بیچاره مکبث با آنکه در نگاه اول از قدرت پذیرندگی و جذابیت و گیرایی لازم برخوردار است اما از آنچه که مسیر کامل متن ویلیام شکسپیر را طی نمیکند، شاید با کمبودهایی هم همراه شده باشد.
نمایشنامه اثر قصهای ساده را با چاشنی کمی تعلیق که بیشتر مدیون چیدمان صحنههاست روایت میکند و شاید تنها نقطهقوتش در دیالوگهای خوب و روانش باشد که مخاطب را بهدنبال خود کشانده و سرگرمش میکند و غیر از این خلاقیت و ویژگی قابل ذکر دیگری ندارد. البته همین دیالوگنویسی نیز در صحنه مربوط به میز برادر اعدامی و دوستش بسیار تکراری و کلیشهای است.
نخست یک کمدی وضعیت و موقعیت شکل میگیرد که در آن آدمها ساحتهای گوناگون و نوینی را از خویش بروز میدهند. این ساحتها به فراخورِ شرایط و لحظات،گاه - و نه همیشه - با گذشتهٔ آدمها همسان نیستند و یا جهت دیگری دارند؛ زیرا موقعیتِ جدید آنها را واداشته است تا خود را به گونهای دیگر تبیین کنند. ساحتِ دوم با برخی از شوخیهای شخصی و فردی شکل میگیرد.
امید نیاز را اکثرا به نمایش های کودکش می شناسند و "مردگان در حال کارند" یک اثر جدید از او تلقی می شود. اما باید دید که نیاز چقدر در این زمینه موفق عمل کرده؛ در اثری که نه تنها به بچه ها تعلق ندارد بلکه حتی عدم حضور آن ها پیشنهاد گروه اجرایی است.
رئیس هیات مدیره کانون ملی منتقدان تئاتر ایران در گفتگو با خبرنگار صحنه، ابراز تاسف خود را نسبت به عدم توجه به نقد تئاتر اعلام کرد.
ما از نقد تئاتر چه انتظاری داریم؟ این سئوالی است که در طی یک ماه، منتقدان نیویورک تایمز به صورت آنلاین به بررسی آن پرداختند و خیلی زود به سئوال تازهای رسیدند: منظور از «ما» کیست؟
نمايش اخير وي اما بيشتر يك اثر كلاسيك است كه قرار است قصه خود را بدون لكنت بيان كند. مسلما اين عيب نيست، اما زماني كه كارگردان سعي ميكند در مواردي در ميانه فضاي كاملا كلاسيك نمايش خود، ناخنكي هم به عناصر مربوط به آثار پست مدرن بزند، نمايش به ملغمهاي بيربط تبديل ميشود.