در نقد فیلم «ونوم: آخرین رقص» به تلاش محکوم به شکست سونی برای ساخت دنیای بزرگتر ونوم می‌پردازم که در نهایت، بزرگترین ضربه را به «ونوم ۳» زده است.
 چارسو پرس:  «ونوم: آخرین رقص» (Venom: The Last Dance) سومین و آخرین فیلم فرنچایز ونوم با بازی تام هاردی است که در یک فیلم آخر در قالب ونوم بازگشته تا دوباره با خودش بازی کند. به جز سه‌گانه‌ی ونوم، این فیلم در دنیای مرد عنکبوتی سونی کنار فیلم‌هایی مثل «موربیوس» و «مادام وب» قرار می‌گیرد؛ نه فقط از نظر داستانی یا اینکه مرد عنکبوتی در هیچکدامشان حضور ندارد، بلکه حتی از نظر کیفی. معلوم است که هیچکس فیلم‌های ونوم را به خاطر ارزش هنری یا داستان آن‌ها نمی‌بیند؛ همه چیز این فرنچایز روی دوش تام هاردی است که علاوه بر ادی براک، میزبان ونوم، نقش این سیمبیوت شرور را هم خود بر عهده گرفته است. اما برای فرنچایزی که ساخته شده تا به خواسته‌های طرفداران پاسخ دهد، «ونوم: آخرین رقص» هیچکدام از انتظارات طرفداران را برآورده نمی‌کند. 

«ونوم: آخرین رقص» داستان خود را مستقیما از پایان فیلم‌های «بگذارید کارنیج بیاید» (Venom: Let There Be Carnage) و «مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» (Spider-Man: No Way Home) آغاز می‌کند که به خودی خود، دلیل کافی برای دیدن فیلمی به بدی «ونوم ۳» نیست. اما اگر تنها دلیلتان برای دیدن فیلم این باشد که می‌خواهید ببینید تام هاردی مثل دیوانه‌ها با خودش کلنجار می‌رود، از همین الان به شما می‌گویم که این کلنجار رفتن‌ها به اندازه‌ی فیلم اول و «بگذارید کارنیج بیاید» بامزه نیستند. برای همین حتی اگر دو فیلم اول ونوم را دوست داشتید، تضمینی نیست که «ونوم: آخرین رقص» را هم دوست داشته باشید. تنها در حالتی ممکن است از فیلم «ونوم ۳» خوشتان بیاید که «مادام وب» را دوست داشته باشید، چون «ونوم ۳» در کنار «مادام وب» در جایگاه بدترین فیلم‌های ۲۰۲۴ قرار می‌گیرد. به نظر می‌رسد کلی مارسل (کارگردان و نویسنده‌ی فیلم) و تام هاردی دیگر می‌خواسته‌اند هرطور شده از دست ونوم خلاص شوند؛ برایشان هم فرقی نداشته که چه داستانی برایش می‌نویسند (یا نمی‌نویسند). همینکه ونوم با یک خداحافظی احساسی، قهرمانانه از صحنه خارج شود کافی است.

هشدار؛ در نقد فیلم «ونوم ۳ – آخرین رقص» خطر لو رفتن داستان وجود دارد

نقد فیلم «ونوم ۳ – آخرین رقص»؛ از داستان خبری نیست


نتایج اعتصابات هالیوود در فیلمی مثل «ونوم ۳» حسابی خودشان را نشان می‌دهند. با چنین فیلمنامه‌ای، اگر آن را به هوش مصنوعی نداده باشند، جای تعجب دارد. فیلمنامه‌ی «ونوم ۳» شبیه کلاژی از ایده‌های کتره‌ای می‌ماند که به زور به هم چسبانده باشند و هیچکدام هم دقیقا آن چیزی نیستند که طرفداران می‌خواهند. فیلم با نال (با صدای اندی سرکیس) آغاز می‌شود که مثلا قرار است شرور اصلی باشد، اما در کل کمتر از دو دقیقه در فیلم حضور دارد. نال یک‌سری اطلاعات درباره‌ی پس‌زمینه‌ی خودش به عنوان خالق سیمبیوت‌ها می‌دهد و موجوداتی را دنبال ونوم و ادی می‌فرستد تا کدکس (Codex) را، که کلید آزادی نال است، برایش بیاورند. البته نیازی به این توضیحات نیست؛ چون کدکس یک چیز من‌درآوردی و در واقع یک دلیل راحت (و البته بی‌منطق) برای این است که لازم نباشد ونوم را در هیبت کامل او نشان دهند که مطمئنا هزینه‌های جلوه‌های ویژه را پایین می‌آورد. طبق توضیحات فیلم، کدکس تنها زمانی ساخته می‌شود که سیمبیوت و میزبانی مرده با هم ادغام شوند و میزبان از این طریق نجات پیدا کند. مهم‌تر از این، کدکس زمانی خودش را نشان می‌دهد که سیمبیوت و میزبان کاملا تغییر شکل بدهند. مشخصا ادی پیشتر در فیلم اول به دست ونوم از مرگ برگشت و کدکسی که در آن‌ها شکل گرفته می‌تواند به آزاد شدن نال از سیاره‌ای که در آن زندانی است کمک کند. این کدکس تنها در حالتی از بین می‌رود که یا ادی یا ونوم بمیرند.

پس از معرفی طوفانی نال، ادی و ونوم را در باری در مکزیک می‌بینیم که به پایان «مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» اشاره دارد؛ اما این صحنه‌ها دوباره ضبط شده‌اند و ادی حتی دیگر نام مرد عنکبوتی را هم به زبان نمی‌آورد؛ چیز غیرمنتظره‌ای هم نیست؛ سونی بارها وعده‌ی ارتباط دنیای ضدقهرمان‌های خود با مرد عنکبوتی را داده و هیچوقت هم محقق نشده؛ از «موربیوس» بگیر تا «مادام وب» و حالا هم در «ونوم ۳» زیر حرف خودش می‌زند. دلیل ادی برای رفتن به نیویورک هم عوض شده است. ادی در اخبار تلویزیون می‌بیند که به اتهام قتل پاتریک مولیگن (استفن گراهام) تحت تعقیب قرار دارد و به جای دیدن مرد عنکبوتی، به ذهنش می‌رسد که برای پیدا کردن یک قاضی فاسد و باج دادن به او برای پاک کردن اتهاماتش به نیویورک برود.

البته پیش از اینکه او و ونوم بخواهند راهی نیویورک شوند، این دو مأموریت نجات سگ‌ها را به دست می‌گیرند. البته خبر ندارند که همان موقع، موجوداتی غول‌پیکر دنبالشان افتاده‌اند که اسمشان زینوفیج (Xenophage) است؛ این‌ها از سوی نال، همان خالق کلینتار و سیمبیوت‌ها به زمین فرستاده شده‌اند تا کدکس را برای نال بیاورند. در این میان، یک صحنه‌ی حوصله‌سربر از پس‌زمینه‌ی کاراکتر جدید، دکتر تدی پین (جونو تمپل) می‌بینیم که در کودکی به او صاعقه خورده (که برادرش را می‌کشد ولی خودش را نه) و از آن موقع دیگر یک سمت بدنش از کار افتاده و برای همین می‌خواهد روی سیمبیوت‌ها و توانایی بازیابی آن‌ها تحقیق کند. اینکه الان و در فیلم آخر فرنچایز تازه دارند پایه‌های کاراکترهای تازه‌ای مثل نال و این خانم دکتر را می‌گذارند واقعا جای شگفتی دارد. به جز این، تنها نقش دکتر هم عملا این است تا درباره‌ی «منطقه ۵۱» (Area 51) و تحقیقات روی سیمبیوت‌ها اطلاعات بدهد و امیدوارم واقعا نخواهند او را برای یک فیلم دیگر برگردانند. در همین آزمایشگاه خانم پین، معلوم می‌شود که پاتریک مولیگن در منطقه ۵۱ زنده است که پیشتر در «بگذارید کارنیج بیاید» رها شده بود تا بمیرد؛ اما با وارد کردن یک سیمبیوت تازه به بدون او، دانشمندان توانسته‌اند مولیگن را زنده نگه دارند. البته مرگ و زندگی مولیگن خیلی فرقی نمی‌کند؛ فقط او را برای این بازگردانده‌اند تا برای چند جمله صدای نال باشد و دانشمندان را تهدید کند. بعد هم ناگهان از داستان حذف می‌شود.



برگریم به ادی و ونوم که سوار هواپیما می‌شوند تا به نیویورک بروند؛ یک زینوفیج عظیم‌الجثه به هواپیما حمله می‌کند و این دو مشخصا زنده می‌مانند. بعد از وسط بیابان گذشته و سروکارشان به یک خانواده‌ی هیپی می‌افتد که دوست دارند آواز بخوانند و پیش از بستن منطقه ۵۱ از آن بازدید کنند. نقش پدر این خانواده را ریس ایفانز باز می‌کند که حضورش در فیلم، دقیقا ذهن آدم را به سمت فیلم «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز» (The Amazing Spider-Man) اندرو گارفیلد می‌برد. در آن فیلم ایفانز نقش یک دکتر را بازی می‌کرد که با تحقیق روی مارمولک‌ها، می‌خواست قدرت بازیابی آن‌ها را استخراج کند، مثل دکتر پین که تا آخر فیلم با یک سیمبیوت ترکیب می‌شود. اساسا او تنها سیمبیوتی است که تا آخر باقی می‌ماند و کاراکترش در کمیک‌ها «اگنی» (Agony) نام دارد؛ فقط در فیلم، این سیمبیوت بنفش با دکتر پین ترکیب شده و مثل شازام قدرت و سرعت صاعقه به او می‌دهد؛ خلاف کمیک‌ها که قدرت اگنی نه سرعت یا صاعقه، بلکه پرتاب اسید است.

خلاصه، بعد از یک ربع آواز خواندن با هیپی‌ها، ادی و ونوم به وگاس می‌رسند و این سوال پیش می‌آید که اصلا چرا ادی و ونوم از وگاس سردرمی‌آورند، جز اینکه یک ربع دیگر سر این تلف شود که ادی دنبال لباس مبدل می‌گردد و یک ربع دیگر سر این که ونوم می‌خواهد پای اسلات‌ماشین بنشیند. بعد هم که خانم چن (پگی لو) را می‌بینند و حسابی سلام‌وعلیک می‌کنند. ولی خانم چن فقط در کازینو پیدایش شده تا ادی و ونوم را به اتاق هتل‌اش ببرد و آن‌ها آنجا با هم برقصند و این تمام نقشی است که خانم چن در فیلم ایفا می‌کند. واقعا فکر می‌کنم مارسل با ما سر شوخی دارد که «آخرین رقص» در عنوان فیلم، می‌تواند به رقص با خانم چن و آهنگ ABBA هم اشاره داشته باشد. فراموش نکنید که کل منطق کدکس بر پایه‌ی این است که به محض تغییر شکل دادن ونوم، هویت آن‌ها معلوم می‌شود؛ آن وقت ادی و ونوم می‌روند وگاس و فقط محض رقصیدن با خانم چن به طور کامل تغییر شکل می‌دهند!

بنابراین، فعال شدن کدکس دوباره زینوفیج‌ها را به سمت آن‌ها می‌کشاند و ارتش هم از راه می‌رسد و ادی و ونوم از منطقه ۵۱ سردرمی‌آورند. تازه از اینجاست که فیلم بالا می‌گیرد و منظورم از بالا می‌گیرد این است که کمی قابل تحمل می‌شود. در منطقه ۵۱ ادی سایر سیمبیوت‌های آزمایشگاه را آزاد کرده و مبارزه‌ی پرسروصدایی بین سیمبیوت‌ها و زینوفیج‌ها شکل می‌گیرد که نیروی بازیابی قوی دارند و به نظر می‌رسد به همین راحتی‌ها قصد مردن ندارند. البته بار دیگر سوال پیش می‌آید که اگر کل نجات دنیا بسته به این است که کدکس نباید دست نال بیفتد، چرا سیمبیوت‌ها به راحتی به ونوم و ادی حمله نمی‌کنند تا کدکس را از بین ببرند؟ به هر حال، ونوم تصمیم می‌گیرد برای کشتن زینوفیج‌ها و همچنین از بین بردن کدکس فداکاری کرده و خودش را بکشد. پس از یک خداحافظی احساسی بین ونوم و ادی، ونوم خودش را با تمام زینوفیج‌ها و سیمبیوت‌ها ترکیب کرده و همگی را زیر اسید از بین می‌برد که تنها اتفاق مهمی است که در تمام «ونوم ۳» می‌افتد. البته مشخصا مرگ ونوم هم حتمی نیست و در صحنه‌های پس از تیتراژ القاء می‌شود که شاید به یک طریقی این سیمبیوت دوباره برگردد.

در دقایق پایانی می‌بینیم که ادی در بیمارستان بیدار شده و می‌فهمد که به شرط مخفی نگه داشتن تمام اتفاقات، اتهامات او همه پاک می‌شوند. او بالاخره به نیویورک می‌رود تا آرزوی ونوم را برای خود محقق کند که دوست داشت مجسمه‌ی آزادی را ببیند. در اولین صحنه‌ی پس از تیتراژ است که نال برای اولین بار سرش را بالا آورده و چهره‌اش مشخص می‌شود که با وجود جلوه‌های ویژه‌ای چنین بی‌کیفیت، کاش همان یک قاب هم از چهره‌اش نشان نمی‌دادند. آخرش نال وعده می‌دهد که قهرمان دنیا از بین رفته و جهان دیگر از تهدید نال در امان نیست؛ خب که چه؟ وقتی هیچ شمه‌ای از قدرت واقعی نال در فیلم نشان داده نشده، چرا باید تهدیدی از جانب او احساس کنیم که هنوز در سیاره‌اش زندانی است؟ پس از این، یک صحنه‌ی دیگر می‌بینیم که سوسکی در منطقه ۵۱ از کنار ویال شکسته‌ای رد می‌شود که پیشتر یک تکه از سیمبیوت ونوم در آن بود و با این پایان مبهم، «ونوم: آخرین رقص» بالاخره نقطه‌ی پایانی بر سه‌گانه‌ی ونوم تام هاردی می‌گذارد.

اینجا بخوانید: معرفی، نقد و بررسی فیلم‌های خارجی


ایرادات ساختاری در فیلم «ونوم ۳» تمامی ندارند


از همان ثانیه‌ی اول فیلم معلوم است که سونی و سازندگان هیچ برنامه‌ی مشخصی برای «ونوم ۳» نداشته‌اند. نال در زندان خودش نشان داده می‌شود و یک‌سری اطلاعات به بیننده می‌دهد که حقیقتا برای پیشبرد فیلم لازم نیست؛ چون فیلم داستان ندارد. نال فقط برای این معرفی می‌شود که در کل کمتر از دو دقیقه در فیلم باشد و تازه چهره‌اش را هم در کل فیلم نمی‌بینیم. با این کار، تمام تلاش «ونوم: آخرین رقص» صرف این شده که پایه‌های حضور نال در فیلم‌های آینده را بگذارد؛ اما همین بزرگترین آسیب را به داستان خود «ونوم ۳» زده است. بدون حتی یک مواجهه بین ونوم و نال، اینطور به نظر می‌رسد که تمام «ونوم ۳» یک وقت‌تلف کردن بزرگ است تا نال را برای یک فیلم دیگر در آب‌نمک نگه دارند. اگر از ابتدا قرار نبود ونوم و نال هیچ مبارزه‌ای با هم داشته باشند، اصلا چه اهمیتی داشت که حتما او را در این فیلم معرفی کنند؟

این کاراکتر واقعا استحقاق چنین معرفی بی‌خاصیتی را نداشت. نال یکی از قدرتمندترین و باحال‌ترین شرورهای مارول است که با اینکه قدمت زیادی در کمیک‌ها ندارد، اما می‌تواند رعب و وحشت زیادی در داستان ونوم ایجاد کند. یک جمله که مولیگن به دکتر پین می‌گوید (تاریکی دندان دارد) به اولین کمیک اصلی نال بازمی‌گردد و مونولوگی که در آن این شرور درباره‌ی نفرت خود نسبت به سلستیال‌ها (Celestials) و علت اعلام جنگ‌اش علیه آن‌ها توضیح می‌دهد. در کمیک، بخش مربوط به کیستی و گذشته‌ی نال آنقدر تأثیرگذار است که مو بر تن آدم سیخ می‌کند. اما همانطور که گور (Gorr) به دست تایکا وایتیتی برای فیلم «ثور: عشق و تندر» (Thor: Love and Thunder) حیف شد، کاراکتر نال هم در فیلم «ونوم ۳» بر باد رفته و دیگر امیدی هم به رستگاری برای کاراکترش نیست.

کدکس هم که عنصر پیش‌برنده‌ی داستان است هیچ منطقی پشت‌اش نیست و در کمیک‌ها نیز نمی‌توانید رد آن را پیدا کنید. کدکس در کمیک‌ها عملا به بخشی از سیمبیوت اشاره دارد که در میزبانی که به آن‌ها متصل شده‌اند باقی می‌ماند و مثل دی‌ان‌ای، حاوی خاطرات و اطلاعات میزبان است. هیچ ربطی هم به میزبان محتضر و نجات آن به دست سیمبیوت ندارد.
کدکس که من‌درآوردی است و برای این فیلم ساخته شده؛ اما چیزهایی که پیش از این در فرنچایز معرفی شده بودند هم در «ونوم: آخرین رقص» کاملا نادیده گرفته می‌شوند؛ مثل حضور خانم چن در وگاس که کاملا بی‌مورد است و رقص او با ونوم هیچ دلیل موجهی ندارد؛ مخصوصا وقتی که کل سرنوشت دنیا به کدکس وابسته است. البته حداقل یک نظر خانم چن را در فیلم می‌بینیم؛ وگرنه حتی اسمی از انی وینگ میشل ویلیامز در کل «ونوم ۳» آورده نمی‌شود. علاوه بر این، کاراکترهای تازه هم آنقدر بی‌خاصیت هستند که هیچ ردی از خود بر ذهن به جا نمی‌گذارند.

چیویتل اجیوفور در نقش رکس استریک‌لند در «ونوم: آخرین رقص» کاملا بی‌خاصیت است و به عنوان یک فرمانده‌ی ارتش هیچ تحکمی از خود نشان نمی‌دهد؛ صحنه‌ی مرگ او هم در چشم‌برهم‌زدنی تمام می‌شود. دکتر پین هم بدترین گزینه برای ادامه دادن حضور سیمبیوت‌هاست که در آغاز ماجرای او به کودکی‌اش بازمی‌گردد که برادرش به خاطر صاعقه مرده و او حالا رویای برادرش در کار کردن در منطقه ۵۱ را دنبال می‌کند. پس‌زمینه‌ی کاراکتر جونو تمپل واقعا کلیشه‌ای‌ترین داستانی است که در فیلم‌های ابرقهرمانی می‌بینیم و انگار‌ او را فقط در فیلم گذاشته‌اند که آخرش مثل فیلم اول، یک ونوم زن هم بیاورند. همکار او، سیدی (کلارک باکو) که به اسم «کریسمس» شناخته می‌شود، علنا یک سنجاق کریسمس زده و این‌ور و آن‌ور می‌رود و آخرش به سیمبیوتی سبزرنگ تبدیل می‌شود؛ چون بالاخره تم کریسمس را باید حفظ کرد!

خانواده‌ی هیپی مون از همه بدتر است که مجبوریم بیش از یک ربع با آن‌ها در جاده بگذرانیم؛ آن هم در حالی که مطلقا هیچ اتفاقی نمی‌افتد و خانواده دسته‌جمعی می‌زنند زیر آواز و آهنگ دیوید بویی و یوسف اسلام می‌خوانند! حتی یک دیالوگ درست و درمان هم این وسط ردوبدل نمی‌شود. البته مسئله‌ی دیالوگ در «ونوم: آخرین رقص» بحرانی است که حتی بگومگوهای تام هاردی با خودش نتوانسته آن را نجات دهد. آخرش هم فیلم با یک مونتاژ از لحظاتی که ادی و ونوم با هم گذرانده‌اند به پایان می‌رسد، آن هم در حالی که آهنگ مارون‌فایو رویش گذاشته‌اند!

اینجاست که فکر می‌کنم اگر فیلمنامه را از تخم‌مرغ شانسی بیرون می‌آوردند بهتر جواب می‌داد. عملا می‌توانید ده دقیقه‌ی اول فیلم را به ده دقیقه‌ی آخر آن بچسبانید و هیچ چیز را از دست ندهید؛ چون تمام بخش میانی اتلاف وقت محض است و کل بودجه فقط برای صحنه‌ی اکشن منتهی به مرگ ونوم خرج شده و یک ساعت و چهل دقیقه زمان زیادی است تا فیلم بالاخره به جایی که باید، برسد. حتی این وسط صحنه‌هایی مثل مبارزه‌ی ونوم با سگ‌بازان و تبدیل سیمبیوت به اسب هم چند ثانیه بیشتر دوام نمی‌آورند تا بتوان حضورشان در فیلم را توجیه کرد. انگار که تمام فیلم با ذهنیت تریلر آن ساخته شده باشد؛ یک صحنه از ونوم با اسب در فیلم گنجانده‌اند، حالا در یک صحنه ونوم و خانم چن می‌رقصند، در صحنه‌ی بعد دارند پرواز می‌کنند و در نهایت، فیلم تبدیل شده به مجموعه‌ای از این صحنه‌ها که بیشتر از چند ثانیه در فیلم دوام نمی‌آورند و باید یک ربع دیگری تا فرارسیدن یکی دیگر از آن‌ها صبر کنید.



کلی مارسل نویسنده و کارگردان «ونوم: آخرین رقص» است که نویسندگی دو فیلم قبلی ونوم نیز بر عهده‌ی او بود. شاهکار نویسندگی‌اش را که از فیلم‌های قبلی هم می‌توانید قضاوت کنید، اما او در زمینه‌ی کارگردانی هم در «ونوم: آخرین رقص» کولاک کرده است. تمام کارگردانی مارسل معطوف به این بوده که داستان ونوم هرطور شده جمع شود؛ چرا و چگونگی‌اش هم فرقی ندارد. خبری از نگاه هنری خاص کارگردان در فیلم نیست و انگار دوربین را روشن گذاشته باشند تا تام هاردی هر طور که دوست دارد بازی کند. با توجه به فیلمبرداری و تدوین هم مشخص است که هر صحنه را به چندین شکل گرفته‌اند تا بعدا در فرایند پساتولید یک‌چیزی از بین همه‌ی این‌ها سرهم کنند. اساسا «ونوم ۳» مثل فیلمی می‌ماند که از ته‌مانده‌ی فیلم دیگری درست کرده باشند. صحنه‌ها بی‌منطق به هم چسبانده شده‌اند؛ یک ثانیه مولیگن دارد از زبان نال حرف می‌زند و یک ثانیه‌ی بعد، ونوم و ادی به بدنه‌ی هواپیما چسبیده‌اند تا به نیویورک برسند. نماهایی از پشت سر نشان داده می‌شود که کاراکترها دارند حرف می‌زنند، اما دیالوگ‌ها عوض شده است و با تکان خوردن دهانشان همخوانی ندارد.

بیشتر بخوانید: اخبار و مطالب سینمای جهان


هیچ حرفی هم نمی‌توان درباره‌ی دستاورد بصری فیلم زد، جز اینکه قاب‌ها به شدت بدسلیقه بسته شده‌اند، نورپردازی عملا وجود ندارد و تمام صحنه‌های اکشن هم در تاریک‌ترین و مه‌آلودترین محیط ممکن اتفاق می‌افتند که دست سازندگان برای پنهان کردن مشکلات و کاستی‌ها با جلوه‌های ویژه باز باشد. جلوه‌های ویژه‌ی فیلم تنها کمی از «مادام وب») بهتر هستند و فکر نمی‌کنم این معیار برای هیچ فیلم ابرقهرمانی که امروز ساخته می‌شود مایه‌ی فخر باشد. حتی کیفیت جلوه‌های ویژه در سکانس اکشن پایانی هم مدام بالا و پایین می‌رود که فیلم عملا تمام بودجه‌ی خود را صرف آن کرده است؛ برای مثال، نماهایی که در این صحنه از ادی روی موتورسیکلت می‌بینیم آنقدر CGI بدی دارند که انگار به اوایل دوهزار میلادی بازگشته‌ایم. این تازه برای صحنه‌ای است که در آن ادی پشت موتور نشسته و هیچ حرکت محیرالعقولی نمی‌کند.

«ونوم: آخرین رقص» به سنت فیلم‌های ابرقهرمانی امروزی که در نقد فیلم «ددپول و ولورین» هم به آن اشاره کردم، تصویری به‌شدت خالی دارد. علت این ایراد را می‌توانید از صحنه‌های پایانی فیلم تشخیص دهید که اکشن تازه بالا می‌گیرد و سیمبیوت‌ها با زیردستان نال مبارزه می‌کنند. کلید موفقیت چنین صحنه‌هایی، کارگردانی اکشن است که البته اثری از آن در «ونوم ۳» پیدا نمی‌شود. هیچ ظرافت یا هدفمندی در کارگردانی و تدوین این صحنه‌ها وجود ندارد و نتیجه‌اش می‌شود سکانس‌های اکشن پرسروصدایی که باید تنش صحنه را بالا ببرند، اما فقط گیج‌کننده هستند. مشخصا برای رفع این مشکل و البته کاهش بودجه‌ی بخش جلوه‌های ویژه، تصویر در طول فیلم به‌شدت خالی است و وقتی هم شلوغ می‌شود، به‌شدت تاریک است. تنها صحنه‌ای هم که خالی نیست در وگاس اتفاق می‌افتاد که آن هم به هنر سازندگان «ونوم ۳» ربطی ندارد.

«ونوم ۳» از پس بدیهی‌ترین المان‌های فیلم هم برنمی‌آید و حتی جلوه‌های صوتی فیلم هم ایراد دارد؛ به طوری که تأثیرگذاری صحنه‌های اکشن به‌شدت پایین آمده است. انگار نه انگار که چندتا سیمبیوت دارند همزمان با هم با زینوفیج‌ها مبارزه می‌کنند، چون بدون صداگذاری درست و درمان، ضربات آن‌ها هیچکدام به بار نمی‌نشیند. با چنین ایرادات ساختاری، واقعا این سوال پیش می‌آید که بودجه‌ی فیلم را خرج چه کرده‌اند که حتی ده دقیقه‌ی متوالی از آن هم درست از آب درنیامده است.

«ونوم: آخرین رقص» از فیلم‌های قبلی فرنچایز هم بدتر است



هرچقدر هم که طرفدار دوم فیلم اول ونوم باشید، نمی‌توانید از قسمت سوم دفاع کنید. تمام فیلم‌های فرنچایز ونوم روی رابطه‌ی ادی و ونوم می‌چرخد؛ کل‌کل کردن‌ها و بگومگوهای مداوم آن‌ها تنها دلیلی بود که از همان قسمت اول، طرفداران پای «ونوم» نشستند. فیلم سوم هم از این سروکله‌زدن‌های ادی و ونوم در خود دارد؛ اما نه به هوشمندی دو قسمت قبل یا به تازگی آن و با معرفی مسئله‌ی کدکس، این دوتایی از همیشه در «ونوم: آخرین رقص» کمتر است؛ چون اگر قرار بود ونوم دم‌به‌دقیقه تغییر شکل دهد، زینوفیج‌های بیشتری سرش می‌ریختند که مشخصا «ونوم ۳» بودجه‌ی آن را نداشته است. باز هم اگر «ونوم: آخرین رقص» یکی‌دو صحنه‌ی دلنشین دارد، همه‌اش صدقه‌سر خود هاردی است که کاراکتر ونوم را هم خودش دوبله می‌کند. البته ادی براک در «ونوم ۳» واقعا بهترین نمونه از بازیگری تام هاردی نیست که تا به حال دیده‌اید و آنقدر ارزش فیلم را بالا نمی‌برد که بخواهید به هوای یک تام هاردی کل ۱۰۹ دقیقه‌ی فیلم را تحمل کنید. مثل فیلم‌های قبل همچنان می‌توانید ببینید که تام هاردی دارد با دیوار بازی می‌کند و با اینکه در صحنه‌های پایانی دز احساسی فیلم را بالا می‌برد، اشک در چشمانش حلقه می‌زند و کارش در دوبله‌ی ونوم هم خوب است، اما اجرایش دیگر به اندازه‌ی فیلم اول ونوم، جذابیت ندارد و خستگی خودش از کاراکتر، به بازی‌اش هم منتقل شده است.

نمره نویسنده : ۱.۵بی‌ارزش
نکات مثبت
  • اجرای تام هاردی در نقش ونوم
نکات منفی
  • جلوه‌های ویژه‌ی بی‌کیفیت
  • تدوین آزاردهنده و گیج‌کننده
  • معرفی بیهوده‌ی کاراکترهای تازه
  • اتلاف وقت با خطوط داستانی بی‌خاصیت
  • بی‌توجهی به جزئیات و جهان ونوم در کمیک‌ها
صد سال بود که سونی داشت زمینه‌ی مواجهه‌ی مرد عنکبوتی تام هالند با ونوم تام هاردی را می‌گذاشت که با پایان فرنچایز دیگر معلوم نیست هرگز محقق شود. هرچند هر چیزی از جیب پرپول کمپانی برمی‌آید، اما حتی اگر در فیلم‌های بعدی مرد عنکبوتی بخواهند ونوم را برگردانند، دیگر مزه‌اش رفته است؛ مخصوصا که با قسمت سوم، هرچه سونی با فرنچایز ونوم رشته بود پنبه شد. تنها حالتی که امکان داشت بتوان «ونوم ۳» را نجات داد، این بود که مثل فیلم‌های ددپول رده‌بندی سنی آن را بالا می‌بردند و ونوم هرچه به دهانش می‌آمد می‌پراند. شاید، و تنها شاید، از این طریق می‌شد داستان و کارگردانی و همه چیز دیگر را کنار گذاشت و به جوک‌هایی که بین ونوم و ادی ردوبدل می‌شود خندید. البته نمی‌دانم تام هاردی چقدر می‌تواند مثل رایان رینولدز پشت سرهم جوک ردیف کند؛ اما حداقل می‌توانستند مثل «ددپول و ولورین» از «ونوم ۳» یک فیلم رفقایی یا جاده‌ای درآورند که در آن ادی و ونوم با کمک یک خانواده‌ی ازدم خل و چل هیپی، از دست زینوفیج‌های نال می‌گریزند و چرت و پرت می‌گویند.

البته دنیای سیمبیوت‌ها، کلینتار، نال و تمام ماجراهای مربوط به این شرور آنقدر در کمیک‌ها محتوا دارد که می‌توانستند از آن یک فیلم تمام و کمال برای ونوم دربیاورند که حتما نتیجه‌ی بهتری در پی می‌داشت؛ یک فیلم که فقط و فقط درباره‌ی سیمبیوت‌هاست؛ نه زمینی‌ها، هیپی‌ها، خانم چن یا هر کس دیگر. با این حال، سونی تصمیم گرفته با مقدمه‌سازی برای نال در «ونوم: آخرین رقص»، زمینه‌ی دنیای چندجهانی خودش را فراهم کند و از نال، ابرشروری به سبک تانوس، و از آدم‌بدهایی چون موربیوس و ونوم، انتقام‌جویان بسازد. اما به نفع سونی خواهد بود که هرچه زودتر امتیاز مرد عنکبوتی را به دیزنی پس بدهد و خودش و خودمان را از دست این فیلم‌های تباه خلاص کند.

شناسنامه فیلم «ونوم: آخرین رقص» (Venom: The Last Dance)

کارگردان: کلی مارسل
نویسنده: کلی مارسل، تام هاردی
بازیگران: تام هاردی، جونو تمپل، چیویتل اجیوفور، استفن گراهام، پگی لو
محصول: ۲۰۲۴، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۲ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۴۱٪
خلاصه داستان: نال، ابرشروری قدرتمند و ترسناک، که خالق سیمبیوت‌ها هم هست، در سیاره‌ی خود زندانی شده و تنها کلید آزادی او، کدکس است که در ادی و ونوم وجود دارد؛ برای همین، نال نیروهای خون‌خوار خود را به زمین می‌فرستد تا ونوم را پیدا کنند. در این زمان، ادی براک و ونوم با اتهام قتل پاتریک مولیگن در مکزیک گیر افتاده‌اند؛ اما تصمیم می‌گیرند برای رفع اتهامات به نیویورک بروند. علاوه بر زیردستان نال، که زینوفیج خوانده می‌شوند، ارتش رکس استریکلند هم دنبال ادی و ونوم هستند که از سمت یک سازمان مرموز دولتی کنترل می‌شوند. پیش از آنکه ادی و ونوم بتوانند خودشان را به نیویورک برسانند، برای نجات جان خود و دنیا از دست نال، درگیر تعقیب و گریزهای فراوانی می‌شوند که پای آن‌ها را به منطقه ۵۱ باز می‌کند…