کاشت و داشت و برداشت اکثر شخصیتها رعایت شده، اما خطاهای واضحی هم هست که بارزترین آن کاراکتر علی اوجی است، نه مشخص میشود خواستش چیست، نه ورود و خروجش رعایت میشود و نه تا انتهای فیلم میفهمیم او کیست و آن وسط چه میکند، یا کاراکتر پژمان جمشیدی که ابتر رها میشود.
بی مادر نهتنها نتوانسته باتوجه به موضوع فیلم یک داستان مادرانه آرام و عاطفی را به تصویر بکشد بلکه در نقطه مقابل و بدون کارکرد منطقی، صحنههای خفگی دختر بچهای در آب یا مردن فرزند را نشان میدهد و این مقدار سیاهنمایی کارکردی در فیلم ندارد و نقطه طلایی یا ایجاد اتفاقی خاص نیست و تنها بار مصیبتزدگی و تلخی آزاردهندهای را به بیننده منتقل میکند و بهطور کلی توازن تلخی و شیرینی یا بهتر است بگوییم مادرانگی را در اثر از بین میبرد.
موضوع رحم اجارهای بارها در ملودرامهای یکی، دو دهه اخیر دیده شدهاند؛ از «شهرت/ایرج قادری» گرفته تا «دعوت/ ابراهیم حاتمیکیا» و از «با دیگران/ناصر ضمیری» تا «بهت/ عباس رافعی» و «تمشک/ سامان سالور». همه آنها هم یک پیرنگ واحد دارند؛ زوج ثروتمندی که حسرت داشتن بچه خودشان را دارند و متعاقبا عقد قرارداد رحم اجارهای با زنی مفلوک و درمانده.
در «بی مادر»، به برخی سرفصلها اشاره میشود نظیر ناباروری یک زوج، بحث رحم اجارهای و در نهایت حس زنانهای که میگوید شوهرش درحال نزدیک شدن به زن دیگری است. آنچه در فیلم از این سرفصلها احساس میشود این است که نویسنده، ابتدا این سرفصلها را برای خود طراحی کرده و سپس به نگارش فیلمنامه اقدام کرده است.
جعفر گودرزی منتقد سینما اعتقاد دارد فیلم «بی مادر» فیلمی بی مایه، بی رمق و بی دغدغه است.