«مرد اره‌ای» (Chainsaw Man) یک شاهکار به‌تمام معناست؛ فرقی ندارد در مانگا یا انیمه، «مرد اره‌ای» چه از لحاظ بصری و سبک هنری و چه از نظر داستانی مانند ندارد؛ مهم‌تر از این‌ها، «مرد اره‌ای» واقعیت خشن و وحشیانه‌ای را به تصویر می‌کشد که مانندش در مانگا و انیمه کم پیدا می‌شود.
چارسو پرس: داستان «مرد اره‌ای» گروهی از جوانان را، که بی‌شباهت به نسل جوان امروز نیستند، به مخاطب معرفی کرده و صفر تا صدشان را نشان دهد؛ جوانانی که ترامای بسیاری از سر گذرانده‌اند، اما ثابت می‌کنند که حتی در تاریک‌ترین روزهای زندگی، می‌توان همچنان امیدوار بود. قهرمان داستان، دنجی، بیشتر از آنکه به سبک قهرمانان معمول شونن باشد، بیشتر به بچه‌های آسیب‌دیده‌ی واقعی می‌ماند که اگر نگاهی به دوروبر خودتان بیندازید، پیدا می‌شوند. با این حال، به دلایل مختلف همچنان «مرد اره‌ای» را در دسته‌ی شونن قرار می‌دهند؛ در حالی که این عنوان به جای پایبندی به قوانین شونن، اساسا قوانینش را برای همیشه دگرگون کرده است.

در نگاه اول ممکن است فکر کنید انیمه «مرد اره‌ای» درباره‌ی پسرکی است که روی سرش اره‌برقی دارد و یک سگ بامزه‌ی کوچک هم دنبالش می‌دود. با اینکه خیلی هم بی‌راه نیست، اما داستان این پسرک خیلی جالب‌تر از این‌ها می‌شود. «مرد اره‌ای» مانگایی نوشته‌ی تاتسوکی فوجیموتو است که مشخصا انیمه‌اش هم براساس همین مانگا ساخته شده. داستان آن در دنیایی فانتزی و تاریک با یک تاریخ موازی شبیه به توکیوی امروزی اتفاق می‌افتد که در آن اتحاد جماهیر شوروری هنوز از بین نرفته و جنگ جهانی دوم هم اتفاق نیفتاده. در این دنیا ترس‌های انسانی شکل فیزیکی پیدا می‌کنند و تبدیل به شیاطین خطرناکی می‌شوند که می‌توانند قدرت خود را به انسان‌ها بدهند و زمین را به هرج و مرج بکشانند. این شیاطین اشکال مختلف دارند، از شیطان گوجه‌فرنگی بگیر تا شیطان تفنگ، شیطان کاتانا یا شیاطینی مرتبط به ترس‌های غیرقابل لمس مثل شیطان نفرین یا شیطان ابدیت که مدت‌هاست زمین را ناامن کرده‌اند. این شیاطین به مرور قدرتمندتر می‌شوند؛ چون اساسا از ترس انسان‌ها تغذیه می‌کنند.

قهرمان انیمه «مرد اره‌ای» پسر جوانی به نام دنجی است که یتیم شده و باید بدهی‌های پدرش به یاکوزا را خودش دست‌تنها بدهد. او در بچگی جان یک شیطان به نام پوچیتا را نجات داده که برای دنجی حکم حیوان دست‌آموز و رفیقش را دارد و با کمک او، در قالب شکارچی شیطان راهی برای کسب درآمد پیدا کرده است. آخرسر اما بزرگترین آرزویی که در سر دارد، این است که فقط یک زندگی معمولی داشته باشد با یک شغل معمولی، یک دوست دختر و اینکه شب گرسنه نخوابد. اما رسیدن به این آرزوها هم نمی‌تواند به دنجی آن احساس رضایتی را بدهد که در آغاز تمام فکر و ذکرش بود. در نهایت، شغل دنجی و درگیری او با شیاطین، قهرمان داستان را به سمت زندگی تازه‌ای سوق می‌دهد؛ زندگی مملو از شیاطین، خون و خونریزی که به طرز شگفت‌انگیزی ساختارهای شونن را درهم‌می‌شکند.

انیمه «مرد اره‌ای» از کلیشه‌های شونن به نفع خود استفاده می‌کند



در آغاز باید گفت که شونن پرطرفدارترین سبک مانگا و انیمه در ژاپن به حساب می‌آید که مخاطب خود را پسران جوان قرار می‌دهد. محبوبیت این سبک، منجر به انبوه تولیدات مانگا و انیمه در دسته‌ی شونن شده که هرساله هزاران عنوان تازه از آن بیرون می‌آید؛ عناوینی مثل «ناروتو»، «بلیچ» (Bleach)، «مدرسه قهرمانانه من» (My Hero Academia)، «دراگون بال» (Dragon Ball) تنها چند نمونه هستند که در دسته‌ی شونن جای می‌گیرند و آنقدر معروف‌اند که امکان ندارد نام آن‌ها به گوشتان نخورده باشد. انیمه «مرد اره‌ای» هم در دسته‌ی شونن در کنار این عناوین قرار داده می‌شود؛ اما تفاوت‌های اساسی با آن‌ها دارد. در واقع، «مرد اره‌ای» کلیشه‌های شونن و شباهت‌هایی که بین تمام عناوین ذکرشده وجود دارد را برمی‌دارد، آن‌ها را دگرگون کرده و به نفع خود استفاده می‌کند. اینگونه «مرد اره‌ای» از عناوینی مثل «ناروتو»، «بلیچ» و «دراگون بال» متمایز می‌شود. انیمه یا مانگاهای شونن معمولا از یک فرمول ثابت پیروی می‌کنند که چارچوب‌ها و قوانین خاص خودش را دارد. یکی از بارزترین این ویژگی‌ها مربوط به کاراکترهای داستان است.

بیشتر بخوانید: اخبار و مطالب سینمای جهان


قهرمان اصلی یا پروتاگونیست در عناوین شونن معمولا یک پسر نوجوان است که توانایی خاصی ندارد؛ اما قدرتی در او نهفته شده که به مرور خودش را نشان می‌دهد. در کنار این قهرمان، گروه دوستان او وجود دارند که او را در مسیر تحقق توانایی‌هایش همراهی می‌کنند. این کاراکتر محوری سپس این توانایی‌ها را در میدان نبرد یا مسابقه به نمایش می‌گذارد و به مرور بر دشمنان خود غلبه می‌کند. در رابطه‌ی بین قهرمان و دشمن او هم همیشه یک اصل ثابت وجود دارد که در انیمه یا مانگای شونن مدام تکرار می‌شود، به طوری که تبدیل به کلیشه شده است؛ اینکه قهرمان داستان نماد خیر مطلق و هرکس که مقابل او قرار می‌گیرد نماد شر است.

اگر به عناوین پرطرفدار در دنیای انیمه نگاهی بیندازید، می‌بینید که انیمه‌هایی مثل «دراگون بال»، «وان پیس» (One Piece)، «ناروتو» و بسیاری دیگر که در ژانر شونن می‌گنجند، اساسا موفق‌ترین انیمه‌های تمام ادوار هم هستند و همین انیمه‌ها با محبوبیت فزاینده‌ی خود بودند که موجب شدند ژانر شونن چنین گستردگی و محبوبیتی پیدا کند و دیگر هر کسی از راه می‌رسد، سراغ مانگا یا انیمه‌ی شونن برود. با اینکه روز اول محبوبیت این مانگا و انیمه‌ها تحسین‌برانگیز بود، اما مشکلی که به مرور خودش را نشان داد، کلیشه‌ای شدن استانداردها و قوانین شونن به خاطر عناوینی مثل «وان پیس» و «ناروتو» است. مشکلی به تکراری شدن داستان‌های شونن دامن زده. اما همه‌ی این‌ها را گفتیم تا برسیم به «مرد اره‌ای» که با اینکه آن را زیر چتر ژانر شونن قرار می‌دهند، اما با این استانداردها همخوانی نداشته و با انیمه‌های دیگری هم که مثال زدیم به‌شدت تفاوت دارد.



با گذشت زمان، «مرد اره‌ای» محبوبیت بیشتری پیدا کرد، به ویژه با اقتباس انیمه‌ای‌اش. از اینجا بود که بحث‌های متعددی درباره‌ی این مجموعه شروع شد که آیا اصلا می‌توان «مرد اره‌ای» را در دسته‌ی شونن قرار داد یا نه. مثلا اگر نگاهی به قهرمان داستان، دنجی، بیندازید، می‌بینید که او یک پسربچه‌ی معمولی است، مثل خیلی از قهرمانان شونن دیگر. اما خلاف این قهرمان‌ها مثل ناروتو و لوفی، یک هدف والا ندارد یا نمی‌خواهد دنیا را نجات دهد. فقط می‌خواهد یک زندگی معمولی داشته باشد و محض سیر کردن شکم خودش دست به شکار شیاطین می‌زند. بنابراین، دنجی را نمی‌توان مظهر خیر تلقی کرد. یک‌سری عناصر متفاوت‌تر هم در داستان وجود دارد که موجب شد برخی «مرد اره‌ای» را آنتی‌شونن بدانند یا اصلا آن را در ژانر شونن قرار ندهند که البته آنقدرها دقیق نیست.

درست است که  انیمه «مرد اره‌ای» با همتایان خود تفاوت دارد، اما همچنان در دل چارچوب‌های آشنای شونن حرکت می‌کند، فقط رویکردی بسیار جسورانه و عجیب و غریب نسبت به این چارچوب‌ها دارد. با اینکه هیچ هدف جهان‌شمول یا مشخصی (به جز انگیزه‌های منحرف او) در پس ذهن دنجی نمی‌گذرد، سفر شخصیتی او به همان مسیری می‌رود که مانندش در چندین عنوان شونن دیگر پیدا می‌شود و دوستانش (اگر بتوان کاراکترهای خودخواه و خاکستری «مرد اره‌ای» را دوست خواند) به او در این راه کمک می‌کنند.

پیشتر درباره‌ی قوانین شونن در رابطه با قهرمان و مسیری که طی می‌کند توضیح دادیم. با اینکه دنجی در «مرد اره‌ای» سفر شخصی خطی طی نمی‌کند، اما همچنان اگر او را با آغاز ماجرا مقایسه کنید، می‌بینید که دنجی در آغاز «مرد اره‌ای» با حالا تفاوت‌های زیادی دارد و سفر او حتی از قهرمان‌های معمولی شونن واقعی‌تر و ملموس‌تر است. دنجی بی‌آنکه فکر خاصی در سرش بگذرد، باید با دنیای پرهرج و مرج اطرافش کنار بیاید که مدام او را از زندگی عادی که آرزویش را دارد دور می‌کند. برای همین، داستان «مرد اره‌ای» در بطن خود همچنان در بستر شونن می‌گنجد، ولی آغازگر دوره‌ی تازه‌ای برای آن است. خلاصه «مرد اره‌ای» مرزهای شونن را جابجا می‌کند، با آن‌ها بازی کرده و ساختاری را که بسیاری از شونن‌های دیگر بی‌بروبرگرد از آن پیروی می‌کردند، تغییر می‌دهد. اگر اهل مانگا باشید، مانگای «مرد اره‌ای» از انیمه‌ی آن هم پا را فراتر می‌گذارد. مخصوصا این آرک آخر مانگا که هر پیش‌داوری و تصورات شما نسبت به اینکه یک داستان شونن باید چه باشد را از بین می‌برد.

کاراکترها ملموس‌تر از قهرمانان معمول شونن هستند



دنجی را نمی‌توانید کنار کسانی مثل گوکو، تانجیرو یا لوفی قرار دهید. او به مرزهای اخلاقی پایبند نیست و بارها تصمیمات اشتباه می‌گیرد. این مهم‌ترین دلیلی است که زدن برچسب شونن بر «مرد اره‌ای» را دشوار می‌کند که به ویژه در میزان تفرقه‌انگیز بودن او به‌عنوان یک قهرمان منعکس می‌شود. بخش کوچک و در عین حال پرسروصدایی از جامعه‌ی انیمه و مانگا باقی مانده که معتقدند دنجی شخصیت خوبی نیست؛ آن هم چون تاتسوکی فوجیموتو از او یک کاراکتر خاکستری ساخته، نه یک قهرمان. اما اهداف ساده و واقع‌گرایانه‌ی دنجی او را به قهرمانی تبدیل می‌کند که به ویژه برای نسل جوان امروز کاملا قابل درک است. با پیشرفت داستان، دنجی هم پیشرفت می‌کند. با اینکه انگیزه‌های او گاهی مسخره به نظر می‌رسند، اما این نمادی از وضعیتی است که جوانان امروز از آن رنج می‌برند. در واقع، دنجی «مرد اره‌ای» بهترین قهرمان برای عصر حاضر است که ویژگی‌های شخصیتی‌اش با ایده‌آل‌های کاراکترهای دهه‌های پیشین همخوانی ندارد.

برخی می‌گویند که جوانان امروزی دیگر آن جاه‌طلبی‌های سابق بچه‌های نسل قبل را ندارند، یا اینکه جاه‌طلبی‌هایی که دارند واقع‌بینانه نیستند؛ مثل اینکه بخواهند با شبکه‌های اجتماعی امورات زندگی‌اشان را بگذرانند. اما صادقانه بخواهیم به قضیه نگاه کنیم، آنچه قبلا واقع‌بینانه بود، اکنون بسیار دور از واقعیت است. بنابراین، چیزی جز این آرزوها و انگیزه‌های کوچک برای جوانان باقی نمانده که بخواهند به هوایش تمام عمر و سرمایه‌اشان را صرف آن کنند؛ البته اگر سرمایه‌ای داشته باشند. وضعیت دنجی هم همین است؛ او قربانی ترامایی است که در کودکی تجربه کرده و هرگز هم حل نمی‌شود. دنجی این تجربه‌های ناگوار را پشت دری پنهان می‌کند که بالاخره روزی باز می‌شود. او درکی از عشق یا محبت واقعی ندارد و در پیدا کردن دوست‌دختر یا داشتن یک زندگی معمولی، احتمالا دنبال همان گرمی و صمیمیتی است که سال‌هاست از آن محروم مانده. درست است که دنجی نمی‌خواهد قوی‌ترین آدم دنیا یا بهترین دزد دریایی باشد، اما همینکه هدف خود را بر شاد و راضی بودن قرار داده، انگیزه‌هایش را نسبت به سایر قهرمانان شونن ملموس‌تر می‌کند.

قهرمان انیمه «مرد اره‌ای» تمام قلب و روح داستان تاتسوکی فوجیموتو را در خودش جا داده است. در این دنیای وحشتناک، پوچ، تاریک و غیرمنطقی، دنجی نمی‌تواند به تنهایی کاری از پیش ببرد. تنها می‌تواند برای رسیدن به آرزوهای کوچک خودش تلاش کند. وقتی برای اولین بار دنجی را می‌بینیم، می‌فهمیم که او چندین عضو بدن خود را فروخته تا بتواند بدهی‌های پدرش را بدهد. اما این کار برای دنجی بی‌معنی است؛ یعنی او نسبت به بی‌عدالتی و پوچی زندگی خود کرخت شده است و به خودش می‌گوید احتمالا پیش از اینکه بتواند تمام بدهی را صاف کند خواهد مرد. پس چه بهتر که با یک شکم سیر بمیرد.

از این زاویه اگر به داستان دنجی نگاه کنید، می‌بینید که دردهای او چقدر به دغدغه‌های جوانان امروزی شباهت پیدا می‌کنند که تحت تأثیر سرمایه‌داری، زندگی‌اشان به مسیری رفته که اگر می‌خواهند لقمه نانی داشته باشند، باید روحشان را به شغل‌هایی بفروشند که هیچ ارزشی برایشان قائل نمی‌شوند و تا زمانی که جان در بدن دارند، از نیروی کارشان بهره‌کشی می‌کنند؛ مثل دنجی یا رفقای او که باید روحش را به شیاطین بدهند تا پیشرفت کنند. به محض اینکه دنجی یاکوزایی را که به او خیانت کرد می‌کشد، بخش ایمنی عمومی سروکله‌اش پیدا می‌شود و دو انتخاب پیش پای دنجی می‌گذارد، یا به خاطر سوءاستفاده از قدرت‌های شیطانی او را مثل سگ بکشند، یا او به عنوان یک شکارچی شیطان برایشان کار کند. انتخاب بین بد و بدتر است و در هر دو صورت مرگ حتمی. تاکنون که خبری از فصل دوم انیمه‌ی «مرد اره‌ای» نبوده، اما اگر مانگای آن را بخوانید می‌بینید که هر موقع قهرمانان ما پیروز می‌شوند، زندگی یک چیز دیگر در کاسه‌اشان می‌گذارد؛ چه این شیطانی قدرتمندتر باشد، چه خیانت و چه مرگ دوستان.

دنیایی که دنجی در آن زندگی می‌کند تیره و تار است و احتمالا بدتر هم می‌شود؛ اما حداقلش این است که بچه‌ها دور هم یک جوکی می‌گویند و این دقیق‌ترین بازنمایی است از وضعیت جوانان امروز و البته مهم‌ترین دلیلی که قهرمانان «مرد اره‌ای»، به ویژه دنجی را، از سایر قهرمانان شونن متمایز و دوست‌داشتنی‌تر می‌کند. طنز سیاه «مرد اره‌ای» در تضاد با تمام خشونت خشمگین داستان قرار می‌گیرد و روزنه‌ای برای فرار از تاریکی دنیا فراهم می‌کند. تازه خلاف اغلب شونن‌ها، دیگر خبری از آرک‌های طولانی برای نشان دادن رشد شخصیتی هم نیست؛ آرک‌هایی که در عناوین شونن مرسوم هستند و دیگر کلیشه‌ای شده‌اند.

به جز دنجی بگذارید به سایر کاراکترهای «مرد اره‌ای» هم اشاره کنیم. شخصیت برجسته‌ی دیگر آکی نام دارد؛ یک شکارچی شیطان که به عنوان همکار دنجی و هم‌اتاقی او انتخاب می‌شود. او را باحال، سخاوتمند و مهربان توصیف می‌کنند که برای دنیای دیوانه‌واری مثل دنیای «مرد اره‌ای» بزرگترین نقطه ضعف است. در بیشتر شونن‌های دیگر، کاراکتری مثل آکی را قهرمان داستان قرار می‌دهند. او تنها کسی است که در «مرد اره‌ای» منطقی و منصفانه کار می‌کند و انگیزه‌‌اش برای مبارزه هم با خلوص نیت است. او برای انتقام و در نهایت نجات بشریت شکارچی شیطان شده و تنها آدمی است که بین تمام کاراکترها می‌توان به معنای واقعی او را «خوب» توصیف کرد. اما آکی در داستان فوجیموتو هرگز نمی‌تواند قهرمان باشد؛ چون این دنیا قهرمان‌پرور نیست. آکی هم این را می‌داند؛ با این حال، همچنان راه خوبی را انتخاب می‌کند،‌ با اینکه محکوم به شکست است.



یکی از ویژگی‌های بارز مانگا یا انیمه‌های شونن، رویکرد مشخص آن‌ها نسبت به شخصیت‌های زن است. همانطور که گفتیم، مخاطب ژانر شونن اغلب جوانان هستند، به طور مشخص پسران نوجوان و برای همین عجیب نیست که قهرمان این داستان‌ها هم یکی از خود این پسران جوان باشد. اما این کلیشه اغلب منجر به این می‌شود که کاراکترهای زن به حاشیه بروند یا در حد دوست یا پرنسسی که قهرمان باید نجاتش دهد تقلیل پیدا کنند. انیمه «مرد اره‌ای» دقیقا برعکس این است. کاراکترهای زن آن بهترین شخصیت‌پردازی‌ها را دارند و هیچوقت ضعیف‌تر از کاراکترهای مرد در نظر گرفته نمی‌شوند. «مرد اره‌ای» همچنین از واقعیت‌های روابط بین دنجی و زنان داستان فرار نمی‌کند یا محض رضایت مخاطبان، آن را کمدی یا عاشقانه جلوه نمی‌دهد. بگذارید با ماکیما شروع کنیم، یک شکارچی شیطان بسیار قدرتمند که قلاده‌ی دنجی را مثل سگ در دست دارد. ماکیما کیلومترها از شخصیت‌های معمول زن در شونن فاصله می‌گیرد که اغلب ضعیف‌اند و محتاج قهرمان اصلی تا نجاتشان دهد. ماکیما در آغاز برای کشاندن دنجی به بخش خود، به او وعده و وعید می‌دهد و می‌داند دنجی که مرگ و زندگی برایش فرقی ندارد، حاضر است برای رسیدن به آن‌ها هر کاری که ماکیما می‌گوید انجام دهد.

پاور کاراکتر زن دیگری است که در کنار دنجی، به نماد بارزی از دیوانگی و پوچی «مرد اره‌ای» تبدیل می‌شود. پاور آدم نیست؛ یک چیزی بین آدم و شیطان است که می‌تواند خون خود را به عنوان اسلحه به کار ببندد. اما تمام انگیزه‌ی او از زندگی یا شکارچی شیطان شدن این است که می‌خواهد زندگی خوبی برای گربه‌اش فراهم کند. همین. پاور بی‌رحم است، از خون و خونریزی و درد لذت می‌برد و مجبور می‌شود برای اداره کار کند یا به دست آن‌ها کشته شود. در حالی که بی‌تفاوتی دنجی از ترامایی که در کودکی تجربه کرده می‌آید، بی‌تفاوتی پاور یک ویژگی ذاتی اوست. اینکه سازمان ماکیما هم عملا او را به موش آزمایشی خود تبدیل کرده‌اند، دلیل دیگری به پاور می‌دهد که بخواهد نسبت به هر بلایی که سر آدم‌ها می‌آید بی‌تفاوت باشد. همچنین یکی از بهترین جنبه‌های پاور، واقعی بودن اوست. برای پاور هیچ فرقی ندارد که لباس‌هایش کثیف است، دلش نمی‌خواهد حمام کند، بلندبلند فین می‌کند و خلاصه کثیف‌کاری راه می‌اندازد. شخصیت‌های زن شونن اغلب در زیبایی و پرنسسی بودن خود خلاصه می‌شوند. اما پاور یک دختر کثیف به تمام معناست و اصلا از این قضیه بدش نمی‌آید. این شیطان بازیگوش برای انتظاراتی که جامعه از او دارد، مثل اینکه چطور باید رفتار کند یا چگونه لباس بپوشد، اهمیت قائل نمی‌شود و احتمالا خیلی از مخاطبان (به ویژه مخاطبان دختر) می‌توانند با او در این قضیه همذات‌پنداری بکنند.

«مرد اره‌ای» مرزهای شونن را جابجا کرد



همانطور که توضیح دادیم، انیمه «مرد اره‌ای» در بطن خود شونن به حساب می‌آید. اما شوننی که مرزهای ژانر را جابجا کرده و تقریبا آن را درهم‌می‌شکند. با اینکه مخاطبان «مرد اره‌ای» از نوجوانان تا سنین بالاتر را در بر می‌گیرد، جوانان نسل زی بیشتر با آن ارتباط می‌گیرند. با وجود خشونت بالاتر و داستان تیره و تار «مرد اره‌ای» به نظر می‌رسد نوجوانان و جوانان امروز می‌توانند شمه‌ای از خودشان را در داستان دنجی پیدا کنند؛ داستانی که با کسی مثل فوجیموتو از نظر روایت و شخصیت‌پردازی حرف ندارد. وقتی اولین بار با مانگا یا انیمه‌ی «مرد اره‌ای» مواجه می‌شوید، نمی‌توانید پیش‌بینی کنید که تا زمان تمام کردن داستان، چقدر به این پسر اره‌به‌سر وابستگی پیدا خواهید کرد.

خشونت افراطی و مانگا و انیمه، یارهای دیرینه هستند، اما در سبک شونن به مانند «مرد اره‌ای» کم پیدا می‌شود. اگرچه این موضوع اغلب باعث بحث و جدل‌های زیادی در مورد این رسانه‌ها شده، به ویژه که مخاطب آن‌ها اغلب پسربچه‌ها هستند. اما بی‌توجه به مسئولیت هنرمند در قبال مخاطبی که به اختیار خود محتوایی را می‌بیند، طرفداران می‌دانند که در دستان کسانی که قصه‌گویی را بلدند، خشونت می‌تواند اهداف متنوعی را دنبال کند. در مورد «مرد اره‌ای» نمی‌توان انکار کرد که خشونت، همه‌جا و همیشه است. شخصیت اصلی در همان دقایق ابتدایی، صرفا محض شوخی، سرش قطع می‌شود و سپس به عنوان یک هیولا با اره‌برقی‌هایی به جای دست‌ها و یک اره برقی که در سرش فرورفته به زندگی باز می‌گردد. شاید از همان ابتدا ندانید که با چه چیزی روبرو شده‌اید، ولی هنگامی که شوک اولیه‌اش فروکش می‌کند، متوجه می‌شوید که در واقع این خشونت بیش از حد، برای داستان‌پردازی فوجیموتو ضروری است. مثل خود شخصیت‌ها، شما هم به سرعت می‌توانید ظرافت‌هایی را در این خشونت بی‌امان ببینید و نکته‌ی مهم اینجاست، که به همان اندازه که خشونت آزاردهنده است، آشنا هم هست؛ چه کسی را در دنیای مدرن خودمان پیدا می‌کنید که نسبت به خشونت بی‌تفاوت نشده باشد؟ و اگر خشونت در این دنیا اجتناب‌ناپذیر است، آیا بهتر نیست که حداقل به آن با ظرافت و لطافت بیشتری نگاه کرد؟

بیشتر بخوانید: معرفی فیلم‌های سینمایی


سوال ترسناکی است، اما وقتی به تمام جنگ‌ها، قتل‌ها، تیراندازی‌هایی نگاه می‌کنید که برایمان دیگر به یک روتین هفتگی تبدیل شده، می‌فهمید که گزینه‌ی دیگری جز پذیرش این خشونت ندارید. جهان اساسا جای آرامی نیست. ما که نمی‌توانیم مثل قهرمان‌های شونن دنبال نجات دنیا باشیم؛ پس یا می‌توانیم بنشینیم برایش گریه کنیم، یا مثل «مرد اره‌ای» نگاهمان را به خشونت تغییر دهیم. کاری که فوجیموتو با دنجی می‌کند این است که آن را به بازویی برای بازپس‌گیری خشونت به نفع خود مبدل کرده که اساسا تنها گزینه‌ای است که برای نسل جوان باقی مانده است. دنجی و دوستان از این خشونت برای تعیین آینده‌ی تاریک خود استفاده می‌کنند که مبارزه‌ای است علیه تمام ارزش‌هایی که پیش از این در شونن به بچه‌ها دیکته می‌شد.

«مرد اره‌ای» یکی از پایه‌گذاران عصر تازه‌ی شونن است



«مرد اره‌ای» به محض انتشار در سال ۲۰۱۸ میلادی به یکی از پرفروش‌ترین مانگاهای سال تبدیل شد و تاکنون قریب به ۳۰ میلیون نسخه از آن به فروش رفته است. مسلما پخش انیمه‌ی آن نیز به فروش مانگا کمک کرد و حالا با پخش تنها یک فصل، انیمه‌ی «مرد اره‌ای» هم یکی از محبوب‌ترین انیمه‌های حال حاضر شونن به حساب می‌آید که آن را کنار «جوجوتسو کایسن» (Jujutsu Kaisen) قرار می‌دهد. «جوجوتسو کایسن» هم درست پیش از پخش انیمه‌ی اقتباسی خود یک موفقیت بزرگ در دنیای مانگا داشت و می‌دانید که انیمه‌اش هم به محبوبیت باورنکردنی رسید. فیلم پیش‌درآمد آن هم، «جوجوتسو کایسن صفر» (Jujutsu Kaisen 0)، توانست فروش دویست میلیون دلاری در گیشه داشته باشد. طرفداران برای فیلم و فصل دوم «مرد اره‌ای» هم که هنوز در راه هستند بی‌صبرانه انتظار می‌کشند که حتما موفقیت عنوانی مثل «جوجوتسو کایسن» را تکرار خواهد کرد.

به جز میزان فروش اما شباهت برجسته‌ای بین «مرد اره‌ای» و «جوجوتسو کایسن» وجود دارد؛ شباهتی که به جهان‌بینی نسل جوان امروز بازمی‌گردد که دیگر مثل سال‌های اوایل دوهزار، به داستان‌گویی استاندارد شونن تمایل ندارند. در کنار این دو عنوان، از عنوان دیگری به نام «بهشت جهنمی: جیگوکوراکو» (Hell’s Paradise: Jigokuraku) هم یاد می‌شود که سه‌تای آن‌ها را در کنار هم به نام «سه‌گانه‌ی تاریک شونن» (Dark Trio of Shonen) خطاب می‌کنند. مانگا و انیمه‌ی این عناوین، زیبایی‌شناسی زمخت مشابه و همان نوع بدبینی را دارند که پیشتر به آن‌ها اشاره کردیم. این عناصر، در کنار سرپیچی از کلیشه‌های شونن، موجب شده یک جریان کاملا تازه در ژانر شونن راه بیفتد که به جای نگاه آرمانی به داستان و کاراکترها، از همیشه واقعی‌تر و تاریک‌تر شده است؛ اتفاقی که تاحدود زیادی متأثر از تجربه‌ی زیسته‌ی نویسندگان آن‌ها و عصر مدرنی است که خودمان داریم دست اول تجربه‌اش می‌کنیم.

علاوه بر این شباهت‌ها، هر سه عنوان برای اولین بار در سال ۲۰۱۸ میلادی منتشر شدند و قهرمان‌هایشان از قالب همیشگی قهرمان‌های شونن فاصله می‌گیرند. تازه صحنه‌های اکشن خیره‌کننده‌ای هم دارند؛‌ به طور ویژه در «جوجوتسو کایسن» و «مرد اره‌ای» که مبارزات و اکشن در آن‌ها بسیار است و با اینکه کلیشه‌های شونن در این صحنه‌ها موج می‌زند، اما چرخش‌های عجیب و غریبی که فوجیموتو به «مرد اره‌ای» آورده، در زیرلایه‌های بصری مخفی شده‌اند. دیدن همین صحنه‌های اکشن انیمه «مرد اره‌ای» ثابت می‌کند که ژانر شونن بسیار بیشتر از آنچه فکر می‌کردیم پتانسیل داستان‌گویی دارد.

شباهت جالب دیگر بین این سه عنوان شونن محبوب، این است که انیمه‌ی هرسه‌اشان در استودیوی «ماپا» (MAPPA) ساخته شده که اگر با عالم انیمه آشنا باشید می‌دانید که نباید آن را دست کم گرفت. این استودیوی انیمه چندین اثر موفق دیگر هم داشته که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به «کاکه‌گورویی» (Kakegurui)، «حماسه وینلند» (Vinland Saga) و فصل آخر «حمله به تایتان» (Attack on Titan) اشاره کرد. از قضا، برخی خود «حمله به تایتان» را هم سزاوار قرار دادن در سه‌گانه‌ی تاریک شونن می‌دانند و ما هم مخالفتی نداریم. مخصوصا که «حمله به تایتان» با شهرت عجیب خود، راه را برای داستان‌گویی تیره و تار در ژانر شونن هموار کرد. اما «حمله به تایتان» را همه می‌شناسند و اغلب دیده‌اند. با قرار دادن «بهشت جهنمی» کنار «مرد اره‌ای» و «جوجوتسو کایسن» هیجان این سه‌گانه‌ی تاریک بالاتر می‌رود و شاید نگاه‌های تازه‌ای را به سمت «بهشت جهنمی» بکشاند.

افزایش خشونت در این عناوین مذکور، باعث شده است که استانداردهای شونن جابه‌جا شوند و به مرور مانگاکاها هم از این استانداردهای تازه نهایت استفاده را ببرند. این امر دستشان را باز می‌گذارد تا با کاراکترها کارهایی انجام دهند و داستان‌هایی تعریف کنند که هرگز در مانگا و انیمه‌های شادتری مانند «وان پیس» اتفاق نمی‌افتد. خطرات در شونن‌هایی مثل «مرد اره‌ای» یا «جوجوتسو کایسن» از همیشه بالاتر و واقعی‌تر به نظر می‌رسند و باعث می‌شود مخاطب بزرگسال هم بتواند با آن‌ها ارتباط بگیرد. دیگر اتکا به قدرت دوستی و چسبیدن به مسیر خوبی، پیروزی را تضمین نمی‌کند. از بسیاری جهات، تفاوت‌های عناوینی مثل «مرد اره‌ای» با شونن‌های اوایل دوهزار، یادآور مانگاهای دهه‌ی هشتاد و نود میلادی با سری فانتزی برجسته‌ای مثل «برزرک» (Berserk) است که در زمان خود پیشگام بودند. بنابراین، ظهور سه‌گانه‌ی تاریک را می‌توان بازگشت شونن به ریشه‌های تاریک‌تر خود هم دانست که حالا متأثر از عصر حاضر، رنگ و بوی کاملا تازه‌ای یافته و داستان‌هایی روایت می‌کنند که حرف دل جوانان امروزی را می‌زنند.