لوسیوس که سال‌ها پیش مرگ ماکسیموس به دست عمویش را مشاهده کرده، باید پس از تسخیر خانه‌اش توسط امپراتوران قدرتمند روم، برای نبرد وارد کولوسئوم شود. در این بین او نگاهی به گذشته می‌اندازد تا قدرت مورد نیاز برای بازگرداندن شکوه گذشته رم را بیابد.
چارسو پرس: «گلادیاتور ۲» (Gladiator II) پس از مدت‌ها انتظار سرانجام به نمایش درآمد و حالا با خیال راحت می‌توانیم بگوییم که این فیلم در زمانه‌ای که دنباله‌های فیلم‌های معروف حرف چندانی برای گفتن ندارند، توانسته تا حد لازم موفق ظاهر شود.

خلاصه داستان این فیلم از این قرار است که  لوسیوس که سال‌ها پیش مرگ ماکسیموس به دست عمویش را مشاهده کرده، باید پس از تسخیر خانه‌اش توسط امپراتوران قدرتمند روم، برای نبرد وارد کولوسئوم شود. در این بین او نگاهی به گذشته می‌اندازد تا قدرت مورد نیاز برای بازگرداندن شکوه گذشته رم را بیابد.

پیتر کریگ و دیوید اسکارپا به عنوان فیلمنامه‌نویسان اصلی گلادیاتور ۲ معرفی شده‌اند. اسکارپا همان کسی است که «ناپلئون» (Napoleon) و «تمام پول‌های جهان» (All the Money in the World) را برای اسکات نوشت، هرچند ناپلئون نتوانست در جلب نگاه منتقدان و همچنین مخاطبان موفق باشد.


حالا در اینجا، فیلمنامه‌ای که اسکارپا برای گلادیاتور ۲ نوشته، بیشتر شبیه بازسازی فیلم اول به نظر می‌رسد تا دنباله‌ای بر آن. این فیلم تقریباً صحنه به صحنه از الگوی فیلمنامه‌نویسی «گلادیاتور ۱» نوشته دیوید فرانزونی پیروی می‌کند و اکثر شخصیت‌های آن مشابه شخصیت‌های فیلم اصلی هستند.

بیشتر بخوانید: مطالب و اخبار سینمای ایران


وقتی فیلم از زیر سایه نسخه اصلی بیرون می‌آید، جان تازه‌ای می‌گیرد و یکی از بهترین مثال‌ها برای این اتفاق، زمانی است که دنزل واشنگتن روی پرده ظاهر می‌شود. او نقش ماکرینوس، یک برده و گلادیاتور سابق را ایفا می‌کند که اکنون با درآمد حاصل از گلادیاتورهای تحت مالکیتش، زندگی مجلل خود را به سر می‌برد و به صورت مخفیانه نقشه‌ای برای کسب ثروت و قدرت بیشتر طراحی می‌کند.

ماکرینوس با آن لباس‌های فاخر و رنگارنگ طراحی شده توسط جانتی ییتس، تا حدی به شخصیت پروکسیمو (با بازی اولیور رید) در فیلم اصلی شباهت دارد. اما واشنگتن با تجربه بازی در فیلم‌هایی، چون «افتخار» (Glory)، «روز تعلیم» (Training Day) و «مالکوم ایکس» (Malcolm X) و همچنین جذابیت خیره‌کننده، اقتدار قاطع و طنز زیرکانه‌ای که به نقش می‌بخشد، شخصیتی منحصربه‌فرد خلق می‌کند که ارزش داشتن یک فیلم مستقل را دارد.

پل مسکال: نقشی نه شبیه هیچ نقش دیگر

مخاطبان پیگیر دنیای سریال‌های تلویزیونی، پل مسکال را پیش از هر چیز با ایفای نقش کانل، پسر خجالتی و کم‌حرف در سریال «مردم معمولی» (Normal People) می‌شناسند. اما این بازیگر خیلی زود پس از بازی در این سریال کوتاه اقتباسی، جای پای خود را در عالم سینما محکم کرده و با انتخاب‌های درست خود نشان داد که ظرفیت تبدیل شدن به یک ستاره را دارد.


«افترسان» (Aftersun) به کارگردانی شارلو ولز، «همه ما غریبه‌ها» (All of Us Strangers) به کارگردانی اندرو هی و «دشمن» (Foe) به کارگردانی گرت دیویس از جمله اصلی‌ترین فیلم‌هایی بودند که مسکال در همین چند سال اخیر در آنها ایفای نقش کرده و دیده شد.

این بازیگر در اولین نشست خبری پس از نمایش گلادیاتور ۲، در خصوص ایفای نقش لوسیوس وروس گفت: «لوسیوس برای ما نقشی بود که تا قبل از آن هرگز انجام نداده بودم. او در کل مدت دو ساعت و نیم فیلم، در مقابل چشم تماشاگران است. قبلا چنین کاری نکرده بودم -نقش‌هایم محوری و مرکزی نبودند- و این چیزی است که در این سال‌ها در بازیگری‌ام پنهان مانده بود و مردم ندیده بودند.»

او همچنین در خصوص تغییرات فیزیکی و عاطفی خود برای ایفای این نقش توضیح داد: «ابتدا خیلی ساده‌لوحانه فکر می‌کردم قرار است نقش یک گلادیاتور عادی را ایفا کنم. اما در ادامه فیلم‌برداری، شخصیت او را مثل یک سگ می‌دیدم؛ کسی که همه کار می‌کند و فقط به دنبال بقاست. در این راه گویی برایش چندان اهمیتی ندارد که زنده می‌ماند یا می‌میرد.»

اینجا بخوانید: معرفی، نقد و بررسی فیلم‌های خارجی


مسکال در انتها با اشاره به ساخته شدن این فیلم ۲۴ سال پس از ساخت فیلم نخست تاکید کرد: «خوشحالیم که توانستیم میراث فیلم اول را به درستی زنده کنیم. این کار فقط از ریدلی اسکات برمی‌آمد و به عنوان یکی از طرفداران دیرینه‌اش باید اعلام کنم که گلادیاتور ۲ یکی از بهترین فیلم‌های چند وقت اخیر اوست که دیده‌ام.»

منتقدان چه می‌گویند؟


دیوید رونی، منتقد هالیوود ریپورتر، گلادیاتور ۲ را یک بازسازی تاثیرگذار می‌داند. او می‌نویسند: «این فیلم از لحاظ صحنه‌های خشن، بازسازی دقیق آن دوره تاریخی و صحنه‌های پرتحرکی که نیازمند هماهنگی‌های پیچیده هستند، دنباله همان چیزی را ارائه می‌دهد که طرفداران فیلم برنده اسکار سال ۲۰۰۰ انتظار دارند: نبردها، شمشیرزنی‌ها، خونریزی‌ها و دسیسه‌های روم باستان. با این حال، نوعی وفاداری بیش از حد در فیلم وجود دارد که فراتر از نمایش مردان زندانی و مجبور به مبارزه برای بقا است و در عمق درام فیلم نفوذ کرده است. در نتیجه، می‌توانم بگویم که این فیلم بیش از حد وابسته به نسخه اصلی است.»

کارین جیمز، منتقد بریتانیایی هم می‌نویسد: «مسکال با توجه به نقش‌های حساس و عاطفی‌اش در مردم معمولی و افترسان، انتخابی غیرمنتظره است. اما در کمال تعجب، او موفق می‌شود تا همان قدرت و جذابیتی را که راسل کرو به فیلم اصلی آورده بود، به این دنبال بیاورد.»

نیک شگر، منتقد دیلی بیست، چندان از فیلم خوشش نیامده و آن را تقلیدی پیچیده از فیلم قبلی توصیف می‌کند. هرچند او معتقد است: «حتی اگر فیلم چیزی جز یک بازسازی دوباره نباشد، همچنان باشکوه است و دقت نظر سازنده‌اش را تایید می‌کند.»

پیتر بردشاو در گاردین هم نظر مشابهی با شگر دارد. او که از این حماسه پرهزینه خوشش آمده، می‌نویسد که هرچند بازگشت اسکات به این فیلم چیزی شبیه تکرار است، اما: «همچنان یک نمایش مهیج است و مسکال به عنوان بازیگر اصلی فوق‌العاده ظاهر می‌شود. این فیلم در سرگرم کردن همه ما موفق عمل می‌کند.»