سعید اسدی که تجربه دبیری جشنواره تئاتر فجر را دارد، معتقد است؛ یکی از مواردی که جشنواره فجر را دچار مشکل میکند این است که کیوریتور ندارد. در حالیکه فستیوالهای بزرگ کیوریتورهای ثابتی دارند که انتخابها را برای آنها انجام میدهند که خط مشی، فلسفه هنری و سیاستگذاری مشخصی را پیگیری میکنند.
مهرداد اسکویی در این گفتگو به نوع نگاه خود به مستندسازی پرداخته و در جایی میگوید: یکی از اساتید بزرگ جرمشناسی زمانی به من گفت فقط فیلم «رویاهای دم صبح» تو به اندازه ۶۰ کتاب جرمشناسی مطلب و نکته دارد. در سفرم به ژاپن، مسئولان این کشور ما از این فیلم چند نکته برداشت کردیم که در برخوردهایمان با دختران کانونهای اصلاح تربیت روی آن کار میکنیم. این موضوع در لهستان و کانادا و اکراین هم اتفاق افتاد.
مستند خودکار داستان زندگی علیاکبر رفوگران، پدر نوشتافزار ایران و بنیانگذار کارخانه بیک در کشور است. او این روزها گرچه دیگر خودکاری تولید نمیکند اما به تولید محصول دیگری روی آورده است.
شهرام مکری معتقد است در جشنواره فیلم فجر تناقضی وجود دارد که در حالت خوشبینانه باید آن را یک سوءتفاهم دانست یا یک عهد و قرار قدیمی که هنوز بهروز نشده است.
آقای سینایی معمولا از اکران فیلمهایشان ناراضی بودند، چون اثری که روی پرده میرفت، از نظر تصویر یا صدا یا همین حذف و کوتاه کردنها کیفیتی را که دلشان میخواست، نداشت. این حساسیتها روی گرافیک و پوستر هم بود. آن زمان روی این مسائل خیلی حساس بودند و سخت میگرفتند.
«بهزاد صدیقی»، دراماتورژ و مدیر تولید فیلمتئاتر «من ترامپ نیستم!» با تاکید بر آنکه گام گذاشتن در مسیر تولید اثر برای مخاطب جهانی و به زبانی غیر از فارسی چالشبرانگیز است، گفت: مدعی نیستیم اثرمان بیعیب است و قطعا در تولیدات بعدی میتوانیم درخشانتر باشیم.
اصغر عبداللهی اولین فیلم سینمایی کارنامه اش را بر اساس فیلمنامه ای از خودش کارگردانی کرده است. یک قناری، یک کلاغ قصه ای چالش برانگیز است هم برای نگارش هم کارگردانی که این نویسنده با تکیه بر تجربه سالیان و دغدغه های همیشگی اش دست به این کار سخت زده و این اثر را در معرض قضاوت مخاطبان همیشگی اش قرار داده است.
عدهاي مثل ساير اتفاقات نو از اين جايگزيني هراس داشتند و برخي هم از اساس به عنوان «جايگزيني» به اين پديده نگاه نكردند و دست به تجربه زدند. اين تئوري كه قرار است تئاتر ديجيتال جاي تئاتر صحنهاي را بگيرد حاصل ذهنيتي است كه حاضر به پذيرش تغيير وضعيت نيست و نميتواند طرز فكر موازي را تحمل كند. اين ايده در زمان اختراع عكاسي هم مطرح بود.
«ناگهان درخت» به مخاطبش احترام ميگذارد و از او ميخواهد كه آسانگير نباشد. بپذيرد كه سينما فقط جاي تعريف كردن قصههاي سرراست، شعارهاي اجتماعي تاريخمصرفدار نيست. بگذاريد يك فيلم هم عربده نكشد. اداي غمخواري براي معتادان يا فرودستان را درنياورد. لايههاي بسيار داشته باشد، اختلاف ايجاد كند به جاي ستايشهاي گذرا.
بايد راههاي ديگري براي توليد تئاتر پيدا كنيم تا مجبور نباشيم در يك فضاي زنده مشترك گرد هم بياييم بلكه بايد اين كار را از طريق پلتفرمهاي ديجيتال گوناگون انجام دهيم.
مهمترين مشكل ما انتخاب بازيگراني بود كه براي بازي در اين فيلمتئاتر به زبان انگليسي توانايي داشته باشند. خب اين موضوع در ابتدا كارمان را سخت كرده بود ولي به هر حال با رايزني و مذاكره با بازيگران بالاخره به انتخابهاي خوبي هم رسيديم و تقريبا بيشتر بازيگران ما همان انتخاب اولمان بودند.
حميد امجد: سوال جديتر، از همه دريغگويان درباره رفتن آقاي بيضايي و كاركردنش دور از وطن خود، ميتواند اين باشد كه همه سالهايي كه او نرفته بود با او و انبوه طرحهاي پيشنهادياش چه كرديم و حالا كه رفته چه پيشنهاد باوركردني بهتري برايش داريم جز اينكه باز هم برگردد پشت همان درهاي بسته منتظر بنشيند؟
سينماي ديجيتال امروز در مقابل سينماي آنالوگ ديروز شكل ديگري به سيستم فيلمسازي داده كه البته اين تغيير و دگرگوني كاملا اجتنابناپذير است. فيلمسازي به همراه موضوعات كاملا مستندگونه و ناتوراليستي شكل ديگري به خود گرفته، تئوري تكنيك در خدمت محتوا برعكس شده، انگار كه بيضايي و بعضي از همنسلانش تبديل به آدمهايي شدهاند كه بايد در موزه جاي بگيرند و اين چقدر غمانگيز است.
مسوولان سينمايي با بريز و بپاشهاي پرخرج ساخت فيلمهاي عظيم را رواج دادند و تلاششان هم اين بود كه يكسري آدمها را از سينما حذف كنند تا همه نتوانند درگير كار فيلمسازي شوند و فقط افراد موردنظر خودشان در سينما كار كنند. از پشت كوه فيلمساز آوردند و معتقدم اين سينما پلاسيده است و ما فقط مشغول روزمرّگي هستيم.
«جمشیدیه» دومین تجربه بلند سینمایی یلدا جبلی است. فیلم اول این کارگردان «داره صبح میشه» در سیوسومین دوره فیلم فجر کاندیدای بهترین فیلم بخش «هنر و تجربه» شد و سال ۹۳ در همین گروه به اکران رسید.
امیرحسین علم الهدی کارشناس سینما میگوید سال آینده برای سینمای ایران سخت خواهد بود. او فارغ از تحلیل وضعیت اقتصادی و تاثیر انتخابات ۱۴۰۰ میگوید، طی یک سال گذشته مخاطب از دیدن فیلم و سریال در قاب تلویزیون اشباع شده، سلیقهاش پیشرفت کرده و به همین راحتی تصمیم نمیگیرد که به سینما برود.
موقعي كه مصالح جديد مانند آهن، شيشه و بتن وارد ايران شد به طور طبيعي عدهاي گرايش پيدا كردند از اين مصالح در معماري استفاده كنند ولي مشكل اينجا بود كه برخلاف نمونههاي اروپايي، وقتي نو آمد به بازار، كهنه شد دلآزار و تمام گذشته كنار رفت. يعني معماران ما براي نوآوري حتي آن مختصات و داشتههاي قطعي ايراني را فراموش كردند.
اگر اين پروژه به سرانجام برسد يعني تئاتر ميتواند حيات داشته باشد و ما سال را كنار مردم به پايان برسانيم، اما اگر به سرانجام نرسد يعني موضوع تعطيليهاي يك هفتهاي بيقاعده مكانهاي فرهنگي يك بازي ناجوانمردانه بوده و مسوولان بايد واضح اعلام كنند تا روزي كه شر اين ويروس به كل كنده نشده، امكان اجراي هيچ نمايشي در ايران وجود ندارد. به اين ترتيب تكليف همه ما روشن ميشود كه تا آن زمان بايد شغل ديگري پيدا كنيم.
بابک کریمی یک سینماگر دوزبانه است و به گفته خودش کارش را در ایتالیا با بازی کردن در تیزرها و فیلمهای کمدی آغاز کرده است. او فرزند بازیگر، کارگردان و مجسمهساز مشهور ایرانی «نصرتالله کریمی» است. به گفته خودش شاید فیلم «بلیتها» ساخته عباس کیارستمی بود که باعث شد اصغر فرهادی او را قاضی جداییاش بکند. و در فیلم «گذشته» و «فروشنده»اش مجدداً از این بازیگر بهره ببرد.
برای سینمای مستقل کرونا واقعا نابودکننده بود. یکی از بزرگترین دغدغه های کسی مثل من که خودش فیلمش را کارگردانی و تهیه و پخش می کند، این است که بتواند چرخه اقتصادی فیلمش را درست بچیند تا بتواند به حیات حرفه ای اش ادامه دهد. امسال به خاطر تعطیل شدن اکثر جشنواره ها و بازارهای فیلم و یا برگزاری آنلاین معدودی از آنها، عملا سینمای مستقل با مشکل جدی روبرو شد.