فیلم تازه «گییرمو دل تورو» با عنوان «فرانکنشتاین» پس از سالها انتظار سرانجام بهنمایش درآمده است؛ اثری پُرخرج، پرزرقوبرق و سرشار از جزئیات بصری، اما در عین حال آشفته و سنگین که به انتظارات بالای طرفداران این فیلمساز مکزیکی پاسخ نمیدهد.
چارسو پرس: در فیلم جدید «دل تورو»، شخصیتها بارها «دکتر فرانکنشتاین» را هیولا میخوانند؛ رویکردی که از رمان «مری شلی» نیز ریشه میگیرد. این اقتباس، بیش از هر نسخهی سینمایی دیگر به متن اصلی وفادار است، اما همین وفاداری باعث شده اثری طولانی، سنگین و گاه کسالتآور شکل بگیرد.
«اسکار آیزاک» در نقش دکتر فرانکنشتاین حضوری شبیه یک هنرمند معذب دارد تا یک دانشمند، در حالی که «جیکوب الوردی» بهعنوان مخلوق او، ترکیبی از سربازی زخمی و جوانی عاصی بهنظر میرسد. دل تورو این هیولا را موجودی نفرینشده میبیند؛ محکوم به زیستن، مقاوم در برابر مرگ و گرفتار پرسشهای فلسفی دربارهی معنای بودن.
فیلم با صحنهای در قطب شمال آغاز میشود؛ جایی که کشتیای در یخ گرفتار است و هیولای مرموز بهدنبال خالق خود میآید. ساختار دوپارهی روایت ـ نخست از نگاه دکتر، سپس از نگاه مخلوق ـ باعث میشود شوک روشنفکری و انسانی بودن هیولا کمتر اثرگذار جلوه کند.
با وجود طراحی صحنههای چشمگیر، لباسها و وسایل حیرتانگیز و موسیقی پرشکوه «الکساندر دسپلا»، ضعف در جلوههای ویژهی دیجیتال و فیلمبرداری لنزهای واید «دان لاوستسن» به اثر ضربه زده است. نماها بیشتر شبیه تماشای فیلمی از پشت چشمی در میآید تا تجربهای حماسی روی پردهی بزرگ.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم «هملت»| «رض احمد» هم نتوانست «هملت» مدرن را نجات دهد
از سوی دیگر، دل تورو با وجود پرداخت جسورانه به خشونت و صحنههای کالبدشکافی، در نمایش ابعاد جنسی شخصیتها محافظهکار است. این تضاد، برخی لحظات فیلم را ناخواسته به طنز نزدیک کرده است. پرسشهایی مثل رابطهی «الیزابت» (میا گات) با مخلوق یا مفهوم تهدید جنسی در داستان، عملاً بیپاسخ میمانند.
دل تورو در این فیلم بیش از آنکه به «جاهطلبی علمی» مورد نظر شلی بپردازد، به مضامینی همچون زخمهای پدران بر پسران و تأثیرات آن بر نسلهای بعد علاقه نشان داده است. شخصیت «لئوپولد» (چارلز دنس)، پدر مستبد و سرکوبگر دکتر، در واقع بهعنوان شرور اصلی معرفی میشود و مرگ زودهنگام مادر (لارن کالینز) از تأثیرگذارترین تصاویر کل فیلم است.
در نیمهی دوم، روایت از زبان مخلوق ادامه مییابد و صحنهی گریز او از برج در حال سوختن، به یکی از لحظات پرکشش فیلم بدل میشود. اما همینجا هم مشکل اصلی خود را نشان میدهد: مخلوق دل تورو با قدرتهای خارقالعادهاش بیش از آنکه ترسناک باشد، شبیه یک ابرقهرمان مدرن جلوه میکند.
در نهایت، «فرانکنشتاین» دل تورو اثری است زیبا و پرجزئیات، اما نه آن شاهکاری که سالها انتظارش میرفت. فیلم بیشتر شبیه یک کتاب نفیس روی میز پذیرایی است تا تراژدی تکاندهندهای که تماشاگران را درگیر کند.
منبع: variety
نویسنده: نسرین پورمند
https://teater.ir/news/72549