«آرامش در حضور دیگران» اثر ماندگار ناصر تقوایی، فیلمی است که با تکیه بر فرم و ساختار، جهانی انتقادی و روانشناختی خلق میکند. این تحلیل بر نقش حیاتی معماری فضای روایت (خانه سیروس طاهباز) بهعنوان پیکرهای فعال برای نمایش وضعیت روانی شخصیتها تأکید دارد؛ جایی که پلهها محور میزانسن بوده و تقابل میان نظم و فروپاشی را نشان میدهند.
فارغ از درست یا اشتباه بودن این ادعای ورایتی، بازتاب این اتفاق برای فرهادی در سطح جهانی، بسیار پررنگ بوده است. فرهادی هیچگاه گمان نمیبرد که در نشست خبری کن ۲۰۲۲، یک خبرنگار دانمارکی از وی درباره این اتفاق سوال بپرسد و وی در برابر دهها دوربین مجبور باشد تا برای نخستینبار، به شکلی مستقیم راجع این اتفاق اظهارنظر کرده و به نوعی از خودش دفاع کند.
در شبهصنف خود بنگرید که در سالهای گذشته چه کسانی سرمایهدار شدند؟ چه کسانی مالک شدند؟ چه کسانی صاحب خانه و عمارت و صندوق میلیاردی شدند؟ چه کسانی همیشگی شدند و حتی با حضور شما به قدرت اجتماعی و هنری و سیاسی و مدارک جعلی علمی رسیدند؟ و بنگرید چه کسانی هر روز فقیرتر و فراموش و منزوی شدهاند؟
در چنین داستانهایی (واقعیتهایی) مخاطب و یا دست کم بیشتر مخاطبین از ابتدا و انتهای آن آگاه هستند، این هنر فیلمساز است که بتواند با عناصر سینمایی، بیننده را نگه دارد. و با خرده پیرنگهایی درست اصل داستان را پرورش دهد. رخدادی به این بزرگی و در تاریخ ماندگار، شود فیلمی به نام «عنکبوت» با بازیهای ضعیفش؛ با کارگردانی نابجایش و متاسفانه موسیقی غیر تاثیرگذارش؛ جز افسوس برای سینما، نامی نمیتوان بر آن نهاد.
تاریخ شفاهی سینمای ایران خوب به یاد میآورد که جواد شمقدری در دولت دهم بر همین صندلی که اکنون شما نشستهاید، تکیه زده بود و هر کاری کرد تا درِ خانه سینما به روی اهالی آن بسته شود. او موفق شد. بله در مقطعی کوتاه. اما آیا این در بسته ماند؟ خیر .
در شرایطی که در پرونده فیلم قهرمان، مستند مورد نظر مبتنی بر یک داستان واقعی بوده و از این رو شرایط تعلق حق اقتباس را ندارد. در نتیجه، باید بر این عقیده باشیم که در پرونده فیلم قهرمان حق اقتباس اثر نقض نشده است و به فرض هم که نقض شده باشد اساسا نقض این حق در نظام حقوقی ایران جرمانگاری نشده و موجبی برای صدور قرار جلب به دادرسی متصور نیست.
با هر معیاری داریوش مهرجویی در کنار عباس کیارستمی از شاخصترین چهرههای سینمای ایران است. ویژگی عمده او این است که همواره کوشیده طوری فیلم بسازد که علاوه بر تماشاگران خاص خودش، طیف گستردهتری از تماشاگران را نیز به سالنهای سینما بکشاند و در این کار کموبیش موفق بوده است.
مهدویان در مرد بازنده هم میخواهد به علایق شخصی (مثلا فیلمهای ملویل) بپردازد، هم قصه روزگار را بگوید (مانند اشاره به فساد آقازادهها و انتقاد اجتماعی از سیستم) و هم با مهارت اجرایی و خلق لحظههای سینمایی کار را پیش ببرد.
فکرش را بکنید که برنامههای سینمایی برنامههایی فرهنگی و اینترتیمنتند و غالبا هم به مسائل عادی و طبیعی مدیوم میپردازند و افراد دعوتشده به این برنامهها هم همگی اصطلاحا «دابل چک» هستند، یعنی مشکلی برای حضور در برنامه ندارند. البته مشکل از جایی برمیخیزد که شما نباید برنامهای برای تماشا بسازی و چهار تا کامنت خوب بگیری و... بنابراین، برنامه تعطیل.
«قدغن» به کارگردانی مجید مافی تازهترین فیلم این کمپانی، که نوروز اکران عمومی شده بود، پس از دو هفته به چرخه اکران آنلاین وارد شد. «قدغن» به سبک و سیاق تولیدات پویافیلم، مناسبات، روابط و شخصیتهایی را بازتعریف می کند که از دل فیلمفارسی آمدهاند. سینمایی که خوب یا بد با هر کیفیت، محصول دوران و جامعهای بوده که دیگر وجود ندارد.
«تریلر» مفهوم خاص و محدودی در سینمای جهان دارد و به فیلمهایی اطلاق میشود که ضرباهنگ تندی داشته و تعلیق در سرتاسر آنها ملموس است. در ایران اما این تعریف، چندان برای سینمادوستان جا نیفتاده است و این اصطلاح، برای تمامی آثاری که تم جاسوسی دارند، به کار گرفته میشود.
فقط کافی است تصور کنیم اگر قرار بود استفاده از گوگل، فیس بوک، توییتر تا تلگرام و گوگل کروم و فایرفاکس و هزاران چیز جدید دیگر در سیطره تصمیم گیری "مسوولان تاخیری" می بود تا 20 سال طول می کشید تا آنها را آزاد و حلال می کردند.
اگر نگاهی به عملکردِ ۱۴۰۰ و چندسالِ اخیر صدا و سیما بیندازیم در کنار موفقیتها و ناکامیها، فقدان پژوهش و اندیشه به وضوح دیده میشود.
یک کارشناس سینما معتقد است: افزایش ۵۰ درصدی بهای بلیت سینماها چشمانداز روشنی را در سال ۱۴۰۱ پیش روی سینمای ایران قرار نمیدهد.
جوایز ایندپندنت اسپریت که به انتخاب بهترین فیلمهای مستقل آمریکا میپردازد «دختر گمشده» را به عنوان بهترین فیلم سال انتخاب کرد.
یکی از ترفندهای مرسوم در آشنازداییِ نمایشی، روبهروکردن تماشاگر با تفاوتهاست. در فیلم «جنایت بیدقت» شناخت تماشاگر در مواجهه با یک میزانسن ناآشنا، چرخهای نامنظم و معیوب را تجربه میکند که البته فرجامی تثبیتشده و اخلاقی دارد.
داستانهای مربوط به قتلهای زنجیرهای میتوانند با معما و وحشتهای سرگرمیساز پیوند بخورند. در فیلم عنکبوت اما خبری از این چیزها نیست.عنکبوت حتی به شکلی کاملا آیینهوار تصویر خود همان قاتل زنجیرهای معروف را هم به مخاطبش نشان نمیدهد تا خود آن مخاطب برداشتهای روانشناختیاش را صورت بدهد.
قدرت بازیگری «طهمورث» را بیشتر در تئاترها میشود به یاد آورد که خانه اول و اصلی او نیز به حساب میآید و از دهه چهل و پس از تجربیاتی که با زندهیادان «نصیریان»، «انتظامی» و خصوصا «داود رشیدی» کسب میکند و نیز دورهای که با «پیتر بروک» میگذراند، تئاتر را به صورتی جدی ادامه میدهد.
فیلم سفارشی لزوما قرار نیست اثر بدی باشد که به شعور مخاطب توهین کند. البته «بدون قرار قبلی» از این جمله تبعیت نمیکند. از آن فیلمهای سفارشیساز است که حتی فکر نکرده چطور بتواند مخاطب را به سوژهی سفارشیاش جلب کند چه برسد به اینکه سفارشی بودنش را لااقل در لایهای از زرورق بپیچاند که توی ذوق نزند.
عصبیت بیشتر از غم و رنج این زنان در دل این فضای سخت، ملتهب و رنجآور، برای نگارنده توجیهپذیر نبود مگر اینکه کارگردان قصد آن داشته که با رویکردی جنسیتگرایانه به عصبیت آن زنان به خاطر موانع ایجاد شده بر سر راهشان توسط مردان بپردازد.
از نیمه فیلم بیننده آنقدر درگیر ماجراهای مختلف شده که شوقی برای تماشای بقیه ماجرا ندارد و عملا حوصلهاش سر میرود. فضای همیشه بارانی هم معلوم نیست قرار است چه پیامی را به بیننده انتقال دهد و اگر قرار بوده فضای تیره و تار پرونده را به بیننده منتقل کند و در مجموع در پی نزدیک شدن به سبک نوآر باشد هم باید بگویم که در دستیابی به این موضوع ناموفق بوده است.