وقتي فيلمي در گروه «هنر و تجربه» اكران ميشود به جاي معرفي فيلم، ما بيشتر تبليغ خود «هنر و تجربه» را ميبينيم. يعني «هنر و تجربه» است كه دائم جلب توجه ميكند و مدام معرفي ميشود نه فيلمهايي كه در اين گروه اكران شدهاند.
كار ما فيلمسازها فقط اين نيست كه خشونت و مردهاي بد جامعه را به مخاطب نشان دهيم. در فيلمها اغلب زنها و مردهايي را با رفتارها و سكنات غيراخلاقي ميبينيم. من در اين فيلم با خودم گفتم كه چه نيازي است مرد داستان من بد باشد. اساسا مگر همه مردها بد هستند؟
بزرگترين دغدغه من اين است كه وقتي فيلمنامه را مينويسم، چگونه ميتوانم سرمايه آن را تهيه كنم.
بخش تهيه سرمايه فيلم دشوارترين بخش ساختن يك فيلم براي من است. هر فيلمي كه ميسازم شبيه يك معجزه است.
وقتي تئاتر كار ميكنم بيش از هر چيز به اين باور دارم كه مشغول فعاليت فرهنگي هستم. قطعا هم با اين جريان عجيب و غريبي كه در سينما، تلويزيون و بالطبع هر دو در تئاتر ما روز به روز بيشتر خودش را جا مياندازد همراه نخواهم شد.
امیرحسین حریری،مدیرمرکز تئاتر مولوی عنوان کرد: فارغ از مسائل تکنیکی و آموزشی برای دانشجویان، تئاتر میبایست به عنوان یک اثر هنری خود را با مخاطب عادی مواجه کند و برآمده از دغدغهها،مسائل و مشکلات مردم و زندگی روزمره آنها باشد.
یکی از پاشنههای آشیل ما در تئاتر، نداشتن گروههای تئاتری منسجم و به رسمیت نشناختن آنها از سوی حاکمیت است.
در جلسهای در خانه سینما از ما پرسیدند چرا قیمت دستمزدهای بازیگران فیلم شما اینقدر بالاست و شما باعث تغییر دستمزدها شدید. ما گفتیم آمادهایم راجع به آنها صحبت کنیم اما این نباید اولین و آخرین بازجویی باشد و بعد از ما سراغ دیگران هم بروید؛ ولی متاسفانه این اتفاق نیفتاد
در درجه اول برای برقراری ارتباط با مخاطب، داستان را مینویسم و بعد از آن یکسری مسائل هم وجود دارد که مخاطب براساس دیدگاه و شیوه ارتباطش با فیلم میتواند تعبیر خودش را داشته باشد و اینکه بهعنوان فیلمساز بخواهم بگویم که در مورد این موضوع یا آن موضوع میتوانیم صحبت کنیم، علاقهای به این کار ندارم و به نظرم این کار خوب هم نیست.
ابوالحسن داوودی ، نویسنده، کارگردان و تهیه کننده سینما معتقد است سطح سلیقه مردم به شدت نازل شده و در همین راستا تاریخچه سینمای کمدی ایران، سینمای ابتذال و دلایل آن پرداخته است.
آناهید آباد معتقد است که چرخه اکران سینمای ما ناسالم، بیدرایت و بیمدیریت و برخلاف چهرهای است که در دنیا از سینمای ایران میشناسند. در این مسیر گروهی عمدا نمیخواهند مردم فیلمهای آگاهیبخش تماشا کنند.
آرش عباسی میگوید: در اینکه تئاتر نتوانسته آدمهای جامعهاش را به خوبی روی صحنه نشان دهد و در این زمینه کمکاری کرده هیچ شکی ندارم اما مگر همه کارها در جامعه با شعارهای اولیهاش مطابقت داشته که این یکی هم باشد؟
امیرمهدی ژوله گفت: نقشی که من در یک ساعت آرامش دارم، نقشی است که صحنه را میگرداند و جاهایی که لازم است خنده بگیرد، خندهاش را میگیرد و مخاطب را جذب میکند.
کهبد تاراج که نمایش «غلامرضا لبخندی» را با محوریت شخصیت خفاش شب در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه برده، میگوید برای دریافت مجوز اجرای این اثر، دست به خودسانسوری زده است.
زيباکلام: تختي هم اگر نفس ميكشد، براي مردم است، در فيلم بهدرستي نشان داده ميشود كه اگر مدال ميگيرد و كشتي ميگيرد، براي مردم است. در فيلم بهخوبي نشان داده ميشود كه تختي براي مردم زنده است و بهنوعي شباهتهايي هم با مصدق پيدا ميكند. مصدق هم مدام از مردم سخن ميگويد. اينجا كمي نگران ميشوم؛ چون به ايران 98 پل ميخورد. من بهعنوان استاد علوم سياسي از جاهايي نگران مردم مردم گفتن مصدقها، طالقانيها و تختيها ميشوم. براي اينكه خيلي وقتها بايد چيزي بگوييد كه مردم خوششان نميآيد و دوست ندارند آنها را از زبان شما بشنوند.
دبیر جشنوارهی جهانی فیلم فجر در آستانهی آغاز این رویداد سینمایی گفت: باید این عادت را کنار بگذاریم که فیلمهای خوب را اسمهای بزرگ میسازند.
در حال حاضر شرايط توليد تئاترمان چندان بسامان نيست. مولفههايي كه بيشتر جنبههاي حاشيهاي در توليد تئاتر دارد به محورهاي اصلي تبديل شده است و آرام آرام خودش را نهادينه و تبديل به الگويي ميكند كه ميتواند خطرات جدياي را در ساحت انديشهورزي تئاتر در پي داشته باشد. قطعا تئاتر دانشگاهي ميتواند با تكيه بر تحقيق و پژوهش الگوهاي مناسبي را در همه ابعاد هنرهاي نمايشي ايجاد و پيشنهاد كند تا ديگر مراكز هم عرض هم با استفاده از اين الگوها فعاليتهاي هدفمند خود را دنبال كنند.
کامران حیدری، مستندساز ایرانی میگوید: بر اساس غریزهام فیلم میسازم و فیلمهایم بسیار شخصی و براساس زندگی خودم هستند. بیشتر از سینما و یا هر فیلمسازی، بیشتر تحت تأثیر مردم پیرامونم هستم و این روش فیلمسازی را به من دیکته میکند.
اگر يك اثر ادبي خوب در دست يك فيلمنامهنويس ضعيف كه ادبيات نميفهمد و ذات داستان را نميفهمد، قرار بگيرد آن وقت چه اتفاقي ميافتد؟ قطعا منجر به برگردان خوبي نميشود. لزوما داستان خوب نميتواند مبدل به يك اثر سينمايي موفق شود. نمونهاي كه الان به ذهنم ميرسد «كوري» ساراماگو است. اين رمان درخشان آن ور دنيا بازتاب خوبي دارد اما در برگردان سينمايياش عقيم باقي ميماند. يا «بار هستي» نوشته ميلان كوندرا... يا آثار ديگري كه هنوز از آن استفاده ميشود .
حتي اگر شعار داده باشم با افتخار ميگويم بله! شعار دادم، اصلا فرياد زدم. فراموش نكنيد ما نمايشي با محوريت مسائل كارگري روي صحنه آوردهايم كه ضعيفترين قشر اين جامعه محسوب ميشوند و كافي است ذرهاي به وضعيت كارگران در همين جامعه كنوني خودمان توجه كنيد. به وضعيت همين شش ماه و يكسال قبل كارگران در نقاط مختلف ايران كه چه مصيبتها و رنجهايي متحمل شدند.
تئاتر کارگری دغدغه من است؛ اما نگاهم سیاسی نیست، چون اصلا سواد این نگاه را ندارم برای من فقط این موضوع مهم است که معیشت یک خانواده کارگر چگونه میتواند تبدیل به بحران و درام شود.