چارسو پرس: روزنامه اعتماد- بابک احمدی: فكر نميكنيد بخشي مثل رزيدنسي در هياهوي جشنواره گم شد؟
فكر ميكنم كاركرد رزيدنسي براي تئاتر ايران مهمتر از آوردن نمايشهاي خارجي است. اين بخش را ١٠ روز پيش از شروع جشنواره شروع كرديم و پيرو آن گزارشهايي هم منتشر شد. ولي برايم جالب است بعضي دوستان حتي بدون مطالعه آنچه در جريان رزيدنسيها اتفاق افتاده بود شروع به تمسخر كردند. متاسفانه ما خيلي خروجيمحور هستيم، بيشتر به معتادي شباهت داريم كه اگر همان لحظه مواد دريافت نكند از بين ميرود. درحالي كه امروز بايد سرمايهگذاري كنيم و دو سال ديگر به فكر حاصل باشيم اما چرا اين اتفاق نميافتد؟ به اين دليل كه مديريت و برنامهريزيها زودگذر هستند. حتي اگر چنين اتفاقهايي به صورت خودجوش رخ دهد به بيراه نرفتهايم، چون ما هيچوقت در برقراري ارتباط بين هنرمند ايراني و خارجي موفق عمل نكردهايم. حتي اگر بازار برپا شده هم طوري بوده كه با پسته و گز دنبال مهمانان خارجي دويديم، خارجيها هم در نهايت فيلمها را در هتل فردوسي دور ميريختند و پسته و گزها را با خود ميبردند. يك سري بازارهايي كه معلوم نشد به كجا رسيد.
مثل بازار بهاره تئاتر كه راياني مخصوص مطرح كرد و معلوم نشد به كجا رسيد.
سال گذشته تلاش شد سمينارهايي برگزار شود كه به نظرم خنثي و ناتمام بود، چون پنجاه نفر را به كافه تئاترشهر دعوت كردند و مديران دولتي به سخنراني پرداختند. بعد گفتند سه دقيقه با هم صحبت كنيد كه در اين زمان اصلا ارتباطي شكل نميگرفت. امسال بين پانزده جوان ايراني و پانزده هنرمند خارجي ارتباط سازنده شكل گرفت و تمام هنرمندان خارجي حاضر در اين بخش بعد از مواجه شدن با تئاتر ايران شوكه بودند. اين درحالي است كه ما براي رزيدنسيها پول بليت هواپيما نپرداختيم، حتي دستمزد هم نداديم بلكه فقط شرايط اقامت را فراهم كرديم. آنهم در هتل باباطاهر كه ارزانترين هتل ما بود. اين آزمايشگاهها محلي براي تبادل اطلاعات، ارتباطگرفتن و آشنايي است كه نتايجش دو سال ديگر روشن ميشود. چرا به رزيدنسي حمله ميكنند؟ اين به واكنش تئاتر نسبت به تمام اتفاقهاي تازه برميگردد، مشابه آنچه قبلا در قيمتگذاري بليت تئاتر اتفاق افتاد. اگر ميبينيد بعضي مديران سابق نسبت به اين موضوع واكنش منفي نشان ميدهند به اين علت است كه خودشان ابزار انجام چنين كاري را در اختيار نداشتند.
شايد معتقد بودند در قياس با هزينه صورت گرفته هنرمندان و آثار با كيفيتي به ايران نيامد؟
ميدانيد، ايجاد حاشيه يك كاركرد اعتراضي دارد ولي كاركرد ديگرش اين است كه ميخواهيم حواسمان را از اتفاقهاي خوب منحرف كنيم. ولي براي من هم اين سوال وجود دارد: چه زماني بوده كه هنرمندان كشور ما با حداقل هزينه بتوانند ٨ روز به مدت ١٠ ساعت با هنرمندان كشورهاي ديگر تبادل نظر كنند؟ ما فقط به مدت يك هفته ١٢ محل اقامت در اختيار اينها گذاشتيم كه در رقم جشنواره اصلا به چشم نميآيد. كجاي جهان هدف از برگزاري نشستهاي مشترك خروجي اجرايي است؟ آيا برگزاري اين بخش آنقدر مساله بزرگي بود؟
چه تعداد از نمايشهاي بخش بينالملل جشنواره حاصل پيگيري شما بود و چقدر نتيجه پيگيريهاي دبير جشنواره يا افراد متفرقه؟ چون مثلا درباره حضور يك نمايش حاشيهساز از فرانسه اين بحث وجود دارد كه پيشنهاد يك تهيهكننده تئاتر بوده است. گرچه اگر طرف مساله حراستي داشت اصولا در وزارت خارجه جلوي ورودش گرفته ميشد.
وقتي مسووليت بخش بينالملل را پذيرفتم تصورم اين بود كه قرار است با بخش بينالملل اداره كل هنرهاي نمايشي همكاري كنم. شرطم هم ارتباط مستقيم با دبير جشنواره بود. از ميان كارهاي ممكن آثاري را جمعآوري كردم و فيلمها را به دبير جشنواره دادم. البته فراموش نكنيم برنامهريزي براي بخش بينالملل يك رويداد تئاتر آنهم ظرف پنج ماه اصولا كار نشدني است. بههرحال فكر ميكردم كارهايي انجام شده و ما از آنجا به بعد را پيش ميبريم ولي بعدا با يك پديده جالب مواجه شدم. درخواست اطلاعات مهمانهاي سالهاي گذشته را كردم چون تصورم اين بود يك جشنواره بعد از ٣٦ سال برگزاري لابد بايد بانك اطلاعات مهمانانش را داشته باشد. ولي ماجرا اين بود كه حتي يك ايميل در امور بينالملل اداره كل باقي نگذاشته بودند و همهچيز پاك شده بود. من در اين شرايط بايد ظرف پنج ماه گروه به ايران دعوت ميكردم. در همين دوران يكي از تهيهكنندگان تئاتر پيشنهاد حضور گروهي را مطرح كرد و من اصلا نسبت به پيشينه سياسياش شناخت نداشتم، به آن معنا هم اصلا نياز نبود چون امور حراستي مهمانهاي خارجي جاي ديگري انجام ميشود.
توضيح ميدهيد؟ يعني مدير قبل اطلاعات را پاك كرده بود؟
بله؛ مدير سابق بخشي از اطلاعات را پاك كرده بود. حالا شايد عدهاي بگويند دشتآراي رفقاي خودش را به جشنواره دعوت كرد اما نيامدم يك يا دو كارگردان صاحبنام بياورم و باقي گروهها بيكيفيت باشند. ما به ارايه برشي از تئاتر روز فكر كرديم. به اين نكته هم اشاره كنم كه «اوستر ماير» يا «كاستلوچي» امروزه تئاتر بدنه محسوب ميشوند و آثار آنها از طريق ويديو در دسترس همه قرار دارد. در نهايت تصميم گرفتيم از گروههايي دعوت كنيم كه تورهاي بينالمللي زيادي تجربه كردهاند. در اين مسير هم از همراهي مشاوران و دبير جشنواره كمك گرفتيم. فقط به بازتاب حضور گروه ريميني پروتكل در تهران توجه كنيد كه از بازتاب در رسانههاي خودمان بيشتر بود.
با وجود تمام اظهارات شما و حضور هنرمندان خوب مثل ژروم بل، كريستوفر روپينگ، گروه ريميني پروتكل اما بخش اعظم كارها به ويژه نمايشهاي كشورهاي همسايه، نظر مخاطبان پيگير تئاتر را جلب نكرد.
به دليل امنيت ايران در منطقه و سبقه تئاتري كه وجود دارد سعي كرديم از ظرفيت موجود در جهت تبديل شدن به مركز ارايه آثار نمايشي كشورهاي همسايه استفاده كنيم. به اين ترتيب ميتوانيم به برنامهريزان تئاتري بينالمللي بگوييم بهترين محل براي مواجه شدن با آثار تئاتري خاورميانه جشنواره تئاتر فجر ايران است. براي شروع اين ايده هم تعدادي نمايش با كيفيت استاندارد انتخاب كرديم كه اين گفتوگو آغاز شود. براي شكل گرفتن اين ايده بايد هزينه بپردازيم؛ بله شايد كيفيت بعضي آثار خارجي از سطح نمايشهاي هنرمندان داخلي پايينتر بود اما مثلا اجراي بازيگر نمايش «دهان گنده» جنبههاي آموزشي كم نداشت. بعضي هم ميخواهند همه ٢٠ گروه بخش بينالملل را با كيفيت نمايش «هملت» اوستر ماير مقايسه كنند كه اشتباه است. اتفاقا جالب است انتقاد ميكنند كه چرا تئاترهاي تفكربرانگيز كم دعوت شد، اما بيشترين تقاضاي دوستان از ما بليت نمايش «اوليور توييست» بود. من نميگويم «اوليور توييست» بد است، اتفاقا جاي تئاتر موزيكال سرگرمكننده خالي بود اما ميخواهم بگويم درخواستها با نقدها همخواني ندارد.
امسال لهستان غايب بزرگ جشنواره بود. چرا برخلاف دورههاي گذشته از اين كشور گروهي به ايران نيامد؟
شخصا سه ماه و نيم درگير فراهم كردن مقدمات حضور واركوفسكي در ايران بودم. چيزي بيشتر از ١٥ ساعت تلفني صحبت كرديم و يك نفر هم براي گفتوگو به لهستان سفر كرد. همهچيز براي اجراي يكي از بهترين كارهايي كه در سالهاي اخير ديدهام، فراهم شد ولي گروه دقيقه ٩٠ اعلام كرد تور امريكا چند روزي طولانيتر ميشود و امكان حضور در ايران را ندارد. اگر هماهنگي از همين حالا آغاز شود سر راه حضور گروههاي با كيفيتتر مشكل به وجود نميآيد.
حتي اگر مدير تمام اطلاعات را پاك كند!
و البته من مجموعهاي كامل از اطلاعات گروهها، ايميلها، فيلمها و مكاتبات انجام شده را در قالب يك هاردديسك به انجمن تحويل دادم. چون كار ادامهدار است حالا شايد من سال آينده نباشم. بايد به منافع جمعي فكر كنيم و اينجاست كه جاي خالي كنشگري خانه تئاتر به چشم ميآيد. شما رد خانه تئاتر را در هيچيك از بزنگاهها كه منافع جمعي اهالي تئاتر دچار چالش شده، شاهد نيستيد.