هرچند نمی‌شود فیلم «مارتین ایدن» را ادای دینی به جایگاه «هربرت اسپنسر» و نظریاتش دانست. اما شخصیت مارتین و سرگذشتش، به روشنی چالش‌های موجود در کشف واقعیت و پیداکردن راهی برای توقف بهره‌کشی از نیروی ضعیف جامعه توسط ابزارهای مدرن امروز را مطرح می‌کند؛ چالشی که با گذشت سالیان دراز و انبوه نظریات علمی و جامعه‌شناسانه، سردرگمی متفکران اجتماعی در برابر واقعیت‌های موجود و ناتوانی دستگاه‌های فکری حاکم را در جهت کسب هویتی انسان‌دوستانه نشان می‌دهد.

پایگاه خبری تئاتر: تعدد موضوعاتی که فیلم «مارتین ایدن» پیش می‌کشد، کار تحلیل و بررسی فیلم را دشوار می‌کند. شاید با پرداختن به کیفیت اقتباس و ارزیابی انتخاب‌های پیترو مارچلو به‌عنوان سینماگری که قصد دارد برگردانی سینمایی از «مارتین ایدنِ» جک لندن ارائه کند، کار بازخوانی نیز آسان شود یا پرداختن به موضوعات سیاسی فیلم که پیوند مهمی با وقایع اجتماعی شهر ناپل دارد. اما از آنجایی که اقتباس‌های سینمایی از آثار ادبی عموما با شکست مواجه شده‌اند و همیشه نقصی در کار است، آنچه در اینجا بیش از مسئله اقتباس اهمیت می‌یابد، بازخوانی حضور پیداوپنهان متفکری است که پیش از داروین از تکامل سخن گفت و بخشی از تاریخ نظریه‌پردازی قرن 19 میلادی را متأثر کرد.

کارگردان فیلم «مارتین ایدن»، اقتباس از رمان جک لندن را بهانه‌ای برای فراخوانی «هربرت اسپنسر» و مطرح‌کردن آرای او در سرگذشت شخصیت اصلی فیلمش قرار می‌دهد. اما این فراخوانی گویی قرار است جایگاه متفکران اجتماعی در مواجهه با موضوعات مربوط به طبقه فرودست جامعه را به چالش بکشد و به نوعی سردرگمی طیف وسیعی از فعالان حقوق کارگری، متفکران سیاسی و نظریه‌پردازان جامعه‌شناس در طول یک قرن هم‌اندیشی را به موضوع اصلی فیلم تبدیل کند. ازاین‌رو تلاش کارگردان در شیوه‌پردازی سینمایی‌اش، به نزدیکی هرچه بیشتر تماشاگر به خاطرات مارتین ایدن معطوف است. مارتین نماینده کارگرانی است که در چرخه اقتصادی معیوب، همیشه نقش نیرویی فرودست را داشته‌اند و در جریان‌های سیاسی قرن بیستم، احزاب سیاسی، نهایت بهره‌کشی از این گروه را در جهت صلاحیت‌بخشیدن به ایده‌های نوظهور خود به کار بسته‌اند.

 
شیوه‌پردازی پیترو مارچلو در بازگویی سرگذشت مارتین ایدن، بافت روایی فیلم را در فرایند ساختن، باورپذیری، فروپاشی و در نهایت بازگشت شکل می‌دهد. با این انتخاب، گویی کارگردان در تلاش است برای تماشاگرش خانه‌ای با پیشرفته‌ترین امکانات روز دنیا بسازد و او را در جریان جزئیات مراحل ساخت خانه قرار دهد و به تدریج نگاه حیرت‌زده تماشاگر را متوجه حفره‌هایی نگران‌کننده در ستون‌های محکم خانه کند و درست جایی که احساس می‌شود این خانه هویت ظاهری و باطنی خود را کشف کرده، با صحنه‌ای از تخریب بنای خانه، تماشاگر را با حساسیتی همیشگی به حفره‌های فراوان در خانه‌های نوین قرن‌ بیستمی رها کند (صحنه غرق‌شدن تدریجی کشتی بادبانی شاید یکی از اشاره‌های کارگردان به این موضوع باشد). فیلم «مارتین ایدن» با چنین رویکردی به سراغ بازسازی زندگی یک نویسنده می‌رود و بدون‌شک این نویسنده همان «هربرت اسپنسر» است.


برای طرح موضوعی این‌چنین، ابتدا لازم است که عناصر روایی فیلم، زمینه مناسب برای معرفی دنیای پیرامون شخصیت اصلی را فراهم کنند. باید در نظر داشت که در این‌گونه بازسازی‌ها تمرکز کارگردان بیش از هر چیز به ساخت و پرداخت عنصر زمان، مکان و به‌طورکلی اتمسفر سینمایی اثر معطوف است و در این شکل، چگونگی پیشرفت داستان درواقع بهانه‌ای برای نزدیک‌کردن هرچه بیشتر تماشاگر به حال‌وهوای خاص فیلم است. در فیلم «مارتین ایدن» شکل‌گیری این فضا پیوند عمیقی با حضور شخصیت مارتین و کنش‌های درونی‌اش در مواجهه با گذشته دارد. ظاهرا تکنی‌کالر‌های فراوان فیلم در جهت یادآوری و ایجاد حسرتی سینمایی، قرار است به تشدید این رابطه احساسی میان تماشاگر و شخصیت اصلی کمک کند.

درواقع حرکت مارتین در مسیر بازیابی و کشف هویت خود، ضرورت اصلی برای فراخوانی تماشاگر به گستره روایت فیلم را فراهم می‌کند. کارگردان برای نظم‌بخشیدن به پیرنگ طولانی فیلم و همراهی تماشاگر با رفتار شخصیت اصلی فیلمش عنصر زمان را هدف اصلی قرار می‌دهد. مارتین همواره با گذشته خود زندگی می‌کند و در تلاش ناکامش برای نویسنده‌شدن مجبور است که خاطرات دور و نزدیکش را محک بزند. اینجاست که سایه سنگین «هربرت اسپنسر» به‌عنوان متفکر ایده‌پرداز فیلم، در کنار مارتین، شروع به سخنرانی می‌کند. بیانیه او درباره تکامل، هرگونه فعالیت سیاسی را منتهی به سلب آزادی از فرد و انتقال قدرت از یک نیروی برتر به نیروی حق‌به‌جانب دیگر می‌داند و در ماهیت جریان‌های نوین سیاسی، مفهوم «عدالت‌خواهی» را نوعی مضحکه تبلیغاتی می‌داند.

 
هرچند نمی‌شود فیلم «مارتین ایدن» را ادای دینی به جایگاه «هربرت اسپنسر» و نظریاتش دانست. اما شخصیت مارتین و سرگذشتش، به روشنی چالش‌های موجود در کشف واقعیت و پیداکردن راهی برای توقف بهره‌کشی از نیروی ضعیف جامعه توسط ابزارهای مدرن امروز را مطرح می‌کند؛ چالشی که با گذشت سالیان دراز و انبوه نظریات علمی و جامعه‌شناسانه، سردرگمی متفکران اجتماعی در برابر واقعیت‌های موجود و ناتوانی دستگاه‌های فکری حاکم را در جهت کسب هویتی انسان‌دوستانه نشان می‌دهد.


منبع: روزنامه شرق