به طرف صندلی خالی کنار دست من، که کیفم را رویش گذاشتهام میآید؛ میخواهم کیف را بردارم که پیشدستی میکند و روی همان صندلی مینشیند و کیف را محکم بغل میکند. زل میزند در چشمانم و شروع به حرف زدن میکند. میپرسد که آیا حاضرم برای کسی که دوستش دارم «هرکاری» بکنم؟ جوابی نمیدهم، باز میپرسد، فکر کنم چشمانم به او گفتند «نه». با استیصال برمیخیزد، کیف را پرت میکند روی صندلی، چرخی میزند، برمیگردد روبهرویم میایستد و از شیرینی پایان انتظار میگوید؛ از لحظهای که او میرسد، روبهرویت میایستد و تو تنها میتوانی دستانت را جلویش دراز کنی و تقاضای رقصیدن کنی؛ میرود و با خیالی که منتظرش بوده میرقصد. همه این بازیها را سعید چنگیزیان میکند، تککاراکتر نمایش «کروکی». نمایشی مونولوگمحور که پردهای بزرگ در پشت دکور مشوش و کج و معوجش آویخته شده و ویدئوهایی در آن پخش میشود که گویای ذهن کاراکتر ماست. خانه ای با تختی قناس کنار کتابخانه. روبهرو پیشخوانی است با دو عدد چهارپایه، یکی ایستاده و دیگری واژگون. جلوتر کاناپهای است با خطوطی اریب همه چیز ترکیبی از سیاه و سفید، روبهروی در، پنجرهایست که در طاقچه بیرونش گلدانهایی است سرشار از رنگ، رنگ از خانه و ذهن این مرد فرار کرده یا زندگی او عاری از رنگ شده است؟مردبا خود خلوت کرده، کاری که شاید لازم است هرکسی، در مقطعی از زندگی بکند و به خویش نهیبی بزند.نمایش «کروکی» به نویسندگی و کارگردانی مجتبی احمدی، تا دهم آبان ، در سالن شماره یک تماشاخانه پالیز روی صحنه است.