حضور محمدرضا گلزار در «ما همه با هم هستیم» و «رحمان ۱۴۰۰» که هر دو در بهار امسال روی پرده رفته‌اند، حاشیه‌هایی برای او به وجود آورد. سرمایه‌گذار هر دوی این فیلم‌ها و همچنین برنامه تلویزیونی «برنده ‌باش» که مجری آن گلزار بود، سجاد خواجه‌علیجانی، مرد حاشیه‌ای و مرموز این روزها در سینمای ایران است. چند روز پیش رضا میرکریمی، تهیه‌کننده «ما همه با هم هستیم» اعلام کرد که سرمایه‌گذار 10 فیلم امسال همین شخص بود در حالی که تنها نام سه مورد از این فیلم‌ها مشخص شده است.
پایگاه خبری تئاتر: محمدرضا گلزار هنرپیشه‌ای‌ است که تحلیل‌های فنی درباره بازیگری او معمولا از یکی‌دو خط تجاوز نمی‌کنند. عمدتا درباره او فقط گفته می‌شود که مثل یک مانکن وسط فیلم‌ها می‌ایستد و در شرایط مختلف عاطفی، حتی میمیک صورت او هم تغییر چندانی نمی‌کند. او اما اگر از هر حرف و حاشیه‌ای پیرامون فعالیت‌های سینمایی‌اش دلخور شود، از این حرف بدش نمی‌آید. محمدرضا گلزار هنرپیشه‌ای نیست که سینما او را صرفا به خاطر چهره ظاهری‌اش معروف کرده باشد، او خودش هنرپیشه‌ای است که تمام تاکید را روی ظاهرش گذاشته و نمی‌خواهد بازیگری باشد که بازی‌هایش تحلیل ‌شوند. گلزار مانکن بودن را انتخاب کرده و این را برگ برنده‌اش می‌داند و مطمئن است اگر در نقش‌هایی بازی کند که کار را به تحلیل جزئیات بازیگری‌اش می‌رسانند، قافیه را خواهد باخت؛ پس عامدانه و آگاهانه به جایی که زمین بازی او نیست، ورود نمی‌کند. محمدرضا گلزار به‌طور قطع تنها بازیگر خوش‌قیافه سینمای ایران نیست اما تنها بازیگری است که هیچ‌وقت علاقه نداشته نقش آدم‌های معتاد، دیوانه، دارای بیماری یا معلولیت یا حتی آدم‌های فقیر را بازی کند. او یک شمایل ثابت را از فیلمی به فیلم دیگر می‌برد و هر استثنایی در این‌باره را با شکسته شدن وجهه‌ای که از خودش ساخته یکسان به‌حساب می‌آورد. این فرمول ساده و یک‌خطی، در چند سال اول فعالیت سینمایی گلزار برای او محبوبیتی خارق‌العاده ایجاد کرده بود اما طبیعتا چنین شرایطی صرفا در به وجود آوردن یک اشتیاق اولیه موفق است و در ادامه، کارکرد ابتدایی‌اش را نخواهد داشت. محمدرضا گلزار هم حدود پنج سال با این شیوه توانست در اوج بماند اما از اواسط کار، وضع برای او تغییر کرد و پس از اینکه آخرین فیلم در دوره اول کاری‌اش شکست سنگینی در گیشه خورد و به عبارتی پس از اینکه فیلم‌های او با مارکت‌های تجاری، یکی پس از دیگری رکوردهای شکست را از قبلی ربودند، به‌طور کل از بازیگری کناره گرفت و طی چهار سال پس از آن مرتب با پیشنهادهایی برای بازی مواجه می‌شد که می‌توانستند باقی‌مانده اعتبار قدیمی او را هم به باد بدهند. یکی دو فیلمی که گلزار در این فاصله حدودا چهار ساله بازی کرد، تاییدی بر این بودند که برای او یک خداحافظی در اوج، می‌تواند آبرومندانه‌ترین تصمیم ممکن باشد. البته «تو و من» یا «مادر قلب اتمی» چنین چیزی نبودند؛ تا اینکه «سلام بمبئی» دوباره او را به یادها ‌آورد. «سلام بمبئی» برای گلزار یعنی چیزی شبیه اتفاقی که «اخراجی‌ها» برای اکبر عبدی یا «بادیگارد» برای پرویز پرستویی رقم زدند. اما همان‌طور که عبدی و پرستویی هم هیچ‌وقت نتوانستند مثل سال‌های اوج فعالیت‌شان چهره‌ای پول‌ساز و تضمین‌کننده گیشه باشند، در مورد اینکه گلزار هم بتواند به چنین نقطه‌ای بر گردد تردیدهایی وجود داشت. به هر حال «سلام بمبئی» که شاید بیشتر از گلزار به خاطر عنوان تازه و کنجکاوی برانگیز اولین فیلم ایرانی- هندی جلب توجه کرده بود، می‌توانست حضور پررنگ این هنرپیشه را لااقل در دو سه فیلم دیگر تضمین کند. شاید هم گلزار می‌توانست تصمیم بگیرد که به جای «تو و من» یا تلاش بی‌فایده در فیلمی مثل «مادر قلب اتمی»، با «سلام بمبئی» از سینما خداحافظی کند که این اتفاق نیفتاد و او به دوران سوم کاری‌اش ورود کرد، دورانی که حاشیه‌هایی جدی‌تر از تحلیل یکی‌ دو خطی بازی‌اش را رقم زدند. از ‌سال‌های ۹۴ و ۹۵ به این سو، آدم‌های جدیدی وارد عرصه سرمایه‌گذاری در سینمای ایران شدند که پول‌های بادآورده و مشکوکی در چمدان‌هایشان بود و بی‌حساب و کتاب خرج می‌کردند و توقع باز گشت سرمایه را هم نداشتند. بحث پولشویی در سینما و شبکه نمایش خانگی ایران و بحث ایجاد سپری از چهره‌های مشهور هنری مقابل سیل انتقادهای افکار عمومی درباره فعالیت‌های کلان و غیرقانونی اقتصادی، از همین‌جا بود که مطرح شد. گلزار البته پیش از این هم در واپسین سال‌های دوره اول کاری‌اش چنین موردی را در کارنامه داشت. او برای سه روز بازی در «دموکراسی تو روز روشن» چنان دستمزد بالایی دریافت کرد که کار را به تحریر مقاله‌ای حیرت‌زده در روزنامه «گاردین» و اظهارنظر منفی مرحوم داوود رشیدی، رئیس وقت انجمن بازیگران و کسی که تا پیش از آن منکر چنین ارقامی بود، کشاند. سرمایه‌گذار آن فیلم بابک زنجانی بود که در سال‌های پایانی دولت دهم به سینما هم ورود داشت اما این نوع سرمایه‌گذاری در سینمای ایران تا قبل از سال‌های ٩۴ و ٩۵، استثنایی به حساب می‌آمد که تنها مصداق عمده‌اش بابک زنجانی بود و در متن اصلی جریان فیلمسازی حضور نداشت؛ تا اینکه از سال‌های ۹۴ و ۹۵ طوری که انگار یک سد بزرگ فرو ریخته باشد، خیلی از میلیاردرهای جوان و یک‌شبه، وارد سینما و شبکه نمایش خانگی ایران شدند. بازیگر پول‌ساز سال‌های قبل که امروز اگر چه نامی پرآوازه داشت، نمی‌شد دیگر او را تضمینی برای گیشه دانست، حالا و به مدد چنین سرمایه‌گذارانی که حتی دغدغه باز گشت هزینه اولیه کارها را هم نداشتند، دوباره توانست در نقش‌های مهم و اصلی قرار بگیرد و دستمزدهای نجومی دریافت کند. گلزار دوباره به اوج برگشته بود اما این بار نه به‌طور طبیعی و واقعی. این بار او را نه مخاطبان سینما بلکه سرمایه‌گذاران جدیدالورود سینما به اوج رساندند و حیات دومین باری که او در دوران کاری‌اش به اوج برگشت، یک حیات مصنوعی بود. حدود ١٧ سال از شروع فعالیت محمدرضا گلزار در سینمای ایران می‌گذرد. خیلی از کسانی که امروز با او در کریدورهای فروشگاه بزرگ کورش عکس سلفی می‌گیرند، وقتی گلزار به سینما آمد، به دنیا نیامده بودند؛ اما محمدرضا گلزار هنوز همان است که در «سام و نرگس» بود. هنوز نقش جوان‌اول را در فیلم‌ها بازی می‌کند و در قالب کسانی قرار می‌گیرد که می‌توانستند نقش فرزندش را بازی کنند و هنوز روی مانکن بودن، روی آن ظاهر غیرمنعطف یکسان که در شرایط مختلف عاطفی، حتی میمیک صورتش تغییر چندانی نمی‌کند، تاکید دارد. در اطراف ما همه چیز تغییر کرده به جز محمدرضا گلزار و او با اصرار روی نگه داشتن پوزیشن قدیمی‌اش، در حقیقت در حال انکار تمام تغییر و رشدی است که جامعه ایران طی این ۱۷ سال کرده است.  تولد، اوج و افول یک ستاره حضور محمدرضا گلزار در «ما همه با هم هستیم» و «رحمان ۱۴۰۰» که هر دو در بهار امسال روی پرده رفته‌اند، حاشیه‌هایی برای او به وجود آورد. سرمایه‌گذار هر دوی این فیلم‌ها و همچنین برنامه تلویزیونی «برنده ‌باش» که مجری آن گلزار بود، سجاد خواجه‌علیجانی، مرد حاشیه‌ای و مرموز این روزها در سینمای ایران است. چند روز پیش رضا میرکریمی، تهیه‌کننده «ما همه با هم هستیم» اعلام کرد که سرمایه‌گذار 10 فیلم امسال همین شخص بود در حالی که تنها نام سه مورد از این فیلم‌ها مشخص شده است و غیر از دو فیلم مذکور، «جهان با من برقص» مورد سوم بود. گلزار در «ما همه با هم هستیم» با نام و عنوان واقعی‌اش حضور پیدا کرده؛ کاری که بارها در فیلم‌های دیگر هم انجام داده و اساسا جزء علاقه‌مندی‌های او به‌حساب می‌آید. حضور او در این فیلم هیچ تاثیری در روند قصه ندارد اما چند باری از جلوی دوربین رد شده که از این قضیه در بیلبوردها و تبلیغات فیلم حداکثر استفاده شده است. میرکریمی، تهیه‌کننده این فیلم که خودش کارگردان شناخته‌شده‌ای در سینمای ایران هم هست می‌گوید اعتقاد ندارد که حضور این تعداد بازیگر، لزوما به فروش بالای فیلم منجر شود، اما چنین چیزی خواست سرمایه‌گذار بوده است. بررسی تعداد تماشاگرانی که فیلم‌های گلزار از زمان شروع به کار او در سال ۱۳۸۱ تاکنون داشته‌اند، نشان می‌دهد که این هنرپیشه سه دوره کاری داشته است. دوره اول تا سال ۱۳۸۶ ادامه دارد و زمانی است که در اوج بود. دوره دوم افول تدریجی و سپس کم‌کاری گلزار است و دوره سوم بازگشت این هنرپیشه به کانون توجهات، به مدد سرمایه‌گذاران پرحاشیه سینمای ایران. با این حال سومین دوره کاری گلزار به لحاظ استقبال تماشاچیان از کارهای او نسبت به دوره اول کاری‌اش کم‌رونق‌تر است.    دیدار با مرد سایه‌نشین دولت دهم سال ۱۳۸۸ بود که خبر دیدار محمدرضا گلزار با اسفندیار رحیم ‌مشایی که آن روزها رئیس‌دفتر رئیس‌جمهور وقت بود در رسانه‌ها پیچید. تحلیل‌های عامیانه بر این محور می‌چرخیدند که علت این دیدار رفع ممنوع‌التصویری گلزار است و این در حالی بود که چنین ممنوعیتی اساسا وجود نداشت و گلزار در همان سال «دموکراسی تو روز روشن» را بازی کرد و سال قبل از آن در «دو خواهر» جلوی دوربین محمد بانکی رفته بود. در مورد ارتباط رحیم‌ مشایی با آن دسته از پروژه‌های سینمایی که بابک زنجانی سرمایه‌گذارشان بود، زمزمه‌هایی وجود داشت که در مورد پروژه نیمه‌کاره «لاله» به اوج رسید و حتی جمال شورجه که آن روزها عضو شورای عالی سینما بود اعلام کرد «اسدالله نیک‌نژاد در سفرهایی که رئیس‌جمهور به نیویورک داشت با او ملاقات و موافقت او برای ساخت فیلم سینمایی ‌«لاله»‌ را کسب کرد» تا تکذیبیه کارگردان فیلم، درباره ارتباطش با رئیس‌جمهور و رئیس‌دفترش، زیر سوال برود. دلایل دیدار گلزار و مشایی هم بعد از اینکه پروژه «لاله» خیلی چیزها را روشن کرد، بیشتر می‌توانست مشخص شود. گلزار بعد از «دموکراسی تو روز روشن»، فیلم‌های «در امتداد شهر»، «بانویی از ماه» و «تو و من» را تا سال ۹۰ بازی کرد که شکست‌های نفس‌گیری در گیشه بودند و باعث کم‌کاری گلزار در سینما شدند. او پس از این اتفاقات مدتی به امارات متحده عربی رفت و در آنجا زندگی کرد. گلزار خودش در پاسخ به این سوال که آیا طی این مدت ممنوع‌التصویر بوده یا نه، با چاشنی مقداری از عصبانیت می‌گوید: «اسدالله نیک‌نژاد در سفرهایی که رئیس‌جمهور به نیویورک داشت با او ملاقات و موافقت او برای ساخت فیلم سینمایی «‌لاله»‌ را کسب کرد.»