شطرنج باد یادآور استعداد اوست و به نوعی ادای احترام گیتا اصلانی به میراث پدرش است. گیتا میگوید: «وقتی پدرم نسخه ترمیم شده را دید گفت مثل ملاقات با روانکاوی است که به او یادآوری کرده اصلا چرا میخواسته فیلمساز شود. او واقعا خوشحال بود. پدرم از هیچ چیز پشیمان نیست. این فیلم مانند فرزندی است که گم کرده و اکنون آنها دوباره به هم رسیدهاند.»
اینکه چرا فیلم «یلدا» در داخل ایران با انتقادهای فراوان و خارج از مرزهای این سرزمین با ستایش منتقدان مواجه شده، از اتفاقات عجیبی است که فقط در سینمای ما میتواند رخ دهد
آنچه اين دست از بازيگران را از آنچه استحقاق آن داشتند، محروم كرد، شتابزدگي ناشي از تنگدستي و سختيهاي متحمل شده در زندگي بود. خاطره بهمن مفيد از دريافت پنج هزار تومان دستمزد در آن وضعيت و بابت فيلم قيصر بر اين وضعيت تاكيد دارد.
فيلمفارسيها پر از ستاره و قهرمان بودند كه اتفاقا بيشتر آنها وابسته به فرهنگ عامه مردمند مخصوصا شهر تهران كه در آن مسالههايي چون خانواده، روح جوانمردي، تضاد سنت و مدرنيته و نبرد طبقاتي بهشدت در جريان است.
تلویزیون باز هم دارد مختار نشان میدهد و مردم باز هم دارند مختار را نگاه میکنند. واقعا این اتفاق، پدیدهای است که میشود آن را بررسی کرد و در مورد آن حرف زد.
اهمیت فیلم از سویه اجتماعی آن، بررسی نزدیک جوانانی است که نشان می دهد عنصر خانواده تا چه اندازه در بی آیندگی و تباهی آنان نقش داشته است. پسرانی که به محض ورود به ۱۸ سالگی، اگر دوره شان تمام نشده باشد؛ ادامه محکومیت های سنگین خود را در زندان های عادی سپری خواهند کرد.
«جايی برای فرشته ها نيست» بيش از آنكه به تعاريف قديمي مستند نزديك باشد و تلاش كند تا درباره موضوعات مطروحه توضيح دهد يا چيزي به بيننده بياموزد، بيشتر پيروي نگاه تازه به مستند به عنوان ابزار قصهگويي و فرمي از روايت است.
بيشك حمال طلا به حد كارِ «گُله» خوش ساخت نيست و پايانش به شوخي ميزند اما از پس استعارههاش برآمده. زنده است. هر چند ميزان زيادي صرف اضافات شده- سعي در تلطيف آنچه ميگويد، دارد! و خب نميشود!
از دید «بن کنیگزبرگ» منتقد آمریکایی، تکنیکهایی چون از بین بردن مرز میان واقعیت و صحنه پردازی و درهمآمیختن عناصر نمایشی و مستند، از «عباس کیارستمی» سینماگر فقید ایرانی یک استاد مدرن در حوزه سینما میسازد.
بیست و سوم مرداد ماه هر سال مصادف با سالروز تولد یکی از صاحب سبکترین کارگردانان تاریخ سینمای ایران علی حاتمی است. کارگردانی که همواره با آثار به یادماندنی خود در حافظه تاریخی اهالی سینما باقی خواهد ماند.
«هفت و نیم» از آن فیلمهای بدی است که در بهترین حالت به آن صفت شریف میدهند برای اینکه سازندهاش دغدغهمند است. متاسفانه از آنجایی که دغدغهی کارگردان سمت و سوی اشتباهی دارد نمیشود خیلی روی شرافت فیلم اصرار کرد.
فیلم سینمایی «تیغ و ترمه» به کارگردانی کیومرث پوراحمد این روزها وارد شبکه نمایش خانگی شده است، این فیلم که در رونمایی خود در جشنواره فیلم فجر با نقدهای نسبتا منفی روبرو شد شانس خود را در این مدیوم جستجو می کند.
در فيلم پسر كشي- كه ايده اوليه آن سالها پيش، از سرنوشتِ يك بيمار واقعي به ذهن فيلمساز آمده- قرار است تعليق مهمترين دليل كشش دروني و پويايي قصه باشد اما از آنجايي كه هيچكدام از آدمهاي فيلم همچون فيلمِ قبلي كريمي (كمدي انساني) اسم و شناسنامه معلومي ندارند، به جاي تمركز بر فراز و فرودهاي عاطفي شخصيتها و نزديك شدن به جهان آنها، بر چگونگي زيستشان و حوادثي كه برايشان در گذشته رخ داده تمركز ميشود.
در نشست رسانهای فیلم «خورشید» در جشنواره سال پیش گفتم این فیلم طلوع دوباره مجیدی است و حالا راهیابی این فیلم به جشنواره ونیز نشان میدهد که درخشش این فیلم آغاز شده است.
در روزگاری که ویروس کرونا، سینمای جهان را به انفعال کشانده، فیلمسازان را بیکار و خانهنشین و سالنهای سینما را سوتو کور کرده، برگزاری جشنواره فیلم ونیز، مثل یک معجزه میماند. نشان میدهد سینما هنوز زنده است و به چهره اهریمنی کرونا پوزخند میزند.
خسرو سینایی می گفت: "همیشه از ساختن فیلم لذت بردهام. ولی همیشه حاشیههای قبل و بعد از ساختن آن آزارم داده است. تجربه کردم که سینما به دلیل نیازی که به واسطههای متعدد و سرمایه دارد، مشکل میتواند به مرزهای هنر نزدیک شود و اغلب ناچار است در محدوده مهارتهای حرفهای محبوس بماند."
کریمی سعی کرده در این سال ها به آثارش لایه ای از فلسفه دهد و در کنار همکاری با ستاره های سینمای ایران نظیر بهرام رادان، مهتاب کرامتی و… و انتخاب سوژه هایی متفاوت با سوژه فیلم های آپارتمانی، اثری متفاوت در سینمای ایران را ثبت کند. او این بار نیز مانند فیلم «کمدی انسانی» مخاطب را ناامید می کند.
فیلم سینمایی «کشتارگاه» در عمل چهارمین فیلم عباس امینی در مقام کارگردان پس از فیلمهای «والدراما»، «هندی و هرمز» و «من اینجا هستم» است؛ هرچند با توجه به آنکه فیلمهای پیشین امینی با پروانه ویدیویی تولید شده، از نظر ساختار اداری سینمای ایران، او فیلماولی محسوب میشود!
شبكه نمايش خانگي قرار بود سانسور كمتري داشته باشد و با حضور لشكري از بازيگران مشهور به رشد سينماي ايران كمك كند ولي با ساخت سريالهاي مشكوكي چون «شهرزاد» اين ايدهها به مسير ديگري رفت. بسياري از منتقدان به عدم شفافيت مالي سريالهاي شبكه نمايش خانگي انتقاد دارند چه برسد به اينكه اين آثار به نقد فساد در جامعه بپردازند!
روایت «شنای پروانه» که تأکید مستقیمی بر ویژگیهای رفتاری حاشیهنشینان تهران دارد، خواسته یا ناخواسته به تفکیک پایگاه اجتماعی شهروندان به «جنوبشهریها» و «بالایشهریها» دامن میزند.
کیمیایی قهرمان لجباز و یکدندهای شناخته میشد که با بیاعتنایی کامل به نظریات منتقدان، سرسختانه فیلم خودش را میساخت، ولی متأثر از شکست آثارش و فشارهای پیرامونی با آغاز دوره جدید کاری سعی کرد تا طرحی نو دراندازد و اقتضائات نوظهور را در شیوه فیلمسازی خود دخالت دهد.