«کاناپه»ی عیاری در برزخ میان زیست رسمی و غیررسمی سینمای ایران گرفتار شده است. تنها اندکی شجاعت و عقلانیت مدیران سینمایی لازم است تا این فیلم بتواند در ایران به نمایش عمومی درآید و جایگاهی که شایسته‌ی آن است هرچند با تأخیر، در تاریخ سینمای ایران کسب کند. تاریخ نشان داده که فیلم‌ها بالاخره راه خود را به سوی مخاطب پیدا می‌کنند، اما امیدوارم این گشایش بدون تضییع حقوق مادی و معنوی عوامل فیلم رخ دهد.
چارسو پرس: کیانوش عیاری از آن دست فیلمسازانی است که برخی معتقدند فیلم می‌سازد تا توقیف شود. این ادعا شاید به‌دلیل کارنامه‌ای است که مجموعه‌ای از چالش‌برانگیزترین فیلم‌های پس از انقلاب را شامل می‌شود.

آثاری که با نگاهی نافذ و پرسش‌برانگیز به فردیت، اجتماع، تاریخ و فرهنگ ایرانیان پرداخته‌اند. فیلم‌هایی همچون «آبادانی‌ها»، «خانه‌ی پدری»، «سفره‌ی ایرانی»،«بیدارشو آرزو» و این آخری «کاناپه» که در سال ۱۳۹۵ساخته شد و تا همین چند روز قبل که برای اولین‌بار در فستیوال فیلم سایروس تورنتوی کانادا اکران عمومی شد، رنگ پرده به خود ندیده بود! 

حتی اگر این فرض را بر پایه‌ی تجلی نوعی از خودویرانگری شخصی فیلمساز بپذیریم، اما این میزان از جنون در پرداخت عمیق و صیقل‌یافته‌ی سوژه‌های بکر و تفکربرانگیز اجتماعی، این میزان هوشمندی در قصه‌گویی و پیوند وجوه واقع‌گرایانه، تراژیک و گاه کمیک در فیلم‌هایش که برخلاف بسیاری از نمونه‌های مشابه در سینمای ایران، عطای قصه‌گویی را به لقای سبک بصری یا شعارهای سیاسی دادن یا حتی ابتذال مخاطب‌پسند بودن، نمی‌بخشد، چگونه می‌توانیم توضیح دهیم؟

بیشتر بخوانید: «کاناپه» مستحق توقیف است؟


آیا صرف استفاده از کلاه‌گیس بر سر بازیگران زن فیلم در فضاهای داخلی که آن هم در چارچوب قوانین و مقررات ساخت فیلم در ایران انجام شده است و نقش موثری در باورپذیری و ایجاد صمیمت با مخاطب دارد، می‌تواند دلیلی برای کنار گذاشتن این فیلم باشد؟ و البته که در پشت هر کارگردان توانایی گروهی از بازیگران و عوامل درجه یک، سختکوش و فداکار - و در این مورد صبور در برخورد با جزءنگری‌های عیاری - وجود داشته است که اجازه نمی‌دهد بپذیریم چنین فیلم‌هایی ساخته شده‌اند تا تنها به محاق توقیف و سانسور بیفتند!

مسئله اینجاست که عیاری شجاعانه و هنرمندانه درک انتقادی و مشاهدات فردی‌اش از جامعه‌ی ایران را بدون مصلحت‌اندیشی‌های باب روز به‌کار می‌گیرد و فیلم می‌سازد. او متعلق به نسلی از فیلمسازان سینمای ایران است که اتفاقاً با امید به فردایی بهتر روی زمین ایستاده و فیلم‌هایش را در چارچوب زیست رسمی ایرانیان می‌سازد چراکه در تمام این سال‌ها به حقوق فردی خود به‌عنوان یک انسان و یک فیلمساز باور داشته و کوشیده است حتی سیزیف‌وار بر این مهم پافشاری کند و راه‌حل‌های پرزحمتی مثل استفاده از کلاه‌گیس در سینمای ایران پیشنهاد دهد.

اینگونه است که وقتی «کاناپه» را روی پرده می‌بینید با فیلمی روان، گیرا، عمیق و پرسش‌برانگیز طرف می‌شوید که حتی پس از وقوع خیل بحران‌های سیاسی و اجتماعی پس از زمان ساخته شدن فیلم تا امروز، هنوز طراوت خود را از دست نداده است و تماشاگر را با کمدی سیاهش می‌خنداند و با پایان‌بندی ابزوردش به بهت و حیرت فرو می‌برد. 
نمی‌خواهم جزئیات روایی فیلم را در اینجا افشا کنم چون امید دارم این فیلم درخشان به زودی بتواند رنگ پرده را در ایران ببیند، اما «کاناپه» در پرداخت روایی‌اش به شکل شگفتی، روحی برآمده از نمایشنامه‌های معناباخته‌ی اوژن یونسکو دارد که همزمان به‌شکل غریبی مخاطب را به یاد فیلم‌های «اجاره‌نشین‌ها» و ایده‌ی مسخ‌شدگی  فیلم «گاو» داریوش مهرجویی می‌اندازد.

بیشتر بخوانید: کلاه‌گیس‌هایی که جنجالی می‌شوند


کار بازیگران فیلم درخشان است. تک‌تک آن‌ها یکی از بهترین‌های خود را به نمایش گذاشته‌اند که در این میان فرهاد آئیش خارق‌العاده است و سال‌ها بود چنین بازی درخشانی از یک بازیگر مرد ایرانی ندیده بودم. همچنان که حضور فریبا کامران، فرگل فربخش، بیتا بیگی، آتوسا انواریان و زنده‌یاد تینا عبدی در خلق فضای فیلم بسیار موثر هستند و افسوس که کار درخشان این بازیگران تا به امروز نادیده مانده است.

«کاناپه»ی عیاری در برزخ میان زیست رسمی و غیررسمی سینمای ایران گرفتار شده است. تنها اندکی شجاعت و عقلانیت مدیران سینمایی لازم است تا این فیلم بتواند در ایران به نمایش عمومی درآید و جایگاهی که شایسته‌ی آن است هرچند با تأخیر، در تاریخ سینمای ایران کسب کند. تاریخ نشان داده که فیلم‌ها بالاخره راه خود را به سوی مخاطب پیدا می‌کنند، اما امیدوارم این گشایش بدون تضییع حقوق مادی و معنوی عوامل فیلم رخ دهد.

کیانوش عیاری و همکارانش از شریف‌ترین‌ها در این میان هستند و «کاناپه» نه‌تنها یکی از بهترین فیلم‌های عیاری است، بلکه یکی از آثار ماندگار تاریخ سینمای ایران خواهد بود.
منبع: روزنامه هم‌میهن
نویسنده: امین عظیمی