کارگردان نمایش «خواهرانه به وقت خیزران» گفت: این تفکر باید در تولید و اجرای آثار نمایش ما در بخش بین الملل وجود داشته باشد که ما ایرانی هستیم و با یک پشتوانه عظیم و تمدن کهن قرار است خودمان را در حوزه بین‌المللی معرفی کنیم.

پایگاه خبری تئاتر: نمایش «خواهرانه به وقت خیزران» به نویسندگی محمدرضا کوهستانی و کارگردانی حسین پارسایی این روزها در تالار وحدت روی صحنه است. این نمایش که تلاشی برای ارائه شیوه‌ای جدید و مدرن در اجرا تئاتر است، توانسته در طول اجراهای خود با مخاطبان تئاتر ارتباط خوبی برقرار کند.

«خواهرانه به وقت خیزران» در زمره نمایش‌های دینی قرار می‌گیرد که این خود باعث حساسیت بیشتری به جهت آزمون و خطا کردن در این عرصه به وجود می‌آورد، چراکه دایره مخاطبان تئاتر دینی بسیار گسترده است و به همین دلیل، گروه اجرایی این نمایش با مخاطبانی روبرو است که هر یک سلیقه و نگاه متفاوتی دارند،‌ از طرف دیگر نیز این مخاطبان همواره نمایش‌های مختلفی را در این عرصه دیده‌اند که شاید در شیوه اجرایی زیاد با یکدیگر متفاوت نبوده‌اند و تنها عامل جداکننده آن مضمون و نوع روایت بوده است.

حسین پارسایی که از سال گذشته و پس از پشت سر گذاشتن نزدیک به 10 سال مدیریت مستقیم بر عرصه تئاتر، دوباره به سراغ کارهای هنری خود آمد و برای شروع نمایش «بانوی آب و آینه» را با محوریت زندگی حضرت صدیقه کبری(س) روی صحنه برد، پس از آن نمایش «سردار مهر و ماه» در تالار وحدت و درباره حضرت عباس(ع) اجرا شد. نمایش «من که دا نیستم» دیگر اثر پارسایی و  با اقتباسی آزاد از رمان «دا» روی صحنه رفت و در فاصله‌ای کوتاه از پایان این نمایش، «خواهرانه به وقت خیزران» که سومین بخش از سه گانه پارسایی در کنار «بانوی آب و آینه» و «سردار مهر و ماه» بود روی صحنه رفت.

به بهانه اجرای نمایش «خواهرانه به وقت خیزران» با حسین پارسایی به گفت‌وگو نشستیم و در مرود فرهنگ، سیاست و جمهوری اسلامی و ریسک اجرای نمایشی مدرن در غالب تئاتر دینی و ارتباط یا عدم ارتباط مخاطبان با اینگونه آثار صحبت کردیم.

 چه شد به سراغ این شیوه اجرایی رفتید، فکر نکردید این راهی که شما از «بانوی آب و آینه» آغاز کردید یک ریسک در مقابل جذب و یا دفع مخاطبان نمایش‌های مذهبی که سال‌های آثاری چه از خود شما و چه از دیگر هنرمندان این عرصه دیده‌اند باشد؟

در ساختاری که برای خودمان فراهم کرده‌ایم، سعی کردیم دست به تجربه‌ای بزنیم. ابتدا زاویه دید، نگاه نگارش، نویسنده و قصه را تغییر دادیم و از مسیری حرکت و از جایی عبور کردیم که‌گاه جنبه تخیل برای ما داشت؛ اما تخیلی که پشتوانه واقعی برای ما دارد مثل یک رویای صادقه است. اینکه نمایش‌نامه «بانوی آب و آیینه» متاثر از پکیجی است که در هنرهای نمایشی است که متفاوت ببینیم و متفاوت ارائه کنیم، اینکه ما نسبت به یک واقعه عظیم طوری عمل کنیم که همه سلیقه‌ها بپذیرند؛ بنابراین اینجا نه جایی برای افراط و نه جایی برای تفریط بود.

انگیزه بازگشت من به صحنه، همراه با یک نگاه متفاوت و انگیزه‌های گوناگون است

«بانوی آب و آینه» برای ما نقطه عظیمت به یک سه‌گانه نمایشی شد که به اعتقاد من «خواهرانه به وقت خیزران» نقطه اوج این تجربه است، لذا ما از «بانوی آب و آیینه» شروع کردیم، به «سردار مهر و ماه» که رسیدیم این آمیختگی در متن و اجرا در پروگرافی و تصویری توام بود و در نمایش «خواهرانه به وقت خیزران» در واقع از تمام ظرفیت‌های دیداری و شنیداری با انتخاب یک گروه هنری و البته با هوشمندی و زکاوت نویسنده برای اینکه ما بتوانیم در این مسیر قرار بگیریم با وارونه‌سازی و بیگانه‌سازی برخی از مفاهیمی که ما نسبت به آن‌ها دچار سطحی نگری و کلیشه شده‌ایم. با استفاده از تکنولوژی و فناوری که در خدمت محتوا است، نه اینکه خودش را تحمیل کند. این دو در کنار هم تجربه گروه است که به یک سیاقی می‌رسد و من این را یک مدل اجرایی برای گروه خودمان می‌بینم و این نسخه را برای کسی صادر نمی‌کنم و برای هیچ کس هم توصیه نمی‌کنم.

 

این تجربه اندک مربوط به گروه ما است برای اینکه ما بتوانیم برای انتقال مفاهیم در گستره عرفان اخلاق در حوزه دین و آموزه‌های دینی و اعتقادی این روش را انتخاب کنیم که به جای اینکه در تاریخ و به گذشته سفر کنیم و روایت‌گر واقعی باشیم،‌ بیاییم از گذشته به آینده سفر کنیم و دست‌آوردهای عظیم این واقعه را در آینده خودمان ببینیم. بنابراین حالا ما تکثیر می‌شویم در زمان و ما به‌ازا پیدا می‌کنیم؛ در اندیشه‌ای که متاثر از مفاهیم عاشورایی است این روش و منش مربوط به گروه ما است.

انگیزه بازگشت من به صحنه اساسا همراه با یک نگاه متفاوت و انگیزه‌های گوناگونی است که زمانی به این نتیجه رسیده که دوباره کارگردانی کردم و به طور جدی اجرای آثاری با رویکرد‌ها و مفاهیم دینی مورد نقد من واقع شده بود و این طور فکر می‌کردم که ما چطور باید در انتقال این مفاهیم عمل کنیم که هم به باور مخاطب احترام گذاشته باشیم و هم به صاحت هنر؛ چطور می‌توانیم هنرمندانه مفهومی را نمایشی بیان کنیم که نه تنها در به محتوا ضربه نمی‌زند، بلکه آورده ما امکانی جدیدی برای مخاطب فراهم می‌کند. در تولید این آثار به دنبال این بودیم که از موضوعی که پیش از این در ذهن مخاطب به طور سنتی بار‌ها و بار‌ها گفته شده، عبور کنیم و به مفاهیم آن توجه کنیم، به فرهنگی که از آن ساطر شده و به دستاورد‌هایش.

 سال گذشته، اجرای نمایش «سردار مهر و ماه» پس از طی 30 اجرای کامل،‌ دوباره در فجر هم روی صحنه رفت،‌ نکته بسیار خوب اجرای فجر اینجا بود که بسیاری از هنرمندان شهرستانی با اجرای یک نمایش مذهبی روبرو شدند که به نوعی یک کلاس آموزشی فارق از بد بودن و یا خوب بودن برایشان بود، این اتفاق به واسطه جشنواره تئاتر سوره ماه و مقاومت نیز برای نمایش «من که دا نیستم» هم رخ داد، اما انگار «خواهرانه به وقت خیزران» تنها به اجرا در 13 روز و به صورت فشرده ختم می‌شود.

ما در واقع تابع برنامه‌ریزی تالار وحدت هستیم. این حق را برای سایر هنرمندان هم قائل هستیم که در تالار وحدت اجرا بروند، هرچند که تغییرات جزئی برای برنامه ما اتفاق افتاد. البته من فکر می‌کنم پرونده این چند نمایش اینجا بسته نمی‌شود و من در تدارک این هستم که نمایش را در یک زمان دیگری با تغییراتی برای اجراهای داخل و خارج از کشور یا با زیرنویس و یا با استفاده از نریشن زبانی روی صحنه ببرم.

نمایش‌های دینی، بسته‌ای فرهنگی به بدنه تئاتر کشور است

نگاه ما به گونه‌ای است که در سراشیبی و فرا فرهنگی وجود دارد، ما می‌توانیم قصه را برای هر فرهنگ و سلیقه‌ای به نمایش دربیاوریم، برای اینکه نگاه انسانی به قصه‌ها و اسطوره‌های دینی ما است. در این آثار شخصیت‌ها را دست یافتنی جلوه می‌دهیم برای اینکه بخش عبرت‌آموز واقعه در اختیار نسل جوان و مخاطب قرار می‌گیرد و مخاطب اجازه می‌دهد که به درون این شخصیت‌ها سفر کند و به آن‌ها بیاموزد.

یکی دیگر از کارکردهایی که این دو روایت و این شیوه این بود که با استفاده از فضای مدرن به نوعی از خودمان سلیقه به خرج داده‌ایم. حالا تماشاگر فرصت می‌کند تامل کند و به جای اینکه با او برخورد احساسی و عوام فریبی شود در واقع جنبه سوگ و عزای واقع به نمایش دربیاید و جنبه‌های انسانی و حماسی به نمایش در بیاید و ما بیشتر پی به عظمت و فلسفه وجودی این انسان‌ها و اتفاقاتی که به واسطه آن‌ها رخ داده است دست پیدا می‌کنیم.  

به اعتقاد من کم‌ترین کاری که اینگونه آثار می‌کند، ابتدا ارتقاء سطح فرهنگی مخاطب و ارتقاء سلیقه و اینکه سخت پسند می‌شوند و سرخوردگی که از نوع آثار دیگر دریافته‌اند از خود دور می‌کنند؛ بنابراین نگاه خلاق جذاب می‌شود و این خلاقیت برای مخاطب حرف برای گفتن دارد. اجرای چنین نمایشی می‌تواند خارج از این ایام هم به عنوان یک بسته فرهنگی به بدنه تئا‌تر کشورمان ارائه شود، این جز ضرورت‌های جاری و ساری ما است. دین در جامعه همیشه در کنار ما است، خب هنر نمایش هم وقتی رویکردهای دینی و مذهبی پیدا می‌کند منحصر به زمان و مکان نیست و باید به قدری جذاب باشد که در واقع در هر موقعیتی بتواند امکان اجرا پیدا کند. پیش داوری غلطی که در ذهن برخی مخاطبان وجود دارد که این نمایش‌ها برای مناسبت‌های خاص سوگواره هستند، باید از بین برود.

شما از جمله افرادی هستید که در کنار فعالیت‌های هنری خودتان، مدیریت تئاتر کشور و دیگر مجموعه‌های وابسته به آن را تجربه کرده‌اید، به اعتقاد شما چرا آرمان‌های انقلاب ایران در مرزهای جغرافیایی همین سرزمین محدود مانده است.ما اعتقاد داریم که سی سال زمان کافی و مناسبی بود برای اینکه آرمان‌هایی که امام خمینی(ره) به دنبال آن بود جهان را فرا گیرد، اما این اتفاق نیفتاد و حالا می‌خواهیم ببینیم چرا و چه‌طور؟ فرض اولیه ما این است که دلیل اصلی این اتفاق، سپردن افسار این انتقال انقلاب به دست ابزارهای سیاسی و سکوت و نظاره همه این سی سال ابزارهای فرهنگی در انتقال آن‌ها بود. هیچ‌گاه در تمام این سال ‌ها یک نمایش‌ ایرانی، فیلم ایرانی، رمان یا شعر ایرانی، فریادگر جهانی آرمان‌های انقلاب نبود و در عوض آن بیانیه‌ها و اطلاعیه‌ها و سخنرانی‌ها و دیدارهای دیپلماتیک با همه محدودیت‌هایشان، این وظیفه را به دوش کشیدند. کاری که از دست آن‌ها ساخته نبود و نتیجه‌اش این شد که می‌بینیم. به اعتقاد شما چرا تئاتر ایران تجربه اجرای نمایش‌های خود را حتی در کشور‌های همسایه مانند پاکستان که تشنه دریافت مفاهیمی از این دست هستند را ندارد؟

این یک اتفاق مبارک و ضروری است، اما ساز و کار و بودجه‌ای تا کنون برایش تعبیه نشده است. همه می‌دانند که انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است و در واقع ما تمام قد برای آرمان‌های امام و جمهوری اسلامی در عرصه‌های مختلف از جمله فرهنگ و هنر خودمان را خادم می‌دانیم و وظیفه ما و امثال ما این است که بتوانیم فرهنگ انقلاب را به خارج از این مرزها معرفی کنیم، اما متاسفانه در این حوزه امکانات و بودجه‌ای شاخص درنظر گرفته نشده است و نتیجه کار سازمان‌های بی‌ربط هم که ماموریت‌هایی فرهنگی به خارج از کشور دارند این است که نتوانسته‌ایم دستاوردهای خودمان را به کشورهای همسایه و تشنگان حقیقت که در تمام دولت‌ها و فرهنگ‌ها جهان تشنه معرفت و حقیقت هستند و به ما چشم دوخته‌اند برسانیم، ایران‌ ام‌القرایی است برای همه این‌ها، اما هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است.

ما به دنبال نمایشی با هویت ایرانی و اسلامی هستیم که در محافل بین‌المللی خود را نشان دهد

هزرگاهی بنا بر ذوق مدیر فرهنگی در کشور، کارهای جزیره‌ای و پراکنده انجام شده است، اما تاکنون ساز و کاری نداریم که در طول سال با یک برنامه دقیق و چشم‌انداز باشد و تاکنون هم موفق نشده‌ایم.

 هر سال جشنواره تئاتر آوینیون برگزار می‌شود و تنها خبری که از آنجا به گوش می‌رسد، تعریف و تمجید مدیران و هنرمندان از نحوه برگزاری است.

ما به دنبال نمایشی هستیم با هویت ایرانی و اسلامی که بتواند در محافل بین‌المللی خود را نشان دهد؛ وقتی ما در واقع طی دو دهه گذشته انواع و اقسام سلیقه‌ها، تجربه‌ها و گونه‌های نمایشی را در حوزه‌های بین الملل و در بخش‌های دولتی و فرهنگی حمایت می‌کنیم، همچنان سایه یک گذر کوتاه در یک جشنواره و در یک اجرا و با فراز و فرودهای سیاسی پیش می‌رود.

هر سال یک یا دو، و یک سال پنج نمایش در واقع در آوینیون شرکت داشته‌اند یا در در دوره‌ای که من مسئولیت داشتم هر سال از گروه‌ها و افرادی برای نمایش‌ها در جشنواره حضور داشتند که آخرینش هم کار «کشتی شیطان» آتیلا پسیانی بود. ایران دارای پتانسیل خوبی در هنرهای نمایشی است که می‌تواند در واقع با یک ادبیات جهانی و با مدل‌هایی که خودش تجربه کرده، بتواند خودش را معرفی کند و معرف فرهنگ بومی ملی و ایرانی ما باشد و نمایشی باید به آنجا برود که بتواند اندیشه‌های ما را بیان کند.

تا کنون پایگاه بین‌المللی درست و منسجمی نداشته‌ایم

این تفکر باید در تولید و اجرای آثار نمایش ما در بخش بین الملل وجود داشته باشد که ما ایرانی هستیم و با یک پشتوانه عظیم و تمدن کهن قرار است خودمان را در حوزه بین‌المللی معرفی کنیم. حالا باید ما تمام باور‌ها و داشته‌های خودمان را به نحو احسن استفاده کنیم و یک نمایش عظیم به معنای لذت کلمه برای بخش بین‌الملل و اجرای عموم داشته باشیم.

هر از گاهی نمایش‌هایی در اندازه‌های مختلف بوده است، اما تا کنون پایگاه بین‌المللی درست و منسجمی نداشته‌ایم که در فلان کشور یک ماه اجرای نمایش داشته باشیم و این خاص فرهنگی ما است؛ بله گروه‌هایی داشته‌ایم که با هزینه شخصی خودشان رفته‌اند و چند تن از هنرمندان نیز در عرصه بین‌الملل به نام شناخته شده هستند و در فستیوال‌های بین‌المللی حضور پیدا می‌کنند، اما اینکه این آثار ضمن اینکه بسیار ارزشمند هستند و جای خودشان افتخاری هستند برای هنرهای نمایش ایران چه بخشی از خواسته فرهنگی ما را و مطالبات فرهنگیمان را می‌تواند منتقل کند؟ ما باید در این بخش سرمایه‌گذاری کنیم و نمایش‌هایی را برای خارج از کشو تولید کنیم. حالا نمایش ما کمی متدهایی که در تئاترهای بین‌المللی رایج است، استفاده می‌شود. اگر ما بتوانیم ظرفیتش را در عرصه بین‌المللی افزایش دهیم و استحقاق داشته باشد که به عنوان نماینده یک فرهنگ اجرا شود، این ایده‌آل است، اما ما به این موضوعات دور از دسترس نگاه می‌کنیم و مانند رویای بچه‌ها است که به اجرای عمومی در خارج از کشور فکر کنیم.