چگونگی ساخت فیلم سیاسی در سینمای ایران و اینکه آیا اساسا در تمام سالیان گذشته فیلمهایی صرفا سیاسی در سینمای ما ساخته شده، پرسشی است که سینماگران ایرانی پاسخهای متفاوتی برای آن دارند. محمدمهدی عسگرپور تهیهکننده و کارگردان سینما معتقد است موضوعات سیاسی در خوانشهای رسمی خیلی به رسمیت شناخته نمیشوند. او در صحبتهایش به گونههای دیگر سینمایی اشاره کرد که سعی کردهاند نگاهی به برخی موضوعات سیاسی هم داشته باشند.
رییس هیأت مدیره خانه سینما گفت: آیا نمیدانستند وضعیتی که در جامعه شکل گرفته به چه سرانجامی میرسد؟ آیا نمیدانستند با یک رسانه ملیِ تکصدا مواجهیم آن هم با یک سیستم فربه که توان اداره کردن خودش را هم ندارد؟ همه اینها روشن بود. به همین دلیل معتقدم در این بین با گروهی مواجهیم که قدرت اداره کردن مسائل را ندارد و هزینههای روزافزون برای مجموعه کشور ایجاد میکنند.
شاد بودن برای مخاطب کودک ایرانی یک ضرورت است. گرچه در دنیا هم بهطور عمده انیمیشنهای روز دنیا فضای شادی دارند. کودک نیاز به تفریح شاد دارد و نیاز کودک ایرانی به شادی و سرگرمی، با توجه به شرایط، قطعا بیشتر هم هست.
سینما و بهطور کل هنر اعتراضی ناشی از شرایط اجتماعی و سیاسی است. هر جا عدالت حاکم است، هنرمندان بیشتر متوجه نفسیات انسانی و روانشناسی جامعه و مقولههایی از این دست میشوند. مثل برگمان و آثار فلسفی روانشناختیاش در سوئد اما هرجا عدالت و دموکراسی برقرار نیست هنرمندان از هنر به ویژه سینما به عنوان ابزاری برای آگاهیرسانی بهره میگیرند تا مردمان آن جامعه بیشتر با واقعیتها آشنا شده و تشویق و تحریک شوند تا با نابسامانیها مقابله کنند.
اکنون که به آن مقطع زمانی نگاه میکنم، با قطعیت میتوانم بگویم که اکثر اجراهایمان عقبتر از مردم بود. اکثر اجراها افزودهای به وضع موجود خود نداشت. الان داستان این است که منِ نوعی میخواهم در مقابل آنچه دختران و پسران جوانمان در خیابان انجام میدهند چه پرفورمنسی اجرا کنم؟ در این میان ما چه برای گفتن داریم؟ هیچ!
کار سینمایی ساختن کار راحتی نیست. بهخصوص سختی تولید کار در شهرستان دوبرابر بیشتر است چون تعداد نیروی انسانی متخصصی که مطمئن باشی کار را از آبوگل درمیآورد و مطمئن باشی که کار به آخر میرساند کم است و امکانات هم نیست. مثلا برای رندر کار یا مدام باید راهی تهران بشوی یا تجهیزات را بخری که خیلی گران است و پیداکردن یک راه میانه این موارد یکی از چالشهای تولید است.
اینکه چرا در ایران فیلم سیاسی نداریم دلیلش این است که فیلم سیاسی بیانیه و ضوابط مشخص و تفکر سیاسی میخواهد و نه ایدئولوژی. یعنی فیلم در چارچوب بیانیه سیاسی ساخته شود و مسائلی را به چالش میکشد که در اجرای آن منشور سیاسی در جامعه پدید آورده است. در ایران چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب مرامنامهای راجع به جناح سیاسی نداریم که مانا و پویا و حداقل پنجاه سال باشد و نمیتوانیم به مباحث سیاسی حزبها ورود کنیم.
من هربار که خواستم فیلمی با خصوصیات، ویژگیها و دغدغههای جوانان دهه هشتاد بسازم، هم با مخالفت تهیهکننده مواجه شدم هم با مخالفت پخشکننده و صاحبان سینما و هم با سانسور شدید! از جانب سازمان سینمایی هم با عدم حمایت خانه سینما و هم با بیتوجهی بنیاد سینمایی فارابی. واضح بگویم که در این شرایط ما خیلی نمیتوانیم انتخاب کنیم که چه فیلمی بسازیم؛ بلکه میبینیم چه پیش میآید که بسازیم. بنابراین متاسفانه دستمان روی ساخت چنین موضوعاتی باز نیست.
با رفتن صادق امامیان در دوران ریاست علی عسگری در سازمان صداوسیما، سعید مقیسه که از مدیران ارشد رسانه ملی بود، مدتی بعد از آمدن پیمان جبلی به سازمان، رئیس ساترا شد. تولد ساترا همیشه با سئوالاتی همراه بود و این سئوالات و حاشیهها هر ماه و هر سال بیشتر و بیشتر میشد.
محمود استادمحمد گذشتهپرست نبود. برعکس نگاه منتقدانه تندی به گذشته تئاتر ایران داشت، اما صحبت از لالهزار که میان میآمد، میشد تمام حسی را که به آن عرق و علاقه میگویند، در صدایش حس کرد.
در چهار دهه اخیر، هر دورهای افرادی از راه رسیدهاند و در کسوت مدیر و مجری و برنامهریز ، سکان تئاتر را به دست گرفتهاند و بعد بار خود را بستهاند و رفتهاند که اخیرا «تهیهکننده» و «دلال» هم به آنها اضافه شده است. هر بار هم، با آغاز هر دولت و هر دورهای، ما اهالی تئاتر خوش باور بودهایم که خب، اینبار دیگر گشایشی شد و هنر نمایش رونق گرفت -حال آنکه آش همان بوده و کاسه همان- و میبینید که همچنان در حال درجا زدنیم و گردش روزگار را ندیده میگیریم.
فیلم «ابلق» سال ۹۸ساخته شد. یعنی قبل از فراگیر شدن جنبش «می تو» در ایران؛ ولی به خاطر شرایط کرونا اکرانش عقب افتاد. ببینید، شکلگیری جنبشی مثل «می تو» واکنشی بود به شرایط زنان در دنیای امروز. این واکنش میتوانست به شکلهای مختلفی خودش را بروز دهد و اولین تلاش زنان برای احقاق حقوقشان هم نبوده است؛ اما چون با مختصات و شرایط زندگی امروز همخوانی بیشتری داشت، سریع فراگیر شد؛ اما به این معنی نیست که هر جنبش یا اثری مربوط به زنان را در چارچوب «می تو» قرار دهیم.
نمیخواستیم چرخ را از نو اختراع کنیم. برای ساخت انیمیشن پسردلفینی چرخ خودمان را ساختیم ولی از الگوهای رایج سینمای بدنه دنیا بهره بردیم با همان پروداکشن دیزاین که همه انیمیشنهای جهان با همان خط و ربط در یک قالب قرار میگیرند. علت تاثیرپذیری هم این بود که وقتی در ردیف الگوهای جهانی قرار بگیریم با مخاطب گسترده و جهانی مواجه میشویم.
روایت من یک روایت توام با درج نکات جذاب است که بیننده در لحظه لحظه فیلم با سوالاتی مواجه خواهد شد و تا سوال بعدی به دنبال جوابهایی خواهد بود. به این ترتیب بیننده را همراه فیلم به جلو خواهیم برد و تا لحظه آخر مشتاق دیدن فیلم خواهد بود. بله صرفا در رسانه فیلم مستند برخلاف کتاب برخی نکات تازهتر را که از نظر تصویری جالب بود، آوردهام
بهروز غریبپور معتقد است تلهتئاتر میتواند زندگی و معیشت برخی هنرمندان را بیمه کند اما متأسفانه قربانی سلیقه مدیران شده است.
حسن دادشکر، طرح واگذاری کتابخانههای کانون را به نهاد کتابخانههای کشور بزرگترین اشتباه مسئولان فرهنگی میداند و از خدا میخواهد که نوری به دل این مسئولان بتاباند تا از اجرای این طرح منصرف شوند.
وکیل خانه تئاتر درباره ممنوعالفعالیتی هنرمندان توضیحاتی میدهد و تاکید دارد که اگر هنرمندی تخلف یا جرمی مرتکب شد، باید پیش از صدور هر حکمی، درباره آن تخلف یا جرم به او اطلاع داده شود تا فرصت دفاع داشته باشد.
دبیر انجمن صنفی نمایشهای ویدیویی آنلاین با تاکید براینکه پیشنویس پیشنهادی قانون انتظامبخشی نمایش ویدیویی برخط با نگاهی فراگیر و به دور از ممیزیهای یک سازمان یا نهاد خاص نوشته شده است، گفت: بررسی این پیشنویس در مجلس شورای اسلامی به سعه صدر و دقت نیاز دارد تا بدون ایجاد محدودیتهای غیرمنطقی و حتی غیرشرعی فعالیت پلتفرمهای ایرانی در خارج از کشور هم گسترده شود.
ما در «اُرگاست»، فقط روی یک حوزه تمرکز کردیم: اسطوره آتش «پرومته» و احساسات خاصی که به آن اسطوره تعلق داشت. ما در تمام پیچیدگیهایش، از اسطورههای آتش ایران باستان تا نسخه امروزی خودمان در تخت جمشید، پژوهش میکردیم.
پیش از فیلمنامه شب طلایی، چهار فیلمنامه دیگر نوشته بودم که هر کدامشان تا چند قدمی ساخته شدن پیش رفته بود و به دلیل عقب کشیدن سرمایهگذار مسکوت میماندند. احساس پوچی میکردم و سالهای جوانیام را میدیدم که خودم را درون مکانی حبس میکردم، تفریح نمیکردم و خود را تحت فشار شدید مالی قرار میدادم تا فیلمم را بسازم.