فیلم وندرس همچون سینمای ازو وامدار سادگی و بیپیرایگی بر بستر مفاهیمی همچون تقابل مدرنیته و سنت در جامعه شهری با نگاهی انتقادی و البته به روز به جایگاه خانواده و شکاف بین نسلها است که کندی روزمرگی را تبدیل به ریتم درام محوری خود میکند.
دروغی که نظام سرمایهداری با تواناییهای تکنولوژیک و رسانهای به انسان مدرن میگوید این است که رفاه ضامن رضایتمندی است. در حالیکه برانگیختن انسان برای تلاش فراتر از طاقت انسانی خود، در جهت به دست آوردن این رضایت نیست بلکه در خدمت تداوم بخشیدن به چرخه نظام سرمایهداری است و از این جهت بر خلاف منفعت انسان و رضایتمندی او عمل میکند.
فیلم شما را در 120 دقیقه بسان 12 شبانهروز از زندگی مردی از طبقه متوسط جامعه با مناعت طبعی شگرف با تصاویر بیپیرایهاش نگه میدارد تا بدون شعارهای گل درشت و تماتیک متوجهمان کند که میشود با دل کندن از زواید زندگی، مسیر پر پیچ و خم زندگی را تاب آورد و از آن لذت برد. تعریفی بیآلایش از زندگی شهری که فردیت در آن هویتی مستقل به خود گرفته و به زیستی مسالمتآمیز با اجتماع پیرامونیاش دست میزند.
متفاوت بودن نوع و نگاه زندگی در فیلم روزهای عالی که به نظر میرسد روزهای همه چیز تمام، ترجمه بهتری برای آن باشد، از این جهت حایز اهمیت است که قرار است در طول فیلم با زندگی یک توالتشور ژاپنی مواجه شویم که میانسال و تنهاست و در شهر مدرن و شلوغ توکیو هر روز به تمیز کردن توالتهای عمومی مشغول است. از همین کلمات و تعاریف دو خطی، میتوان اینگونه تصور کرد که با فیلمی محقرانه، کثیف، شلوغ، ترحمبرانگیز و پر از بدبختی و نکبت طرف باشیم که گویا قرار است در حمایت از ظلم و تقابل با ظالم عمل کرده و عدالت و تضاد طبقاتی را نشانه رود.