شطرنج باد یادآور استعداد اوست و به نوعی ادای احترام گیتا اصلانی به میراث پدرش است. گیتا میگوید: «وقتی پدرم نسخه ترمیم شده را دید گفت مثل ملاقات با روانکاوی است که به او یادآوری کرده اصلا چرا میخواسته فیلمساز شود. او واقعا خوشحال بود. پدرم از هیچ چیز پشیمان نیست. این فیلم مانند فرزندی است که گم کرده و اکنون آنها دوباره به هم رسیدهاند.»
هيچ چيز در اين ميان جدي نيست، نه مرگ و نه زندگي، نه دغدغه محيط زيست، نه ازدواج، نه دوستي، نه زيستن در هر شرايطي و نه حتي خود آدمها كه نه خودشان را جدي ميگيرند و نه آدمهاي اطرافشان را.
علیرضا داودنژاد در نوشتاری تحت عنوان «سینمای ایران ، تعاونی و سینما آنلاین» این پرسش را مطرح کرده است که "امروز که عمده ترین موانع عینی و عملی برای تشکیل تعاونی های تولید و توزیع و نمایش برطرف شده، آیا سینمای ایران و فیلمسازان ایرانی از طلسم انحصارهای از نفس افتاده و چنبره القایات فرسوده اصناف کهنه خلاص می شوند و آیا با همکاری و تعاون از تحولی که اینک بیش از هرزمان دیگری در دسترس آنهاست و می تواند دوران طلایی دیگری را برای سینمای ایران رقم بزند، استقبال خواهند کرد؟
کاش وزیر ارشاد بیش از آن که به فکر احیای زبان فارسی از طریق ابلاغ و دستور میافتاد، به این فکر میکرد که احیای فیلمفارسی و کپیبرداری از فیلمهای هندی بیشتر به سینما صدمه میزند.
لتیان باران کم جان بهاری بود که با بر آمدن خورشید و رنگین کمان از آن نامی و یادی بر جای نمی ماند با این همه نامهای بزرگ که خود بسان سدی قوی در سینمای ایران هستند.
اکران فیلم سینمایی «آبادان یازده ۶۰» به کارگردانی مهرداد خوشبخت و تهیه کنندگی حسن کلامی از چهارشنبه ۲۶ شهریور در سینماهای سراسر کشور آغاز شد. اثری با مضمون دفاع مقدس که به دلیل قصه گویی درست و همچنین استفاده از بازیگران یکدست مورد اقبال اهالی رسانه و مخاطبان قرار گرفت.
فيلم نه شروع جذاب و نه پايان تكاندهندهاي دارد و نه تماشاگرش را به جايي ميرساند. وقتي هم فيلم تمام ميشود هيچ چيزي دست تماشاگر را نميگيرد.
در حالي كه گرايش به توليد فيلم تجربي و اثري تجربهگرا (exprimental) به سن و سال و تازهكار بودن و سابقه طولاني داشتن يك هنرمند ربط مستقيمي ندارد. گرايش به سوي توليد فيلمهاي تجربي، برحسب ضرورتهايي كه بخش عمدهيي از آنها، گاه ناخواسته و حتي تحميلي به نظر ميرسند، در فيلمسازان ما شكل ميگيرد.
فیلم سینمایی «روزهای نارنجی» به کارگردانی «آرش لاهوتی» از چهارشنبه وارد چرخه اکران سینماها شده و تاکنون فروشی معادل چهل و دو میلیون تومان را برای خود به ثبت رسانده است.
وضعیت سینمای کودک بحرانی است. ممکن است مدیران فرهنگی و سینمایی، در آستانه برگزاری جشنواره فیلم کودک هر سال با شعارهایی جذاب و رنگارنگ بخواهند این وضعیت را کتمان کرده یا عادی جلوه بدهند اما واقعیت این است تنها عاملی که ضرورت وجود سینمای کودک را به یادمان میآورد، برگزاری جشنوارهای است که بیش از یک دهه است در مسیر تکرار افتاده و بارقههای خلاقیت و ذوق در آن اندک است.
یکی از علت های اصلی کم کاری در این زمینه، هزینه بالای تولید فیلم های پلیسی است.من بالعکس نظری که می گویند تماشاگران سینمای ما دیگر چندان میلی به فیلم های پلیسی ندارند، اتفاقا می گویم اگر فیلم پلیسی خوب ساخته شود، مخاطبان استقبال خواهند کرد، کما این که قبلا هم این اقبال وجود داشت.
آيا «در سكوت» قرباني سرعت در توليد شده است؟ توضيحات ژرژ هاشمزاده در همان نشست نقد و بررسي نشانههايي از اين دارد كه گويا «در سكوت» در يك زمان كوتاه ممكن و در يك پيشامد استثنايي توليد شده است. مدت زماني كه كارگردان فرصت چنداني براي تصميمگيري درباره جزييات فيلمنامه و توليد را نداشته.
به نظر ميرسد مخاطبان اين روزها به نوعي شيفته زرق و برق تبليغات هستند و ديگر نقد برايشان خالي از معنا شده است. هر كالايي كه به خوبي تبليغ شود راه خود را پيدا ميكند. در اين وضعيت ديگر كيفيت مهم نيست.
آيا فتح جوايز بينالمللي براي نگاه نو به سينماي بدنه ايران ملاك مهمتر كارگردان و تهيهكننده محترم اثر بوده يا بهانههاي واهي آنها بعد از 3 سال عرضه آن در روزهاي نااميدي مردم در دوران تورم اقتصادي و پاندمي كرونا و بيات شدن بخش مهمي از محتواي فيلم شان؟
بی حسی موضعی شاید در نگاه اول مسخره و خنده آور باشد، خنده ای که حتی گاهی به نظر پوچ و احمقانه می آید. اما در لایه های زیرین خود درکی عمیق از انسان امروز و رابطه با خویش و دنیای اطرافش را به نمایش می گذارد و مخاطب اهل تفکر را وادار به اندیشیدن می کند. فیلمی شریف که با دیدنش لحظاتی مفرح را نیز می شود تجربه کرد.
«بنفشۀ آفریقایی» به دلیل قصۀ تازه و جالبی که تعریف میکند و بیشباهتیاش به سینمای گیشه و تکرارنکردن مداوم تولیدات سینمای ایران، فیلم قابل دفاعی است که پس از مدتها مخاطب را به دیدن قصهای دعوت میکند که پیش از این مطرح نشده است.
در طول این مستند مدام به چهرههای آشنای سینمای ایران برمیخوریم که اغلب بار اول نامشان را از تیتراژی منتخب از یکی از آثارشان میخوانیم و معمولا بعد از آن، تیتراژی را میبینیم (و میشنویم) که یا، به آن علاقه دارند، یا از جنبه زیباییشناسانه بررسیاش میکنند.
دومین اثر مونا زندی به تهیه کنندگی علیرضا شجاع نوری، یک درام عاشقانه و روانشناسانه است. در این فیلم سعی شده تا سه عنصر عشق، اخلاق و انسانیت در جزئیات و کلیات روایت مورد توجه قرار گیرد. نمودِ آن را می توان در چگونگی شکل گیری روابط میان کاراکترها و پیشامدها به وضوح رویت کرد.
نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی «دشت خاموش» به کارگردانی احمد بهرامی با حضور عوامل این فیلم در موزه سینما برگزار شد.
دختر نوجوانی که تا سال گذشته در متروی تهران دستفروشی میکرد، جزو کودکان خوشاقبالی بود که هنر زندگیاش را یکباره زیر و رو کرد و شب گذشته در یکی از معتبرترین جشنوارههای دنیا (جشنواره فیلم ونیز) روی صحنه حضور یافت.
«خط باریک قرمز» موضوعی را دنبال میکند که مسئله روز همه جوامع است. فیلم ما را با آدمها و موقعیتهایی روبرو میکند که در جامعه به راحتی به آن دسترسی نداریم. شرح وقایع و حوادث از زبان آنها حتما پندآموز است.