موضوع رحم اجاره‌ای بارها در ملودرام‌های یکی، دو دهه اخیر دیده شده‌اند؛ از «شهرت/ایرج قادری» گرفته تا «دعوت/ ابراهیم حاتمی‌کیا» و از «با دیگران/ناصر ضمیری» تا «بهت/ عباس رافعی» و «تمشک/ سامان سالور». همه آنها هم یک پیرنگ واحد دارند؛ زوج ثروتمندی که حسرت داشتن بچه خودشان را دارند و متعاقبا عقد قرارداد رحم اجاره‌ای با زنی مفلوک و درمانده.

پایگاه خبری تئاتر: کافی است نگاهی به پیرامون خود بیندازیم و نیم نگاهی به مضامین فیلم‌های شرکت‌کننده در جشنواره یا آنچه از سال‌های گذشته رسوب کرده و حالا روی پرده رفته‌اند. ظاهرا آینه سینما در حالتی کدر واقعیت‌ها را بازتاب نمی‌دهد یا اگر انعکاسی هست، معوج است. در زمانه‌ای که مردمان این سرزمین با مشکلات عجیب و غریب و متعددی روبه‌رو هستند، معلوم نیست چرا مساله رحم اجاره‌ای به وفور مورد علاقه فیلمسازان ایرانی است؟ هنوز یک پرده از فیلم «بی مادر» نگذشته، موضوع یاد شده از خلال گفت‌وگوهای زن و شوهری متمول بیرون می‌زند. خب این رویکرد در ذات خودش اشکالی ندارد و می‌شود با اغماض گفت؛ همه سوژه‌های جهان ساخته شده‌اند. اما باید دید در فیلم پیش‌رو چه زاویه و نگاه تازه‌ای ارایه شده که با آثار مشابه پیشین تفاوت ایجاد کند؟

لازم است اشاره کنم موضوع رحم اجاره‌ای بارها در ملودرام‌های یکی، دو دهه اخیر دیده شده‌اند؛ از «شهرت/ایرج قادری» گرفته تا «دعوت/ ابراهیم حاتمی‌کیا» و از «با دیگران/ناصر ضمیری» تا «بهت/ عباس رافعی» و «تمشک/ سامان سالور». همه آنها هم یک پیرنگ واحد دارند؛ زوج ثروتمندی که حسرت داشتن بچه خودشان را دارند و متعاقبا عقد قرارداد رحم اجاره‌ای با زنی مفلوک و درمانده. حالا در بعضی از آثار و داستان‌ها، نوزاد فداکارانه به مادر اجیر شده واگذار می‌شود و در بعضی از آنها زن صاحب رحم از داستان کنار می‌رود [یا کنار گذاشته می‌شود] و نوزاد به پدر و مادر بیولوژیکی می‌رسد. این وسط هم به سبک نمایشنامه مشهور «دایره گچی قفقازی/ برتولت برشت» چالشی پدید می‌آید تا مادر دلسوز ایثار کند و نهایتا حق به حقدار برسد.

«بی‌مادر» نخستین ساخته سیدمرتضی فاطمی دقیقا چنین داستانی دارد، تنها شخصیت‌ها جلد عوض کرده‌اند و لوکیشن تغییر یافته است. پس با داستانی تکراری مواجهیم که باید کشف و شهود کنیم تا ببینیم فرم روایت، نوآوری در بیان داستان یا قالب و ساختار چقدر متفاوت از آنچه هست که در ذهن داریم. کاری به آثار گذشته ندارم، اما اینجا خرده پیرنگ‌هایی مثل عشق پنهان زن باردار به آقای خانه، رابطه پدرانه آقای خانه با پسر بیمار زن، سوءظن خانم خانه نسبت به زن باردار و نیز ملاحظات اخلاقی این مبادله به داستان اضافه شده‌اند. این موارد لحظات خوبی ایجاد کرده‌اند و چندان در به حاشیه بردن داستان نقشی ندارند، بلکه آنچه به فیلمنامه آسیب زده تلاقی این داستانک‌ها و سایه انداختن‌شان روی خط مستقیم و محور اصلی است که قرار است چالش زن و شوهر میان آرزوها و شرایط موجود باشد. اما نه آن پیرنگ‌ها درست جا می‌افتند (مثل علاقه زن باردار به آقای خانه) و نه آن خط اصلی (از دست دادن عشق میان زن و شوهر به بهای پا گذاشتن نوزاد به خانه آنها) . هر چه هست در پایان به این نتیجه می‌رسیم که چیزی برای آشنایی‌زدایی یا ایده‌های خلاقانه در فیلم وجود ندارد. همچنین لحظات عاشقانه‌ای که می‌توانستند بسیار تاثیرگذارتر باشند (از عشق زن و شوهر خانه تا عشق خانم خانه به نوزاد، از عشق آقای خانه به پسرک بیمار و البته عشق زن باردار به آقای خانه) که نیستند.

با این اوصاف جدا از قابل تامل بودن یک تجربه برای کارگردان اولی، فیلم قابل تماشا کردن است. لحظات خوب زیاد دارد و از قاب‌های درست بهره برده (مثل صحبت کوتاه زن باردار با آقای خانه در بالکن که شیشه میان آنها فاصله انداخته و تصویر صورت زن روی شانه مرد افتاده است) . فیلمبرداری‌اش به ویژه در سکانس غرق شدن دخترک در استخر ستودنی بوده، بازی‌های خوب سه بازیگر اصلی (امیر آقایی/میترا حجار/پردیس پورعابدینی) و البته پژمان جمشیدی که در نقش کوتاه برادرِ زن باردار هم عالی است. اما در مجموع «بی‌مادر» اثری نیست که در ذهن بماند مگر در ادامه فهرست فیلم‌هایی که به رحم اجاره‌ای پرداخته‌اند

 ///.


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: بهمن عبداللهی