“طلا” فیلم تازه پرویز شهبازی گرچه خوش‌ساخت است و اجرای نسبتا قابل قبولی دارد، ولی با سطح کیفی نفس عمیق، عیار ۱۴ و حتی دربند فاصله دارد و توقع از شهبازی را برآورده نمی‌کند. یک قصه معمولی که به نظر شتابزده نوشته شده و باگ‌های منطقی در فیلمنامه کم ندارد.
پایگاه خبری تئاتر: داستانی است از آنچه پیشتر، خود مهدی جعفری در مستندی به تصویر کشیده بود؛ ماجرای مشهور ۲۳ اسیر نوجوان ایرانی در جنگ ۸ ساله. درواقع جعفری بخش‌های مربوط به آغاز اسارت این نوجوانان را در مقطعی کوتاه تصویر کرده و ارتباط آنها با مترجم عرب زبان استخبارات را. ماجرایی که بعد از سال‌ها رسانه‌ای شد و براساس اظهارات و خاطرات آن ۲۳ نفر به کتاب و فیلم مستند بدل شد. طبعا فیلمنامه این فیلم مبتنی بر همان خاطرات نوشته شده. فیلم، ساده و سرراست است و تلاش می‌کند بر موضوع اصلی متمرکز شود و یک قصه ساده را روان تعریف کند. به گمانم در این مسیر موفق بوده است. حجم زیاد صحنه‌های داخلی-که تا حد زیادی ناگزیر بوده- کمی به کار لطمه زده است. رابطه بچه‌ها با ملاصالح خوب پرداخت شده ولی خود ملا صالح نه. اینکه اصولا او چه اعمال قهرمانانه‌ای در استخبارات انجام داده که حال مستحق ستایش باشد، جز یک مورد در فیلم گم است. بخش زمان حال ملاصالح به همراه نیروهای امنیتی نیز جان ندارد و بی‌رمق و دم دستی برگزار می‌شود. جا داشت فشار وارد بر ملاصالح بعد از آزادی- از طرف مردم و دولت و حکومت- کمی بیشتر پرداخت شود که صحنه آخر اثرگذارتر از آب درآید. درحالی که یک نریشن نچسب، بخش اصلی قصه را در چند جمله بیان می‌کند. بازی نوجوانان عالی است و نیز فیلمساز توانسته هارمونی و تعادل مناسبی در آن شلوغی میان آنان ایجاد کند، گرچه فرصت نزدیک شدن به تک تک آنها فراهم نشده و چه بهتر. این ۲۳ نفر در حکم یک تن واحد، به یکی از دو شخصیت اصلی در فیلم بدل می‌شوند. فیلم آخر جعفری پس از ایستگاه اتمسفر، قدمی به جلو برای اوست. طلا “طلا” فیلم تازه پرویز شهبازی گرچه خوش‌ساخت است و اجرای نسبتا قابل قبولی دارد، ولی با سطح کیفی نفس عمیق، عیار ۱۴ و حتی دربند فاصله دارد و توقع از شهبازی را برآورده نمی‌کند. یک قصه معمولی که به نظر شتابزده نوشته شده و باگ‌های منطقی در فیلمنامه کم ندارد. شخصیت‌ها ناپرداخته باقی می‌مانند و همین موجب می‌شود نتوانیم درکشان کنیم. مواجهه کاراکترها با مشکلات پیش رو یا رویدادهای مهم داستان، ساده‌انگارانه است و عملا همدلی برنمی‌انگیزد. یک صحنه مهم سرقت هم دارد که به دم دستی‌ترین شکل برگزار می‌شود. به نقطه کور دوربین مخفی فکر می‌شود ولی به خود دوربین و اثر انگشت نه! تصمیم آخر کاراکتر اصلی زن نیز غیرمنتظره است و با ویژگی‌های داستانی او و زمینه خانوادگی‌اش ناهمخوان است و به باور نمی‌نشیند. از حفره‌های فیلمنامه براساس منطق خود فیلم می‌شود فهرستی تهیه کرد. اینها از شهبازی که فیلمنامه‌‌نویس خیلی خوبی است بعید به نظر می‌رسید. “طلا” گرچه از فیلم‌های خیلی خوب شهبازی به حساب نمی‌آید ولی نسبت به “مالاریا” قدمی به جلوست و حال و هوای شهبازی که می‌شناسیم را با خود دارد. در این فیلم نیز همچون سایر فیلمهای شهبازی، شهر حضور پررنگی دارد و نمایش صریح معضلات اجتماعی و مسائل مربوط به جوانان اولویت فیلمساز است. حمال طلا ایده اولیه بکر و جذاب فیلم “حمال طلا”، مهم‌ترین امتیاز آن است. اصلانی شخصیت‌هایی خلق می‌کند که از سر گرفتاری و نیاز، طماع شده‌اند و می‌خواهند با استفاده از بی‌ثباتی و نوسان قیمت‌ها، یکشبه مشکلاتشان را حل کنند، از منجلابی که در آن گرفتارند نجات یابند و به نان و نوایی برسند. اصلانی در بستر یک داستان خشن، چرک و “بدبو”، با پایانی تراژیک به مشکلات اقتصادی روز می‌پردازد. فیلم کمی از مشکل ریتم رنج می‌برد و شخصیت‌های اضافه هم دارد. حتی اگر نخواهیم با نگاه تعمیم گرایانه، رویکرد سمبلیک و نگاه کنایی فیلم را تعمیم دهیم، ولی تلخی بیش از حد فیلم به ویژه در انتها و تاکید بیش از اندازه بر نکبت و پلشتی و کثافت، آزاردهنده است.