پایگاه خبری تئاتر: شايد اگر تمام مسوولان اندكي هوشياري به خرج ميدادند، طولانيترين جشنواره بعد از انقلاب (به لحاظ تعداد روزهاي برگزاري) ميتوانست به يك ويژگي بدل شود اما... اگر تعارفها را كنار بگذاريم يا مسوولان محترم كنار بگذارند! هيچ كس را راضي نكرد. نه گروههاي شركتكننده را، نه تماشاگران را، نه منتقدان را، نه مسوولان تازه از راه رسيده را و نه حتي مسوولان قبلي را. همان طور كه گفتم همه منتظر بودند كه اين ترن دودي را هر طور شده سالم به ايستگاه آخر برسانند، حال هر طور شده! پس با توجه به اين مشكلاتي كه در بالا ذكر شد، اجازه بدهيد در اين يادداشت به چند نكته اشاره كنم؛ نكتههايي كه بارها در سالهاي متمادي گفته شده ولي كسي براي آنها تره هم خرد نكرده! در واقع هر دبير و هر مسوولي آمده خواسته تا چرخ را از اول اختراع كند! غافل از آنكه چرخ، سالهاي سال است كه اختراع شده و ما تنها بايد طرز استفاده از آن را به درستي ياد بگيريم، به همين سادگي!
1- به بخش بينالملل كه نگاه ميكنيم، به نمايشهايي ميرسيم كه 90 درصدشان نمايشوارهاند! تئاتر نيستند، چيزي هستند بين نمايشهاي سيرك، حركات موزون (رقص)، نمايش بيكلام (نه پانتوميم)، آواز، ژيمنا سيك و... به غير از دو مورد، بقيه، گروههاي آماتور و نيمه حرفهيي هستند كه برايشان آمدن به ايران و جشنواره فجر به تنهايي يك امتياز است! چه برسد به اينكه تماشاگران مشتاق برايشان صف ببندند و با شيفتگي تشويقشان كنند. كافي بود مسوولان محترم كمي همت ميكردند و به جشنوارهها و اجراهاي دانشجويي خودمان سري ميزدند تا نمايشهاي با كيفيتتر كه چه عرض كنم، غير قابل مقايسهتر از اينها را ببينند و انتخاب كنند. هم در مصرف ارز صرفهجويي ميشد و هم اينكه تماشاگران كارهاي شايستهتري را ميديدند.
2-در همين بخش به اصطلاح بينالملل اكثر نمايشها، كارهاي مشترك بودند! يعني يك يا چند تن از عوامل توليد ايراني بودند! آن هم عوامل اصلي، يعني كارگردان، بازيگر، نمايشنامهنويس و... همه هموطن خودمان بودند!
حال سوال من از مسوولان محترم و اين هنرمندان فرهيخته اين است كه چرا اين همه رنج سفر و غربت را برخود هموار ميكنيد، در همين ايران خودمان، دانشجويان فرنگي بسيارند، در ديار خود بمانيد و همين جا در وطن با چند دانشجوي مستعد غير ايراني كار كنيد، باور كنيد هم خسته نميشويد، هم پول هتل و هواپيما را نميپردازيد، هم رنج خستگي سفر را بر جان نميخريد و هم كارتان با كيفيتتر ميشود! باور كنيد جدي ميگويم، يكبار امتحان كنيد، حتما مشتري ميشويد. از اين هم نترسيد كه ممكن است مثلا گروه انتخاب شما را به جشنواره راه ندهند، مسوولان محترم نشان دادهاند كه كافي است فقط يك نفر از اعضاي گروه اجرايي چشم رنگي يا پوست رنگي يا لهجه غيرايراني داشته باشد، تضمين شده به بخش بينالملل ترانسفر ميشويد.
3- نميدانم چند سال، چند بار بايد بگوييم كه براي انتخاب يك نمايش بايد آن را روي صحنه ديد، نه اينكه فيلمش را روي صفحه تلويزيون ملاحظه كرد!!! عزيزان نام اين هنر تئاتر است نه سينما! در همين بخش بينالملل مذكور اكثر يا شايد تمامي كارها از روي فيلم انتخاب شدهاند! دوستان مسوول، هيچ گروه حرفهيي درجه يك يا حتي دو در جهان نميتوانيد پيدا كنيد كه به شما فيلم نمايش عرضه كند! اصلا گروهي كه براي انتخاب و شركت در جشنواره به شما فيلم ميدهد، آماتور است، نيمهحرفهيي هم نيست! پس شما و ما چه انتظاري داريم كه نمايشهاي با كيفيتي را در جشنواره ملاحظه كنيم!؟ مگر اينكه يكبار براي هميشه بگوييد و تكليف را روشن كنيد كه براي ما كميت مهم است نه كيفيت. بالاخره جشنواره به اصطلاح بينالمللي است، بدون كار خارجي كه نميشود. حالا هرچه بود، بود، مهم اين است كه از خارج آمده مثلا از آلمان يا كره جنوبي يا ارمنستان يا... حالا از كجاي اين كشورها آمده يا با چه كيفيتي مهم نيست! اصلا يك نكته مهم در عنوان كدام جشنواره معتبر واژه بينالملل را ميبينيد؟! كجا خوانده يا شنيدهايد كه مثلا بگويند جشنواره بينالمللي آوينيون؟! يا جشنواره بينالمللي ادينبورگ؟! عزيزان مسوول آنها در عملكرد و انديشه بينالمللياند، نه در عنوان! پس ما هم تا زماني كه نميتوانيم چه در عملكرد و چه در انديشه و چه در سخت افزار بينالمللي عمل كنيم اين واژه را حذف كنيم تا خيال همه راحت شود. اگر هم به مراودههاي بينالمللي علاقهمنديم هر سال چند گروه تئاتري معتبر را دعوت كنيم كه هم فال باشد و هم تماشا. يعني هم از آنها ياد بگيريم و هم اينكه از تجربياتشان استفاده كنيم.
4-دوستان تا به حال دقت كردهايد كه اكثر جوايز اصلي همين بخش بينالملل را هنرمندان خوب ايراني تصاحب كردهاند؟! نمونهاش همين جشنواره بيست و سوم. اين چه معنايي دارد؟ يا اينكه نمايشهاي ما فوقالعادهاند. يا اينكه داوران ما با فرنگيها ارتباط برقرار نميكنند يا نمايشهاي خارجي ضعيفند. به نظر شما كدام گزينه صحيح است؟! (البته گاهي هم كجسليقگي هم كردهايم مثلا نمايشي از برلين آنسامبل آوردهايم و بعد جايزه را به... اهدا كردهايم!) البته بگذريم از امسال، كه به نمايش Aythian oratorio به كارگرداني و لاديمير استانيفسكي (تنها هنرمند مطرح غير ايراني) جايزه داديم در حالي كه به شهادت برنامه چاپ شده در بخش مسابقه نبود!
5- امسال در بخش چشمانداز بدعتي عجيب و باور نكردني نباشد! به اين شكل كه در اين بخش داوران نمايشنامهنويسان را كانديدا كردهاند، همينطور نام چند بازيگر زن و مرد را هم در ليست كانديداها قرار دادند اما در كمال ناباوري هيچ كس را در اين سه بخش لايق جايزه ندانستند! فقط لطف فرموده از چند هنرمند تقدير به عمل آوردند! جل الخالق! چگونه ميشود نام چند نفر را به عنوان كانديدا اعلام كنيم و بعد بگوييم ببخشيد منتخبي نداشتيم؟! دوستان عزيز از شما كه هنرمندان تحصيلكرده، حرفهيي و باتجربهيي هستيد بعيد است. خب عزيزان، يا در اين هنرمندان ويژگياي ديدهايد كه كانديدايشان كردهايد يا نديدهايد ديگر. خب اگر ديدهايد پس منتخب كجاست؟! اگر نديدهايد پس چرا كانديدايشان كردهايد؟! اين عمل همانطور عجيب است كه منتخب يك و دو نداشته باشيم و به منتخب سوم جايزه بدهيم! خب اين بنده خدا نسبت به چه چيزي يا چه كسي سوم شده است؟! مگر ميشود از بين 10 كانديداي زن و مرد بازيگر، يكنفر هم لياقت جايزه را نداشته باشد؟! يا از بين نمايشنامهنويسان هم ايضا؟! با استناد به داوري شما پس در سال آينده نه نمايشنامه خوبي داريم و نه بازيگر خوبي پس براي چه بايد وقت بگذاريم و بليت بخريم تا تئاتر ببينيم؟! گاهي فقط گاهي بد نيست به تصميماتي كه ميگيريم اندكي بينديشيم. انگار همه شبيه هم شدهايم!
6- نميدانم انجمن تئاتر خياباني چه ميكند؟ چون چيزي كه امسال با نام تئاتر خياباني اجرا شد، نامش تئاتر خياباني نبود. چيزي بود شبيه معركهگيري، مراسم عروسي، جشن و سرور و پايكوبي، نمايش آيينهاي محلي و... بد نبود دوستان نام اين بخش را هم تغيير ميدادند! البته ميشود كار ديگري هم كرد، بياييم تعاريف تئاتر خياباني را از كتابهاي مرجع حذف و تعاريف جديدي را درباره اين نوع نمايش به جهانيان عرضه كنيم. باور كنيد ميشود، خوب هم ميشود، ما در اين زمينهها استاديم. باور نميكنيد؟ پس بياييد
نمايش وارههايي كه با نام تئاتر خياباني يا فيزيكال تئاتر يا نمايش كارگاهي يا نمايش ابزورد را كه در اين سالهاي اخير اجرا شدهاند، ببينيد تا باورتان شود.
نگارنده در اين يادداشت چيزهاي جديدي را نگفت! اين حرفها را سالهاست كه ميگوييم و مينويسيم ولي افسوس كو گوش شنوا؟! ميدانيم كه سال بعد همين آش است و همين كاسه. گيرم اندكي بهتر يا بدتر. زيرا تنها سه ماه مانده به شروع جشنواره يادمان ميافتد كه قرار است جشنواره برگزار شود. زيرا بعد از 32 دوره هنوز هم برنامه مدوني براي برگزاري جشنواره نداريم. زيرا بعد از 32 دوره، هنوز هم رفتارمان طوري است كه انگار نخستين دوره آن را برگزار ميكنيم. زيرا در طول سال تئاتر نمي بينيم و اصلا با جريانهاي تئاتري چه در ايران و چه در خارج از ايران آشنا نيستيم. زيرا در انتخاب دبير جشنواره دقت نميكنيم. زيرا اصلا نميدانيم چرا جشنواره برگزار ميكنيم. جشنواره برگزار ميكنيم كه كار كرده باشيم، بيلانمان را پر كرده باشيم، آمارمان را بالا برده باشيم، در ضمن پرستيژمان را هم حفظ كرده باشيم. زيرا ميخواهيم چرخ را از نو اختراع كنيم و حق ثبتش را به نام خودمان بزنيم در حالي كه چرخ سالهاست اختراع شده، ما فقط بايد طرز صحيح استفاده از آن را ياد بگيريم.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: عباس غفاری