای ایران در بخش برونمرزی و بینالملل در چند سال اخیر توان و قدرت خود را از دست داده ؟ آزآنجایی که مراوده زیادی با فیلمسازان بزرگ دنیا و جشنوارههای خارجی دارید تحلیل شما در این باره چیست؟
فکر نمیکنم که فیلمسازان ایرانی سهمشان را از دست داده باشند یا حضورشان کمرنگ شده باشد، بلکه آنچیزی که ما به عنوان سینمای رسمی ایران میشناسیم در مجامع بینالمللی حضور کمرنگی دارد. سینمای زیرزمینی ایران که هم نتیجه مدل سیاستورزی سالهای اخیر مسوولان بود و هم محصول شرایط اجتماعی ایران بود، در فستیوالهای معتبر دنیا حضور دارد وکماکان دیده میشود.
از طرفی فیلمسازان ایرانی زیادی داریم که در خارج از ایران، در نسلهای مختلف فعالیت میکردند و این فعالیتها این روزها خیلی بیشتر و پررنگتر شده، دانشجویان فیلم که از ایران رفتند و در دانشگاههای خارج درس خواندند و در حال حاضر فیلم میسازند یا فیلمسازانی که مهاجرت کردند و مربوط به نسل جدید مهاجران فیلمسازی هستند و همه در خارج از کشور فعالیت میکنند و این فعالیتها در فستیوالهای بینالمللی دیده میشود. همین امسال شما اگر به لیست فیلمهای بینالمللی نگاه کنید اسم فیلمسازان ایرانی را میبینید که فیلمهایشان از کشورهای مختلف مثلا به آکادمی اسکار معرفی شده.این درحالی است که سینمای ایران خودش در معرفی فیلم برای آکادمی اسکار بحران داشت و نمیتوانست گزینه محکمی پیدا کند. گزینههایی هم که داشت و میتوانست اعلام کند در همین وضعیت سیاستزده سینمای رسمی ایران نتوانستند در فستیوالهای بینالمللی حضور داشته باشند و دیده شوند.
اما به جای آن سینمای زیرمینی و مستقل ایران و سینمای ایرانیانی که در خارج از ایران فعالیت میکنند در فستیوالهای مهم دنیا طرفدار دارد و دیده میشود، به نظرم جایگزینی اتفاق افتاده و این زنگ خطر و هشداری برای سینمای رسمی ایران است و اگر مسوولان ما بخواهند دقیق و متمرکز باشند، باید سعی کنند این گپ را از بین ببرند و به سینمای رسمی ایران دوباره اعتبار ببخشند که جای خودش را در فستیوالها و بازارهای بینالمللی بتواند پیدا کند.
وگرنه سینمای رسمی ایران در سالهای آینده تبدیل به همین کمدیهایی سطحی میشود که مثل قارچ بر پرده سینمای ایران نمایش داده میشوند و فکر نمیکنم جز اینکه محصول یک بار مصرفی باشند، کسی بخواهد در سالهای آتی به این فیلمها برگردد و به آنها نگاه کند و بگوید تاریخ سینمای ایران را این کمدیها تشکیل داده است.
یکی از انتقادات جدی به سیاستهای مدیران سینما در دولت گذشته این بود که سینمای ایران در یکی، دوسال اخیر به دو گونه تقسیم شده بود. کمدی ارگانی نظر شما چیست و برای برون رفت این تنگنا چه باید کرد؟اصلا شکی نیست که سینمای ایران به فیلمهای کمدی نیاز دارد، اما اینکه همه فیلمها رویکرد کمدی داشته باشد در دراز مدت خطرناک نیست؟
به نظر میرسید که سیاست حاکم بر سینمای ایران یعنی سیاست مسوولان همین بود، یعنی دو دسته فیلم تولید کنند فیلمهایی که از نظر سیاسی به حاکمان نزدیک است و فیلمهای بیخاصیت کمدی که جز خنداندن با شوخیهای دمدستی خاصیت دیگری ندارد. اما واقعیت سینمای ایران در سالهای گذشته فقط همین فیلمها نبود، ما بسیار فیلمسازان جوان داشتیم که خودشان سعی کردند به صورت مستقل فیلم بسازند، سعی کردند آنچه درتعریف سینمای درست است را بشناسند، فیلمسازانی در ایران داشتیم که با تمام ریسکها و مشکلات سعی کردند به بیان جدید و پیشنهاد تازهای برسند. قبول دارم از منظر سیاستگذاران و مدیران اما، همین دوگانه را داشتیم دراین دوگانه فیلمهای کمدی موفق شدند، دکه تماشاچی را به سالن آورند، این فیلمهای کمدی به خاطر حضور سوپراستارهای مستعد به عنوان بازیگر یا نویسندگان و کارگردانانی که طنازانه میتوانستند نکاتی را بیان کنند، با کمک کلیشههای داستان عامهپسند پیش از انقلابی یا خواندن به سبک خوانندگان مهاجر یا بازسازی نوستالژی دهه شصت، توانستند موفقیت تجاری داشته باشند. در همه دنیا و ممالک این مدل فیلمها کار میکنند و گیشهها را پر میکنند، اما چرا سینماهای دنیا در همه کشورها تنها و تنها به سمت ساختن فیلم کمدی نمیرود؟ به خاطر اینکه از سینما توقع دیگری جز کارخانهای که بتوان بلیت خرید و پول داد و خندید هم میرود. یعنی تماشاچیان سینما در دنیا تنها توقعشان از سینما، خندیدن نیست، برخی توقعشان این است که چیزهای جدی که دغدغه واقعی آنهاست روی پرده سینما ببینند.
اما مدیریت سینمای ایران حاضر نیست به این تن دهد و دغدغههای واقعی مردم را روی پرده سینما نمایش دهد، در نتیجه جایگزین آن، سری فیلمهایی میشوند که ظاهرا غیرکمدی و در واقع سفارشی هستند. یعنی سفارش دادن درباره ساخت فیلم قهرمانانه یا فیلم سیاسی و تاریخی. وقتی سفارش ساخت فیلم از بالا به پایین اتفاق میافتد هیچوقت جواب نمیدهد. سفارش در صورتی تماشاچی را به سالن سینما میآورد یا فیلمسازان را راضی به ساختههایشان میکند که از پایین و از دل تماشاگران به سمت بالا حرکت کرده باشد، این سفارش از پایین به بالا به نظر میرسد چندان به دل مسوولان نمینشیند. آنها چون خودشان را نماینده مردم میدانند، احساسشان این است به نمایندگی از طرف همان مردم سفارش دهند. در حالی که میبینیم فیلمهایی که سفارش میدهند، چون از واقعیات دل مردم بیرون نمیآید، تاثیری نمی گذارد.
جناب مکری به نظر شما رییس سازمان سینمایی جدید چه باید بکند تا بتواند سینمای ایران را از شرایط فعلی نجات دهد؟ یا سوال را اینطور مطرح کنیم که مهمترین چالش جدی سینمای ایران در یکی، دو سال اخیر از دیدگاه شما چه بود؟
چالش جدی و مهم سینمای ایران در دو، سه سال اخیر مواجهه با مساله پوشش بازیگران بود، در واقع چیزی که درجریان «زن، زندگی، آزادی» اتفاق افتاد طرح پرسش جدیدی بود که به همه حوزهها کشیده شد، در آن سالی که این اتفاق افتاد، طرح این مساله به حوزههای مباحث دینی، سیاسی حتی ورزش و از طرفی به حوزه فرهنگ و سینما هم وارد شد. این چالش به ما میگفت راهحل ما برای پرسشهایی که در حوزههایی که به نظر میرسد قبلا برای آن پاسخ قطعی وجود داشته است دچار بحران شده. حالا ما چطور در سینما با آن مواجه شویم؟
پیشتر ما فکر میکردیم همه مسائلی که در سینما اتفاق میافتد را میتوانیم با حکم نمایشی بودن آنها را نادیده بگیریم، مثلا میتوانستیم تصور کنیم که یک زن و شوهر در یک فیلم سینمایی، به خاطر اینکه سینما یک نمایش است، با هم دست ندهند یا در رختخواب یا وان حمام با پوشش کامل بروند، قبلتر نمایشی بودن سینما به عنوان یک حکم برای ما چنین توجیهی را به همراه میآورد، حالا پرسش جدید در حوزه سینما مطرح شد، این بود که این میزان نمایشی بودن تا کجا همسو با اتفاقی است که در دل جامعه میافتد؟ و به واسطه همین پرسش سینما با چالش و مساله جدیدی روبهرو شد.
علاوه بر آن ماجرای ممنوعالکار شدن بعضی همکاران ما، بدون اینکه دلیل قضایی برای آن وجود داشته باشد، چالشی بود که هرچند در سالهای قبل به صورت پنهانی وجود داشت، ولی از یک جایی به صورت علنی رو شد. طوری که همه راجع به آن صحبت میکردند. ما میدیدیم آدمها بدون اینکه به قوه قضاییه رفته باشند دادگاهی در مورد آنها تشکیل شده باشد یا موارد قانونی که در محاکم قضایی وجود دارد در مورد آنها صادر شده باشد، ممنوعالکار شدند. به نظرم این موارد چالشهایی بود که در این یکی، دوساله سینمای ایران با آن روبهرو بود و من کماکان امیدوارم مدیریت جدید سینما بتواند برای این چالشها فکری کند. به نظرم مهمترین مساله پیش روی مدیریت سینماست که بتواند در این حوزهها تعیین تکلیف کند. یکی از این حوزههای خیلی مهم، وضعیت ممنوعالکاری خیلی از همکاران ما در سینماست .
این چطور میتواند ضابطهمند شود؟ اگر ضابطه وجود دارد سینماگران کجا میتوانند بهآن اعتراض کنند؟ طی چه فرآیندی میتوانند اعتراض خود را نشان دهند؟ کجا میتواند به ما بگوید این ممنوع الکاری پروسه قضایی خودش را طی کرده و دلیلش چه بوده؟ و کجا میشود به آن پروسه قضایی اگر معترضیم اعتراض کنیم؟ به نظر من شفافسازی دراین مرحله اهمیت زیاد دارد. نکته بعدی که بسیار مهم است، این است که ساختن فیلم در ایران نباید جرم تلقی شود. به عبارت دیگر گرفتن پروانه ساخت باید یک مزیت باشد، اما نگرفتن آن نباید جرم باشد. اگر کسی نمیخواهد پروانه ساخت بگیرد باید مزیتی را از دست بدهد.
موضوع نباید این باشد که اگر پروانه ساخت نگیریم جرمی انجام داده باشیم، چون تولید هنر و فکر احتیاج به گرفتن اجازه از کسی ندارد، برای نشر و منتشر کردن در چارچوب سینمای ایران ممکن است ضوابطی داشته باشیم، همانطور که کسی کتاب را برای خودش بنویسد، اما برای منتشر کردن به قوانین نشر کشوری که در آن زندگی میکند، مقید باشد. اما کسی را برای نوشتن یک کتاب که نباید دستگیر کنند. در واقع پروسه پروانه ساخت پروسه مهمی است که به نظرم مدیران سینمایی با آن باید روبهرو شوند و نکته بعدی این است که اگر در جامعه تحولی اتفاق میافتد اگر جامعه تغییری میکند تا چه حد میتوانیم این تغییرات را در سینما منعکس کنیم یا به چه شکلی میتوانیم نمایش دهیم. این نکات به نظرم چالش جدی مدیر جدید سینمای ایران است که با آن روبهرو خواهد بود.
شما از جمله فیلمسازانی هستید که به واسطه مطالعه بالا، از جدیدترین امکانات سینمایی دنیا اطلاع دارید، وضعیت سینمای ایران را نسبت به پیشرفت دنیا چگونه میبینید؟ بحث این بود که با گسترش پلتفرمها، اساسا سالن سینما در آینده با چالش جدی مواجه شود.
نکته مهمی که در طول این سالها و به وجود آمدن پلتفرمهای پخش مثل نتفلیکس و آمازون در سطح دنیا، وجود داشت طرح این سوال بود که آیا این پلتفرمها روی فروش سینما و فیلم تاثیری دارد یا خیر؟ میبینیم که سینمای دنیا برنامهریزی منظمی برای این موضوع داشته . یعنی زمان اکران فیلمها، شیوه اکران فیلمها و تایمبندی برنامهای دقیق باعث شد سینما دچار افت نشود مثلا فیلمهایی مثل باربی و اوپنهایمر اکرانهای بزرگ و گیشههای قوی داشتند که با وجود پلتفرمهای مهمی مثل نتفلیکس در سطح دنیا اتفاق میافتاد.
پلتفرمهای موردی در حوزه تولید فیلم ورود داشتند، مثل فیلم هومن سیدی جنگ جهانی سوم.
پلتفرمها در ایران مثل پلتفرمهای جهانی در حوزه فیلم کاری انجام نمیدهند، عموما سریال میسازند و پخش میکنند، فیلمها اول در سینما اکران میشوند بعد در پلتفرمها نمایش دارند. پس با یک برنامهریزی قوی و منسجم این امکان وجود دارد که مخاطب در سالن سینما اول فیلم را ببیند و بعد فیلم در شبکه نمایش خانگی نمایش داده شود. اما به نظرم مشکل اصلی سینمای ایران این است که مردم آنچه ذهنیت اصلی و دغدغهشان است را روی پرده ببینند. مادامی که این مشکل حل نشود در سینمای ایران اتفاقی نمیافتد.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: تینا جلالی