پایگاه خبری تئاتر: بیایید فرض کنیم قرار است برای نمایشنامه اشباح ایبسن یک طراحی صحنه ی رئال ارائه بدهیم. ما تصمیم میگیریم از ملزوماتی که ایبسن برای صحنه نام برده، دو درب ورود و خروج؛ یک پنجره ی عریض در دیوار انتهاییِ صحنه، سالن پذیرایی که با چند پله از نشیمن خصوصی خانه جدا می شود، در قسمت نشیمن خصوصی یک میز و چند صندلی چوبی و در سالن پذیرایی یک دست مبل.در جلوی صحنه سمت چپ هم چند پله که به طبقه ی دوم میرسند.
کارگردان و طراح صحنه برای وجود موارد ذکر شده به توافق می رسند. طراح صحنه با توجه به قواعد، نیازها، سلیقهاش به جاگذاری ابزار و تفکیک بازیگاه ها می پردازد. نقشه های ساخت را تهیه می کند. هزینه های ساخت را برآورد می کند و به بهترین و حتی خلاقانه ترین چیدمان ممکن برای را برای این نمایش می رسد.
در نمایش هایی که ما می بینیم، معمولا کار طراح صحنه همین جا پایان می یابد!
اما اینجا تازه نیمه ی راه است.دیوار های خانه ای که طراح برای ما ساخته چه رنگ است؟ آیا دیوار ها رنگ شده؟ دیوار کوب است؟ با کاغذ دیواری پوشیده شده است؟ کاغذ دیواری ساده است یا طرح دار؟ روی دیوار ها هیچ چیز نصب نشده است؟ درب ها؛ از چه جنس هستند؟ ارتفاعشان؟ آیا پرده ای جلوی آنها هست؟ شیشه ای هستند و از پشت آنها بیرون خانه دیده می شود؟ و...
طراحی صحنه برای یک نمایش دو بخش دارد:
1.چیدمان
2.آرایش صحنه
همه کسانی که نمایشی را به اجرا در می آورند، چه طراح صحنه داشته باشند و چه خود این کار خطیر را به عهده بگیرند-خوب یا بد- بخش چیدمان را انجام میدهند. اگر بخواهیم خلاقیت و آرایش صحنه را برای همیشه از طراحی فاکتور بگیریم، طراحی صحنه شاید راحت تر از فروش دستمال کاغذی در مترو باشد!
چیدمان در نمایش، بر اساس نگرش طراح،علم او از چیدمان، توجه به تاثیر در نگاه و برداشت تماشاگر از یک اثر و البته خواست و دیدگاه کارگردان از فضای نمایش صورت میگیرد. چیدمان بازی گاه ها را مشخص میکند. فرم کلی احجام در این مرحله مشخص می شود. اما آنچه صحنه را چشم نواز میکند، به اجسام هویت می بخشد، فضاسازی را موثر و دقیق می کند، آرایش صحنه است. در این مرحله طراح باید به جزئیات بپردازد.
به مثال خود برگردیم. نمایش اشباح در چه شهری می گذرد؟ آدم های خانه چه روحیه ای دارند؟ چه کاره اند؟ آنچه خانه را به خانه مرحوم آلوینگ تبدیل می کند؛ پرداختن به همین سوالات و پاسخ دادن بصری به آنهاست.جایی که نمایش در آن میگذرد؛ خانه کسیست که سرنوشت او با دریا گره خورده بوده است.فضای خانه مشوش است (این یک نگاه تحلیلی به وضعیت خانواده است که در نمایشنامه کاملا مشهود می باشد).
اوزوالد پس خانواده بیمار است. کنار هم قرار گرفتن همین موارد محسوس کافیست تا بدانیم طراح با هوش نباید از رنگ های یک دست و آرام در رنگ آمیزی صحنه استفاده کند! مثلا بکار بردن ستون (که می تواند پس از طراحی چیدمان در بخش آرایش صحنه اضافه شود) به علت استحکامی که وجود ستون در نگاه تماشاگر ایجاد میکند، برای فضای این نمایش نامناسب است.
شاید طراح به جای نصب یک تابلوی ساده بر دیوار منزل؛ تصمیم بگیرد یک لنگر بالای درب ورودی خانه آویزن کند. یا مثلا قسمت پذیرایی، با پرده ی بسیار نازک جدا شود و باعث شود تردد آدمهای نمایشنامه که اهالی منزل نیستند؛هماهنطور که متن ایجاب میکند، در ابهام باشد. و یا ورود آنها به حریم خصوصی ملموس تر. البته همه آنچه طراح قصد دارد به صحنه اضافه کند باید نتیجه یک تحقیق مبسوط در مورد تاریخ آکساسوار دوره ی رخداد نمایشنامه باشد.
همین پرداخت میتواند یک چیدمان از یک نمایشنامه با دو آرایش و کیفیت متمایز به ما ارائه بدهد.
آنچه در مثال بالا توضیح داده شد؛ توضیحی بر ضرورت توجه به " آرایش صحنه" به عنوان یکی از وظایف اساسی طراح است که متاسفانه در نمایشهای اخیر اجرا شده (به دلیل اقتصادی،کمبود آگاهی،ذیغ وقت،عدم احساس نیاز به زیبایی شناسی کامل در یک اثر و...) کمتر شاهد آن هستیم.
امید است با توجه به ضرورت این مبحث، طراحان و کارگردانان عزیز، توجه بیشتری به این مهم داشته باشند!