نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
خوب بد جلف ٢ که قرار است در آینده ی نزدیک شماره سومی هم داشته باشد، درست در لحظه ای تمام می شود که موتور گرم و روان مخاطب در سرازیری جاذبه افتاده و شتابان به پیش می رود، آنجا که او خندان و حیران سرانجام در اوج این سرعت به دیوار پایان می رسد، جایی که به نظر سرنوشت پی رنگ های فرعی قصه نیز هنوز مبهم است و کارگردان سراسیمه برای ساخت قسمت سوم از ادامه دادن ماجرا های این آدم ها خرسند!
من میترسم روایت مردی به نام بهمن است که قبلاً و به دلایل سیاسی، به زندان افتاده است. بهمن حالا احساس میکند کسی دائم او را تعقیب میکند و این سایه ناپیدا، او را تا مغز استخوان ترسانده است. کار و زندگی بهمن طبق روال پیش نمیرود و سنگ است پشت سنگ که جلوی پای او سبز میشود. در این میان مهاجرت نسیم، دوست بهمن، هم مزید بر علت است تا او را در موقعیتی بحرانی و سخت قرار دهد.
پدران نخستین تجربه سالم صلواتی در عرصه ساخت فیلم بلند است و حاصل همکاری او با نویسنده ای است که سابقه نگارش فیلمنامه های مطرحی چون قدمگاه و یک حبه قند و خیلی دور خیلی نزدیک در سینمای ایران دارد. طبیعتا این ترکیب تماشاگر را راغب می کند تا فیلم را تماشا کند و این انتظار را در او زنده نگه می دارد که با یک فیلم خوب اجتماعی او را غافلگیر سازد اما آیا این اتفاق در پایان فیلم می افتد؟
دهمین ساخته مجید مجیدی روایتگر داستان علی ، یک نوجوان کار است که در یک اوراقی لاستیک کار میکند و مادرش هم به خاطر مشکلات روانی در بیمارستان بستری شده است. او که وضع مالی چندان خوبی ندارد توسط یکی از خلافکاران مشهور محل از وجود یک گنج در زیرزمین مدرسه ای آگاه میشود و تصمیم میگیرد با دوستان خود در یک ماجراجویی تازه به سراغ این گنج برود.
فضلی که سالها از خانواده دور بوده، به خانه پدری بر می گردد و به نامادری قول می دهد تا خواهران و برادری را که هر یک به سوی رفته اند و سرنوشت بدی پیدا کرده اند به خانه بازگرداند تا دوباره چراغ های خانه روشن شود.
آخرین ساخته مجید مجیدی فیلمی است با دغدغه های انسانی و این بار هم مجیدی به سراغ مضمونی رفته است که در آن تخصص دارد و به حق باید گفت هر گاه این فیلمساز، دنیایِ تخصصی خود را مورد تجربهای جدید قرار میدهد، اثرش نیز موثرتر به بار مینشیند و با آن سینمایی مواجه میشویم که از مجیدی و فیلمهایی چون بچههای آسمان، رنگ خدا و آوازگنجشکها میشناسیم.
زهره در فیلم «دشمنان» روایت زنی پا به سن گذاشتهاست که با مادر پیر و فرتوت خود در آپارتمانی واقع در شهرک اکباتان زندگی میکند. همسر زهره او را ترک گفته و راهی دیار شمال شده و پسر زهره با نام شهاب نیز چند روزی است که گم شده و یگانه دختر زهره با نام شیوا پیش مادر و مادربزرگش زندگی میکند.
سینما شهر قصه پنجمین ساخته کیوان علیمحمدی است که این بار علیاکبر حیدری را جایگزین همکار دیرینش امید بنکدار کرده است.
مجید گرجیان فیلمبردار سینما طی یادداشتی از تجربه تصویربرداری فیلم سینمایی «تعارض» (ریست) به کارگردانی محمدرضا لطفی گفت.
از محاسن آخرین ساخته پیمان قاسم خانی شاید همین باشد که اگرچه فیلم کمدی ست و کمدی ها چندان جشنواره پسند نیستند و کمتر پیش می آید جدی گرفته شوند اما فیلم براساس زبان سینما ساخته شده و به همین جهت می تواند چه مخاطب عادی و چه منتقدان سختگیر را با خود همراه سازد.
«درخت گردو» یک فیلم تلخ و تأثیرگذار است که ادای دین آن به مردم کردستان احترام برانگیز است.
فیلمنامه اساسا عاری از شخصیت پردازی و خلق موقعیت خاص است تا اقلا با آن مخاطب را به جریان قصه متصل نگاه دارد. هرچه می بینیم ارتباطات دونفره و دیالوگ های بی ثمر است (حضوری یا تلفنی)که کارگردان تلاش کرده از دل آن، شخصیت های غایب اما موثر داستانش را به همراه موقعیت های فَشَل اما بی اثر، به مخاطبش معرفی کند.
پایان بازِ مغز استخوان، سهل ترین و در عین حال هوشمندانه ترین انتخاب برای فیلمساز بوده است. اگر چه این پایان، فیلمساز و فیلمش را به یکباره از اوج به زیر کشیده اما به تعبیری شاید بهترین انتخاب برای عبور از یک خط شکنی اخلاقی- عُرفی بوده باشد.
مسعود کیمیایی شاید جز آخرین فیلمسازان نسل اولی سینمای ایران باشد که هنوز فیلم میسازد و دغدغه دارد، هنوز میتوانند قصه هایش را روایت کند.
فیلم سینمایی «دشمنان» یک اثر آپارتمانی با دغدغه های روانشناختی است که روایت تنهایی انسان معاصر از جنس زنانهاش است.
خون، خاک، وطن، ناموس و این بار، خانه مفاهیمی که به اشکال مختلف در سینمای کیمیایی دیدهایم.
نیکی کریمی با «آتابای» فضای تازه ای از سینمای مورد علاقه خود پیش چشم مخاطب باز کرد و از این پس باید منتظر بود تا فیلم های خوب از این کارگردان زن سینمای ایران دید. چراکه از این پس می توان مطمئن نوشت نیکی کریمی بازیگر و کارگردان سینمای ایران.
برادران محمودی که اصالت افغانستانی دارند در پنج فیلمی که تهیه و کارگردانی کرده اند موضوع رنج و سختی افغانی ها را دستمایه اصلی ساخت فیلمهایشان کردند و به نوعی صدای مردم افغانستان در آثار شان بودند. تصویر زندگی سخت و فلاکت باری که محمودی ها در فیلم هایشان از بیغوله های تهران و وضعیت سخت افغانی ها در ایران نشان می دهند موضوع مهمی است که حالا در پنجمین فیلم آنها می تواند با دقت و تمرکز بیشتری مورد واکاوی قرار گیرد.
سالها بود که این نقد بر سینمای ایران وارد بود که به یک سینمای آپارتمانی شهری پایتخت محور بدل شده و انگار تنها لوکیشن موجود، مرزهای جغرافیایی تهران است. امسال اما یکی از ویژگی های مهم فیلم های جشنواره فارغ از کم و کیف سینمایی آن خروج از تهران و بردن لوکیشن و قصه ها به سایر نقاط ایران و استفاده دراماتیک از این تنوع جغرافیایی است.
دشمنان اثری کم دیالوگ است که به همراه ریتم کُندی که دارد، شاید تماشایش برای بیننده ایرانی سخت باشد؛ ولی اگر علاقمند ادبیات (بهویژه مدرن) و درونیات انسانها هستید و خاطراتی از شهرک اکباتان دارید، احتمالاً برای شما جذاب خواهد بود.