این روزها سالن چهارسوی تئاتر شهر میزبان اجرای دیر راهبان به‌کارگردانی کیومرث مرادی است. با متنی از محمد چرمشیر و فرهاد مهندس‌پور که نوعی بازخوانی از رمانی به‌همین نام و به نویسندگی فرایرا دوکاسترو است؛ متنی که از همان ابتدا با پرسش آغاز می‌شود: چرا باید بیاموزیم؟ آموختن برای مؤمن چه ضرورتی دارد؟ اما پرسش‌های این دیر سراسر سؤال به همین جا ختم نمی‌شود. پرسش‌ها به جای ماندن در کلیشه‌های ابدی همه دیرها متمایل می‌شود به جنگی میان خیر و شر و آغازگر این مسیر پر چالش، موقعیتی است که نویسنده برای شخصیت‌های نمایش ساخته است.

چارسو پرس: در واقع جذابیت داستان که در زمان پیش از سقوط قریب الوقوع فرانسه توسط آلمان‌ها می‌گذرد، نه به‌خاطر شناخت ما از گذشته شخصیت هاست و نه به‌خاطر اتفاقات داستان بلکه دقیقاً در نقطه روبه‌رو شدن شخصیت‌ها با موقعیت است که به وجود می‌آید؛ موقعیتی که آنها را وادار به تفکر و انتخاب می‌کند. انتخابی نصب میان تابلوی «این جا یک دیر است» و قرار گرفتن در مصونیتی دینی یا عدم نصب تابلو و تن دادن به مشیت الهی. این دقیقاً همان نقطه ایست که به تعریف «هانا آرنت» می‌تواند تجلی دهنده ابتذال شر باشد، چرا که از منظر او آنچه آدمی را در موقعیت‌های دشوار و بزنگاه‌های پر اضطرار به سوی عملی شریرانه سوق می‌دهد، نه یک ذات ناپاک و نیتی شرورانه، که ناتوانی در اندیشیدن و تبعیت بی‌چون و چرا از دیگری برای فرار کردن از بار مسئولیت است. پدر مافوق وقتی در برابر شک و تردید پایان‌ناپذیر پدر ژرژ برای نصب تابلو قرار می‌گیرد، نامه‌ای به پاپ اعظم می‌فرستد تا از او چاره‌جویی کند و وجدان ژرژ را آرام نگه دارد. نامه‌ای که همه از جمله پدر میشو جوابش را از پیش می‌دانند؛ نصب تابلو، اعلام بی‌طرفی و حفظ جان راهبان. از دیدگاه آرنت، شر زمانی ظهور می‌کند که انسان ناتوان از اندیشیدن، اراده کردن یا قضاوت کردن است و چون بره‌ای سر به‌راه انتخاب مسیر را به دیگری وا می‌گذارد. او در مقاله اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی علت بروز شر انسانی را فلج وجدانی می‌داند، همان چیزی که در این دیر به جز پدر ژرژ باقی راهبان را از هر تفکری ناتوان می‌کند.

نمایش دیر راهبان علاوه بر مسأله انتخاب و وجدان از منظری دیگر هم حائزاهمیت است و می‌تواند نگاهی دوباره به مسأله عشق داشته باشد؛ عشق مسیح به انسان ها (با به دوش کشیدن صلیب گناهشان)، عشق خدا به مسیح (با اراده‌اش برای به صلیب کشیدن مسیح و بازگرداندن او به سمت خودش)، عشق انسان به مسیح و عشق انسان به انسان که گویی در این میان عشق واقعی فقط عشق مسیح به انسان‌هاست. صحنه نمایش با پوتین‌های جنگی که به دور زنگ‌های کلیسا آویزان است و گویی در نقش محافظان دیر، در هربار به صدا درآمدنشان ذهن مخاطب را به سوی هدف و مدلول هدایت می‌کند، از ویژگی چشم نواز و اندیشمندانه طراحی صحنه نمایش است. تمهید کارگردان در استفاده از دکور مناسب، طراحی صحنه قوی و استفاده درست از نور و همچنین طراحی ظریف، فنی و قابل توجه صدا، به فضا‌سازی نمایش کمک می‌کند. هرچند هرکدام از این عناصر می‌تواند در جایگاه خود به میزان قابل توجهی در رخ نمود روانی شخصیت‌ها تأثیر‌گذار باشد اما با این همه در این میان پازل گمشده‌ای به‌نام کاراکتر خودنمایی می‌کند، چیزی که باید فرای صحنه و دکور و از دل بازی‌ها، دیالوگ‌ها و مکث و سکوت‌ها بیرون آید.

اجرا با طراحی لباس و گریم مناسب و استفاده بجا و درست از افکت و موسیقی و صدا از همان ابتدا تلاش می‌کند شانه به شانه این متن قدرتمند فضا را برای مخاطب ملموس سازد و دنیای نمایشنامه را برای تماشاچی خلق کند. اما چیزی که قوی‌تر از هر علتی مانع ورود تماشاگر به دنیای پرسش و پاسخ‌های بی‌انتهای نمایش می‌شود شاید عدم توجه به ساخته شدن عمیق شخصیت‌ها و عدم تأکید بر استعاره‌هایی است که در سرتاسر متن حضور دارد. بر این‌ها پرداخت کلیشه‌ای به تصویر پدر مافوق در بعضی صحنه‌ها و تبدیل کردنش به رجل دینی آشنا و تکراری و نقب زدن به طنزی گاه و بیگاه برای از دست نرفتن ریتم یا جذب مخاطب شاید نخستین کاری است که به ذهن هر کارگردان تازه کاری برسد اما نشاندنش روی کلمات و دیالوگ‌های عمیق و درگیر‌کننده دیر راهبان آن هم از کارگردانی نام آشنا حتماً انتخابی غیرهوشمندانه است. به همین علت است که باعث می‌شود توالی صحنه‌ها و سیر تغییر تحول و تردید پدر مافوق در درستی و غلطی تصمیمی که می‌خواهد بگیرد از بین می‌رود و مخاطب با تکه‌های به هم نچسبیده و پراکنده‌ای از شخصیت‌پردازی این کاراکتر مواجه می‌شود که به هم چسباندنش گاهی دشوار به نظر می‌رسد. با این همه اما می‌توان نمایش دیر راهبان را تلاشی آبرومند برای ایجاد چالشی مهم در ذهن مخاطب خواند؛ تلاشی برای بیان دغدغه‌های انسانی، چرا که به گفته کیومرث مرادی، کارگردان این نمایش، هنر مدرن هنر اندیشه و انتخاب است، هنری که در آن تلاش می‌شود بی‌هیچ قضاوتی از انسان‌ها برای انسان‌ها سخن گفت.
نویسنده :