پایگاه خبری تئاتر: اين روزها سينماي جهان به سمت نوعي سادگي و گريز از تكلف رفته است. فيلمهايي چون «انگل» يا «دلهدزدها» از شرق آسيا، با همان نوع از سادگي توجه مخاطب غربي را جذب ميكند كه اين روزها ميتوان ردپايش را در سينماي اروپا نيز يافت. انگار با گسترده شدن جهان مارولها و ديسيها از يك سو و فيلمهاي پرهزينه هاليوودي، نوعي از سينما در حال شكل گرفتن است كه اساس خود را روي يك پيرنگ نه چندان پيچيده و بازيهاي گيرا و البته مناسب براي چنين آثاري پايهريزي ميكنند.
كافي است نگاهي به فيلمهاي يك سال گذشته بيندازيم؛ فيلمهايي كه در آن دوربين رها و آزاد در جغرافياي فيلم قدم ميزند و تلاش ميكند تصويري مستندگونه از اتمسفر، معماري و جهان اثري كه در آن سير ميكند را ارايه دهد. فيلم تلاش ميكند صميمي با مخاطب خويش باشد. همانند «دلهدزدها» كه دوربين تصويري متفاوت از ژاپن ثبتشده در ذهن ما را به نمايش بگذارند، دوربين ژاپني را نشانمان ميدهد كه با ژاپن ياكوزاها و ساموراييها تفاوت چشمگيري دارد. حتي به ژاپن كارمندان سختكوش هم شباهتي ندارد. جهاني وراي آن آسمانخراشهاي عظيم و ايستگاههاي مترو و مونوريل پرزرقوبرق را ميبينيم. در اين جهان شخصيتهاي فيلم نيز بهشدت ساده ميشوند؛ چون با فيلم نسبتا سادهاي روبهروييم.
بدونشك يكي از مهمترين چهرههاي سادهسازي سينما عباس كيارستمي است. دوربين او در سهگانه منجيلش، بدون هرگونه هيجانزدگي مرسوم، به ثبت مستند مردم و زيستشان با طبيعت ميپردازد. اين مردم ساده، مشكلات سادهاي هم دارند. بدونشك براي من و شما گمشدن دفتر يك كودك مشكل بزرگي نيست؛ اما همين سادگي شما را براي دقايقي از جهان پيچيده جدا ميكند و در سادگي اثر غرق ميكند. فيلم «زغال» نيز در همين رويه حركت ميكند. فيلم قرار است ساده باشد. كافي است به نظرات مردم در سينماتيكت نگاهي بيندازيد. داستان ساده فيلم چيزي است كه مخاطب را راضي نگاه ميدارد. فيلم دوربيني دارد كه در طبيعت غريب آذربايجان، تصويري متفاوت ارايه ميدهد. خبري از خيابانهاي شيك تبريز و اروميه نيست يا زندگي روستايي مملو از خوشي آذريها. در «زغال» فضا چنان غريبه ميشود كه چيزي جز زبان تركي نميتواند ما را از سردرگمي درآورد. سادگي در بازيها، قابها و رويدادها تكرار ميشود. مردي كه مستاصل از فرار پسر خود، در مخمصه مالي دچار شده است، رو به قاچاق مشروبات الكلي ميآورد. كافي است اين كنش و انتخاب شخصيت غيرت را قضاوت كنيم. جهاني برآمده از مذهب براي نجات خود بايد انتخابهاي غيرمذهبي يا حتي عليه مذهب را بررسي كند و غيرت انتخاب هم ميكند.
حالا مستندسازي يك جهان تا جايي پيش ميرود كه پايان آن هم با اين تضاد ميان كنش غيرمذهبي و باور مذهبي گره ميخورد. براي مخاطب ايراني اين پادافره پاياني جز پيچيدگي نيست؛ هر چند كنش نهايي غيرت براي غلبه بر مشكلاتش نيز امر پيچيدهاي نيست؛ گويي ما ميدانيم در اين سرزمين غبار و سرما، قهرماني چون غيرت، در فضاي روستايي- با تمام سادگي در روابط انساني- دست به چه عملي ميزند. اين همان جهان ساده كيارستمي است كه در آن كودكي براي نجات كودكي ديگر تمام روز در پي كجايياش ميرود.