درباره نمایش «میز» به کارگردانی شایان شهرابی/ در ستایش آن مرد که سیبزمینی نخورد
واقیعت جایی بیرون دیوارهاست. طبقه جایی تعریف میشود که نمیبینیم. جایی که آدم به آدم نمیرسد. «میز» به سادگی این وضعیت را بازنمایی میکند، به سادگی.
نگاهی به نمایش «ارور ۴۰۴»/ وقتی خودمان را به کوچه علیچپ میزنیم
جمالی نشان میدهد سانسور بهسبب ذات خشنش، نمیتواند سازنده باشد و خشونت درنهایت به امری تخریبگر بدل میشود.
آشفته بازاری که دوغ و دوشابش یکی شده
«از داریوش مهرجویی شنیدم که میگفت وفتی نقدهای ایرج کریمی را میخواند، همیشه چیزهای زیادی یاد میگرفت. تصور کنید! داریوش مهرجویی، با تمام آن ویژگیهایی که از او در آثار ماندگارش میشناسیم، چنین استفادهای از نوشتههای یک منتقد میکرده و حالا عرصه نقد چنان آشفته بازاری است که دوغ و دوشاب در آن یکی شده است.»
دو مسیرِ درهمتنیده «قورباغه»
هومن سیدی در «قورباغه» به درستی اصرار میکند که همه چیز از کودکی و خانواده شکل میگیرد و در بزرگسالی، چون پیامد بذر نادرستی که کاشته شود، مسیری به سوی نابودی طی میکند.
نگاهی به فیلم «هرگز-به ندرت- گاهی-همیشه»/ سوختن به آتش ادراک
الیزا هیتمن در بازگویی لحظات دشوار زندگی شخصیت آتام، چالش معرفتشناسی زنان و ایدههای نظری موجود را بهنوعی بازنگری عمومی هدایت میکند؛ زمینههایی نظری که تفکیک عقل زنانه و مردانه را در پی دارد و تبیین هویت اجتماعی زنان را به گردهماییهای نظریهپردازانه تقلیل میدهد.
درباره نمایش «چشم های بسته از خواب» به کارگردانی مجتبی جدی/ آن پدر که غایب است همچنان
اجرای مجتبی جدّی را میتوان در ادامه همان مسیری دانست که در این سالها پیموده. آهسته و پیوسته، بر مداری قابل پیشبینی که نه میخواهد ما را شگفتزده کند و نه به ابتذال زمانه تن دهد.
درباره نمایشنامه «شنا در حوض زالو» اثر بابك پرهام / ملول از دیو ان و ددان، به جستوجوی انسان
بابك پرهام، از منظر مضمونی در نمایشنامه شنا در حوض زالو همان كاری را با تاریخ میكند كه یك كارگردان كه میخواهد امروز، هملت یا مكبث یا نمایشنامههای یونان باستانی را بر صحنه بیاورد.
نقد نمایش «ایوب خان» به کارگردانی امیر دژاکام / ضدزیباییشناسی مونولوگ
در نمایش دژاکام با آنکه قهرمان، «ایوبخان»، در غیاب است و همه درباره او حرف میزنند؛ اما همه تلاش میکنند ایوبخان را بازنمایی کنند و حرفهای او را بهنوعی بازتولید کنند. هرچند این حرفها در تضاد و تناقضاند؛ اما این خود دال بر مرگ ایوبخان است، موجودی بیشکل در جامعه منحط.
نگاهی به نمایش «زندگی در لانگ شات»/ رویای سینماپرستان تئاتردوست
بازيگر ايراني در يك مونولوگ ارزانقيمت ميتواند نشان دهد ظرفيت بازيگرياش به چه اندازه است. فروش گيشه ديگر خطري به حساب نميآيد و نمايش نوعي ذخيره آخرت بازيگري ميشود. بيشتر نقدها به سمت تمجيد از هنر بازيگر پيش ميرود و ديگر متن و كارگرداني اولويتي براي تماشاگر به حساب نميآيد.
درباره نمایش «برگشتن افتخارآمیز مردان جنگ» / فرمسازی بیبنیان
حسین شهبازی كارگردان نمایش به سمت تئاتری تلفیقی و آوانگارد گرایش پیدا كرده تا نسل جدید تئاتر كشور همواره بر تغییر و حركتی به سوی جلو گام بردارد.
نگاهی به فيلم دادگاه شيكاگو 7 / جدالهای پندآموز تاريخی
فيلم در لابلاي بحرانها عنصر ديگري را وارد نموده است و آن درست مساله رنگين پوستاني است كه احتمالا جرم رنگينپوستي در كنار معضل رفتار اعتراضآميزش بر شدت درد جامعه آن زمان امريكا افزوده است و بحرانها را پيچيدهتر از قبل مينمايد.
نگاهی به فیلم «سولاریس» / من اقیانوسی را دوست دارم که تو را آفرید
تارکوفسکی اگر میخواست مسیر کوبریک را برود، مسلما شکست میخورد. نه فقط به این دلیل که صنعت فیلم شوروی قادر نبود تکنولوژی روز را[لااقل] در اختیارش بگذارد، بلکه بیشتر به این خاطر که سینمای بلوک شرق، هر وقت که سعی کرد سایه به سایه سینمای آمریکا پیش برود، نهتنها بازی را باخت، که به جری لوییزی شبیه شد که بخواهد نقش براندو را در «اتوبوسی به نام هوس» بازی کند!
نگاهی به فیلم « من به پایان دادن به اوضاع فکر میکنم» / فراش خیال
شاکله این فیلم، آکنده از سرنخهای ظریفی است که در تاروپود ریزبافت یک درام روانشناسانه تنیده شده، بازنمایی غریبی از یک فضای ذهنی که شاید به فراخور سوژه اتخاذشدهاش که انسانی واخورده و عامی است
نگاهی به فیلم دوئت/ چهارراه عواطف
همین که در این فیلم از نالهپروری رایج سینمایی که در آن عواطف، روابط و آلام انسانی بهراحتی نادیده گرفته میشود، خبری نیست و به اعتبار کاراکترهای درون فیلم که برخلاف روحیه آتشین و بیش از حد هیجانی مرسوم، روابطشان را در اوج احترام و محبت بنا کردهاند، باید قدر دقت و سلیقهای را که صرف ساخت فیلم دوئت شده است، دانست.
درباره «سازهای ناكوك» ساخته علی حضرتی / آنچه به تجربه حاصل میشود
حضرتي در اجرا كوشيده تا مايههاي تمثيلي و بلاغي (rhetoric) فيلم را تشديد كند. اين كيفيت را ميتوان در ترك اين ها و تركبكهاي متعدد دوربين، فضاي سرد داخل خانه در مقابل نورهاي گرم كافه يا احتراز بازيگران از برونريزي احساسات (كه اصطلاحا بازي كنترل شده خوانده ميشود) مشاهده كرد.
نگاهی به فیلم «یلدا» / روایتی نو از یک موضوع تکراری
«یلدا» بیشتر از آن که مرهون موضوعش باشد، اساسا فیلمی شخصیت محور است و پی رنگ قتل (عمد یا غیر عمد) را با تکیه بر آنالیز کاراکتر های مسبب آن به نقد و چالش، کشیده است. گذشته را در همان گذشته قرار داده و با آدم هایی که از آن گذشته آمده اند، دادگاهی در پیشگاه مخاطب فراهم می سازد تا او با عنایت به هویت و احوالات امروزِ کاراکترها، ماجرا را داوری کند
نگاهی به فيلم «آبادان يازده 60»/ فركانس ماندگار
«آبادان يازده 60 » از سوژه نوين و جذابي برخوردار است. همانند فيلم هاي؛ روزهاي زندگي (پرويز شيخ طادي) و جنگ نفتكشها (محمد بزرگنيا) اين نكته را يادآور ميشود كه تنها نيروهاي مسلح ايران نبودند كه در برابر متجاوزان ايستادند و پزشكان، مهندسان، هنرمندان، خبرنگاران و... در جنگ هشت ساله به زيبايي و بدون ادعا و سهمخواهي به وظيفه مليشان عمل كردند.
نگاهی به فیلم «گیلدا» / در ستایش فرم
«گیلدا» در اجرا فیلم تمیز و شسته رفته ای است. زوایای نامتعارف دوربین و قاب هایی که گاه غافلگیرکننده می شوند، همچنین اهمیت کنتراست نورها و بهره گیری از تونالیته های رنگی خاصی در برخی صحنه ها که به نحوی تداعی کننده ی همان فضای جریان سیال ذهن هستند از انتخاب های درست دو کارگردان فیلم است.
به بهانه اجرای نمایش در انتظار گودو؛ مقاومت بکتی در مقابل معاصر کردن یک متن معاصر!
اجرای امیررضا کوهستانی سعی دارد معاصر ما باشد. فیالمثل استفاده از موتورسیکلت تلاشی است برای دور شدن از موقعیت انتزاعی متن بکت و نزدیک شدن به مناسبات ما. حتی مکان بجای بیابان، خیابان را بازنمایی کرده تا خلا کمتری را به تماشاگران منتقل کند. به هر حال کوهستانی نشان داده که همیشه دوست دارد با نامهایی که بزرگ هستند، مواجههای انتقادی و خلاقانه داشته باشد.
به بهانه اجرای اولين تجربه كارگردانی سعيد چنگيزيان/ رستم به كار امروز میآيد؟
شايد بتوان گفت اجراي چنگيزيان صرفا يك بازخواني از يك متن مهم است. در چنين شرايطي رويكرد او، رويكردي زيباشناختي است. قرار است تئاتر رسانهاي باشد كه نثر سخت فردوسي را براي مخاطب اكنون، امروزي كند. چيزي ميشود شبيه كلاس درس.
درباره فيلم «در سكوت» ساخته ژرژ هاشم زاده / تجربه را كنار بگذار كه سد راهت میشود
آيا «در سكوت» قرباني سرعت در توليد شده است؟ توضيحات ژرژ هاشمزاده در همان نشست نقد و بررسي نشانههايي از اين دارد كه گويا «در سكوت» در يك زمان كوتاه ممكن و در يك پيشامد استثنايي توليد شده است. مدت زماني كه كارگردان فرصت چنداني براي تصميمگيري درباره جزييات فيلمنامه و توليد را نداشته.
درباره «متاسفيم جا ماندی» به كارگردانی كن لوچ / در اسارت ماشينيسم و اضمحلال طبقه كارگر
كن لوچ تلاش ميكند با به تصوير كشيدن مشكلات معيشتي و اقتصادي و فشردگي كار و كمبود وقت براي خانواده و پشت كردن به فرديت اشخاص درگير در اين طبقه، بازتابي روشن و بدون تمارض از جوامع كلانشهري ارايه دهد.
درباره آخرين فيلم ايليا سليمان؛ «اینجا بايد بهشت باشد»/ يك غريبه تمام عيار
براي فيگور جهانوطني چون ايليا سليمان كه تلاش دارد از طريق ساختن فيلمي در رابطه با فلسطين، خشونت فراگير جهان معاصر را بازتاب دهد اين غرب رويايي، بودجه و امكانات چنداني در اختيار او قرار نميدهد.
«روزهای نارنجی» ساخته آرش لاهوتی/ اكرانی ديرهنگام پس از گشت و گذار جهانی
آيا فتح جوايز بينالمللي براي نگاه نو به سينماي بدنه ايران ملاك مهمتر كارگردان و تهيهكننده محترم اثر بوده يا بهانههاي واهي آنها بعد از 3 سال عرضه آن در روزهاي نااميدي مردم در دوران تورم اقتصادي و پاندمي كرونا و بيات شدن بخش مهمي از محتواي فيلم شان؟
نگاهی به فیلم «بی حسی موضعی» / به مردنم نگاه نکن
بی حسی موضعی شاید در نگاه اول مسخره و خنده آور باشد، خنده ای که حتی گاهی به نظر پوچ و احمقانه می آید. اما در لایه های زیرین خود درکی عمیق از انسان امروز و رابطه با خویش و دنیای اطرافش را به نمایش می گذارد و مخاطب اهل تفکر را وادار به اندیشیدن می کند. فیلمی شریف که با دیدنش لحظاتی مفرح را نیز می شود تجربه کرد.
«بنفشه آفریقایی» و دیدن قصههای مطرح نشده
«بنفشۀ آفریقایی» به دلیل قصۀ تازه و جالبی که تعریف میکند و بیشباهتیاش به سینمای گیشه و تکرارنکردن مداوم تولیدات سینمای ایران، فیلم قابل دفاعی است که پس از مدتها مخاطب را به دیدن قصهای دعوت میکند که پیش از این مطرح نشده است.
نقد نمایش «در انتظار گودو» به کارگردانی امیررضا کوهستانی/ انتظاری بیجان در حاشیه خیابان
در انتظار گودوی کوهستانی حاوی تغییرات و تفاوتهای اساسی و محتوایی با متن اصلی بکت که مشخصا ابزورد و تئاترپوچی یا معناباختگیست، دارد و هرچند خوانش و اقتباسِ منحصر او از این درام مهم جنجالی و بنوعی معاصرسازی آنست، با اینحال، با توجه به انتخاب چنین بستر و بنیادی، مسیری کاملا متفاوت را میپیماید، و تغییرات بهروزشده، سهلانگارانه، اساسا با روح در انتظارگودوی بکت، در تناقض است.
نوشتهای بر نمایش «بین یه عالمه ماهی» به کارگردانی امیر دلفانی/ «نقل نسل سوخته»
«بین یه عالمه ماهی» اگرچه در برهه تاریخی خود با جنگ پیوند دارد اما نمایشی دربارهی جنگ نیست.. بلکه تئاتری اجتماعی، درباره نسلیست که فرجامشان تراژدی خون و دردست.
سیمین یک بنفشه آفریقایى
دومین اثر مونا زندی به تهیه کنندگی علیرضا شجاع نوری، یک درام عاشقانه و روانشناسانه است. در این فیلم سعی شده تا سه عنصر عشق، اخلاق و انسانیت در جزئیات و کلیات روایت مورد توجه قرار گیرد. نمودِ آن را می توان در چگونگی شکل گیری روابط میان کاراکترها و پیشامدها به وضوح رویت کرد.
نگاهی به فیلم «حمال طلا» / رئالیسم بیآزار
فضای بصری «حمال طلا»، بیان زیباشناسانه سازمندی را پیروی نمیکند و شیوهپردازی کارگردان در میزانسنهای مختلف، رنگ ویژه و منحصربهفردی به لحن او در اجرای فیلمنامه نمیدهد. بنابراین نمیشود روبنای ظاهری اثر را مبنای تحلیل فیلم در بازگویی قصه «کارگران در سیاهی دستوپا میزنند» قرار داد.
«خورشید» در امتداد «بچههای آسمان»/گریه این قهرمان فراموش نمیشود
با رونمایی از «خورشید» مجید مجیدی در جشنواره ونیز، منتقدان سینمایی درباره آن دست به قلم شدهاند؛ یکی از اولین این نقدها را منتقد «ایندی وایر» نوشت و فیلم مجیدی را هیجانانگیز توصیف کرد.
نوشتهای بر نمایش «اسموکینگ روم» به کارگردانی سعید زارعی/ «خطابهای دیر هنگام»
اسموکینگ روم، واجد امتیازاتی برای نقد وانمودههایی رسانهایست که در خدمت و تسخیر قدرت، یکی از مهمترین ابزارهای بازنمایی وقایع به شکل و وصفی جعلی و دستکاریشده، و فرآیندهای نظارتی در سطوح عمومیست، همچنان که میتواند یک انفجار مهیب با تلفانی جانی بسیاری را در یک فرودگاه، بجای وجه واقعی آن که انفجاری بدون تلفات و هیاهویِ سیاسی بوده است را جعل و به مخاطبانش القاکند با این وجود نیازمندست با بازبینی بیشتر از الکن بودن نیز عبورکرده و به سطحی قابل قبول از انسجام و تعادل معنایی و اجرا برسد.
نگاهی به فيلم «حمال طلا» ساخته تورج اصلانی/ تنهاتر از انسان در لحظه مرگ
بيشك حمال طلا به حد كارِ «گُله» خوش ساخت نيست و پايانش به شوخي ميزند اما از پس استعارههاش برآمده. زنده است. هر چند ميزان زيادي صرف اضافات شده- سعي در تلطيف آنچه ميگويد، دارد! و خب نميشود!
نقد فیلم هفت و نیم/ امان از نگاه عقب مانده
«هفت و نیم» از آن فیلمهای بدی است که در بهترین حالت به آن صفت شریف میدهند برای اینکه سازندهاش دغدغهمند است. متاسفانه از آنجایی که دغدغهی کارگردان سمت و سوی اشتباهی دارد نمیشود خیلی روی شرافت فیلم اصرار کرد.
نگاهی به فیلم «تیغ و ترمه» ساخته کیومرث پوراحمد / فیلم میسازم تا بمانم
فیلم سینمایی «تیغ و ترمه» به کارگردانی کیومرث پوراحمد این روزها وارد شبکه نمایش خانگی شده است، این فیلم که در رونمایی خود در جشنواره فیلم فجر با نقدهای نسبتا منفی روبرو شد شانس خود را در این مدیوم جستجو می کند.
درباره نمايش «عباس ميرزا» به کارگردانی سيد محمد سعيدی/ شمايلنگاری يك نجيبزاده خودپسند
جوالدوز نويسنده نمايش «عباسميرزا» با استمساك او به ريشههاي كنايهآميز موجود در متن، دريچهاي ميگشايد كه مخاطب امروز همچنان بين آن تاريخ گذشته و حال سرگردان بماند و از اين رهگذر به دركي سياسي از وضعيت كنوني خود برسد. نقل قولهاي خالهزنكي از محله قديمي نيز دستاويزي است به زبان طنز كه تلخي گروتسك و ريشخندش از پيرامون نمايشنامه و اجرا بيرون ميزند. محله نمونهاي در خاطرات ايرانيان با زناني تصوير شده در اندروني، تحتالحمايه مردان كه مهمترين كار روزمرهشان نُقل محافل بودن است.
نگاهی به نمايش «جانكاه» به كارگردانی سعيد رسولی/ تجربههای جانكاه
«جانكاه» قرار است واقعا جانكاه باشد، ما را زجركش كند. مدام ببينيم چند جمله تكرار ميشود و گويي از آن مربع نوري روي زمين امكان خروجي وجود ندارد. ما در اسارت نمايش قرار ميگيريم و شكنجه ميشويم.
نگاهی به فیلم «پسرکشی»/ ملغمه ای برای تمام فصول
کریمی سعی کرده در این سال ها به آثارش لایه ای از فلسفه دهد و در کنار همکاری با ستاره های سینمای ایران نظیر بهرام رادان، مهتاب کرامتی و… و انتخاب سوژه هایی متفاوت با سوژه فیلم های آپارتمانی، اثری متفاوت در سینمای ایران را ثبت کند. او این بار نیز مانند فیلم «کمدی انسانی» مخاطب را ناامید می کند.
بدفرجامی طمع در زمهریر کشتارگاه
فیلم سینمایی «کشتارگاه» در عمل چهارمین فیلم عباس امینی در مقام کارگردان پس از فیلمهای «والدراما»، «هندی و هرمز» و «من اینجا هستم» است؛ هرچند با توجه به آنکه فیلمهای پیشین امینی با پروانه ویدیویی تولید شده، از نظر ساختار اداری سینمای ایران، او فیلماولی محسوب میشود!
نگاهی به فیلم «شنای پروانه» / دیوارِ جدایی
روایت «شنای پروانه» که تأکید مستقیمی بر ویژگیهای رفتاری حاشیهنشینان تهران دارد، خواسته یا ناخواسته به تفکیک پایگاه اجتماعی شهروندان به «جنوبشهریها» و «بالایشهریها» دامن میزند.
درباره «خون شد» آخرين اثر مسعود كيميایی/ روشنایی بر ذهنهای تاريك
نقش صفيياري براي «خون شد» كمتر از خود كيميايي نيست. گويي كه گمشده سالهاي سال فيلمهاي او در اينجا پيدا شده است.
نقدی بر فیلم «جهان با من برقص»/ قاعده زندگی شیرین
مسائلی که پیش از این، به عنوان آسیبهای فیلمنامهی “جهان با من برقص” مطرح شد، عموماً با تدبیری در کارگردانی، به نوعی پوشانده شدهاند. اما بزرگترین مسالهی فیلم که از همان پلان اول هم با آن مواجه هستیم، نامشخص بودن راوی فیلم است.
نگاهی به فیلم «امیر»/ شروع مبهم، پایان مخدوش
امیر تراژدی از زندگی و احوالات جوانانِ تلخ امروز است. شروع گسسته و مُبهمش مقدمه ای است بر پایان مخدوش و تلخ آن.
درباره فیلم «شنای پروانه» / شوره زار شرّ
فیلم اگر به دست سینماگر باتجربه و صاحب جهانبینی و جسوری نوشته و ساخته شده بود، از شرح وقایع گذر کرده و ریشههای پیوند میان لمپنها را واکاوی میکرد. میتوانست به حضور مداوم اوباش از منظر اجتماعی بنگرد و حتی کنش شخصیت مرکزی را به بنبستی بزرگتر از خردهحسابهای شخصی بکشاند.
نگاهی گذرا به فیلمهای موسوم به جنوبشهری / سرنوشت آدمهای ته شهر
جنوب شهری که پدران و مادران ما در آن بزرگ شدند، شکل و شمایل دیگری داشت. جوانهای امروزی آن فضا را خیلی نمیشناسند و شاید همین عدم شناخت کافی از فضای جنوب شهر باعث میشود برخی فیلمسازان جوان در پرداخت فضا و روابط آدمها خیلی موفق نباشند و همهچیز مصنوعی جلوه کند».
ناآگاهی یا سهلانگاری؟/ نگاهی به فیلم «پسرکشی»
چگونه میتوان پذیرفت این حجم از اشتباه و سطحینگری در یک فیلم کنار هم قرار بگیرند و در نهایت این اثر مورد تایید باشد و اجازهی اکران بگیرد. فیلمی که نه حرفش مشخص است، نه حتی یک قاب درست تحویل مخاطب میدهد.
نگاهی به فيلم «شنای پروانه» ساخته محمد كارت/ بستههای فرهنگی شهرداری
فيلم «شناي پروانه» كه بناي روايي و بصري خود را بر اين تفكيك استوار كرده، «جنوب شهريها» را مهاجران غيررسمي ميداند كه بايد به هر شكلي حضور غيرمدني و هنجارشكنانهشان از فرهنگ شهرنشيني پاك شود.
نگاهی به سينمای بهمن فرمانآرا در سالهای اخير / مرحمت فرموده ما را مس كنيد
مضمونهايي چون «يأس فلسفي»، «گمگشتگي»، «سادگي»، «هراس از مرگ»، «خودشيفتگي»، «انسانگرايي ليبرال» و... در كارهاي فرمانآرا موج ميزند كه با انديشههاي ماركسيستي و انتقادي كارگرداناني چون مسعود كيميايي، امير نادري، فريدون گله و سهراب شهيدثالث متفاوت است.
نگاهی به فيلم «درباره بیكرانگی» ساخته روی اندرسون / رويای فراموششده پرواز
اندرسون در بطن اين زمانهاي منجمد و از حركت بازايستاده به رغم همه سرگشتگي و حزن رو به زوال و پاييزي بشري و در ميانه قابهاي ايستا و محتضر، آنتيتز دلنشين و اميدبخش خود را نيز همچون لحظاتي رهاييبخش درون فيلم گنجانده است.
درباره فیلم «شنای پروانه» ساخته محمد کارت/ تیغ بر گردن حاشیهنشینان
انگار تب شنای پروانه در چند ماه تعطیلی سینما و سروکلهزدن با کرونا فرو نشسته و باعث افزایش واقعبینی منتقدان در مواجهه با این فیلم شده است. موضوعی که به خوبی در نگاههای متفاوت شماری از منتقدان به این فیلم که در ادامه میآید، قابل دریافت است.