نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
تیتی تصویر درستی که منطبق با فرهنگ، محیط جغرافیایی و شرایط اجتماعی ما باشد ارایه نمیدهد و بدون شخصیتپردازی پیش میرود و موضوعات مهمش در سطح رها میشوند.
حالا که هشتمین جشنواره بینالمللی فیلم شهر با شعار «کلانشهر تهران؛ الگوی جهان اسلام» از 26 تا 31 تیرماه در پردیس سینمایی ملت با بودجه میلیاردی از جیب شهروندان با تماشاگران انگشتشمار برگزار شد، پس ضرورت دارد برگزارکنندگان جشنواره به مرور گزارش و آماری از میزان کارایی و نقش جشنواره در اصلاح وضعیت شهر به مردم خراجدهنده ارایه کنند.
یکی از کارکردهای سینما، هنجارسازی و اسطوره پردازی از الگوهای مطلوب و مرجح در گفتمان های رسمی است. اینکه خوب و بد چیست و مبتنی بر چه قواعدی تعریف می شود در قالبی از برسازی فرهنگی ممکن می گردد و سینما ابزاری بیهمتا در این دستکاری فرهنگی است. «هناس» تلاشی است برای برسازی الگویی از زن مرجح و مطلوب در گفتمان رسمی، اما متاسفانه در روایت محتواییِ خود به حدی ضعیف است که در سطح یک پروپاگاندای آشکار و بدون پیچیدگی تقلیل مییابد.
درمیشیان، شیفتهی وجه بصری خیرهی کنندهی سینما است. فیلمهایش، نوجویی فیلمهای موج نوی سینمای فرانسه را به یاد میآورد. “عصبانی نیستم” پر از این بازیهای بصری است. انگار فیلمساز بخواهد با استفاده از ترفندهای دیداری، ما را به روزهای ابتدایی پیدایشِ هنرِ سینما ارجاع دهد. گویی به نمایشگاهی دعوت شدهایم پر از شگفتی، آمیزهای از هنر عکاسی و چیدمانهای بصری که با سینما هم گره خورده.
درونمایه فیلم «تی تی» درباره از خودگذشتگی است و البته نقشی که این حس میتواند در زندگی انسان ایفا کند. د
امروز، ۲۸ تیر است؛ ۱۴ سال پیش در چنین روزی، سینمای ایران، شکیبایی خود را از دست داد تا یکی از تلخترین روزهای تقویم تاریخ سینمایی کشور رقم بخورد.
دنی ویلنوو به آراکیس (صحرای داستانی کتابهای «تلماسه») برگشته تا فیلمبرداری «تلماسه: بخش ۲» راشروع کند.
حمیدرضا صدر دست روی نبض جامعه گذاشت و با ضربان آن مدام بالا و پایین میشد. از افلاطون این درس را گرفت که وقتی از زنجیرها و بندها رهایی یافت و بیرون غار رفت دوباره به درون غار بازگردد و به فکر رهایی اهل مغاره از زندان غار باشد.
اگر یکی از درونمایه مجموعه نمایش خانگی مهدویان را هم فساد و تاثیر ویرانگرش بدانیم، «مرد بازنده» تلاشی است برای بسط این مضمون. با اینحال همانقدر که «زخم کاری» در میانه راه از پرداخت دقیق میان دو مسیر رواییاش سر باز میزند، «مرد بازنده» هم در برقراری این پیوند ناتوان میماند. در نتیجه با وجود کارگردانی قابل توجه مهدویان در هر دو اثر، «مرد بازنده» همچون مجموعه جاهطلبانه پیشین کارگردانش، در بیان آنچه میخواهد بر زبان بیاورد الکن باقی میماند.
صدف فروغی با دومین فیلم بلندش «تابستان با امید» میتواند خود را به عنوان یکی از متمایزترین صداهای سینمای جدید ایران تثبیت کند.
محمد حسین فرحبخش، تهیه کننده سینما در اظهار نظری اعلام کرده که ۸۰۰ زن سینماگر ایرانی که بیانیه حمایت از حقوق زنان در سینما را امضا کردند باید شلاق بخورند.
شانزدهمین دوره انتخابات هیات مدیره خانه سینما، یک ماه دیگر برگزار میشود در حالی که بسیاری از موانعی که در برگزاری دوره قبل هیات مدیره وجود داشت همچنان ادامه دارد.
در شرایط کنونی، سینماها به اصلیترین پایگاههایی تبدیل شدهاند که میتوانند با کشیدن ترمز فیلمسوزی، سهم بسزایی در عدالت نمایش آثار داشته باشند؛ پارامتری که این روزها با برخورد سلیقهای برخی سینماداران، خدشهدار شده است.
شاید بتوان جسارت فیلم در نمایش نابسامانیهای اجتماعی را ستود؛ با اینحال «مجبوریم» در نهایت چیزی فراتر از نمایش سیاهی و تلخی نابسامانیهای اجتماعی تصویر نمیکند؛ بیآنکه حرف زیادی در مورد تقابل مرکزی و مهمش(تقابل قانون و اخلاق) داشته باشد.
رئالیسم در فیلم «آن سوی آتش» تحت پوشش زبان سادهای شکل میگیرد که تاکید بر محدوده مشخصی از زندگی شخصیتها با شرح تمامی اجزای کنش نمایشی در آن دیده میشود. این بیان واقعگرایانه در همان مسیری که با شتاب هر چه بیشتر خود را از نمادین شدن دور میکند، تعلق دیرینه خود به استعاره را نیز پاس میدارد.
همه رویدادها در یک خانه، در عمارتی مجلل اتفاق میافتد. داستان ،داستان مناسبات سنتی و اشرافیتی فاسد و نظامی گر و رانت جو و رشوه خوار است با بزک های تازه از سرمایه داری مالی دلالی، بیع وشرای صنعتی! سبک زندگی متناسب یا آن .خود را از چشمها پنهان می دارد و دوباره به شکلی دیگر بازتولید می شود تا همچنان آزمندی و شهوتِ و شرارت نهفته در طبیعت بشر را ظاهر بکند.
قهرمانان الوات، اتفاق جدیدی در سینمای ایران محسوب نمیشوند و سابقه آن به سالهای پیش از انقلاب بازمیگردد اما اینکه چرا این سوژه طی سالیان اخیر، بار دیگر مورد توجه سینماگران قرار گرفته است، نیاز به آسیبشناسی دارد.
«برادران لیلا» خورجینی از اجناس درهم است. داستانی است در یک بازه زمانی نسبتا طولانی با شخصیتهای متعدد (چهار برادر، یک خواهر و پدر و مادر) که گاه سر صبر به مقدمهچینی یک ماجرا یا معرفی یک آیین خانوادگی عجیب میپردازد، و گاه هم دمدمیمزاج است و حوادث سرعتی خارج از منطق فیلم میگیرند.
مشکل اصلی فیلمنامه مغز استخوان به قلم علی زرنگار این است که لایههایی سطحی از شخصیتها را آشکار میکند و به عمق روابط میان شخصیتها و دلایل تصمیمات سرنوشت سازشان وارد نمیشود.
«موقعیت مهدی» ساختاری اپیزودیک دارد. اما با وجود اینکه اپیزودیک است یک شخصیتمحوری و یک مسئله مشخص را دنبال میکند. پس باید هر اپیزود در آن زاویه دید کلی فیلم و آنچه که فراتر از هر داستان حلقه اتصال و انسجام اثر است پرداخت شود. اما اپیزودهای «موقعیت مهدی» فاقد این انسجام و زاویه دید واحد هستند.