«آرامش در حضور دیگران» اثر ماندگار ناصر تقوایی، فیلمی است که با تکیه بر فرم و ساختار، جهانی انتقادی و روانشناختی خلق میکند. این تحلیل بر نقش حیاتی معماری فضای روایت (خانه سیروس طاهباز) بهعنوان پیکرهای فعال برای نمایش وضعیت روانی شخصیتها تأکید دارد؛ جایی که پلهها محور میزانسن بوده و تقابل میان نظم و فروپاشی را نشان میدهند.
با هر معیاری داریوش مهرجویی در کنار عباس کیارستمی از شاخصترین چهرههای سینمای ایران است. ویژگی عمده او این است که همواره کوشیده طوری فیلم بسازد که علاوه بر تماشاگران خاص خودش، طیف گستردهتری از تماشاگران را نیز به سالنهای سینما بکشاند و در این کار کموبیش موفق بوده است.
مهدویان در مرد بازنده هم میخواهد به علایق شخصی (مثلا فیلمهای ملویل) بپردازد، هم قصه روزگار را بگوید (مانند اشاره به فساد آقازادهها و انتقاد اجتماعی از سیستم) و هم با مهارت اجرایی و خلق لحظههای سینمایی کار را پیش ببرد.
فکرش را بکنید که برنامههای سینمایی برنامههایی فرهنگی و اینترتیمنتند و غالبا هم به مسائل عادی و طبیعی مدیوم میپردازند و افراد دعوتشده به این برنامهها هم همگی اصطلاحا «دابل چک» هستند، یعنی مشکلی برای حضور در برنامه ندارند. البته مشکل از جایی برمیخیزد که شما نباید برنامهای برای تماشا بسازی و چهار تا کامنت خوب بگیری و... بنابراین، برنامه تعطیل.
«قدغن» به کارگردانی مجید مافی تازهترین فیلم این کمپانی، که نوروز اکران عمومی شده بود، پس از دو هفته به چرخه اکران آنلاین وارد شد. «قدغن» به سبک و سیاق تولیدات پویافیلم، مناسبات، روابط و شخصیتهایی را بازتعریف می کند که از دل فیلمفارسی آمدهاند. سینمایی که خوب یا بد با هر کیفیت، محصول دوران و جامعهای بوده که دیگر وجود ندارد.
«تریلر» مفهوم خاص و محدودی در سینمای جهان دارد و به فیلمهایی اطلاق میشود که ضرباهنگ تندی داشته و تعلیق در سرتاسر آنها ملموس است. در ایران اما این تعریف، چندان برای سینمادوستان جا نیفتاده است و این اصطلاح، برای تمامی آثاری که تم جاسوسی دارند، به کار گرفته میشود.
فقط کافی است تصور کنیم اگر قرار بود استفاده از گوگل، فیس بوک، توییتر تا تلگرام و گوگل کروم و فایرفاکس و هزاران چیز جدید دیگر در سیطره تصمیم گیری "مسوولان تاخیری" می بود تا 20 سال طول می کشید تا آنها را آزاد و حلال می کردند.
اگر نگاهی به عملکردِ ۱۴۰۰ و چندسالِ اخیر صدا و سیما بیندازیم در کنار موفقیتها و ناکامیها، فقدان پژوهش و اندیشه به وضوح دیده میشود.
یک کارشناس سینما معتقد است: افزایش ۵۰ درصدی بهای بلیت سینماها چشمانداز روشنی را در سال ۱۴۰۱ پیش روی سینمای ایران قرار نمیدهد.
جوایز ایندپندنت اسپریت که به انتخاب بهترین فیلمهای مستقل آمریکا میپردازد «دختر گمشده» را به عنوان بهترین فیلم سال انتخاب کرد.
یکی از ترفندهای مرسوم در آشنازداییِ نمایشی، روبهروکردن تماشاگر با تفاوتهاست. در فیلم «جنایت بیدقت» شناخت تماشاگر در مواجهه با یک میزانسن ناآشنا، چرخهای نامنظم و معیوب را تجربه میکند که البته فرجامی تثبیتشده و اخلاقی دارد.
داستانهای مربوط به قتلهای زنجیرهای میتوانند با معما و وحشتهای سرگرمیساز پیوند بخورند. در فیلم عنکبوت اما خبری از این چیزها نیست.عنکبوت حتی به شکلی کاملا آیینهوار تصویر خود همان قاتل زنجیرهای معروف را هم به مخاطبش نشان نمیدهد تا خود آن مخاطب برداشتهای روانشناختیاش را صورت بدهد.
قدرت بازیگری «طهمورث» را بیشتر در تئاترها میشود به یاد آورد که خانه اول و اصلی او نیز به حساب میآید و از دهه چهل و پس از تجربیاتی که با زندهیادان «نصیریان»، «انتظامی» و خصوصا «داود رشیدی» کسب میکند و نیز دورهای که با «پیتر بروک» میگذراند، تئاتر را به صورتی جدی ادامه میدهد.
فیلم سفارشی لزوما قرار نیست اثر بدی باشد که به شعور مخاطب توهین کند. البته «بدون قرار قبلی» از این جمله تبعیت نمیکند. از آن فیلمهای سفارشیساز است که حتی فکر نکرده چطور بتواند مخاطب را به سوژهی سفارشیاش جلب کند چه برسد به اینکه سفارشی بودنش را لااقل در لایهای از زرورق بپیچاند که توی ذوق نزند.
عصبیت بیشتر از غم و رنج این زنان در دل این فضای سخت، ملتهب و رنجآور، برای نگارنده توجیهپذیر نبود مگر اینکه کارگردان قصد آن داشته که با رویکردی جنسیتگرایانه به عصبیت آن زنان به خاطر موانع ایجاد شده بر سر راهشان توسط مردان بپردازد.
از نیمه فیلم بیننده آنقدر درگیر ماجراهای مختلف شده که شوقی برای تماشای بقیه ماجرا ندارد و عملا حوصلهاش سر میرود. فضای همیشه بارانی هم معلوم نیست قرار است چه پیامی را به بیننده انتقال دهد و اگر قرار بوده فضای تیره و تار پرونده را به بیننده منتقل کند و در مجموع در پی نزدیک شدن به سبک نوآر باشد هم باید بگویم که در دستیابی به این موضوع ناموفق بوده است.
نگهبان شب فیلمی است که زمان ساخته شدنش کمی دیر بود، هرچند بیموقع نبود. این بازگشت بیسر و صدا و آرام رضا میرکریمی به سینمایی که از معمولیترین آدمها بهواسطه شرافتشان قهرمان میساخت، در زمانهای اتفاق میافتد که تقریبا همه فهمیدهاند چارهای جز بازگشت به شرافت نداریم.
به رخ کشیدن تنهایی و حتی غربت آدمی در فیلمهای میرکریمی قرار نیست منجر به تحقیر شود اما میخواهد به خودش و انسانها یادآوری کند که زندگی شبیه همان راه یا جادهای است که در اکثر فیلمهایش حضور جدی دارد و گریزی نیست جز رفتن و راندن در این مسیرها و جادهها.
برخلاف آنچه «نگهبان شب» را فیلمی با ریتم تند مینامند، اتفاقا مسیر داستانی، روی ریتم کندی از یکسری اتفاقهای کلیشهای و غیرجذاب در حرکت است. شاید اگر گفته میشد ریتم این فیلم در قیاس با دیگر ساختههای کارگردان، از سرعت بیشتری برخوردار است، مفهوم درستتری را منتقل میکردند اما نه ریتم «نگهبان شب» تند است و نه فرآیندی که برای تصویرگری از دو قطب داستانی خود انتخاب کرده، در مسیری داستانی و دغدغهمند پیش میرود.
اکران فیلم تازه رضا میرکریمی با تحسین و تمجیدهای بسیاری همراه است. برایم مشهود است که چرا فیلم تحسین میشود. قابهای زیبا، بازیهای هایپررئالیستی و آرامش سادهدلانه شخصیتها بههمراه اتمسفری که شما را به خود نزدیک میکند؛ اما همه این زیباییهای محبوب بازنمایی چه چیزی است!؟ شاید در نگاه نخست، همهچیز به ذهنیت سادهلوحانه شخصیت رسول بازگردد.
تمرکز فیلم بر شخصیتی است که در قامت یک نفوذی مجاهد خلقی در دستگاه حراستی حزب جمهوری اسلامی ظاهر میشود. شخصیت اصلی، در شمای فردی مذهبی و بهاصطلاح حزباللهی، چنان اعتماد حزب را به خود جلب میکند که شرایط برای ترور و انفجار را مهیا میکند؛ اما چطور و چگونه، خدا میداند.