پایگاه خبری تئاتر: علي سرابي از سالهاي دوري وارد حرفه بازيگر شده و براي رسيدن به تواناييها و جايگاه امروزش مسيري دشوار و پرافت و خيز را طي كرده است. او از معدود بازيگران عرصه تئاتر در ايران است كه طي 10 سال اخير هميشه در اوج و محبوب كارگردانها و مخاطبان تئاتر بوده؛ بازيگري كه به رغم بازيهاي پراكندهاش در تلويزيون، سينما، هرگز از تئاتر فاصله نگرفته و هر سال با عناوين مختلفي و بيش از همه (بازيگر) در صحنه تئاتر درخشيده است. تئاتر هميشه انتخاب و اولويت او براي كار هنري بوده و هست. گرچه وقتي در رشتههاي ديگري از جمله بازيگرداني ظاهر ميشود نيز سربلند بيرون ميآيد و اغلب هر بازيگري را هدايت كرده منجر به درخشش يا موفقيت زودهنگام او شده است.
بيشك تجربههاي گرانقدر علي سرابي در همكاري با شماري از مهمترين و بهترين كارگردانهاي تئاتر ايران از او هنرمندي همهفنحريف و مسلط بر امور هنرهاي نمايشي ساخته است. بازيگرداني چشمگير و ملموس او در دو فيلم سينمايي «دهليز و ملبورن» از آن جمله است. او اين روزها با نقش فانتزي به صحنه تئاتر آمده كه سالهاي پيش تجربههايي در اين گونه نقشها داشته است. همايون غنيزاده در كارگرداني (در انتظار گودو) كه در سالن اصلي مجموعه تئاتر شهر در حال اجراست نقش پوتزو را به او سپرده تا شاهد يكي از بهترين (پوتزو)هاي نمايشنامه ساموئل بكت، دستكم در تئاتر ايران باشيم. به بهانه اين اجرا و بازي علي سرابي با او گفتوگويي انجام داديم.
با اينكه در تئاتر بازيگر پركاري هستيد ولي انتخابهاي محدودي داريد و با آدمهاي محدودي کار ميکنيد. اين موضوع ربطي به شرايط فعلي تئاتر ما دارد يا طبق سليقه شخصي اينطور عمل ميکنيد؟
از نظر شما اين موضوع حسن است يا نه؟
به نظر من اگر دايره بازيگري وسيعتر باشد و با اشخاص متفاوت كار كنيد، بهتر است. درست است كه گروه در تئاتر اهميت زيادي دارد و اغلب افراد در تئاتر با گروه رشد ميكنند ولي فكر ميكنم اگر هر شخصي خود را به يك عده آدم مشخص محدودكند، به لحاظ بازيگري در مكان ثابتي قرارميگيرد.
عموما در دنيا بازيگرهاي بزرگ همگروهيهاي مخصوص خود را دارند و مدت زمان طولاني از عمرشان را با يك گروه كار ميكنند. حتي بازيگران بسيار سرشناسي را در تئاتر ميبينيم كه چندين سال است فقط يك تئاتر كار ميكنند. علاوه بر اين در سينماي جهان هم مثلا بازيگران به شيوه فانتزي بازي ميكنند و اين سبك را مرتب ادامه ميدهند. به نظرم اين روش، يك حسن است؛ اينكه يك ژانر انتخاب كنم.
اينكه يك ژانر انتخاب كنيد يا اينكه با يك گروه ثابت كار كنيد؟
تفاوتي ندارد. بههرحال وقتي شما يك ژانر را براي بازي انتخاب ميكنيد، به اين نگاه ميكنيد كه كدام اشخاص اين مكتب يا ژانر را رعايت ميكنند؛ بهترين آنها را انتخاب ميكنيد و با آنها با طور ثابت كار ميكنيد. اما من آدمي هستم كه اعتقاد دارم هر كاري و هر جمعي را به شرط اينكه به جسمم و به كسي ضرر نزنم، بايد تجربهكرد. احساس ميكنم در هر هنري بايد كمي سررشته داشتهباشم. در بازيگري هم تلاش ميكنم شيوههاي مختلف بازيگري را تجربهكنم. يكي از كارهايي كه اخيرا قبول كردهام كار همايون غنيزاده است و نخستين دليل من براي پذيرفتن آن، جنس بازياي است كه نزديك به فانتزي است و ميخواستم دوباره آن را با شكلي نو تجربه كنم. احساس ميكنم در اين سبك موفق بودهام و دوباره قابليتها و تواناييهاي خودم را در آن سنجيدهام.
در سالهاي قبل دايره انتخابهايتان وسيعتر بود ولي در اين دو، سه سال اخير محدودتر و سختگيرانه شدهاست. دليل اين اتفاق چيست؟
در سالهاي گذشته با آدمهاي مختلفي كاركردهام و پس از سالها به يك يا دو آدمي رسيدهام كه بهنظر من بين تمام آنها سرآمد بودهاند. براي خودم جايگاهي در تئاتر پيدا كردهام كه ترجيح ميدهم با آن دو يا سه نفر كار كنم.
آنها چه ويژگيهايي دارند كه ترجيح ميدهيد با آنها كاركنيد؟
محمد يعقوبي و محمد رحمانيان اشخاصي هستند كه براي من هميشه مورد احترام بودهاند و از آنها ياد ميگيرم و هر زماني كه به من پيشنهاد دادهاند بدون اينكه متن را بخوانم و حتي بدانم چه نقشي به من پيشنهادشده آن را پذيرفتهام. اين دو شخص در عين اينكه مولف و نويسنده هستند به اجتماع و تاريخ ايران هم بهشدت اشراف دارند. من اعتقاد دارم هر اثر هنري در ابتدا بايد سرگرمكننده باشد و دوم اينكه هر اثر نمايشي كه روي صحنه ميرود، بايد دغدغه اجتماعي داشته باشد. دغدغهيي كه مردم جامعه ما با آن درگير باشند. دو شخصي كه نامبردم افرادي هستند كه در متونشان اين دو نكته را لحاظ ميكنند. نكته ديگر اينكه آنها هدايت بازيگري را به بهترين شيوه اجرا ميكنند و ميدانم وقتي براي آنها بازي ميكنم، بازي من بسيار عالي خواهدشد. چون علاوه بر دانش خودم، دو چشم از بيرون هواي من را دارد و حشو و زوايد بازي من را ميگيرد. براي اينكه كارم خوب باشد و بتوانم خودم را تثبيت كنم، بايد با اين افراد كاركنم. با اينكه معتقدم بازيگر بايد جسارت داشتهباشد، ولي باز هم ميترسم با هركسي كاركنم.
فكر ميكنم در اغلب كارهايي كه با محمد يعقوبي انجامداديد، كارگردان شما را محدود نميكند و اين فرصت را در اختيارتان ميگذارد كه خودتان را نشان دهيد. شايد بهنوعي با هم عجين شدهايد و يك اعتماد دو طرفه بين شما به وجود آمدهاست.
انتخاب محمد يعقوبي بيشتر بهخاطر دو دليلي است كه قبلا بيان كردم. درواقع انتخاب از طرف ايشان است و اعتقاد دارم كه در كارهاي آنها خوب بودهام، خوب پيشنهاد دادهام و خوب درخشيدهام. وقتي افرادي كه من را انتخاب ميكنند از بهترين كارگردانهاي ايران هستند، قطعا اين توانايي را در بازي من ديدهاند كه من را برگزيدهاند. معمولا اگر كارگردان به من فضاي كار ندهد، قطعا با او كار نخواهم كرد. زيرا من هم براي خودم سبك و سياقي دارم و معتقدم تعامل دو طرفه بايد بين من و كارگردان وجود داشته باشد.
در لابهلاي كارهايتان با يكسري از كارگردانهاي كمتر شناختهشده هم كار كردهايد كه نمايشهاي خوبي هم نبودهاند. با توجه به روحيه و سليقهيي كه داريد، دليل اين انتخابها چه بودهاست؟
در عين اينكه آدمي هستم كه احتياط ميكنم، آدمي هستم كه در كارهايم ريسك هم ميكنم. من اسم خودم را هنرمند ميگذارم و اميدوارم هيچگاه خلاف آن رفتار نكنم. ترجيح من اين است كه كارهاي ضعيف تئاتري انجام بدهم تا اينكه يك كار ضعيف تصويري را بهخاطر مسائل مالي قبول نكنم. تئاتر هر چقدر هم روي صحنه بد باشد، باز محترم است.
بههرحال شما در تئاتر اعتباري كسب كردهايد و اين كار به اعتبار شما خدشه وارد ميكند.
12 سال است كه من بهصورت حرفهيي تئاتر كارميكنم. اينكه بعد از 12 سال همچنان بخواهم خودم را در صدر نگهدارم و كارگردانهاي درجه يك به من پيشنهاد كار بدهند، كار مشكلي است، اما طي 12 سال قطعا اشتباهاتي از انسان سر ميزند، ولي سعي كردهام به سرعت اشتباهاتم را با يك كار درجه يك جبران كنم.
بسياري از بازيگران تئاتر در دورهيي، در اوج بودند و ميدرخشيدند، ولي اين دوره تمام شده و به كارهاي ضعيف روي آوردهاند. فكر ميكنيد بازيگراني كه زماني ميدرخشيدند به چه دليل بعد از مدتي فراموش يا ضعيف ظاهر ميشوند؟
در ابتدا تعريف هركسي از هنري كه انجام ميدهد، مهم است. اينكه يك بازيگر، بازيگري را چگونه براي خود تعريف ميكند؛ آيا بازيگري هنر اوست؟ و اگر هنر اوست فرقي نميكند كه 90 سال داشته باشد يا 20سال. يك بازيگر موظف است براي تماشاگر، كار درست انجام دهد و مادامي كه به هنر اينگونه نگاهكند، در آغاز هر كاري استرسهاي روز اول بازيگري را خواهد داشت. دليل دوم، جنبه مالي است. برخي بازيگران تئاتر به خاطر شرايط بد مالي، حاضر به انجام كارهاي كمارزش تصويري شدند كه اولا اعتبار آنها در ديدگاه مردم پايين آوردهشد و دوما توانايي بازيگري هم از آنها گرفتهشد. عامل سوم هوش هنري است كه خيليها آن را ندارند.
به نظرتان بهغير از مسائل مالي، افت بازيگري چقدر به شرايط فعلي تئاتر ما مربوط است؟
سرمنشا همه اين اتفاقات به كسي يا ارگاني كه از تئاتر حمايت ميكند، برميگردد. در اغلب نقاط دنيا دولتها از تئاتر حمايت ميكنند. چون معتقدند تئاتر براي مردم مثل خوراك روح است و جامعهيي كه تئاتر خوب در آن اجرا شود، جامعهيي روبهرشد خواهد بود. در جامعه ما اين اتفاق درحال وقوع است و ديدن تئاتر به يك پرستيژ تبديلشدهاست. تئاتر كمك ميكند تا مردم به سمت روشنفكري بروند. در جامعه ما تئاتر حمايت نميشود، هميشه به اين موضوع فكر ميكنم كه به جاي تاسيس اينهمه كلاس بازيگري، كلاس نويسندگي تاسيس شود. ما درامنويس خوب نداريم و وقتي نويسنده در اين جامعه پرورش پيدانكند، دورنماي هنر بازيگري ما لطمه خواهدديد. مورد ديگر سانسور است كه باز هم به دولت برميگردد. انگار كه دولت اين رويه را در پيشگرفته كه طبق برنامهريزيهاي مديران، عدم حمايت از تئاتر، پيشرفتكند. يكي از بهترين نقشهاي من براي نمايش نوشتن در تاريكي بود كه بابت آن سه ماه بيوقفه زحمت كشيدم به اميد اينكه هنر بازيگريام را جلوي چشم تماشاگر به رخ بكشم. پس از شش بار بازبيني نهايتا گفتند كه اين بازيگر بايد حذف شود. من آدمي هستم كه عقيده دارم تئاتر زندگي من است و بهراحتي ميدان را خالي نميكنم. ولي اگر بازيگر ديگري بهجاي من بود، بعد از اينهمه زحمت و تلاش بينتيجه ديگر پا به عرصه بازيگري نميگذاشت.
درحال حاضر به جايي رسيدهايم كه در عرصه بازيگري رشدي ديدهنميشود. زماني در جشنواره شاهد كارهاي درخشاني بوديم اما حالا بهندرت كارهاي خوبي ارائه ميشود. بهنظرم اين دوره جشنواره يكي از بدترين دوره جشنواره تئاتر فجر بود.
جشنواره تئاتر فجر سالهاست كه خنثي شده است.
درست است كه تئاتر را فراموش نكردهايد و همواره كار ميكنيد، اما اين اواخر حضورتان در سينما و تلويزيون پررنگتر شدهاست. سينما و تلويزيون را بهخاطر شهرتي كه براي بازيگر ميآورد انتخاب كردهايد يا بهخاطر شرايط بد تئاتر به اين سمت روي آورديد؟
شرايط و مشكلات تئاتر، اصلا در انتخاب اين راه دخيل نبوده است. معتقدم كه بازيگر بايد هر مديومي را تجربه كند. من به سينما علاقه زيادي دارم و بيش از آنكه دوست داشته باشم، بازي كنم دوستدارم فيلم بسازم و آن راتجربه خواهم كرد. قطعا دلايل مالي هم در انتخاب اين راه تاثيرگذار است اما نه به اين قيمت كه در كارهاي ضعيف بازيكنم.
محدوديتهايي كه در تئاتر براي انتخاب نقش و كارگردان قايل ميشويد، در سينما هم برايتان اهميت دارد؟
بله و قطعا بيشتر از تئاتر. چون سينما و تلويزيون رسانههاي گستردهتري هستند و وسواس بيشتري ميطلبند.
در دو فيلم سينمايي دهليز و ملبورن به عنوان بازيگردان حضور داشتيد جالب است كه كارگردانهاي سينما به يك بازيگر تئاتر اعتماد ميكنند و چنين منصبي را به او ميسپارند. چرا در اين فيلمها به عنوان بازيگر حضور نداشتيد؟
من در تئاتر محبوبيت و معروفيت خودم را به عنوان بازيگر دارم و در سينما هم عجلهيي براي معروفيت ندارم. روزي در سينما بازي خواهم كرد كه يك كارگردان به من اعتماد كند و نقش اول را به من بسپارد. يك بار در سينما نقش كوتاه بازيكردم و آن هم صرفا بهخاطر شخص آقاي فرمانآرا بوده. اكثر بازيگراني كه بازي در سينما را با نقش مكمل آغاز ميكنند، هميشه در آن نقش خواهند ماند. سعي ميكنم تواناييهايم را در نقشهاي كوچك خرج نكنم. دليل اولم براي پذيرفتن بازيگرداني، يادگرفتن سينما بود. دليل ديگر اين بود كه من بازيگري و تئاتر را بهصورت تخصصي ياد گرفتم و ادامهدادم و بازي خوب و بد را ميتوانم تشخيص بدهم كه البته اين را مديون دو نفر هستم، مرحوم استاد سمندريان و آقاي محمد يعقوبي. بعدها مطالعاتي راجعبه بازيگري ناتوراليسم داشتم و اعتقاد دارم سينماي ما بهشدت به اين نوع بازي نياز دارد.
زماني بين سينما و تئاتر فاصله زيادي بود و تا همين اواخر هم بحث و جدلهاي فراواني راجع به حضور بازيگران سينما در تئاتر وجودداشت. جالب است كه اخيرا كارگردانهاي سينما به اين نتيجه رسيدهاند كه تفاوتي بين بازيگري سينما و تئاتر نيست.
استفاده از اصطلاح بازي سينمايي يا بازي تئاتري، نشان از بيسوادي دارد، چون چنين اصطلاحي در هيچجاي دنيا رايج نيست. در يك دوره، مردم كمتر به ديدن تئاتر ميرفتند و تلويزيون شروع به پخش برخي تلهتئاترها كرد كه آنها تئاترهاي فرماليستي و اگزجرهيي بودند و به خاطر آن اتفاق، به بازيهاي اگزجره، بازيهاي تئاتري گفتهميشد. از يك دورهيي كمكم مردم، تهيهكنندهها و كارگردانهاي سينما به تماشاي تئاتر رفتند و متوجه اتفاقاتي در تئاتر شدند. بعد به حافظه تاريخي رجوع كردند و متوجهشدند همواره در تاريخ سينماي ايران از ابتدا تا حال، بازيگران بهترين فيلمها از بازيگران مطرح تئاتر بودهاند. در نتيجه متوجهشدند بازيگراني كه از تئاتر وارد سينما ميشوند، بازي را بهتر ميشناسند. يكي از دلايلي كه سينماييها به ديدن تئاتر ترغيب شدند اين بود كه تصميم گرفتند تئاتر كاركنند تا خودشان را به جامعه روشنفكري بيشتر وصل و يادآوري كنند كه بازيگر و هنرمندي فرهيخته هستند. اين اتفاق مباركي در عرصه تئاتر بود و باعث شد اشخاص زيادي بهخاطر چهرهها جذب تماشاي تئاتر شوند.
اين يك اتفاق مثبت هم براي سينما و هم براي تئاتر است. ولي صرفا چهرهبودن يك بازيگر نميتواند به موفقيت يك تئاتر كمككند. كمااينكه نمايشي هم داشتيم كه بهترين چهره سينمايي در آن بازي كرده اما فروش بالايي نداشته و با شكست مواجه شده است. اما در اين كاري كه شما مشغول به بازي در آن هستيد، پيمان معادي بازيگر سينما هم حضور دارد و گليم خود را از آب بيرونكشيده و استقبال زيادي هم از اين كار شدهاست.
بازيگرهايي بودند كه بهخاطرنشان دادن ارجحيت بازيگري و بالابردن جايگاه خود در سينما به بازي در تئاتر روي آورند. ولي نه تنها در تئاتر موفق نبودند بلكه جايگاهشان در سينما هم افت پيداكرد. يكي از بازيگراني كه بهنظرم در كار خود بسيار موفق است، پيمان معادي است. براي بازيگري كه فيلم او در اسكار برنده جايزه شده، ريسك بزرگي است كه پس از بازي ناتوراليسم، در يك نمايش بهشدت فانتزي مشغول بهكار شود. اينجاست كه ارزش يك بازيگر مشخص ميشود. تئاتر بازي ميكند تا جايگاه خود را در بازيگري بالا ببرد و پيشنهادهاي مطرح سينمايي را بهخاطر آن رد ميكند.
در نمايش در انتظار گودو آخرين بازيگري بوديد كه به گروه اضافه شديد و فقط يك ماه فرصت تمرين داشتيد. چطور شد كه به اين گروه پيوستيد؟
همايون غنيزاده براي بازي در نمايش ملكه زيبايي لينين از من درخواستكرد اما چون تصميم داشتم يك كار تصويري انجامبدهم، درخواست او را نپذيرفتم. بعد از يك ماه بنا به دلايلي آن كار را به هم زدم و همان روز همايون غنيزاده دوباره با من تماس گرفت و پس از اينكه متوجهشد قراردادم را به هم زدم، براي بازي در اين كار از من درخواستكرد. چون براي صابر ابر مشكلي پيش آمده بود و نميتوانست همكاري با گروه را ادامهدهد من جايگزين او شدم. نخستين دليل پذيرفتنم كمك به گروه بود و دليل دومم نمايشنامه در انتظار گودو بود كه معتقدم در تاريخ بازيگري به هر كسي براي اين نمايشنامه پيشنهاد بازي شود، قطعا بايد بپذيرد، چون معروفترين نمايشنامه قرن است. دليل سومم خود همايون غنيزاده بود كه كارگردان باسليقهيي است و جسارت دارد.
اين شكل اجرا چقدر مطابق با سليقه شماست؟
اگر من كارگردان اين نمايش بودم، قطعا به شيوهيي كاملا متفاوت با اين روش كار ميكردم. ولي اين شيوهيي است كه كارگردان دوستدارد و من هم قبولكردهام. تحليلي كه كارگردان ميكند كاملا درست است و در شيوه او جواب ميدهد؛ به آن ايمان دارم و بازي ميكنم.
اين شيوه به فانتزي نزديكتر است و شما كمتر اين شيوه را در بازي تجربه كردهايد.
از هر سه بازيگري كه روي صحنه هستند، من اين شيوه را بيشتر تجربه كردهام؛ البته در سالهاي قبل از همكاري با آقاي يعقوبي. چند نمايشي كه بابت آن جايزه گرفتهام، كاملا بهصورت فانتزي اجرا شدهاند. اما سالها بود كه از اين شيوه دور بودم.
پس از سالها، بازگشت به اين شيوه بازيگري برايتان مشكل نبود؟ چون ميدانم كه آقاي غنيزاده در كار سختگير هستند و خيلي از بازيگرها از كار با او فرار ميكنند.
كمكم شروع كردم به پرورش بدن و بيان تا روي صحنه كم نياورم ولي از لحاظ ذهني و خلاقيت، مشكلي نداشتم. حتي ايدهها و پيشنهادهاي زيادي هم داشتم اما براي ارائه آنها زمان نداشتيم و دير شدهبود.
آقاي غنيزاده پيشنهادهاي شما را ميپذيرفتند؟
ايشان كارگرداني هستند كه كاري به بازيگر ندارند و از پيشنهادهاي بازيگران استقبال ميكنند. به بازيگر خط ميدهند اما در نهايت بازيگر است كه تصميم ميگيرد ديالوگ را چگونه ادا كند يا نقش را چگونه بازيكند.
به نظرم در اجرا بدنتان فانتزيتر از بيانتان بود. لحن و نحوه ديالوگگوييتان من را ياد نقشتان در نمايش دو دلقك و نصفي ميانداخت.
چند روز بود كه سرماخوردگي داشتم و صدايم گرفتهبود و نميتوانستم روي لحنم كاركنم. سعي كردهام كه كمي تغيير در صدايم ايجادكنم تا با اين نقش بيشتر هماهنگ شوم.
در پرده اول رابطه بين شخصيتها نوكر و اربابي است و آنطور كه شنيدهام ميگويند، پوتزو، لاكي و پسربچه بهنوعي نمايي از شخصيت گودو هستند. چقدر اين موضوع را قبول داريد؟
اين نوع تعبيرها را نميتوان در مورد متن «بكت» بهكار برد. اساسا بايد عاري از هرگونه تعبير به اين نمايش نگاهكرد. اين شخصيتها هيچكدام به هم ربط ندارند. آدمهايي كاملا مجزا هستند كه در دنيا سرگردانند. پوتزو را ميبينيد كه چقدر دستور ميدهد و با حرارت صحبت ميكند و پس از اينكه آن آدمها با هم خداحافظي ميكنند در طول مسير بيهوده رفتوآمد ميكنند. وقتي پوتزو ميآيد حتي اسم گودو را هم بهياد نميآورد، با اينكه خود را مالك تمام زمينها ميداند ولي گودو را اصلا نميشناسد. حتي ديگران هم گودو را نديدهاند و وقتي پوتزو را ميبينند، فكر ميكنند او گودو است.
با اينكه اين نمايشنامه قديمي است ولي بهنوعي با شرايط امروز ما منطبق است.
زيرا منطبق با نحوه زندگي انسان و نگاهي است كه انسانها به يكديگر دارند.
آيا حين اجراي نقش پوتزو دچار اين پوچي شديد؟
بههرحال نقش ميخواهد كه اينطور باشيم. زماني به اين پوچي رسيدم كه آقاي غنيزاده تاكيد ميكرد به كاري كه ميكنم كاملا اعتقاد داشتهباشم. ديالوگهايي كه در متن آمده بسيار تاثيرگذار هستند اما فقط يك آدم رواني ميتواند آنها را بگويد، هيچ معنا و مفهومي ندارند اما وقتي با اعتقاد اين ديالوگها را بيان كنيم، تماشاگر ميفهمد كه هيچ تعقلي نداريم.
در هفته اول اجرا، استقبال بسيار خوبي از اين نمايش شدهاست.
با اينكه تبليغات زيادي براي اين كار نشده تمام بليتهاي 10 روز اول فروخته شدهاند.
از نقش خودتان در اين نمايش راضي هستيد؟
اگر فرصت بيشتري داشتم بهتر از اين هم بازي ميكردم ولي در كل خوب درآمدهاست. من تشخيص ميدهم اين نقش را با اين روش بازيكنم.
به نظرتان امكان داشت تم فانتزي نقش بيشتر شود؟
خيلي بيشتر از اينجا داشت اما ترجيح دادم اين كار را نكنم. چون اين كار براي مخاطب ايراني اجرا ميشد رگههايي در كار آوردم كه براي مخاطب ايراني آشنا باشد و به سهم خودم تماشاگر عام هم را درنظرگرفتم.