پس از مرگ تراژیک یک مهاجر گامبیایی در کانالهای یخزده ونیز و سکوت تماشاگران، فیلم مستند «ساحل آخر» ردّ پای زندگی فراموششده او را دنبال میکند؛ سفری شاعرانه و غمبار از اروپا به آفریقا، از غیاب یک انسان تا صدای خانوادهای که همچنان در سوگ، سکوت را میشنوند.
چارسو پرس: فیلم مستند «ساحل آخر» نخستین اثر بلند ژان-فرانسوا راوانیان، با پرداختی شاعرانه و احساسی، به زندگی و مرگ پاته سابالی، مهاجر گامبیایی که در سال ۲۰۱۷ در کانال بزرگ ونیز غرق شد، میپردازد. راوانیان فراتر از تیترهای خبری میرود تا زندگی از دسترفتهای را که در سکوت و بیتفاوتی جان داد، بازآفرینی کند. این مستند با تلفیق تصاویر غمبار و شهادتهای تکاندهنده اعضای خانواده پاته، به یادبودی برای نسل گمشدهای از مهاجران بدل میشود؛ نسلی که در مسیر جستوجوی آیندهای بهتر، فراموش شدند.
روایتی مینیمالیستی اما سرشار از اندوه
راوانیان که پیشتر بهعنوان دستیار کارگردان در فیلمهایی همچون The Kid With A Bike و Playground فعالیت داشته، تجربه خود را در نخستین فیلم بلندش بهکار گرفته تا با نگاهی انسانی و دور از اغراقهای رایج، روایتی تأثیرگذار خلق کند. او با پرهیز از پرداختهای ژورنالیستی، بهجای بازسازی مسیر مهاجرت پاته، به غیبت او و خلأیی که مرگش بر جای گذاشته، توجه دارد.
فیلم با تصاویر موبایلی از روز ۲۲ ژانویه ۲۰۱۷ آغاز میشود؛ جایی که پاته ۲۲ ساله در آبهای ونیز دست و پا میزند، و تماشاگران از قایقهای توریستی فقط با توهینهای نژادپرستانه واکنش نشان میدهند. هیچکس برای کمک شیرجه نمیزند، کسی با اورژانس تماس نمیگیرد. حلقههای نجاتی دیرهنگام به سوی او پرتاب میشود، اما او به زیر آب میرود و ناپدید میشود. این آخرین تصویر از پاته است. در ادامه هیچ عکس یا فیلمی از او نیست؛ حتی خبری از بازتابهای رسانهای مرگش هم وجود ندارد. پرسشها باقی میمانند: آیا خودکشی بود؟ غیبت فیزیکی پاته و راز مرگش، محور پیشبرنده روایت راوانیان است.
اینجا بخوانید: معرفی، نقد و بررسی فیلمهای خارجی
از ونیز تا گامبیا؛ بازگشت به خانهای که پسرانش را از دست داده
پس از این آغاز تکاندهنده، فیلم به روستای دمباندینگ در گامبیا بازمیگردد؛ جایی که خانوادهی داغدار پاته هنوز درگیر سوگ و پرسشاند. مادر، پدر و برادر بزرگترش، یرو، خاطرات را مرور میکنند. مادر میگوید: «در این روستا، همه پسرها رفتهاند.» پاته ابتدا به لیبی رفت، سپس به ایتالیا و مالت رسید، شغلهای مقطعی نظافت پیدا کرد و کمکم وضعیت روانیاش رو به وخامت گذاشت. هر گام در این مسیر، گویی تکهای از انسانیت او را جدا کرده است؛ تا جایی که به چهرهای گمنام در میان سیل مهاجران بدل شد.
اعضای خانواده، در غم، سوگ و عذاب وجدان غرقاند. آنها با پرسشهایی بیپاسخ زندگی میکنند: او چگونه زندگی میکرد؟ چه میخورد؟ کجا میخوابید؟ یرو میگوید او باید بهجای پاته مهاجرت میکرد، چراکه هزینه سفر را خودش داده بود.
تصویری شاعرانه از غیبت یک انسان
راوانیان تصاویر شهادت خانواده را بر مناظری غمانگیز و خلوت مونتاژ میکند؛ باران بر چهره یرو میبارد، خیابانهای خالی، ساختمانهای متروک و دریاهایی بیانتها؛ هیچ انسانی در قابها نیست. گویی روح پاته است که از این مکانها عبور میکند. مستند با زبانی تصویری و در فضایی انتزاعی، حضور یک غیبت را روایت میکند.
اگرچه این داستان میتوانست به شکل روایتی تحقیقی یا کارآگاهی ساخته شود—با دنبال کردن مسیر مهاجرت پاته و مصاحبه با اطرافیانش—اما راوانیان راهی متفاوت را برمیگزیند. او فقط با یکی از همخانههای پاته گفتگو میکند که از گریههای مدام و نخوردن غذا توسط او سخن میگوید. اما در نهایت، آنچه فیلم میخواهد برجسته کند، جزئیات زندگی پاته نیست؛ بلکه خلأیی است که پس از مرگ بیمعنایش باقی مانده است.
جمعبندی: مرثیهای برای نسلی خاموششده
«ساحل آخر» فراتر از یک مستند زندگینامهای، به نوعی سوگواره تصویری تبدیل میشود؛ مرثیهای برای نسلی از مهاجران آفریقایی که در سودای زندگی بهتر، قربانی بیرحمی و بیتفاوتی جهانی شدند که حاضر نیست آنها را ببیند. این فیلم نهتنها تأثیرگذار، بلکه واجد ارزش انسانی و سینمایی است و بهحق، باید مورد توجه جشنوارههای بینالمللی قرار گیرد.
منبع: screendaily
نویسنده: نسرین پورمند
https://teater.ir/news/71170