اجرای پیشین آرش عباسی نیز با گروهی از جوانان افغان مقیم درایران اجرا شد که استعدادهای بسیارخوبی از میان آنها درصحنه درخشیدند و امروز نیز با طی همان مسیر، روزنههای امیدبخشی از حضور این نسلِ مهاجران افغان، درپیوند با صحنه ی تئاتر به چشم می آید.
آرش عباسی میداند که تئاتر بدون نمایشنامه خوب فقط به درد لای جرز می خورد و بس. او به اصول این حرفه آشناست و میداند ایجاد تعلیق در روند قصه چطور جان تازه به اثر میدهد یا کجا میتواند با کشمکش، تقابلی میان قطب خیر و شر نمایش به وجود آورد. مخاطب ابتدا با فرم طرف است و سپس با محتوا مواجه میشود اما این روند برای خالق اثر برعکس رقم میخورد. یعنی کارگردان بر اساس دغدغه و محتوای خود دست به ترکیببندی و فضاسازی در کار خود میزند و از درون تکنیکها، صداها و اشکال ما را به عمق ناخودآگاه خود دعوت میکند.