نمایشنامه «هملت» اثر شکسپیر تا امروز بارها و بارها مورد اقتباس و یا اجرا بهصورت کامل قرار گرفته است. چه شد که احساس کردید میتوانید از این نمایشنامه که بارها اجراشده، برای بیان نکاتی که در ذهن داشتید، استفاده کنید؟
کار کردن روی نمایشنامه «هملت» یا هر نمایشنامه کلاسیک دیگری، همواره جزو علاقهمندیهای گروه ما بوده است. از سویی دیگر سالها نمایشنامهنویس رادیو بودم و روی زبانهای کهن کار کرده بودم، به کار کردن روی این جنس زبان در ادبیات نمایشی علاقهمند بودم. با همین زبان کهن این نمایشنامه را بازنویسی کردم و اجرای آن هم به همین زبان انجام گرفت. کار کردن روی متون بزرگ، برای من نوعی چالش سخت ایجاد میکند که سبب میشود ابعاد متفاوت و عمیق و ژرفی از ادبیات نمایشی دنیا را تجربه کنم. مبارزه سختی که میان من و این متن شکل گرفت، همچون یک پیشرانه عمل کرد.
در این نمایش به مسئله خرافهپرستی اشاره میشود که در طی مسیری، به دنیای امروز مربوط میشود. چگونه این وجوه را به نمایشنامه شکسپیر وارد کردید؟
در این نمایش به جامعه خرافی، سنتی و دیجیتالی اشاره کردهایم. البته تنها به خرافه نپرداختهایم. ما جامعهای را در السینور تصویر میکنیم که کاملا بر مبنای تخیل ما شکل گرفته است، این تخیل یک شکلوشمایلی دارد که ما در درجه اول با نگاهی که به جامعه خودمان داشتیم و سپس نگاه به نمایشنامه «هملت» ساخته شده است. درست است که نمایش ما برداشتی آزاد از متن شکسپیر است اما داستان و جانمایه اصلی بهشدت بر نمایش ما سنگینی میکند. در داستان اصلی، روحی ظاهر میشود و خبر توطئه و خیانت را به او گزارش میدهد و از او میخواهد انتقام بگیرد. اصولا وجود این عنصر متافیزیکی، یکی از فاکتورهایی است که در نمایش از آن، بهره بردیم. دومین مسئله، نگاه اعضای گروه ما به جامعه خودمان است، سومین نکته نگاه به جامعه بشری است؛ بشر امروز بهسمت استفاده کردن از دیوایسهای ارتباطی است و مسئله چهارم، بطنی است که ما میخواهیم به نمایش اضافه کنیم؛ بهعنوانمثال وقتی از دیوایس ارتباطی و وسایل مخابره استفاده میکنیم، کاری کردهایم که اصلا شباهتی به تلفنهمراهی که امروز از آنها استفاده میشود، نباشند؛ درنتیجه از یکسری حلقههای نورانی استفاده کردهایم. همچنین رادارهایی که در نمایش از آنها استفاده میشود، یکسری خارهایی هستند که به بدن وصل میشوند و... درواقع عناصر زندگی بشری مخصوص به مکانی است که ساختهایم اما شرایط فرهنگی، شرایط آموزشی و شرایط اکتسابی شخصیتها، بهشدت سنتی هستند. یعنی رفتاری که با عنصر زن در نمایشنامه ما میشود، رفتاری سنتی است، ترسیدن از راستگویی، ترسیدن از به وعده وفا کردن، ترسیدن از پایبندی به ارزشها، دچار شکوتردید بودن، بلاتکلیف بودن برای برنامهریزی حتی روز آینده و... در لفافی از زبان و بیان کلاسیک کهنالگو پیچیده شده و به مخاطب منتقل میشود. با ناامنیهایی مواجه هستیم که به خرافه رسیده است. میتوان شرایط اجتماعی و شرایطی که حاکمیت بر ما مستولی میکند را در نمایش دید.
در طراحی لباس شاهد هستیم که لباسها کاملا مدرن در نظر گرفته شدهاند که هم میتوان دوران شکسپیر را در آنها دید و هم نمایش را به زمان و مکان خاصی ارجاع نمیدهند. چگونه به این طراحی رسیدید؟
طراحی لباس این نمایش توسط شیما صادقی انجام شده است. برای لباس همان حالتی را در نظر گرفتیم که در زبان نمایش وجود دارد؛ نمیتوانیم زبان را کاملا کهن بدانیم چون در ادبیات ایران تنها وقتی از زبان کهن استفاده میشود که میخواهند به یک دوران تاریخی خاص اشاره کنند. زبان نمایش ما کهنالگو است، درنتیجه لباس ما هم کهنالگوست که با نکاتی که آدم از طراحی لباسهای دورههای گذشته انتظار دارد و همچنین با لباسهایی که ممکن است همین امروز هم دیده شود، ترکیب شده است. درواقع همزمان از نمادهای کهن و جدید استفاده کردهایم. بهعنوانمثال در کنار رداهایی که امروز بهصورت عمومی پوشیده نمیشوند، پالتوهای امروزی هم داریم که تنها تفاوتش با سایر پالتوها این است که انتهایش روی زمین کشیده میشود. البته این نوع پوششها در تالارهای مد دیده میشود چراکه در طراحی لباس، دو نوع تالار مد داریم؛ در یک مدل از تالارها، لباسهای عمومی را عرضه میکنند و در دیگر مدل، طراحیهای هنری عرضه میشود. در مدل دوم، لباسهایی هستند که یا برای نمایشهای سینمایی و هنری طراحی شدهاند و یا طراحان لباس به اینها بهعنوان طراحی ویژه نگاه میکنند. البته در طراحی گریم، راه متفاوتی را پیش گرفتیم. در این بخش، تنها یکسری خطوط چهره را تیرهتر و برجستهتر کردیم چون ترجیح میدادیم چهره بازیگر قابل تشخیص باشد.
این نمایشنامه را دو سال قبل آمده کرده بودید و الان در سالن استاد انتظامی نمایش خود را روی صحنه بردهاید. چه شد که اجرا گرفتن نمایش دو سال طول کشید؟
سال۱۳۸۹ نمایشی را در قالب جشنواره تئاتر دانشگاهی روی صحنه بردیم اما در آن دوران روزنامه کیهان نقدی بر نمایش نوشت و نتوانستیم آن را اجرا کنیم درنتیجه مدتی از تئاتر دور بودیم اما از چند سال قبل تصمیم گرفتیم دوباره کار کنیم. دو یا سه کار را برای اجرا انتخاب کردیم اما همه آنها به بنبست خوردند و نهایتا قرعه بازگشت ما به فضای رسمی تئاتر به نام «هملت» افتاد. دو یا سه سال قبل بود که آمادهسازی نمایش آغاز شد و امروز به اجرا رسید. این مسئله از مشکلات تئاتر کار کردن در فضای امروز نشأت میگیرد. این نمایش را قبلا اجرا کرده بودیم و تصمیم گرفتیم آن را با روتوش به اجرا برسانیم. شکل تئاتر کار کردن نسبت به دورانی که ما تئاتر کار میکردیم بسیار متفاوت شده است. شرایط جذب مخاطب نسبت به گذشته بسیار متفاوت شده است، از سویی دیگر تعداد اجراها هم بسیار زیاد شده است و برای باقی ماندن، باید وارد نوعی فضای رقابتی بشویم. البته منظور من این نیست که در شرایط بدی بهسر میبریم چون شرایط تئاتر هم همچون وضعیتهای اجتماعی، نکات مثبت و منفی زیادی دارند و ما سعی میکنیم از نکات مثبت بهنفع خودمان استفاده کنیم. از تیم بازیگران «هملت» بسیار متشکرم چون پروسه به اجرا رساندن این نمایش بسیار طولانی شد و درنتیجه بازیگران باید بیشتر تمرین میکردند. یکبار نمایش کاملا آماده شد و از آن فیلمبرداری کردیم اما به اجرا نرسید و دوباره ناچار شدیم نمایش را احیا کنیم و در این شرایط باید بازیگر تغییر میکرد و طبیعتا این تغییر به بازیگرانی که از قبل بودهاند، فشار وارد میکند. میثم سجادی؛ تهیهکننده نمایش هم بسیار زحمت کشید و بهغیر از تزریق پول و تامین مالی، کارهای پشتصحنه را انجام داد. تیم کارگردانی متشکل از زایا دیوید، محسن ابراهیمی و سارا مشایخی، با اینکه تنها سه نفر بودند، بهخوبی توانستند کار را جمع کنند. شیما صادقی که هم بازیگر و هم طراحلباس نمایش است، همسر من هم هست و واقعا کاری دشوار کار و فشرده در پیش داشتیم که با نومیدی و امیدواریهای بسیار زیادی همراه بود.
باتوجه به اینکه تعداد اجراهای این سالن محدود است، چه شد که بعد از این مدت «هملت» را در این سالن اجرا کردید؟
شرایطی که به تئاتر ما حاکم بود، سبب شد برای اجرای تئاتر دچار مشکل شویم؛ برای سالنهای دولتی فیلم کار را فرستادم که دیده یا ندیده کار ما را رد کردند. از سویی دیگر نمیتوانستیم با شرایط حاکم بر سالنهای خصوصی کنار بیاییم. سالنهای خصوصی هم هزینههای زیادی دارند و به همین دلیل الزاماتی را برای گروهها بهوجود میآورند که گروههایی که چهره ندارند، با دشواری بسیار زیادی میتوانند با شریاط مالی و هزینههای حاشیهای آن، کنار بیایند. درنتیجه به سالن استاد انتظامی آمدیم. در این سالن ۱۸ اجرا برای نمایش ما در نظر گرفته شده است. مسئولان این سالن از گروههایی همچون گروه ما که چهره ندارند و... حمایت میکند، درنتیجه گروههای بسیار زیادی برای حضور در این سالن تقاضا دارند؛ بهعنوان مثال خود ما دو بار در فراخوان سالن شرکت کردیم تا توانستیم نمایش را روی صحنه ببریم. البته سالن استاد انتظامی هم قرارداد خاص خود را دارد و بندهایی در این قرارداد وجود دارد که اگر نمایشی کمتر از میزان مشخصی بلیتفروشی داشته باشد، باید یا اجرا تعطیل شود و یا فکری برای فروش شود. خوشبختانه شرایط بهگونهای مطرح شده است که گروه ما و بسیاری از دوستان، دچار این مشکل نشدهاند. همچنین امسال برخلاف سال گذشته، این سالن ۲۰درصد از فروش برمیدارد و کف مشخصی هم در نظر گرفته شده است البته این کف، بسیار ناچیز است و اگر به این کف نرسیم، باید گروه این مبلغ را پرداخت کند.
در سالن استاد انتظامی روزی دو نمایش اجرا میشود. چه میزان این مسئله روی طراحیهای شما تاثیرگذار بود؟
به هر حال نمیتوان کار را در گنجه قرار داد، بالاخره باید آن را به مخاطب نشان دهیم تا نقدها و نظرات را بشنویم و گروه بداند در جریان امروز تئاتر ایران، اثرش در کجا قرار دارد. از سویی دیگر شرایط در سالنهای خصوصی بدتر از این است؛ در این سالنها حتی چهار اجرا در روز روی صحنه میرود! دو گروهی که همزمان روی صحنه میرویم، توافقاتی را در نظر میگیریم و واقعا بدون دردسر هر دو گروه نمایش خودمان را اجرا میکنیم. از سویی دیگر دکور نمایش ما بسیار مینیمال است. البته این وجه بهدلیل دواجرایی بودن سالن و... نبوده است بلکه طرح کارگردانی ما از ابتدا این بود که دکوری بسیار سبک داشته باشیم. درواقع از بعد فنی میدانستیم باید دکوری طراحی کنیم که بتوان آن را بهسرعت پهن و سپس جمع کرد و هم بهلحاظ هنری و طراحی کارگردانی مبنا بر این بود که دکور و آکسسوآری مینیمال و بسیار سبک داشته باشیم. بهعنوانمثال روی صحنه از یک ستون استفاده کردهایم اما این ستون بهقدری سبک است که یک کودک هم میتواند آن را حرکت دهد.