تولیدات استودیو A24 از همان ابتدا با داستان‌های پیچیده و منحصر به فرد شناخته شده‌اند. از مرزهای ترس و تنش گرفته تا معماهای روان‌شناختی، این فیلم‌ها با پیچش‌های داستانی جذاب شما را در دنیای خود غرق می‌کنند. در این مقاله، به بررسی ۱۰ فیلم می‌پردازیم که در آن‌ها پیچش‌های داستانی شما را شگفت‌زده خواهند کرد.

چارسو پرس: چرخش داستانی در فیلم‌ها یک تکنیک روایی است که با هدف غافلگیر کردن مخاطب و معرفی تعارضات، زمینه‌ها یا افشاگری‌های تازه به کار می‌رود. آثاری چون Memento و Fight Club این چرخش‌ها را در پایان خود ارائه می‌دهند، اما چنین چرخش‌هایی می‌توانند در هر نقطه‌ای از روایت یک فیلم رخ دهند. برخی فیلمسازان مانند ام. نایت شیامالان و کریستوفر نولان بیش از دیگران از این ترفند استفاده می‌کنند؛ چراکه به مهارت ادبی بالایی نیاز دارد و ریسک بزرگی برای فیلمنامه‌نویسی محسوب می‌شود.


برای درک تأثیر چشمگیر کمپانی تولید و پخش A24 بر فرهنگ سینما و فیلمسازی مستقل، نیازی به یک فیلم‌باز حرفه‌ای نیست. این استودیو، با وجود سابقه‌ی نسبتاً کوتاهش، در مدت زمانی اندک بیش از ۱۵۰ پروژه‌ی باکیفیت را حمایت و پخش کرده است. A24 همواره آثاری را برجسته می‌کند که از جسارت روایی برخوردارند و بسیاری از فیلم‌هایش دارای داستان‌هایی غیرمعمول و پر از چرخش‌های داستانی غیرمنتظره هستند.


در ادامه، به معرفی ۱۰ فیلم برتر A24 می‌پردازیم که با چرخش‌های داستانی فوق‌العاده خود، شما را کاملاً غافلگیر خواهند کرد.


۱۰. مرگ هاوارد

«الماس‌های نتراشیده» (Uncut Gems) - محصول ۲۰۱۹


هاوارد رتنر (با بازی آدام سندلر)، فروشنده‌ی غیرمعمول سنگ‌های قیمتی در نیویورک پرهیاهو، موفق به دستیابی به آنچه بزرگ‌ترین معامله‌ی عمرش می‌داند می‌شود: یک اپال نایاب و نتراشیده از اتیوپی. در تلاش برای پرداخت بدهی‌های قمار و انجام معامله‌ای بزرگ با یک خریدار سرشناس، هاوارد به سرعت درگیر مشکلات با شرکا، خانواده و گانگسترهای بی‌رحم می‌شود.


فیلم «الماس‌های نتراشیده» (Uncut Gems) شاهکاری مدرن با نیروی پیش‌برنده و انرژی بی‌سابقه است. هرچند کارگردانی آن تحسین‌برانگیز است، اما بازی سندلر در نقش اصلی، نیروی جاذبه‌ی اصلی فیلم را رقم می‌زند. درست زمانی که فکر می‌کنیم اعتیاد هاوارد به ریسک‌های بزرگ سرانجام به ثمر نشسته، در لحظات پایانی فیلم به قتل می‌رسد. این پایان نه تنها شوکه‌کننده است، بلکه کاملاً در راستای تم‌های فیلم قرار دارد. واقعاً هیچ پایان دیگری نمی‌توانست برای چنین داستانی مناسب‌تر باشد.


۹. بلک فیلیپ شیطان است

«جادوگر» (The Witch) - محصول ۲۰۱۵


در نیوانگلندِ قرن هفدهم، یک خانواده‌ی مسیحی معتقد به دلیل اختلاف با جامعه‌شان، مجبور به ترک روستا و سکونت در یک مزرعه‌ی دورافتاده می‌شود. اما زمانی که کوچک‌ترین عضو خانواده به شکلی مرموز ناپدید می‌شود و محصولشان نیز دچار آفت می‌گردد، اتحاد میان اعضای خانواده به تدریج فرو می‌پاشد و آنها رو به یکدیگر می‌آورند. در حالی که مصیبت‌ها یکی پس از دیگری بر سرشان آوار می‌شود، به نظر می‌رسد نیروی شومی در پشت این اتفاقات قرار دارد.


فیلم «جادوگر» (The Witch) در آغاز به‌طور عمدی مسیر مشخصی را پیش روی تماشاگر نمی‌گذارد. تعهد اثر به واقع‌گرایی تاریخی باعث می‌شود که بیننده برای ورود عناصر روایی خارق‌العاده‌ای چون جادوگران و خودِ شیطان آمادگی نداشته باشد. با این حال، فیلم به تدریج و به شیوه‌ای ناآرام‌کننده نشانه‌هایی از حضور ماورایی را آشکار می‌کند.


تا زمانی که بز دردسرساز خانواده، بلک فیلیپ، چهره‌ی واقعی خود را نشان می‌دهد، همه چیز در هاله‌ای از ابهام باقی می‌ماند. این افشاگری با مهارت خیره‌کننده‌ای صورت می‌گیرد و در تمام ابعاد، لرزه بر اندام مخاطب می‌اندازد.


۸. نیات واقعی آوا

«فراتر از ماشین» (Ex Machina) - محصول ۲۰۱۴


کالب (با بازی دومنال گلیسن)، برنامه‌نویس جوان یک شرکت بزرگ فناوری، در یک قرعه‌کشی داخلی برنده می‌شود و فرصتی پیدا می‌کند تا به ویلای دورافتاده‌ی مدیرعامل نابغه‌ی شرکت، نیتن بیتمن (اسکار آیزاک)، سفر کند. پس از ورود به این مرکز تحقیقاتی منزوی، کالب به سرعت مجذوب یکی از جدیدترین نوآوری‌های نیتن می‌شود: یک هوش مصنوعی پیشرفته به نام آوا (آلیسیا ویکاندر). رابطه‌ی کالب و آوا به تدریج صمیمی‌تر می‌شود، اما همزمان رازهای تاریکی نیز از زیر پوست این ارتباط نمایان می‌شود.


فیلم «فراتر از ماشین» (Ex Machina) یکی از بهترین آثار علمی-تخیلی عصر معاصر است؛ تلاشی بلندپروازانه و خلاقانه که با مهارتی مثال‌زدنی دغدغه‌های مدرن درباره‌ی پیشرفت فناوری را در قالب داستانی فشرده و تفکربرانگیز روایت می‌کند.
گرچه چرخش داستانی این فیلم – با توجه به ذات آزمون تورینگ – کاملاً غیرمنتظره نیست، اما با زیرکی انتظارات مخاطب را وارونه می‌کند و پایانی تلخ و در عین حال زیبا برای کاراکتری رقم می‌زند که شایسته‌ی آزادی است.


۷. معمای قتلی بدون قتل

«اجساد اجساد اجساد» (Bodies Bodies Bodies) - محصول ۲۰۲۲

گروهی از جوانان ثروتمند و ازخودراضی تصمیم می‌گیرند برای برگزاری یک مهمانی پر از مواد مخدر و مشروب، به عمارتی دورافتاده پناه ببرند. آن‌ها برای سرگرمی تصمیم می‌گیرند یک بازی معمای قتل انجام دهند؛ بازی‌ای که در آن یکی از افراد به طور مخفیانه نقش قاتل را بر عهده می‌گیرد. اما اوضاع زمانی به هم می‌ریزد که یکی از مهمانان واقعاً جانش را از دست می‌دهد.


وحشت جمعی حاکم می‌شود و موجی از بی‌اعتمادی میان دوستان به راه می‌افتد؛ هر کسی به دیگری مشکوک می‌شود.

فیلم «اجساد اجساد اجساد» (Bodies Bodies Bodies) پر از چرخش‌های داستانی غافلگیرکننده است. این اثر در اصل به‌عنوان یک معمای قتل/جستجوی قاتل به سبک نسل Z روایت می‌شود و به شکل خلاقانه‌ای از قواعد کلاسیک این ژانر الهام می‌گیرد.


اما زیبایی کار در اینجاست که فیلمنامه دست آخر نشان می‌دهد اصلاً قتلی رخ نداده و تمام وقایع، نتیجه‌ی یک رشته سوتفاهم و اتفاقات ناخواسته بوده است؛ سوءتفاهم‌هایی که به هرج‌ومرجی پارانوئیدی ختم می‌شوند.در حالی که تصور می‌کنی همه چیز در ژانر معمای قتل دیده‌ای، «اجساد اجساد اجساد» با شوخی تلخی از مرگ به سبک تیک‌تاک، دیدگاهی کاملاً تازه ارائه می‌دهد.


۶. دوست خانوادگی، جادوگر از آب درمی‌آید

«موروثی» (Hereditary) - محصول ۲۰۱۸


خانواده‌ای که در سوگ یکی از اعضایشان به سر می‌برند، به تدریج قربانی رشته‌ای از فجایع ویرانگر می‌شوند. یک نفرین ماورایی که ریشه در نسل‌های پیشین دارد، خانواده را از هم می‌پاشد؛ هرچند مادر خانواده (با بازی تونی کولت) نهایت تلاشش را می‌کند تا پیوندهای شکننده‌ی میان اعضا را حفظ کند.


«موروثی» (Hereditary) یکی از موثرترین و تأثیرگذارترین آثار ژانر وحشت در سینمای معاصر به شمار می‌آید. آری آستر در اولین تجربه کارگردانی خود، از ارائه‌ی تصاویر عجیب و به شدت آزاردهنده هیچ ابایی ندارد.


از لحاظ داستانی، «موروثی» همچون یک پازل ساخته شده؛ و دوست جدید خانواده یعنی جون (با بازی آن داود)، آخرین قطعه‌ی این پازل ترسناک است. در نهایت آشکار می‌شود که او پشت تمام فجایع وحشتناکی بوده که خانواده‌ی گراهام را نابود کرده است.


این چرخش داستانی شیطانی در دل فیلمی بسیار هوشمندانه پنهان شده؛ فیلمی که حتی ترسیده‌ترین تماشاگران را وسوسه می‌کند دوباره آن را ببینند تا سرنخ‌های ظریفی را که در طول داستان پراکنده شده‌اند، کشف کنند.


۵. سرنوشت میا

«با من صحبت کن» (Talk to Me) - محصول ۲۰۲۲


گروهی از نوجوانان کنجکاو کشف می‌کنند که یک دست مومیایی‌شده می‌تواند با ارواح ارتباط برقرار کند و مردگان را احضار کند. به طور طبیعی، این نوجوانان بدترین تصمیم ممکن را می‌گیرند و از آن به عنوان یک ترفند در مهمانی استفاده می‌کنند. هیجان‌طلبی آن‌ها زمانی به اوج می‌رسد که بازی از حد خود فراتر می‌رود و دروازه‌ای به دنیای مردگان باز می‌شود.


«با من صحبت کن» (Talk to Me) یکی از موفقیت‌های ترسناک غافلگیرکننده سال ۲۰۲۲ بود. این فیلم، اولین تلاش کارگردانی برادران فیلیپو، با اعتماد به نفس فراوان و دقت در جزئیات ساخته شده است. پایان فیلم به ویژه چرخشی ذهنی است که شخصیت اصلی، میا (با بازی سوفی وایلد)، را در حال عبور از آنچه به نظر می‌رسد یک پایان خوش است، اما در واقع دقیقاً برعکس آن است. میا پس از مرگ خود در دنیای ارواح گیر می‌افتد و به نظر می‌رسد که او کاتالیزور یک سری حوادث ترسناک جدید برای گروهی دیگر از نوجوانان ماجراجو خواهد بود.


۴. چه اتفاقی برای کالم افتاد؟

«افترسان» (Aftersun) - محصول ۲۰۲۲


سوفی (با بازی فرانکی کوریو) به تابستانی که با پدرش کالم (با بازی پل مسکال) گذرانده بود، فکر می‌کند. بدون آنکه سوفی ۱۱ ساله از آن مطلع باشد، کالم با بار سنگین مسئولیت به عنوان یک پدر تنها و وابسته دست و پنجه نرم می‌کند. از طریق یادآوری‌های پراکنده‌اش، سوفی تصویری از یک لحظه دل‌انگیز و تلخ را ایجاد می‌کند.


برخی از پایان‌های پیچشی هیجان‌انگیز هستند و باعث می‌شوند تماشاگر دوباره فیلم را ببیند تا داستان را به طور کامل درک کند. اما پایان «افترسان» (Aftersun) غم‌انگیز و در عین حال با ظرافت به نمایش درمی‌آید که این امر با موضوع فیلم کاملاً هم‌خوانی دارد. از طریق مجموعه‌ای از استعاره‌های تصویری که هیچ‌کدام به طور صریح در داستان بیان نشده‌اند، به طور تلویحی نشان داده می‌شود که کالم در نهایت تسلیم اندوه شدید خود شده و به طور تراژیک جان خود را گرفته است. «افترسان» (Aftersun) به طور کلی فیلمی به شدت لطیف و غم‌انگیز است که پایان آن برای مدت‌ها در ذهن تماشاگر باقی می‌ماند.


۳. عنکبوت

«دشمن» (Enemy) - محصول ۲۰۱۳

آدام بل (با بازی جیک جیلنهال)، استاد دانشگاهی است که زندگی کسل‌کننده‌ای دارد که پر از تکرار و کمبود هدف است. تا اینکه بل در یک فیلم بازیگری را می‌بیند که کاملاً شبیه به خودش است و این موضوع او را به جستجو برای پیدا کردن همزاد خود می‌کشاند. این جستجو به سرعت به یک وسواس تبدیل می‌شود و زندگی بل به طور فزاینده‌ای با مردی که به دنبالش است، درهم می‌آمیزد.


آخرین نما در یک فیلم یکی از مهم‌ترین نماهاست. در نهایت، این همان تصویری است که تماشاگر قبل از اتمام فیلم مشاهده می‌کند و بنابراین اهمیت زیادی دارد که تأثیرگذار باشد. «دشمن» (Enemy) دقیقاً همین کار را انجام می‌دهد. برخی از آخرین نماها در فیلم‌ها به اندازه آخرین نما در «دشمن» (Enemy) تأثیرگذار و جالب نیستند؛ این نما هم شگفت‌انگیز است و هم موجب تفکر عمیق می‌شود. شاید این یک پیچش داستانی نباشد به آن شکلی که بسیاری از مردم تصور می‌کنند، اما قطعاً غیرمنتظره است و تصویری سوزان در ذهن هر تماشاگر به جا می‌گذارد.


۲. پدر آدا

«بره» (Lamb) - محصول ۲۰۲۱

ماریا (با بازی نومی راپاس) و اینگوار (با بازی هیلمیر اسنیر گودناسون) یک زوج ایسلندی کشاورز هستند که مجبورند با غم از دست دادن عزیزشان کنار بیایند و همزمان با کار سخت در مزرعه، زندگی خود را پیش ببرند. درست زمانی که به آن نیاز دارند، یک کودک غیرمعمول وارد زندگی‌شان می‌شود و هدف جدیدی به آن‌ها می‌بخشد. اما بزرگ کردن چنین کودکی بدون دشواری‌ها نخواهد بود.


«بره» (Lamb) فیلمی است که بیشتر از آنکه در سطح روایت درک شود، به صورت احساسی در ذهن مخاطب نقش می‌بندد. این فیلم به شکلی کاملاً منحصر به فرد به موضوعات پدر و مادری و غم پرداخته است، بدون نیاز به ترفندها یا پیچش‌های زیادی در داستان. با این حال، «بره» (Lamb) در لحظات پایانی خود با فاش شدن هویت واقعی پدر آدا، که نیمه‌انسان و نیمه‌گاو است، پیچشی غم‌انگیز و تاریک به خود می‌گیرد. این پیچش به نتیجه‌ای تلخ منتهی می‌شود، اما احساس نمی‌شود که از بقیه داستان بیرون باشد. با توجه به این که داستان این فیلم بسیار عجیب و معنوی است، یک پایان ساده و واضح از پیش قابل پیش‌بینی به نظر می‌رسید.


۱. دانی، ملکه می

«میدسامر» (Midsommar) - محصول ۲۰۱۹

دانی (با بازی فلورنس پیو) هنوز در حال سوگواری یک واقعه تراژیک است که به همراه دوستانش به یک روستای دورافتاده در سوئد می‌رود تا در جشنواره تابستانی میانه شرکت کند. با ورود به روستا، اتفاقات عجیب و ناراحت‌کننده‌ای در کنار مناظر سرسبز و لبخندهای روستاییان به چشم می‌خورد. سنت‌های بی‌خطر به تدریج جای خود را به آیین‌های شرورانه می‌دهند و دانی و دوستانش مجبور می‌شوند برای فرار تلاش کنند.


«میدسامر» (Midsommar) یک حمله همه‌جانبه به حواس است، به ویژه زمانی که به اوج خود نزدیک می‌شود. در شیوه‌ای که فقط کارگردان آری آستر می‌تواند به این اندازه مؤثر باشد، پایان ترسناک فیلم از طریق نکات و تصاویری ظریف در طول فیلم پیش‌بینی می‌شود. حتی اگر تماشاگر بویی از این که داستان به کجا می‌رود بردارد، سرنوشت نهایی دانی و دوستانش ترسناک خواهد بود. «میدسامر» (Midsommar) فیلمی سنگین و نتیجه یک دیدگاه خلاقانه بدون هیچ‌گونه سازش است. پایان فیلم یک همهمه شبانه‌روزی و زیبای کابوس‌گونه است که هر کسی را شوکه می‌کند و تأثیر طولانی‌مدتی به جا می‌گذارد.


منبع: collider

نویسنده: نسرین پورمند